💚💛❤️
روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
این چه #خورشید غریبی است که با حال نزار
پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه "
شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
هر کجا مینگری " نام #حسین است و #حسین "
ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه "
اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(ع)
قدم به ساحت جهان زدند:
٣هم قدم،
٣هم قسم،
٣هم سخن،
٣هم نشین،
٣همسفر،
٣هم هدف،
٣هم نظر،
٣بی قرین،
٣دلربا،
٣جان به كف،
٣هم ندا،
٣ نازنین،
یكی #پدر،🔆یكی #پسر،🔆یكی #عموي مه جبین
میلاد سه پرچمدار حریم ولایت و اعیادشعبانیه بر همگان مبارک باد
شبتون در پناه خداوند مهربان💚🌹
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚داستان کوتاه📚
#روزی در یک مراسم مهمانی دست یک پسر بچه که در حال بازی بود در یک گلدان کوچک و بسیار گرانقیمت گیر کرد.
#هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید.
#اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانست دست پسرش را از گلدان خارج کنند.
#همه بزرگان حاضر در مراسم دور او جمع شده بودند و سعی در کمک به او را داشتند.
#در نهایت پدر راضی شد گلدان گران #قیمت را "بشکند" تا دست کودک خود را آزاد کند.
#ناگهان فکری به سرش زد و به پسرش گفت:
#دستت را باز کن،" انگشت هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن.
#آن وقت دستت بیرون میآید.
#پسر گفت: "می دانم اما نمی توانم این کار را بکنم."
#پدر که از این جواب پسرش شگفت زده شده بود پرسید:
"چرا نمی توانی؟"
#پسر گفت: "اگر این کار را بکنم سکه ای که در مشتم است، بیرون می افتد."
#شاید شما و همه حاضران در مهمانی به ساده لوحی آن پسر خندیدید.
#اما "واقعیت" این است که اگر دقت کنیم می بینیم؛
#همه ما در زندگی به بعضی چیزهای "کم ارزش" چنان می چسبیم که ارزش دارایی های "پر ارزشمان" را فراموش کرده ایم.
#آن گلدان با ارزش و گرانقیمت نماد عمر ماست."
#آن سکه بی ارزش نماد زندگی مادی و بیهوده ماست."
#آن کودک نماد فکر کوتاه اکثر آدمهاست."
#آن مراسم مهمانی نماد دنیاست."
#بیشتر به یاد هم و به فکر هم باشیم تا دنیای دروغین
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
چه کسی سر مقدس امام حسین(ع)رابرید شمر یا سنان؟
📚خیلیها معتقدند که سنان سر #حسین_بن_علی را بریدهاست، ولی عدهٔ دیگری میگویند که توسط شمر بن ذی الجوشن بریده شد و حتی در بعضی منابع چنین گفته شده است که وی پس از بریده شدن سر حسین ؟ خنجر بر داخل گلو و دهان وی وارد کرده است.
سنان بن انس نخعی در کوفه به دنیا آمد .
تواریخ، سنان را جنگجو و شاعری سبک سر و مجنون دانستهاند
از اقدامات سنان در کربلا ، کشتن حسین بن علی در روز #عاشورا و شرکت در حمله شمر و یارانش به خیمه گاه #حسین بن علی هر چند در میان مردم مشهور است که حسین بن علی به دست شمر بن ذی الجوشن کشته شده، ولی میان #تاریخ نگاران و مقتل نویسان، سنان بن انس نخعی، شهرت بیشتری در کشتن و بریدن سر مبارک دارد
در تاریخ طبری آمده : پس از آن که شمر دستور داد به حسین حمله کنند، هر کسی از هر سو و با هر وسیله ممکن بر امام یورش برد و به اندازه ای بر وی ضربت وارد کردند که ایشان در حال افتادن بود. در این حال، سنان بن انس بن عمرو نخعی با نیزه به سوی امام حمله برد و آن را بر بدن امام فروکرد و به خولی دستور داد تا سر مبارکش را از #بدن جدا کند. خولی خواست امام را بکشد، ولی بر خود لرزید و عقب برگشت. سنان سپس خود فرود آمد و سر از تن حضرت جدا کرد و به خولی بن یزید اصبحی داد.
گفتهاند: سنان بر سپاهیانی که به حسین نزدیک میشدند، حمله میبرد و بیم داشت سر را از او بگیرند. پس سر را گرفت و به خولی سپرد.
📚سید بن طاووس مینویسد: وقتی سنان میخواست سر مبارک حضرت را از تن جدا کند، میگفت: به خدا سوگند! سرت را از بدن جدا میکنم، در حالی که میدانم تو #فرزند رسول خدایی و بهترین #مردم از نظر نسب #پدر و #مادر هستی حتی آمده که سنان در میان قبیله خود هم مورد لعن و نفرین قرار میگرفت .
✍
❌
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚زائری که امام حسین (ع) با تبسم جواب سلامش را داد
عالم زاهد و وارسته، مرحوم شيخ حسين بن شيخ مشکور قدس سره فرمود:
در عالم رؤيا ديدم در #حرم مطهر حضرت #اباعبدالله عليه السلام مشرف هستم و آن حضرت نيز در آنجا تشريف دارند. در اين اثناء يک نفر #جوان #عرب معدي (دهاتي) وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و حضرت نيز با #لبخند جوابش دادند.
فرداي آن شب که شب جمعه بود، به حرم امام حسين عليه السلام مشرف شدم و در گوشه ي حرم توقف کردم. ناگهان آن جوان عرب معدي را که در خواب ديده بودم، وارد حرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد، با لبخند به آن حضرت سلام کرد! ولي حضرت سيدالشهداء عليه السلام را نديدم و مراقب آن جوان عرب بودم تا از #حرم خارج شد.
به دنبال او رفتم و سبب لبخندش را در هنگام سلام دادن به امام عليه السلام پرسيدم. و تفصيل خواب خود را نيز برايش نقل کردم و سپس گفتم: چه کرده اي که امام عليه السلام با لبخند به تو جواب مي دهند؟
جوان گفت: من#پدر و #مادر پيري دارم و در چند فرسخي #کربلا زندگي مي کنيم.
شبهاي جمعه که براي زيارت مي آمدم، يک هفته پدرم را سوار بر الاغ مي کردم و مي آوردم و يک هفته هم مادرم را مي آوردم.
تا اينکه شب جمعه اي نوبت پدرم بود، چون او را بر الاغ سوار کردم؛ مادرم گريه کرد و گفت: مرا هم بايد ببري! شايد تا هفته ي ديگر زنده نباشم!
به مادرم گفتم: امشب باران مي بارد و هوا سرد است و بردن دو نفر مشکل است. اما نپذيرفت! ناچار پدرم را سوار کردم و مادرم را بر دوش کشيدم و با زحمت بسيار آنها را به حرم امام حسين عليه السلام رسانيدم.
چون در آن حالت همراه با پدر و مادرم وارد حرم شدم، حضرت سيدالشهداء عليه السلام را ديدم و سلام کردم. آن بزرگوار نيز به من لبخند زدند و جوابم را دادند و از آن وقت تا به حال، هر شب جمعه که به کربلا مشرف مي شوم، حضرت امام حسين عليه السلام را مي بينم و ايشان با تبسم جوابم را مي دهند.
📚منبع : داستانهاي شگفت ص 255 - کرامات الحسينيه ج 1، ص 97.
❥↬
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#فرزندی که #قرآن میخواند"
🌿قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «مَنْ قَرَأَ القرْآنَ وَتَعَلَّمَهُ وَعَمِلَ بِهِ أُلبسَ وَالِدَاهُ يَوْمَ القِيَامَةِ تَاجَاً مِنْ نُورٍ ضَوْؤُهُ مِثْلُ ضَوْءِ الشَّمْسِ، وَيُكْسَى وَالِدَاهُ حُلَّتَينِ لا يَقُوْمُ لَهُمَا الدَّنيا، فَيَقُوْلانِ: بمَ كُسِيْنَا هَذِهِ؟ فَيُقَالُ: بِأَخْذِ وَلَدكُمَا القُرْآنَ».
🔹 هر کس #قرآن بخواند و آن را #آموزش دهد و بدان عمل نماید بر #پدر و #مادرش در روز قیامت #تاجی از #نور قرار میدهند که نورش همانند نور خورشید است، و #جامهای بر تن آنها خواهند کرد که در دنیا "بخاطر گرانبها بودنشان" قیمتگذاری نمیشوند: و آنها میگویند: بخاطر چه چیزی ما را به اینها پوشاندهاید؟ گفته میشود: بخاطر #حفظ کردن #قرآن توسط فرزندانتان!
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi