eitaa logo
معجزه های الهی | مطالب تکان دهنده قرآن قیامت و آخرت شب اول قبر عالم برزخ عجایب خلقت حکایت
8.9هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6هزار ویدیو
19 فایل
🕊به نام الله 💚مبلغ سبک زندگےاسلامےباشیم💚 🌷زندگی بدون طعم گناه🌷 -------♥️------- . 💚 لطفا کپی باذکر صلوات🙏🌹 . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه تایید و نه رد میشوند . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌲🌤🌲 🌤صبح لبخند خداست🤍 که درخشان تر از✨ پرتوهای طلایےخورشید مےتابد🌤 و قلب تو را آرام و مصفا میکند🤍 ❄️برخیز وحضور صبح را حس کن که لبخند خدا به نوازش خواب خوش صبح مےارزد🤍 🌲🌤🌲 ┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛
✍روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر. در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد. 🔅پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید. 📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114، و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است! 📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🎼 ابو عمره معروف به زازان عجمی و ایرانی بود و آن قدر پیش رفت که از یاران مخصوص امیرمؤمنان علی (ع ) گردید . سعد خفاف می گوید : شنیدم زازان با صدای بسیار خوب و غمگین (با این که عجمی بود) قرآن می خواند . به او گفتم : آیات قرآن را خیلی خوب می خوانی ، از چه کسی آموخته ای ؟ لبخندی زد و گفت : روزی امیر مؤمنان علی (ع ) از کنار من عبور کرد . من شعر می خواندم ، صوت عالی داشتم ، به گونه ای که آن حضرت از صدای من تعجب کرد و فرمود : ای زازان چرا قرآن نمی خوانی ؟ عرض کردم : قرائت قرآن نمی دانم جز آن مقداری که در نماز بر من واجب است . آن حضرت به من نزدیک شد و در گوشم سخنی فرمود که نفهمیدم چه بود . سپس فرمود : دهانت را باز کن ، دهانم را گشودم ، آب دهانش را به دهانم مالید ، سوگند به خدا قدمی از حضورش برنداشتم که در هماندم در یافتم همه قرآن را به طور کامل حفظ هستم و پس از این جریان ، به هیچ کس (در آموزش قرآن ) نیازی پیدا نکردم . سعد می گوید : این قصه را برای امام باقر(ع ) نقل کردم ، فرمودند : زازان راست می گوید ، امیر مؤمنان علی (ع ) برای زازان به للّه للّه اسم اعظم خدا دعا کرد که چنین دعایی همیشه مستجاب می شود . ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️قلب فطرتا پاکه.ماآلودش میکنیم ما خرابش میکنیم!!... ♦️حالا چاره چیه؟؟چیکارکنیم؟؟ کلیپ رو نگاه کن و باخودت عهد ببند و عمل کن . یاعلی، التماس دعا → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
ندای آسمانی یکی از علائم حتمی ظهور است؛ صدایی که از آسمان شنیده می‌شود و در آن به معرفی حضرت مهدی علیه السلام و بیانِ نام، نسب و حقانیت ایشان و پیروانش می‌پردازد. این صدا را می‌توان معجزه دانست چرا که بدون هیچ وسیله ارتباطی، همگان آن را می‌شنوند! 📌ندای آسمانی در احادیث شیعه و سنی، با چنین الفاظی مطرح شده است: «ندا» خواندن با صدای بلند «صیحه» صدای بسیار بلند با محتوا یا بدون محتوا «صوت» صدای سخن «اعلان» آشکار کردن «فزعه» ترسناک بودن آن «هدَّه» صدایی که از فرو ریختن یا انهدام چیزی شنیده می‌شود → → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ کوتاهی ما در حق حضرت زهرا「س」 🎙 استاد بندانی نیشابوری ┏━━✨✨✨━━┓ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌼غش در معامله ✍در تاريخ نوشته ‏اند: در كربلاى معلى عطارى بود شديدا مريض می ‏شود، جميع اجناس دكان و اثاث البيت منزل خود را به جهت معالجه فروخت، خرج كرد، اثر نكرد، روز به روز بدتر شد و اثر خوبى مشاهده نمی‏كرد، جميع اطباء اظهار يأس نمودند، راوى گفت: يك روز من رفتم به عيادتش ديدم بسيار بد حال است و به پسرش میگويد: فلان ظرف را بردار، ببر بازار بفروش و پولش را بياور كه به مصرف خود صرف نمايم، شايد