مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی
به روایت برادرشهید💚
🍂#قسمت_پـنـجاهوپـنـجـم
رشـتـه تـعـلـقـات را بـایـد بـریـد
درون خودش،با خودش #کلنجار می رفت.
برای کسی آشکار نمی کرد اما گاهی #خصوصی که حرف می زدیم حرفهای #دلش به زبانش می آمد.🍃
هربار که از #سوریه بر می گشت و می نشستیم به حرف زدن ،حرف هایش بیشتر بوی #رفتن می داد.🕊
اگر توی حرف هایش دقیق می شدی می توانستی بفهمی که انگار هرروز دارد قدمی را #کامل می کند.👌
آن اوایل یک بار که برگشته بود،وسط حرف هایش خیلی محکم #گفت:جان فشانی اصلا #آسان نیست.☝️
بعد توضیح داد که در نقطه ای باید فاصله ای چند متری را در تیررس #تکفیری ها👹 می دویده و توی همین چند متر،#دخـتـرش آمد #جلوی #چشمش.😔
بعد گفت:اینطوری که ما #آسان درباره #شهدا حرف می زنیم و گوییم مثلا فلانی #جانش را #کف #دست گرفته بود یا فلانی جان #فشانی کرد،این قدرها هم #آسان_نیست.👌
#تعلقات_مانع است.من #شاهد بودم که #محمودرضا چطور در عرض یکی دوسال قبل از #شهادتش برای بریدن رشته #تعلقاتش تمرین می کرد.🍃
واقعا روی خودش #کار کرده بود.اگر کسی حواسش نبود نمی توانست بفهمد که وقتی #محمودرضا چیزی را به کسی به راحتی می بخشید☺️داشت رشته #تعلقاتش را می برید،ولی من حواسم بود که چطور کار کرده بودو چطور بی #تعلق شده بود🕊.
🍂 #قسمت_پـنـجاهوشـشـم
رفـتنـش فـاش شـده بـود
این اواخر اگر کسی #حواسش_جمع بود،می توانست بفهمد که #محمودرضا_آماده_رفتن شده است.🕊🍃
از #نوجوانی در حال و هوای #جهاد و #شهادت بود،اما این رفت و آمدها ی سال های #آخر به سوریه و حضورش در متن جنگ،روحیات او را جور دیگری ساخته بود.👌
من از اینکه آدمی مثل او #عاقبت در این راه #شهید می شود و این #شهادت هم #نزدیک است،مطمئن بودم☝️.این اواخر،چیزهایی در حرکات و سکناتش ظاهر شده بود که مشخص می کرد حالش متفاوت است.🍃
همیشه آدم در چنین مواقعی با #شوخی و #تکه پراندن می پیچاند😁.یک بار که با #خانواده اش آمده بود #تبریز و مهمان من بودند،همسرم به من گفت:نگذار برود.☝️
این،این دفعه برود #شهید می شود.🕊💔
گفتم:از #کجا این طور مطمئن می گویی؟گفت:از #چهره اش_پیداست.😞
#ادامه_دارد...
@modafeaneharaam
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_نوری
#احترام_به_پدر_و_مادر 🕊🌺
🌸علیرضا محبت و ارادت بی نظیری به پدرو مادرش داشت. ما هفته ای دو تا سه بار پدرو مادرش را زیارت میکردیم.. ولی هربار که با پدرو مادرش روبرو میشد گویا یکسال هست که اونها رو ندیده. پدرشو در #آغوش میکشیدو #سرو_روی پدر رو بوسه باران میکرد. #دست پدر رو میبوسید و #بغض به گلو با پدرش حال و احوال پرسی میکرد.
🌸بعد از اون میرفت توی آشپزخونه سراغ مادرش.. #دست و روی مادر رو #میبوسید و از آغوش مادرش دل نمیکند.. دست مادرو میگرفت و کنار خود مینشاند.
🌸وقتی که پدر مینشست #کف #پاهای پدر رو #بوسه باران میکرد. دوسال بعد از ازدواجمون اولین باری که تلفنی بهش خبر دادن که مادر بخاطر بالارفتن فشار در بیمارستان بستریه خیلی حالش بد شد.فشارش افتادو نتونست روی پاهاش بند بشه.آب قند بهش دادم.ازش خواستم که خودشو کنترل کنه.نباید اینقدر بیتابی کنه.ولی گفت من تحمل مریضی مادرمو ندارم.نمیتونم طاقت بیارم که حتی یک سرفه بکنه.و بعد فورا خودش رو پیش مادرش رسوند.
محبتش به پدرو مادر از نوع خدایی و آسمونی بود.
#شهادت_۹۳/۱۲/۲۹
#شیخ_هلال_سوریه
@Modafeaneharaam