#احتمالهای_مختلف
استحاله
استحاله گاهی به معنای دگرگونی است. مثلا در علم فقه، استحاله یکی از مطهِّرات (پاککنندهها) است.
و زمانی به معنای مُحال (غیر ممکن) بودن است. این کاربرد، در علم فلسفه بیشتر رایج است.
محمدرضا کرامتی
مسأله 195 رساله توضیح المسائل امام خمینی: اگر چیز نجس به طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی درآيد، پاک میشود و میگویند: استحاله شده است. مثل اینکه... سگ در نمکزار فرورود و نمک شود.
تفسیر تسنیم ج 5 ص 143: و اگر به معناي خارج شدن روح انسان از بدن كسي و تعلّق گرفتن آن به بدن حيوان يا گياه يا جماد يا انسان ديگر باشد، محال است و دليل عقلي بر استحاله آن وجود دارد.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
۱۹ دی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سردار شهید حاج احمد کاظمی
وقتی سرتیپ هستی؛ ولی روی درجهات را میپوشانی تا وقتی با سرباز صحبت میکنی، او احساس راحتی کند و خودت هم بخاطر پارچه های روی دوش مغرور نشوی
سالروز شهادت سردار رشید اسلام سرلشکر احمد کاظمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه و ١١تن از یاران و همراهانش گرامی باد
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
۱۹ دی
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
ولَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذينَ يَعمَلونَ السَّيِّئاتِ حَتّي اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ اِنّي تُبتُ الآن ولاَالَّذينَ يَموتونَ وهُم كُفّارٌ اُولئِكَ اَعتَدنا لَهُم عَذاباً اَليما (18)
پس از بيان شرط اثباتي توبه و تعهد الهي به پذيرش توبه واجد شرايط در آيه قبل، اين آيه به شرط نفي توبه (توبه مردود) مي پردازد. در اين آيه نيز مراد از (التَّوبَة) بنابراين (لَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذين... ) يعني «ليست التوبة علي الله للذين... ». كلمه «علي الله» به قرينه آيه قبلي محذوف است.
اين آيه پذيرفته نشدن توبه دو گروه را بيان مي كند:
1. مسلماناني كه براثر جهالت و سفاهت، تجرّي، و كثرت تمرد تساهل و تسامح، تكرار و تراكم و انباشته شدن گناهان و مساهله و مسامحه و سهل انگاري در توبه، توبه را تا لبه مرگ و زمان احتضار و مشاهده آيات الهي و نشانه هاي مرگ و ورود به آستانه و دالان برزخ به تأخير مي اندازند، خود را از عنايت ويژه خدا در پذيرش توبه محروم مي كنند.
در آيه قبل به قرينه كلمه مفرد (السُّوء) گناه هنوز ملكه شده است؛ ليكن در آيه مورد بحث به قرينه جمع داراي الف و لام (السَّيِّئات) كه بر تعدد سيئة دلالت صريح دارد، گناهكاري مراد است كه زياد گناه مي كند.
خداوند توبه همگان را قبل از مرگ و احتضارشان مي پذيرد؛ خواه توبه از گناه و فسق يا از كفر و شرك باشد؛ اما توبه در حال حضور مرگ پذيرفته نيست و توبه موعود الهي نصيب كساني نمي شود كه تا واپسين لحظات زندگي خدا را معصيت مي كنند، چون نشان قبولي در توبه آنان نيست و توبه در آن حال، با اضطرار و ترس از عذاب الهي است نه به جهت زشتي گناه و زيبايي اطاعت فرمان الهي، پس همان گونه كه توبه پس از مرگ، خواه توبه كافر يا توبه مؤمن گنهكار، اثري ندارد، توبه در حال احتضار نيز پذيرفته نمي شود و آيه شريفه اين توبه را كه شديد است به توبه شديدتر، يعني به توبه كافران پس از مرگ ملحق كرده و توبه هنگام «حضور مرگ» را نيز مردود مي داند. كلمه (الآن) هم اعتراف ضمني تبهكار به عدم صلاحيت توبه مزبور براي پذيرش است و هم زمينه ساز و كمك به جواب ردّ توبه است و با اينكه در كلام تائب آمده است از باب تعليق حكم بر وصف كه مشعر به عليت است، به علت پذيرفته نشدن توبه تبهكار در حالت قطع وي به مرگ اشعار دارد؛ يعني با سپري شدن وقت توبه مجالي براي قبولي آن نيست.