راحت بشوم به مردن يا خوب شدن، گفتم: معنى اين حرف را نفهميدم و ندانستم چه چيز است، ديدم آهى كشيد، گفت: فلانى من سرمايه زيادى داشتم و جهت ترقى من اين بود كه در فلان سال مرضى در كربلا شايع شد كه اطبا علاج آن را منحصر كردند به آبليموى شيرازى از اين جهت آب ليمو خيلى گران شد و كمياب هم شد من قدرى آب ليمو داشتم، دوغ زيادى مخلوط كردم به او بوى آب ليمو از آن فهميده می‏شد و آن را به قيمت آب ليمو خالص می‏فروختم تا آن كه منحصر شد وجود آب ليمو به دكان من، من هم غش زيادى میزدم و می‏فروختم و سرمايه من زياد شد. و در ميان صنف خودم مشهور شدم به ابوالالوف، پدر ميليونها، تا اينكه مبتلا شدم به اين مرض و هر چه داشتم فروختم و از براى من چيزى باقى نماند بغير همين متاع، گفتم اين را هم بفروشند شايد خلاص شوم يا بميرم و يا خوب بشوم. 💥اين هم اثر و نتيجه غش و خيانت به مردم كه عاقبت چنين است كه ملاحظه فرموديد، هيچ چيزى براى خودش نماند الا بدبختى و عذاب اخروى. 📚جامع الدرر ج ۲ ص۶۸ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺🍃امام ﻋَﻠﯽ (ع) در حدیثی در مورد اینکه انسان در برخی موارد باید کارهای خود را پنهان کند و کسی چیزی از آن متوجه نشود، فرمودند: ‌ در حضور هفت گروه، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی: 🌱۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ. 🌱٢- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ. ‌ ۳- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ. ۴- ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن. ۵- ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن. ۶- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ. ۷- ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ یتیم ، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ. ‌ 📜ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص 167 ‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
محمد بن عجلان، ثروتش را از دست داد و به شدت فقیر شد و مقدار زیادی نیز بدهکار شد. بالاخره به فکر افتاد که پیش حاکم مدینه که از خویشاوندانش بود برود و از نفوذ او استفاده کند. در بین راه، به پسر عموی امام صادق (علیه السلام) رسید. پس از سلام و احوال پرسی، پسر عموی امام از او پرسید کجا می روی؟ گفت مقدار زیادی بدهی دارم و پیش امیر می روم تا کارم را اصلاح کند. پسر عموی امام گفت از پسر عمویم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) چند حدیث قدسی شنیده ام که می خواهم برایت نقل کنم. خداوند می فرماید به عزت و جلالم سوگند، کسی که به غیر من امیدوار باشد امیدش را قطع می کنم و نیز می فرماید وای بر این بنده، او بدون اینکه ما را بخواند و از ما بخواهد، نعمت های خود را به او عطا نمودیم. آیا اگر ما را بخواند و درخواستی نماید، خواسته اش را رد می کنیم؟ آیا تو گفتی خدایا، چشم می خواهم که خداوند به تو چشم داد؟ آیا وقتی خداوند به تو گوش و دهان و دست و پا داد، تو آنها را از خداوند خواسته بودی؟ محمد بن عجلان که این احادیث را برای اولین مرتبه می شنید، با اشتیاق گفت دوباره آنها را برایم بخوان. پسر عموی امام، دوباره احادیث را خواند و محمد بن عجلان با دقت به آن گوش فرا داد. بالاخره فرمایش خداوند در او اثر کرد و گفت به خداوند امیدوار شدم و کارم را به او واگذار کردم. این را گفت و راهش را کج کرد و به خانه بازگشت. طولی نکشید که گرفتاری هایش برطرف گردید و قرض هایش پرداخته شد. منبع: استعاذه ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 📙داستان کوتاه مردی عرب دید زنی تنها توی بیابان ایستاده، رفت جلو، پرسید:” تو چه کسی هستی!؟” زن گفت:” و قل سلام‌فسوف تعلموم.” پرسید:” این‌جا چه‌کار می‌کنی!؟” گفت:” من یهد‌ الله فلامضل‌ له/” رساندش به اولین کاروان سر راه. پرسید:” کسی را توی این کاروان می‌شناسی!؟” گفت:” یا داوود! إنا جعلناک خلیفته فی‌الارض… و ما محمد إلا رسول… یا یحیی خذالکتاب… یا موسی إنی أنا الله… .” چهارنفر آمدند. به آن‌ها گفت:” یا ابت إستأجره.” آن‌ها هم به مرد عرب پاداشی دادند. زن گفت:” والله یضاعف لمن یشاء.” پول بیشتری دادند به او. مرد پرسید:” این زن چه نسبتی با شما دارد!؟” یکی از آن چهارتا گفت:” این مادر ما فضه، کنیز حضرت زهراست. بیست سال است که حرف نزده مگر با قرآن.” 📚داستانهایی از حضرت زهرا (س) → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
روزگاری در اولیـن صبح عروسی ، زن و شوهـری توافق می‌کنند که در را بر روی هیچـکس باز نکنـند . در همیـن زمان ، پدر و مادرِ پسـر ، زنگِ درِ خانه را به صدا درآوردند . زن و شوهر نگاهی به همدیگـر انداختند اما چون از قبل توافـق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکـردند. ساعتی بعد زنـگ خانه دوباره به صدا در‌آمد و این بار ، پدر و مادرِ دختـر پشتِ در بودند. زن و شوهر نگاهـی به همدیگـر انداختـند . اشک در چشمانِ زن جمع شده بود و گفـت : نمیـتوانم ببیـنم که پدر و مادرم پشتِ در باشند و در را به رویشان بازنکنـم . شوهر مخالفـتی نکرد و در را به رویشان باز کرد . سالـــها گذشت ... خداونـد به آنها چهار فرزندِ پسر اعطا کرد . سالِ بعد پنجمـین فرزندشان دختر بود . پدرِ خانـواده برای تولدِ این فرزند ، بسیار شادی کرد و چند گوسفـند را سر برید و مهمانیِ مفصلی به راه انداخت . مردم متعـجبانه از او پرسیدند : علتِ اینـــهمه شادی و مهمانی دادن چیست ؟ همه این شادی و مهمـانی را برای تولدِ پسرهایـشان به راه می‌اندازنـد ... مـرد به سادگی پاسخ داد ؛ " چـــون این همـــان کسی است که در را به روی من باز خواهد کـــرد " ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
خوابیدن رو به قبله چه فوایدی برای بدنتان دارد☝️ اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق میشود. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚مفهوم سختیِ حفظ دین در آخرالزمان یک جوانی به من تلفن زده بود و می گفت: خجالت می کشم، با شما صحبت کنم. من معتاد شده ام، اما نه معتاد به مواد مخدر و یا سیگار و قلیان. پرسیدم: پس به چه چیز اعتیاد پیدا کرده ای؟ گفت: من آدم معتقد و پایبندی هستم و نماز میخوانم و از نظر دینی هم ریشه دار هستم، ولی به صفحات مستهجن اینترنتی معتاد می باشم. وقتی که به آن صفحات نگاه می کنم، می گویم که دیگر این آخرین بار است، ولی دوباره جذب می شوم و نگاه می کنم... اینجاست که میتوان فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) را که فرموده اند: "کسی که در آخرالزمان بخواهد دین خود را حفظ کند، مانند آن است که آتش را در دست گرفته است" و در جای دیگر حضرت فرموده اند:" هر کسی بخواهد در آخرالزمان دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که شاخه خاردار را با یک دست گرفته و دست دیگرش را برای کندن خار به سمت مخالف میکشد" را درک کرد. پاک ماندن و دینداری در آخرالزمان با توجه با این همه اسباب و وسایل آماده برای گناه و وضعیت بیحجابی و... به شدت سخت شده است.. از شر فتنه های آخرالزمان به خدا پناه ببریم.. 📒برگرفته از سخنرانیهای تربیتی و اخلاقی حجة الاسلام سید حسن عاملی → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️قشنگ ترین عشق 💫نگاه خداوند بر بندگان است ❄️هر کجا هستید به 💫به نگاه پر مهر خدا می‌سپارمتون ❄️الهی 💫مهـر؛ بركت؛ عشـق ❄️محبت و سلامتى 💫شادی و عاقبت بخیری ❄️هميشه همنشین شما باشند ❄️ شبتون به نور خدا روشن 💫 شب بر شما خوش ┏━━✨✨✨━━┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️با خودت تکرار کن؛☺️ امروز زیباتر ازهر روز نفس میکشم، زیباتر ازهمیشه میبینم 🥰 وبهتر ازهمیشه زندگی میکنم من احساسم را، امروزم را وخدایم را بیش از همه دوست دارم 🤍 ❄️خدایا شکر 🙏 ┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛
🔥🧚‍♂ حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار ، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. نقاش به جستجوپرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و روزهای بسیاری آن کودک را کنارش می نشاند و تصویر او را می کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند. حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید،نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود ،اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند... سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد. پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت به هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود.نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت.از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود. چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد. از او علت آن را پرسید؟ گفت : شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید،من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی.امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده داستانی بسیار تامل بر انگیز است،خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید،این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود را نمی دانیم و خود را به شیطان مبدل می کنیم... ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ قسمت اول: چطور از يك نجات پيدا كنيم؟ 🎞مجموعه كليپ هاي "داناتر از خدا!" طي ١٠ قسمت و با هدف رمزگشايي از ناگفته هاي تاريخي و به مناسبت ایام ساخته شده كه تقديم حضور ميگردد. با ما همراه باشيد... → → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔆مردی خدمت امام موسی کاظم (ع) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند! حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن .. حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده: "کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند: هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است.. 📚کافی ج 8 ص 147. آیه مذكور در سوره نور آیه 19 قرار دارد. به نقل از تفسیر راهنما. بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
، قسمت دوم: مسئله اين است که خدا، محور باشد يا انسان؟ زندگي بر محور خدا يا زندگي بر محور انسان؟ پ ن: مجموعه كليپ هاي "داناتر از خدا!" طي ١٠ قسمت و با هدف رمزگشايي از ناگفته هاي تاريخي و به مناسبت ایام ساخته شده كه تقديم حضور ميگردد. با ما همراه باشيد... → → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ 🏴شبهات فاطمیه ✍شيعه مدعی است فاطمه زهرا س را مورد اهانت قرار داده، پهلوي او را شكستند و خواستند خانه اش را آتش بزنند، سؤال اين است، علي که به ادعاي شیعیان، شجاع ترين فرد عرب بود چرا از همسرش دفاع نکرد؟! 1⃣ اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگي‌اش، مطيع محض فرمان‌هاى الهى بوده و آن‌چه او را به واكنش وا مى‌داشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمى‌داد. 2⃣ امام علی ع در جریان هجوم به خانه اش ابتدا با مهاجمان برخورد شدید نمود اما با تبعیت از همین اصل بود كه دست به شمشير نبرد. سليم بن قيس هلالى در کتابش برخورد با یکی از مهاجمان را نقل کرده و اشاره می کند که حضرت او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولى به ياد سخن پيامبر صلى الله عليه وآله و وصيتى كه به او كرده بود. افتاد و فرمود: قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى. 3⃣ کار امیرالمومنین ع هنگام هجوم به خانه اش شبیه به کار رسول خدا ص هنگام شکنجه عمار و پدر و مادرش در مکه بود که این صحنه ها را از نزدیک می دید، اما کاری نمی کرد و خاندان یاسر را به صبر دعوت می کردو می فرمود: «اى خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعده‌گاه شما بهشت است.» در حالی که غیورترین و شجاع ترین فرد عالم بود. 4⃣ دفاع از ناموس مساله ای فطری است اما دشمن قصد داشت تا با تعرض به حریم خانه امام علی ع او را به واکنشی وادارد که آنها را به هدف شوم می رساند و در این صورت علاوه بر خونریزی بین مسلمانان زمینه تبلیغات سوء بر علیه حضرت از جمله اتهام قتل حضرت زهرا س فراهم می شد چنانکه معاویه پس از کشتن عمار، با تبلیغات سوء امام علی ع را به دلیل آوردن همراهی عمار با حضرت در جنگ، مسئول کشته شدن او دانست. 