دلم میخواد برگردم به مرحله کنکور و همچنان امتحانِ بزرگ زندگیم درس خوندن برای دانشگاه قبول شدن باشه. چه میدونم شاید اگر برمیگشتم یه جای دیگه قبول میشدم. کسی چه میدونه.
و باز هم همه مشهدن، مشهد برف میاد و من دوباره توی این تهران گیر کردم : )
یاسهاسبزخواهندشد ؛
و باز هم همه مشهدن، مشهد برف میاد و من دوباره توی این تهران گیر کردم : )
خب امام رضا دوسم نداره چه میشه کرد.
احساس میکنم دیِ امسال هیچ چیزی برای خوشحالم کردنم نداره. برای عمیق خوشحال کردنم. روحم رو از دست دادم شاید.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
احساس میکنم دیِ امسال هیچ چیزی برای خوشحالم کردنم نداره. برای عمیق خوشحال کردنم. روحم رو از دست دادم
منتظرم به پنجم برسیم، خودم با پاهایِ خودم برم روی پُل.
همیشه نزدیک شدن به دی تو وجودم هول و ولا (؟) مینداخت. ولی الان نمیدونم چی باید پیش بیاد که این حجم غم رو از روی دوشم برداره بندازه کنار حداقل برای چند روز. شایدم میدونم چی میتونه پیش بیاد، خیلیهم دلم میخوادش ولی، زندگی که فیلم سینمایی نیست. دوباره باید غممو بغل کنم پس.