مراد از «حضور مرگ» در (اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوت) زمان احتضار است نه روزهاي پايان عمر، زيرا در هنگام احتضار است كه همه احكام و تكاليف و از جمله تكليف توبه برداشته شده و هيچ عملي اثر شرعي ندارد و از انسان پذيرفته نمي شود، چون در آن زمان انسان مشاعر دنيوي خود را از دست داده، هيچ اختياري درباره امور دنيا ندارد و همه راه هاي ارادي براي نجات به روي او بسته مي شود، پس نه مختار است و نه تكليفي متوجه اوست؛ اما در روزهاي پايان زندگي، وصيت انسان نافذ و همه تكاليف بر عهده اوست و بايد توبه كند و توبه اش نيز قبول مي شود، زيرا ممكن نيست خداوند چيزي را بر بنده خود واجب كند و آن بنده امتثال كند ولي خدا آن را نپذيرد. خداوند سبحان پذيرش توبه بندگان را وعده داده است و وعده الهي خلاف ناپذير است.
2. كساني كه با كفر و الحاد از دنيا بروند. اينان همچون مؤمنان گنهكاري كه بدون توبه مي ميرند، پس از مرگ با ديدن عذاب الهي اظهار ندامت و توبه مي كنند؛ ليكن توبه آنان پذيرفته نيست، زيرا پس از مرگ، توبه نيست و توفيق قبولي و عنايت ويژه الهي به آنان نمي رسد. كسي كه با كفر از دنيا برود همه اعمالش از بين مي رود، حتي اگر پيش از آن مسلمان بوده و از گناهانش توبه كرده باشد.
كيفر تلخ كافران و گنهكاران متجرّي، عذاب دردناكي است كه براي آنان مهيّا و آماده شده است: (اُولئِكَ اَعتَدنا لَهُم عَذاباً اَليما). بر خلاف آيه قبل، در اين آيه (اُولئِك) براي تبعيد دركات بسيار پست فاسق و كافر است.
در اين جمله، مؤمنان مبتلا به تسامح و تساهل در گناه كه بي توبه بميرند، همراه كافران ذكر شده اند و مراد اين است كه در بخشي از دركات عذاب به كساني ملحق اند كه در حال كفر مي ميرند، وگرنه روشن است كه در دركات اختصاصي كافران، مانند خلود، سهيم نيستند.
گفتني است كه عدم پذيرش توبه محتضر، تهديد و وعيد است و مخالفت وعيد كه اِنشاء است نه اِخبار، خلاف حكمت نيست، بلكه مطابق عفو و احسان و تفضّل است. تنها خلف وعده محال است، چون مخالف كرامت الهي است.
تسنيم ج 18 صص 118 تا 120
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
۲۰ دی
#تمثیلات
٩
سؤال : آيا هر مسلمانى، مؤمن است يا آنكه ميان اسلام و
ايمان تفاوت است؟
پاسخ : در قرآن، يكجا مىخوانيم كه مردم وارد دين مىشوند: «يدخلون فى دين اللّه افواجا» ١ و در جاى ديگر به كسانى كه شعار ديندارى مىدادند گفته مىشود:
هنوز ايمان وارد دلهاى شما نشده است: «ولمّا يدخل الايمان فى قلوبكم» ٢ يعنى دين بايد وارد مردم شود.
آرى، ديندارى مراحلى دارد: مرحلۀ گرم شدن، مرحلۀ داغ شدن و مرحلۀ پخته شدن. هر گرم و داغى، سرد مىشود ولى هيچ پختهاى خام نمىشود.
ورود مردم در دين آسان است؛ هركس بگويد: « أشهد ان لا اله الاّ اللّه و أشهد انّ محمّداً رسول اللّه »، مسلمان است.
اين مرحله گرم شدن است. امّا بالاتر از گرم شدن، داغ شدن است. اصحاب پيامبر با احساس و هيجان داغى به جبههها مىرفتند و حاضر بودند در كنار پيامبر جان فشانى كنند. ولى قرآن به آنها مىگويد اگر دين داريد، خمس غنائم جنگى را بدهيد: «واعلموا انّما غَنمتُم من شىءٍ فانّ لِلّه خُمُسَه و للرّسول... انْ كنتم آمنتم باللّه» ١
آرى، كسانى كه شهادتين مىگويند و حتى در جبههها كنار پيامبر مىجنگند، ممكن است در مسايل مالى آسيبپذير باشند كه قرآن مىفرمايد: در كنار شهادتين و جبهه و نماز، حق خدا و رسول و فقرا را نيز بپردازيد. در اين مرحله است كه ايمان وارد قلب مىشود. قرآن فقط به گروه خاصّى مىفرمايد: «اولئك هُم المؤمنونَ حقّاً» ٢ مؤمنون واقعى گروه خاصّى هستند، ولى نسبت به گروهى كه منافقانه اظهار ايمان دارند، مىفرمايد: اينها مؤمن واقعى نيستند: «و مِن النّاس مَن يقول آمنّا بِاللّه و باليوم الآخر و ما هم بمؤمنين» ٣
قراءتی، تمثیلات، صص 22 و 23
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
۲۰ دی
#نصیحت (خیرخواهی)
سخنانی جامع از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
طلب مال حلال، جهاد است.
مشکینی علی، مترجم: جنتی احمد، نصايح، ص 16
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
۲۰ دی
#دانستنی
[مجاری ادراکی و مجاری تحریکی]
طبق تفسير تسنيم ج 31 ص 528، مراد از مجاری ادراکی، گوش و چشم و قلب هستند و منظور از مجاری تحریکی، دست و پا هستند.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
۲۰ دی
#کلمات_قصار
انسان، حیوان ناطق است یا حی حامد؟
از تفسیر تسنیم ج 31 ص 540 برمیآید که انسان، حی حامد یا حی حمید است نه حيوان ناطق.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
۲۰ دی
#دانستنی
[مراتب ولایت الهی]
ذات اقدس الهی، افزون بر ولایت تکوینی عام بر همه مخلوقات، به گونهای خاص بر مؤمنان، به شکلی اخص بر انبیا و اولیایش و به صورتی اخص از آن، بر شخص پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ولایت دارد.
تسنیم 541/31
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
۲۰ دی
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کم صلابت و اقتدار ببینیم حالمون خوب شه!
میشه پیش بینی کرد چند سال دیگه در قامت سخنگوی ارتش ببینیمش😉
واقعا تحسین برانگیزه👌خداوند حفظش کنه هزار ماشاءالله🌹🌹
۲۰ دی
🌹🌺🇮🇷🇮🇷🌺🌺🌹🌹دیروز روز طلبه بود ولی احدی حرفی از نجابت طلاب مظلوم در عین اقتدار نزدند ...
ولی به احترام آن روحانی نجیب کسی چه میداند؟ هیچ بعید نیست که دعوای آن زن و شوهرِ فرودگاه، زرگری بوده تا کسی شک نکند و زمینهی دعوای بعدی فراهم شود. شاید این خانم، شوهرش را پیچاند و آمد عدل وسط دو مرد، بغل دست آن طلبهی متین نشست که بتواند کرم بریزد و دعوا درست کند. ظاهر فیلم که این را میگوید.
بعد که حاجآقا بهترین کار را کرد و از پیش این خانم دور شد، بیخیال نشد و آمد بدترین کاری که در آن شرایط میشد با یک طلبهی معمم کرد، کرد.
اگر مزدوری چیزی بوده باشند از این بهتر نمیشد انجام مأموریت کنند و آن طلبهی روحانی را به واکنشی کنترلنشده وادارش کنند. بعد از چنین اهانتی هر جور واکنشی طبیعی و قابل درک است. حتی اگر آن طلبه دست بلند کند و کشیدهای محکم درِ گوش آن خانم بخواباند، اگر چه خطا و جرم کرده ولی میشود درکش کرد؛ از بس که اهانت، شدید است. گر چه دشمنان و فتنهگران به کمتر از این واکنش هم راضیاند. همین که حاجآقا داد بزند یا با خشم به این خانم نگاه کند یا دو قدم به طرفش بدود که عمامهاش را پس بگیرد، آنها ماهیشان را میگیرند و بمب رسانهایشان را در میکنند و تا هر چقدر که زورشان بچربد فضای کشور را به هم میریزند.
بنازم به این حاجآقای متین که بهترین و پختهترین و سختترین کار ممکن را بدون کموکاست در غافلگیرانهترین و هیجانانگیزترین شرایط ممکن انجام داد. این که فضای رسانهای نامرد داخل و خارج کشور، در همچین درگیریهایی همیشه به نفع دختران بیحجاب و احیانا هتاک سوت میزند، نگذاشته جامعه تمامقد به احترام این روحانی متین و خودساخته بایستد. وگرنه مگر داریم همچین صبر و نجابتی؟!
کسی چه میداند؟! شاید اگر درگیر شده بود، فتنه گرفته بود و باز خون بود که کف خیابانهای تهران میریخت. با نجابت و کرامت دندان روی جگر گذاشت و کظم غیظ کرد و افسار خشمش را محکم گرفت و آرام نگه داشت فضای کشور را. با کارهایی به مراتب سادهتر و کماثرتر، قهرمان ملی شدهاند خیلیها. بیانصافی است اگر از کار بزرگ این طلبهی ناشناس و گمنام بگذریم و هیچ نگوییم.
چارهای نیست؛ دشمن، سوراخ دعا را خوب پیدا کرده و حالاحالاها ولکن موضوع حجاب نیست. باز لابد دخترکِ مثلا بیماری را به جان یک ترجیحا روحانی خواهد انداخت تا جرقهی فتنهی حجاب بخورد و دوباره کار، بگیرد. فکر میکنم وظیفهی ما طلبهها در همچین شرایطی عدم درگیری و دور شدن از صحنه است. درست مثل این حاجآقا. باید بدانیم هر خانمِ مثلا مستِ لابد نامتعادلِ انشاالله حالخرابی که به ما حمله میکند، چند فیلمبردارِ اتفاقا حواسجمعِ هوشیارِ بلد دوروبرش هست که منتظر شکارند.
ولی زیباست هر کسی که دلسوز اخلاق و فرهنگ و ادب و انسانیت این سرزمین است به دفاع از این طلبهی نجیبِ بیگناه، برخیزد و توهین آن زن هتاک را محکوم کند. قطعا اگر صحنه برعکس بود، همه سینه چاک کرده بودند و فریاد وا انسانیتاه سر داده بودند. اما الآن انگار نه انگار زنی گستاخ، انسانیت را در برابر چشم میلیونها ایرانی ذبح کرد و زیر پا لگدمال کرد. خیلیها به روی مبارکشان نمیآورند که نشان میدهد نه دلشان برای این انسان طلبه سوخت نه ککشان گزید، ولی بدانند، انسانیت گزینشیِ جناحی، انسانیت نیست؛ بیشرفی است.
اما وظیفهی مسئولین و دستگاه قضا چیست؟ با آنهایی که هرازگاهی «یا بخت و یا اقبال» میگویند و کبریت میکشند بلکه آتش فتنهی اشد من القتل دوباره بگیرد چه باید کرد؟! و راستی قانون حجاب معطل چیست؟ یا بگو معطل کیست؟🌈🌺🌹🇮🇷🇮🇷🌺💐🌈🌺🌹
۲۰ دی
۲۰ دی
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
يااَيُّها الَّذينَ آمَنوا لايَحِلُّ لَكُم اَن تَرِثوا النِّساءَ كَرهاً ولاتَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما آتَيتُموهُنَّ اِلاّاَن يَأتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وعاشِروهُنَّ بِالمَعروفِ فَاِن كَرِهتُموهُنَّ فَعَسي اَن تَكرَهوا شيئا ويَجعَلَ اللهُ... (19)
اين آيه مؤمنان را از سنن جاهلي در مورد زنان نهي مي كند. حكم آيه براي همه مردم است؛ تخصيص خطاب به مؤمنان از آن روست كه تنها آنان به احكام اسلامي ارث عمل مي كنند.
در جاهليت نكاح زن را به ارث مي بردند. خداوند سبحان در ابطال اين سنت فرسوده جاهلي مي فرمايد: (لايَحِلُّ لَكُم اَن تَرِثوا النِّساء)؛ يعني «لايحل لكم ارث النساء»؛ يعني بر شما حلال نيست كه زنان را به ارث ببريد. در اين جمله، حكم «ارث» به (النِّساء) تعلق گرفته است و در اين گونه موارد كه فعل به ذات تعلق گرفته، اثر متوقع از آن ذات مراد است نه اصل ذات، زيرا ارث تشريعي و قراردادي به اموال و حقوق تعلق مي گيرد نه به انسان؛ مگر اينكه خود انسان از اموال به شمار آيد، مانند بنده و كنيز. در اين آيه نيز حق زوجيت و نكاح زنان مراد است نه خود زنان؛ به ويژه آنكه در جاهليت نيز نكاح زن را به ارث مي بردند نه خود زن را.
قيد (كَرها) قيد غالبي و بدين معناست كه زنان غالباً كراهت دارند كه متعلق ارث قرار گيرند البته كراهت زنان در اين باره شرط نيست و راضي باشند يا نباشند ارث نكاح مطلقاً ممنوع است ؛ نه اينكه قيد مزبور قيد توضيحي يا تحديدي و احترازي محض بوده و آيه در مقام خصوص ردّ ارث بردن از اموال زنان به اكراه و اجبار و فشار باشد. اطلاق آيه ممكن است هر دو قسم را شامل شود؛ يعني هم ارث بردن خود زن به لحاظ حق نكاح وي ـ نه اصل وجود او مانند كنيز ـ را تحريم كرده است و هم حبس زن (طلاق ندادن وي) را براي بهره مندي از ميراث وي بعد از رگ او. در اين حال كه محور آيه، نهي از ارث بردن اموال زنان به اجبار و با كراهت خواهد بود، ارث، اموال زن است نه خود زن به لحاظ حق نكاح. البته در اين صورت حتماً بايد مضاف (مال) در تقدير گرفت يا مجاز عقلي را در آيه پذيرفت. در قسم اول، نهي آيه متوجه غير شوهران و درقسم دوم متوجه شوهران است.
به هر روي، بخش نخست آيه ناظر نيست به خصوص حكم تكليفي حرمت اذيت و فشار به زنان تا آن گاه كه بميرند و شوهران و ارث اموال آنان گردند؛ بلكه محور اصلي اينب خش از آيه، حكمي وضعي و آن عدم حلّيت ارث بردن حق نكاح زنان و مالك نشدن وارث نسبت به حق ياد شده است و به تبع اين حكم وضعي، حكمي تكليفي مطرح و آن حرمت تصرف مالكانه در حق نكاح است.
مرد مي تواند زن را طلاق دهد، چنان كه زن مي تواند از طريق طلاق خلع، با بخشيدن مهريه يا بخشي از آن، خود را آزاد كند؛ ليكن ـ همان گونه كه برخي مردان بر همسر خود سخت گرفته، نه او را طلاق مي دادند و نه با او زندگي مي كردند، تا اينكه زن با تحمّل سختي بميرد و اموال او را بر ارث ببرند ـ گاهي شوهران چنان زندگي را بر زنان تنگ مي گرفتند كه زنان براي رهايي از بند آنان به اجبار همه يا بخشي از مهريه يا نفقه هاي هزينه نشده شان را مي بخشيدند. خداي سبحان مردان را از اين كار بازداشت، همان گونه كه ولي زن كه خود را صاحب حق منع از ازدواج مي پندارد، از اين كار نهي شده است. اين چنين است منع همسر مطلقه خود و نيز همسر مرد متوفا از ازدواج مجدّد.
مراد از (بِبَعضِ ما آتَيتُموهُنّ) اموالي است كه زن در ارتباط با شوهرش دارد، انند مهريه و نفقه؛ نه اموال شخصي زن كه قبلاً داشت.
آيه شريفه در اينب خش با بيان حكم تكليفي و وضعي درباره حقوق مالي زنان، خطاب به شوهران مي فرمايد: زنان را در فشار و سختي قرار نگذاريد تا مهريه يا نفقه اي را كه به آنان داده ايد (و هنوز هزينه نشده است) پس بگيريد (هرچند بسيار اندك باشد)، مگر آنكه فحشايي روشن (كه در اين جا يعني گناهي بزرگ در مسائل زناشويي، همانند نشوز، نه مطلق گناهان كبيره) را مرتكب شوند. اگر چنين گناهي از زن سرزد، مرد مجاز است مقداري از مهريه را از او بگيرد.
چنان كه اشاره شد، واژه (فاحِشَة) در اين جا در گناه مربوط به شوهرداري و مرتبط با مسائل زناشوئي ظهور دارد و اطلاق ندارد كه همه گناهان بزرگ را شامل شود، بلكه به اقتضاي تناسب حكم و موضوع و سياق، مراد گناه زن در محدوده اي است كه مرد براي آن به زن اموالي داده است، يعني در محور مسائلي مانند تمكين و مباضعه، و در نتيجه در صورت نشوز و عدم تمكين در برابر شوهر، مرد حق استرداد آن ها را دارد و مي تواند از تعهدات مالي به زن خودداري كند، زيرا همان گونه كه تنبيه بدني در نشوز اثر دارد[1]
، تنبيه مالي و گرفتن مقداري از مهريه نيز در اين باره مؤثر است.
مراد از (فاحِشَةٍ مُبَيِّنَة) گناهي است كه زشتي آن نزد همگان روشن و قطعي است،
===========
[1]ـ سوره نساء، آيه 34.
ادامه دارد 👇
۲۱ دی