📚خصائص الأئمة (عليهم السلام)، ص73. 📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568. 📚الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ______________________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
، قسمت سوم: حاضرم ملعون باشم ، اما مأموم نه... سوال:مهمترین دلیلی که باعث شد پیامبر صلي الله عليه و اله و سلم دستور به حرکت سپاه اسامه بدهند چه بود؟ پ ن: مجموعه كليپ هاي "داناتر از خدا!" طي ١٠ قسمت و با هدف رمزگشايي از ناگفته هاي تاريخي و به مناسبت ایام ساخته شده كه تقديم حضور ميگردد. با ما همراه باشيد... → ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ 🌼روضه های که قبول نشدن ✍ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... 📚منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری ↶【به ما بپیوندید 】↷ ________________________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🏴ای وای مـــــــــادرم😔 🏴شـــهادت حضرت فـــــــــــاطمه زهـــــــــــرا (س) تسلــیت باد🏴🏴 ➖➖➖➖➖➖➖
پناه حسین ببین چقدر زیاده سوز و آه حسین دوباره غرق خون شده نگاه حسین قرار بعدیمون قتلگاه حسین 😭 ... ... ◾ تعجیل در امر ظهور ➖➖➖➖➖➖➖ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚حکایت خلیفه کریم تر از حاتم طایی در روزگاران پیشین ، خلیفه ای بود بسیار بخشنده و دادگر ، بدین معنی که نه تنها بر قبیله و عشیره خود بخشش و جوانمردی می کرد . بلکه همه اقوام و قبائل را مشمول دلجویی و دادِ خود می ساخت . شبی بنابر خوی و عادت زنان که به سبب گرفتاری خود به کارهای خانه و تیمارِ طفلان و اشتغال مردان به مشاغل دیگر . تنها شب هنگام ، فرصتی بدست می آرند که از شویِ خود شکایتی کنند . زنی اعرابی از تنگیِ معاش و تهیدستی و بینوایی گِله آغازید و فقر و نداری شویِ خود را با بازتابی تند و جان گزا بازگو کرد . و از سرِ ملامت و نکوهش ، بدو گفت : از صفات ویژه عربان ، جنگ و غارت است . ولی تو ، ای شویِ بی برگ ونوا ، چنان در چنبر فقر و فاقه اسیری که رعایت این رسم و سنت دیرین عرب نیز نتوانی کردن . در نتیجه ، مال و مُکنتی نداری تا هرگاه مهمانی نزد ما آید از او پذیرایی کنیم . و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بس عزیز و گرامی دارند . وانگهی اگر مهمانی هم برای ما رسد . ناگزیریم که شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما و دزدی گشائیم تا باشد که با بهای آن سدّ جوعی نماییم . مرد اعرابی در پاسخ زن به گذشت روزگار و ناپایداری احوال از خوشی و ناخوشی و سختی و شادخواری تمسّک می جوید و می گوید : دلیلِ دیگر ، احوال جانوران است که غم روزی نمی خورند و طعامی نمی اندوزند و هرگز گرسنه نمی زیند و گویی از سبب ، گسیخته و در مُسَبب آویخته اند . و این حالتی است که آن را توکل گویند . زن اعرابی وقتی جوابِ شویِ خود را می شنود . اخگر اعتراضش پِر لهیب تر می گردد و ادعای مرد را در قناعت رد می کند و او را سخت مورد نکوهش قرار می دهد . مرد اعرابی از فضیلت فقر سخن می گوید و آن را بر توانگری ترجیح می دهد . این گفتگوها ادامه می یابد تا آنکه مرد ، زن را تهدید می کند که اگر دست از اینگونه سخنان درشت و ناهموار نشوید . عاقبتِ کار جدایی و ترک خان و مان خواهد بود . زن که مرد را تُند و آتشین می بیند از درِ نرمی و مدارا درمی