یاسهاسبزخواهندشد ؛
ولی تنها چیزی که از امروز اذیتم کرد، این بود که من جدی جدی یقیین پیدا کردم کسی جدیم نمیگیره. من برای
میدونی، من ناراحت نشدم که طرف یادش نبود حرفهای منو. ولی من بهش گفتم ببین فلانی، من حالم بده، من اعصابم خورده، من حتی دیگه برام رسیدن مهم نیست، فقط میخوام تموم میشه، میخوام رها شم... گفت نه من باید اول شرایط رو کامل بشناسم بعد بهت کمک کنم. خوشحال شدم، فهمیدم یکی حواسش بهم هست، میفهمه تو چه وضعیت خاکبرسری گیر کردم. ولی بعد از یک هفته اومده میگه: داستان تو چی بود اصلا؟ : )))))
یاسهاسبزخواهندشد ؛
میدونی، من ناراحت نشدم که طرف یادش نبود حرفهای منو. ولی من بهش گفتم ببین فلانی، من حالم بده، من اعص
داستانِ من داستان یه نفره که کسی جدیش نمیگیره همین.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
امروز خیلی روز جالبی بود، شاید بعدا ها تعریفش کردم، شایدم نکردم.
- من.. داشتم.. یه واکنش عجیب میدادم.. حانیه هلم داد.. گفت خفه شو یتسکسنشگشششش (خنده بسیار زیاد)
* دارم فکر میکنم چرا شبیه قاتلای انیمهای داشت میخندید؟ (سپس اداشو در میاره)
- ...
+ ...
(دوباره خنده بسیار زیاد)
+ ولی خیلی صداش نزدیک بود..
- از جلوهم خیلی وحشتناک بود تو ندیدی وای
- آره داشتم میگفتم، بعد خیلی عجیب شده بود، ازش پرسیدم شما آقای فلانی هستین؟ بعد-
+ وایسا وایسا نورا، تو ازش پرسیدم شما آقای فلانی هستین؟
- آره و اونم با تعجب گفت بله، و من ازش پرسیدم خوبین؟
+ واااااای نورا استاد مکالمههای رندووووممم
- ولی میدونی، شبیه مرتضی پاشایی شده بود..
+ ...
- ...
- پسرای دانشکده ما متشخصن..
+ چیچی؟ پسرای دانشکده شما متشخصا؟
- بله پس چی، همین آقای فلانی.. لابد پسرا شما خوبن؟
+ پسرای ما که گلن
- ولی کمن، پسرای ما زیادن و گلن.
+ آقای فلانی گله؟
- ...
+ آقای بهمانی چی؟
-...
دلیل نمیشه، استثنا بلاخره وجود داره.
- بچهها من خیلی از کسایی که با چشم غره نگاه میکنن بدم میاد.
+ من با چشم غره نگاه میکنم نه؟
-... آره فکر کنم
+ دست خودم نیست واقعا ترنزیشن چشامه..
' ترنزیشن چیه وایایوساستشحشنشن
* بچهها.. من وقتی یکی رو نگاه میکنم چشام چپ میشه؟
^ (درحال تست اینکه اگر یکی موقع نگاه کردن چشاش چپ شه چه شکلی میشه) سلااام
....
(منفجر شدنِ محیط)
یکشنبهها به طور کلی خوب نیستن و خوش نمیگذرن همیشه. ولی دیروز یک یکشنبه معمولی نبود. یه یکشنبه بود با کُلی داستان، و کُلی آدمی که میشه نگاهشون کرد و گفت خدایا مچکرم.
همین خاطرههای کوچیک و جالبه که باعث میشه، بتونم همچنان زندگی رو ادامه بدم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
- پسرای دانشکده ما متشخصن.. + چیچی؟ پسرای دانشکده شما متشخصا؟ - بله پس چی، همین آقای فلانی.. لابد پ
یکی از لذتبخش ترین کارهای دنیا دعوا با ریحانه درباره دانشکدههامون (و محتویاتش)، جلو بقیهست. واقعا حال میده.