خیلی خوشم میاد از فاز خودمون. مثلا برامون مهم نیست که بقیه برای دیدن انیمیشن با تیپای هنری اومدن و حتما همشون یه لیوان "کافی" دستشونه. ما چیپسامونو از بیرون سینما میگیریم و آخرشم میریم چایی میخوریم. جمع کن بابا کافی چیه.
این هفته چندمین باریه که یکی بهم میگه لپات رفته تو. واقعا ناراحتم، قرار نبود اول لپام بره تو. لپام بره یعنی همه خوشگلیام رفته.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
دومین تجربه کار با مداد شمعی.
وقتی تکنیک و رفرنس به هم نمیخونه:
یه وقتایی خیلی عصبیم و درواقع تقصیر هیچکس نیست، تقصیر خودمه که حرف نمیزنم، حرفایی که باید رو نمیزنم. دقیقا و به معنای واقعی کلمه اینطور وقتها نمیدونم باید دهن کی رو سرویس کنم. اونوقت یه کف گرگی نصیب همه میشه. آخرشم موضوع حل نمیشه.
از انسان های نون به نرخ روز خور بدم میاد. از اینایی که وقتی به نفعشونه سنگ به سینه میزنن و وقتی نیست عقب میکشن. اینایی که میدونن مقصر کیه ولی بغل دستیاشونو میزنن و اونایی که از بغض دلشون هر خزئبلی رو به زبون میارن. جمع کنید خودتونو بابا. اینقدرم جوگیر بودن مناسب نیست، جوگیر ایرانی، فقط تو نیستی که فشار روته، متوجهی که؟