آید و سِلاح بُرنده عاطفه را به کار می گیرد و سیلاب اشک از فرو می بارد . و این همان سِلاحی است که معمولا زنان بدان توسّل می جویند و مرد را مغلوب خواست خود می کنند و به مراد خویش می رسند . مر اعرابی در برابر گریه و لابۀ زن ، تسلیم می شود و از گفته های خود پشیمان می گردد و انگشت ندامت به دندان می گَزَد و از زن تقاضای عفو و گذشت می کند و می گوید که اینک از مخالفت گذشته ام و هرچه بگویی فرمان می برم . زن ، مرد را به سوی خلیفه و عرضِ حاجت بر وی راهنمایی می کند . مرد می گوید بی بهانه و عذری نمی توان به بارگاه خلیفه راه یافت . زن می گوید : که تحفه بیابانیان ، آبِ باران است و در نزد ما بیابانیان ، چیزی خوشتر و گرانبهاتر از آب نیست . از آب باران کوزه ای برگیر و نزد خلیفه شتاب . در حالیکه آن دو نمی دانستند که رود عظیم و خروشان دجله از میان بغداد می گذرد و آب در آن دیار فراوان است . سرانجام مرد و زن عرب برآن شدند تا سبوی آب را در نمدی پیچند . تا آب گرم نشود . چنانکه عادت بیابانیان و ده نشینان همین است . مرد سبو را بر دوش می کشد و راههای پر پیچ و خم بیابانها را در می نوردد و زن نیز دست به دعا می گشاید تا شویش ، آن سبو را بی گزند و زیانی به سرای خلیفه رساند . مباد که خاطرشان نژند و احوالشان پریشان گردد . اعرابی به سرای خلافت می رسد و نقیبان و حاجبان ، پیش او باز می روند و از سیمای رنجور و خسته او ، نیازش را در می یابند . اعرابی سبوی آب را به نقیبان می سپرد و آنها با خوشرویی آن تحفه را می پذیرند و نزد خلیفه می برند . او بر احوال آن عرب بیابانی واقف شد و فرمود تا کوزه اش را از زر و سیم پُر کنند و از فقر و نیاز رهایی اش دهند و آنگاه فرمان داد تا آن مرد را به وسیله کشتی از طریق رود دجله به وطنش باز گردانند . آن مرد بیابانی وقتی عظمت رودِ دجله را دید بر کرم و احسان خلیفه بیشتر واقف شد که با وجود این همه آب صاف و گوارا ، آب ناصاف و دُردآلود بیابان را از او با رویی گشاده پذیرفته است . 📚گنجور سعدی ❥↬ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
یــــــا زهــرا ➖➖➖➖➖➖➖ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‼جامعه فاسد ؛ از نگاه امام علی علیه‌السلام ؛ "... شما در زمانى قرار گرفته ايد، که گوينده سخن حق درآن کم، و زبان از گفتار راست عاجز، و همراهان حق، خوار و ذلیلند! اهل اين‌زمان همواره باگناه همراه‌اند و بر سازشکارى و سهل انگارى اتفاق نظر دارند؛ جوانانشان بداخلاق و شرور، و بزرگسالانشان گنهکارند؛ عالم آنها منافق است و قاريان قرآن و عابدان آنها رياکارند ؛ نه کوچکشان بزرگسالان را احترام مى کند و نه ثروتمندشان زندگى مستمندشان را تکفّل مى نمايد" 📙خطبه ی ۲۳۳ نهج البلاغه 🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶 🔸🔸 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
 نقل شده است که در زمان حضرت موسی(ع) جوانی بسیار مغرور و از خود راضی بود که همواره مادرش را رنج می داد. بی مهری او به مادر به جایی رسید که ؛ روزی مادرش را که بر اثر پیری و ضعف که توان راه رفتن نداشت به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا طعمه ی درندگان شود. هنگامی که مادر را آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد تا به خانه باز گردد، مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود؛ یا طعمه ی درندگان گردد. برای پسرش چنین دعا کرد!: خدایا! پسرم را از طعمه ی درندگان و گزند حوادث حفظ کن، تا به سلامت به خانه اش باز گردد!! از سوی خداوند به موسی(ع) خطاب شد: ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین،موسی(ع) به آنجا رفت، و وقتی که مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش وخروش آمد که به راستی مادر چقدر مهربان است خداوند به او وحی کرد:ای موسی، من به بندگانم مهربان تر از مادرم. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi