eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.3هزار دنبال‌کننده
514 عکس
54 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشید از بالای آن دارالاماره افتاد بر خاک ای خدا! ناگاه شب شد آن روی ماهش خاک کوفی را که بوسید ننگی به دامان بزرگان عرب شد ای نامیان کوفه! ای نامهربانان! تعدادتان کم گشت تا وقت عمل شد خاکستری بر سر کنید ای میزبانان! مهمان‌نوازی‌هایتان ضرب‌المثل شد مسلم به کوفه آمده چون با هزاران اصرار و دعوت راهی شهر شما شد او یک سلحشور است اما شهر تنگ است مغلوب نیرنگ سیاه کوچه‌ها شد مسلم که جایش روی چشمان است ای وای! هرگز غریبی در غریبی سهم او نیست سرچشمه‌اش آب زلال بندگی‌هاست می‌سوزم! این مهمان‌فریبی سهم او نیست بالای قصریم و زمان معنا ندارد ما را غم جانکاه او تا علقمه برد با دست‌های بسته‌اش مثل علمدار بی‌حائل و لب‌تشنه از بالا زمین خورد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
از دورِ دور آن کاروان نزدیکتر شد نزدیکتر تا منزل آخر رسیدند گرد و غبار راه را تا پاک کردند از هاتفی نام غریبی را شنیدند اینجا زمین نینوا یا کربلا هست اینجا ستم‌ها چهره‌ها را می‌نمایند اینجا به یغما می‌رود انگشتری که در وقت سرقت دست را هم می‌ربایند نامردی و نامردمی از دور پیدا است هرچند هم لشکر به ظاهر مرد هستند اینجا عطش فریاد واویلا سروده است آخر چگونه اینقَدر نامرد هستند؟ اینجا حسین بن علی در خون پاکش می‌غلتد و زینب نگاهی سرد دارد اطراف خیمه‌ آتشی برپاست اما مردی درون خیمه‌اش صد درد دارد سربسته می‌گویم تحمل داری یا نه؟ از بوستانش غنچه‌ای این‌بار چیدند آغوش پر خون شد! چرا با تیر آخر؟! پیوند او با خردسالش را بریدند... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
دردانه‌ای سه ساله به دنبال زینب است از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است از بس که پا برهنه به صحرا دویده است تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است ای کاش لال می‌شدم اما خدای من این دختر سه‌ساله نفس‌هاش بر لب است در گوشه‌ی خرابه‌ خدا جلوه کرده است جمعی نشسته زمزمه‌شان ذکر یا رب است تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت: عمه چرا خرابه‌ی ما نامرتب است؟! با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد: بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟ زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت! انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است ای آفتاب زندگی‌ام بیشتر بتاب! بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
دنبال زینب می‌دود پای پیاده از ترس دشمن لرزشی در پای دارد تاول زده پای نحیف کوچک او خاری به پا و بر لبش «ای وای» دارد رویش کبود از سیلی و دلتنگ باباست بغضی گلوی نازکش را می‌فشارد آهسته بر گوشش که دردی سخت دارد از ترس دشمن دست خود را می‌گذارد بُعد مسافت! پای زخمی! جای سیلی!! دیگر رمق در تن برایش هیچ مانده؟! دیگر برای طعنه‌ و دشنام شامی جایی میان قلب پرخونش نمانده! هق‌هق امانش را بریده در خرابه حتی صدایش خواب از دشمن ربوده است از کودکی آغوش او گهواره‌اش بود اینقدر دوری از پدر اصلا نبوده است! اینبار بابا سر به دامان رقیه است چشمش به چشمان پدر ناگاه افتاد سر گوشه‌ای افتاد و دختر ناله‌ای زد دیگر رقیه از دهانش «آه» افتاد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
وقتی عمو در گیر و دار جنگ تنهاست باید زره بر تن کند یاری رساند حتی زره اصلا اگر اندازه‌اش نیست باید که خود را تا دل لشکر کشاند خون حسن جوشیده در رگ‌های فرزند انگار تاریخ جمل تکرار گشته است یک قاسم دیگر به میدان آمد انگار شاید که احلی من عسل تکرار گشته است آمد عمویش را میان لشکر «نحس» یاری کند اما مگر شمشیر دارد؟ کودک که جایش در میان معرکه نیست اصلا مگر خنجر، سپر یا تیر دارد؟! از لابلای گرد و خاک سمّ اسبان با چشم‌هایش دید شمشیری بلند است صبر و توان روضه مکشوف داری؟ یعنی چه کاری می‌کند شمشیر با دست؟!! افتاد عبدالله در آغوش مولا آهی کشید از درد و «بابا» را صدا کرد آتش گرفت از ناله‌اش ای‌وای ناگاه تیری برادرزاده را از او جدا کرد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
وقتی عمو در گیر و دار جنگ تنهاست باید زره بر تن کند یاری رساند حتی زره اصلا اگر اندازه‌اش نیست باید که خود را تا دل لشکر کشاند خون پدر جوشیده در رگ‌های فرزند انگار تاریخ جمل تکرار گشته است یک قاسم دیگر به میدان آمد انگار شاید که احلی من عسل تکرار گشته است آمد عمویش را میان لشکر «نحس» یاری کند اما مگر شمشیر دارد؟ کودک که جایش در میان معرکه نیست اصلا مگر خنجر، سپر یا تیر دارد؟! از لابلای گرد و خاک سمّ اسبان با چشم‌هایش دید شمشیری بلند است صبر و توان روضه مکشوف داری؟ یعنی چه کاری می‌کند شمشیر با دست؟!! افتاد عبدالله در آغوش مولا آهی کشید از درد و «بابا» را صدا کرد آتش گرفت از ناله‌اش ای‌وای ناگاه تیری برادرزاده را از او جدا کرد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
از خیمه بیرون زد نگاهش رو به آقاست قاسم به احلی من عسل امّیدوار است در کارزار رقص خون، آهنگ شمشیر او نیز مثل دیگران در انتظار است هر چند پایش تا رکابش هست کوتاه اما مگر از قصد خود کوتاه آمد؟ قاسم میان چشم مولا جلوه کرده است یا اینکه انگاری حسن از راه آمد؟! چون زهره در چشمان مولا می‌درخشید با ان یکادی یادگارش را فرستاد از میسره تا میمنه را درنوردید جنگی نمایان کرد آه از اسب افتاد هر چند احلی من عسل هم گفته باشد باید سم اسبان شکافد پیکرش را؟ از لابلای خاک و خون ای قوم بدکار! دیدید اصلا اشک‌های مادرش را؟! از زیر سم‌ها ناله زد، گفت «ای عمو جان» فریاد از این نامهربانان! آه فریاد! آمد عمو یکباره چون باز شکاری افتاد بر بالین او انگار جان داد... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
امسال هم ماتم به اوج خود رسیده یکبار دیگر اضطرابِ اصغر و تیر ای کاش از این غصه‌هایش دق کنم تا دیگر نبینم خون اصغر را سرازیر از آن طرف یک اضطراب دیگری نیز هر سال خیمه می‌زند بر جان ماها آن اضطراب مادر و نوازد خونین از پا درآورده خدا این غصه ما را ای کاش در مقتل نبود این ماجرا که تیر آمد و سر را برید از گوش تا گوش سر واژگون شد آه اصغر دست و پا زد مولا عبایش را برایش کرد آغوش از داغ اصغر می‌رود این سوی و آن سوی میلی به سوی خیمه‌ها دیگر ندارد اصغر امانت بود در دستش خدایا پاسخ برای پرسش مادر ندارد در پشت خیمه‌ دورتر از چشم مادر می‌گشت تا پیدا کند یک خاک نرمی می‌کَنْد قبری کوچک آقا با غلافش آهسته چون دشمن ندارد هیچ رحمی... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت است من مانده‌ام میان عدم‌های بیشمار شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛ مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛ ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد! از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟! حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار رفتند زائران به زیارت ولی ببین جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
در مذهب ما باده حرام است و لیکن یک باده حلال است که آن است https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
از فرش تا به عرش تو بسیار فاصله است دوش نبی کجا و خدا کربلا کجا؟! https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
مردی که به سن و سال بالایی نیست آن دل که شجاع نیست دریایی نیست ققنوس شدی! به قلب آتش زده‌ای! ققنوس هم اینقَدَر تماشایی نیست! https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
همه رفتند زیارت وَ فقط ما ماندیم از صفای حرم و صحن و سرا جا ماندیم زائران کوله به دست از پی هم می‌رفتند... به خدا مسئله از ماست؛ اگر ما ماندیم کربلا ساحل دریای حسین است ولی حیف شد! ما همه در حسرت دریا ماندیم! پسری مثل من و هر که در اینجا مانده با خودش گفت چرا این همه ماها ماندیم؟! یک نگاهی به کف کوله خالی انداخت... زود فهمید چرا یکه و تنها ماندیم حسرتی هست اگر بر دل ما باور کن همگی پشت در خانه‌ی زهرا ماندیم همه‌ی آنچه که گفتیم، درست است ولی همه رفتند زیارت وَ فقط ما ماندیم... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
قم با وجود حضرت معصومه قم شده است ورنه کویر خشک کجا؟ شهر قم کجا؟! https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر | شعرخوانی اخوی بزرگوارم آقا اسماعیل علیخانی شاعر رفته سردار نفس تازه کند برگردد... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
آمد به دنیا زینتِ شب‌های تارش زینب همان آرامشش؛ دار و ندارش آن شب علی چشمان نازش می‌درخشید از شوق جاری بود اشک از چشم یارش پاییز دیگر سردی‌اش معنا ندارد پر کرده حجم خانه را عطر بهارش گویا علی تکثیر می‌گردد همیشه وقتی که زینب می‌نشیند در کنارش زهرا اگر در بی‌قراری‌های او نیست زینب ولی آرامشش هست و ‌قرارش یادآور زهراست زینب پیش حیدر مخصوصا آن هُرم نگاه باوقارش حیدر اگر باب نبی در شهر علم است قطعا که زینب هست دائم پرده‌دارش بعد از علی هم باز دشمن می‌هراسید زینب به دستش بود نبض ذوالفقارش پیچیده در گوش زمانه خطبه‌‌ی او در پیشگاهش می‌کنم جان‌ را نثارش بر تارَک تاریخ شیعه می‌درخشد صبرش، وقارش، اعتقادش، اقتدارش https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
اینجا مدینه... شهر غم؛ دیگر چه کم دارد؟ دیوارها و کوچه‌هایش رنگ غم دارد! رفته است از قرآن ناطق سوره‌ی کوثر دیگر پس از زهرا، علی یک سوره کم دارد یک چشم شاعر اشک‌بار و چشم دیگر خون یک دست او لرزان و آن دستش قلم دارد اینجا عزا، ماتم‌سرای عصمت‌الله است یعنی که غم، صاحب عزایی محترم دارد «محجوب‌تر گشتی چرا؟» با خود علی می‌گفت!! از درد سیلی چهره‌ی زهرا ورم دارد! آیا تو بانویی جوان را دیده‌ای هرگز در کوچه‌ نیلی گشته رویش؛ قدّ خم دارد؟! این میخِ دَر یک میخ معمولی خدایا نیست جز سوزشش بر جان زهرا، درد هم دارد! هر چند قبرش در دل تاریخ مدفون است در تک‌تکِ جان‌های ما زهرا حرم دارد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
«بداهه» خبر آمد زمین افتاده یک سردار ایرانی زمین از خون او رنگین و چشمم هست بارانی نه تنها من که یک کشور برایش ناله سر می‌داد بلوچ و کرد و لَک، لُر، ترک و شیرازی و تهرانی در اوصافش سرودن‌ها به کرمان زیره بردن هست در آغوشش گرفت آن قهرمان را خاک کرمانی برای جنگ با دشمن، برای حفظ امنیت تویی سردار دلها ای هزاران مرد میدانی! نگین افتاد از دستت چه باک از دشمنت داریم مهم نقش نگین توست بر دل‌ها، سلیمانی! اگر دستت زمین افتاده اما دستگیری کن مرا با خود ببر سردار از این دنیای ظلمانی https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
کشتند عزیز خانه را جانی‌ها خون شد به دل تک تک ایرانی‌ها هر چند که یک لاله‌ی ما پرپر شد می‌روید از این لاله سلیمانی‌ها https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قربان چشمان ترت! آن بغض تلخت راه گلویم را خدایی بد فشرده است قاسم اگر رفته است اشکالی ندارد مردانگی در بین ماها که نمرده است... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
در تنگنای حادثه‌ها دست ما بگیر ای کشتی نشسته به دل‌های ما، حسین!😍 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
وقتی که خدا داد به ما پنج‌تنش را یعنی که سپردست خود خویشتنش را یک شاخه گل پنج‌پری داده به عالم با عشق ادا کرده تمام سخنش را! هم احمد و هم حیدر و هم فاطمه‌اش را هم داده به ما نیز حسین و حسنش را هرچند که در ساحت او جسم نگنجد بخشیده به ماها همۀ پاره‌تنش را بی‌پرده بگویم چه کسی پاره‌تنش بود؟! آن کس که عدو چاک نموده است تنش را میلاد حسین است ولی این دل خونین آورد به یادم غم آن پیرهنش را آن عشق که جای قدمش دوش نبی بود نامرد رها کرد به صحرا بدنش را بار غم تنهایی او را بکشم دوش؟ یا دوری آن سرو چمن از وطنش را؟! از داغ عطش باز کنم لب به شکایت؟ یا فاش کنم قصه مرغ چمنش را؟! او ابن و اخ و مأمن و دریای کرم هست ای کاش ببخشد گنه سینه‌زنش را... پ.ن: نمی‌خواستم روز عید، از غم بگم ولی نمی‌دونم چرا اینطور شد؟! ببخشید که روز عید کامتون را تلخ کردم🙏🙏🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
شکست قلب من از این همه فریب و دغل شبیه حال من اکنون فقط زِلِنسکی هست😉 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لیلی ز جفا تیر به مجنون زد و رفت روسیه به اوکراین شبیخون زد و رفت ایران عزیز این وسط عالی بود👌👌 با موشک خود لگد به صهیون زد و رفت https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
یک‌بار زمین حوا و آدم را دید هم شادی مردمان و هم غم را دید اما چو علیِ اکبر آمد به زمین با چشم خودش دو بار خاتم را دید https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست جالب اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه در گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو هستی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
اینجا کسی که باز لبش بر شکایت است بر سفره‌ای نشسته که تا بی‌نهایت است ما بندگان جود حسن تا قیامتیم رنگین کمان چهره‌ی ما از خجالت است زهرا، حسن، حسین و علی، مصطفی... خدا! این خانواده عادتشان بر کرامت است در پیش مجتبی احدی بی نصیب نیست! آقای ما، خدای کرم! با عنایت است! هر کس که از دو دست حسن بی‌نصیب شد توفیق او کم است اگر کم سعادت است شایسته نیست پیش حسن التماس‌ها «در حضرت کریم تمنا چه حاجت است» https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
خورشید از بالای آن دارالاماره افتاد بر خاک ای خدا! ناگاه شب شد آن روی ماهش خاک کوفی را که بوسید ننگی به دامان بزرگان عرب شد ای نامیان کوفه! ای نامهربانان! تعدادتان کم گشت تا وقت عمل شد خاکستری بر سر کنید ای میزبانان! مهمان‌نوازی‌هایتان ضرب‌المثل شد مسلم به کوفه آمده چون با هزاران اصرار و دعوت راهی شهر شما شد او یک سلحشور است اما شهر تنگ است مغلوب نیرنگ سیاه کوچه‌ها شد مسلم که جایش روی چشمان است ای وای! هرگز غریبی در غریبی سهم او نیست سرچشمه‌اش آب زلال بندگی‌هاست می‌سوزم! این مهمان‌فریبی سهم او نیست بالای قصریم و زمان معنا ندارد ما را غم جانکاه او تا علقمه برد با دست‌های بسته‌اش مثل علمدار بی‌حائل و لب‌تشنه از بالا زمین خورد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f