eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
234 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 اخلاص ✍وقتی دفتر خاطرات زندگی ام در هشت سال دفاع مقدس را می گشایم و برگهای نا نوشته ی آن را ورق میزنم به روزگاری میرسم که درگوشه وکنارش همرزمانی شاخص و دوست داشتنی می زیستند که یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد آنان داشتن بود. 🍃 در تمام لحظات آن دوران به شکل‌های گوناگونی اعم ازعلنی و مخفی و شاید دور از انتظار سایر همرزمان، از سوی فرد مخلص اتفاق و رخ میداد. 🍃بطور مثال در انواع دعاهای توسل و کمیل زیارت عاشورا و...در مقر تیپ درکنار دریاچه ارومیه،که بعدها به پادگان شهید ناصر کاظمی نام گذاری شد،وهمه ی رزمندگان و فرماندهان در آن حضور داشتند و بعدها خانه های سازمانی لشگر در بخشی از آن مستقر گردیدو هم زمان استفاده های ديگري هم از آن میشد. موج میزد. 🍃شاهدآن بودم برخی اوقات برادرعلی قمی از ابتدای مراسمات معنوی دیده نمی شد. و این برای من حقیر هم جای تعجب داشت و هم غریب بود.!چرا که او بطورثابت وهمیشگی پای چنین مراسمات معنوی بود اما چرا دیده نمی شد برایم باور کردنی نبود.؟! 🍃برخی اوقات همین که چراغ ها را خاموش میکردند و‌دعا شروع میشدو مشغول خواندن دعا بودیم ،می آمد.!و گاهی اوقات هم در قرائت دعاها و مناجات گوی سبقت را از دیگران می ربود. 🍃اما آن شب در تاریکی، نزدیکی خودم کنار دیوار مسجد،صدای گریه ای را شنیدم. با جثه و قد و قواره و صدای مناجات، حدس زدم صدای برادرعلی قمی باشد.بیشتر دقت که کردم،مشاهده کردم خودش است. 🍃 پشت به دیوار مسجد؛ با صدای بسیار آرام گریه میکرد و دعا میخواند. معلوم شد وقتی چراغ ها را خاموش میکنند، در تاریکی کامل می آید. می نشیند و در آن لحظات ملکوتی و عرفانی ،عاشقانه شور حسینی میگیرد. 🍃صدایش نام آشنا ی همه بود و شور حسینی اش نیاز به معرفی نداشت. حتی چند دفعه ای هم دیدم ،قبل از اینکه چراغ ها روشن شوند حسینیه را به آرامی ترک کرد. 🍃آن زمان پی به چرایی ماجرا نبرده بودم !؟ اما بعدها متوجه شدم، این عمل او جزو یکی از -های-عملی-رزمندگان- با اخلاص د دوران هشت سال دفاع مقدس محسوب می شده است. 🍃 اکنون که بیشتر مي اندیشم و به نکات زیبای آن دوران از دریچه ای دیگر می نگرم در می یابم که حقیر در آن زمان این عمل را در اواخر سال ۱۳۶۱ و برای اولين بار با توجه به‌ سبقه ی معنوی برادر علی قمی با ایشان تجربه نمودم. البته بودند افرادی دیگر که در سایر بخش های معنوی مانند، نماز شب و یا حضور در مراسمات نماز مخلصانه عمل می نمودند . 🍃بعدها هم در جبهه های جنوب بین خیلی از رزمندگان خود به خود رسم شده بود.در آن زمان بود که تازه دریافتم که بر و بچه های کردستان چه عاشقانه و بی ریا و با حب الحسین علیه السلام عزاداری می کردند. 🍃بعدها متوجه اخلاص رزمندگانی شدم که در کنارشان روزگار سپری می نمودم و آنان عاشقانه حسین ، را می طلبیدند وخود جزو حسین هایی گردیدند آنان به ندای هل من ناصر ینصرنی لبیک می گفتند و همین امر سبب شد حسین ابن علی علیه‌السلام هم دست برخی از پاکان روزگارمان را بگیرد و آسمانی شوند. 🌷 هشت سال دفاع مقدس را می گویم ،شهدا ، مخصوصا شهیدبرادر علی قمی کردی؛!از یگان فاخر لشگر ویژه شهدا جانبازی که قبل از همه ی ما جانبازی راتجربه کرده بود و این امرهیچگاه درعرصه ی جهادبرای انقلاب و یگانی که درآن دوران سخت مشغول خدمت صادقانه وعاشقانه بود وهیچگاه کم هم نگذاشت. تا روزی که به آرزوی دیرینه اش شهادت ؛ آن هم با اخلاص هرچه تمام تر و در صحنه ی کارزار با ضد انقلاب داخلی دست یافت. 🌷سردار رشید اسلام شهید برادرعلی قمی کردی قائم مقام فرماندهی لشگر ویژه شهدا شهادت۱۲ تیر ماه ۱۳۶۳ آذربایجان غربی نقده 🌷شهدا را میزبان باشیم با ذکر صلوات 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد. 🌸والعاقبه للمتقین 🌷 ✍نبی زاده
🌺هوالمحبوب💚 🍀 واقعی عیار کارش را با سنگ محکِ می آزماید: چگونه 👇 🍀 یکی از مهمی ست که هر منتظری باید به آن توجه داشته باشد زیرا بر طبق حدیث: «انسان‌هایی که هستند امام عصر هستند.» 🍀 اگر فردِ منتظرِ ظهور، و باشد و در همه کارها را مد نظر قرار دهد به و نزدیک‌تر می‌شود. 🍀 گفته می‌شود که ، ما را به میرساند . اما باید بیشتردقت کرد که این ، است که ما را به میرساند البته عملی که و برای باشد. 🌷امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: 🍀« خالص عملی است که نخواهی جز خدای‌ متعال کسی تو را برای انجام کاری تمجید کند». 🍀دوستدارانِ امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف با شخصی مانندِ شیخ مفید میشود که امام زمان در نامه‌هایشان او را اینگونه خطاب می‌کنند « بر تو که من هستی و در دینت مخلصی». ﷽اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 💚 ✍گاهـی از مــا مــذهـبی ‌هــا تنهـا یـک تیپ مذهبی باقی می مـاند ؛ گاهی من و شمـای مذهبی آنقــدر درگیـر پُسـت هـا و متـن هـایمــان در صفحات مــجازی می شویم، که از خـواندن روزانه چنـد خط یا کتب روایی ، غافل می شویم 🍃در پایـان روز هـم می بینیـم کـه حـتی یک دهم وقتی کـه در فضـای مجازی بودیـم، درفضای و حدیث نفس نکشیدیم آنقدر که آنلاین بودیم و اولین نفـر پُست های دیگران را لایـک کردیم ، به فکر اول وقت نبودیم... 🍃آنقدر درگیـر جـذب حـداکثـری شدیـم که فرامـوش کـردیــم و عبودیـت رمـز بـرکت در کارهایمـان است. 🌸آنقدر که به فکـر آبروی خود و برانگیختن تشـویق دیگران و لایک کردن هایشان بودیـم ، به فکـر رضـایـت صاحـب زمانمــان نبـودیـم. 🌸آنقدر فکرمـان مشغول عـکس پروفایل و استاتـوس هایمان بـود ؛ غـافل شـدیـم از اینـکه پیـش اماممـان چه وجهه‌ای داریم و وضعیتمان، نامه ی اعمالمان پیش او چگونه است... 🌸آنقدر در ایـن فضـا وقتمـان را با انبـوهی از جمعیت گـذراندیـم ، فرامـوش کردیـم تنهایی و غـربـت امام زمانمان را. 🌸آنچنان حضـور در ایـن فضـا را بـرای خـود لـذت بخش کردیم، که کم کم شدیم از لذت مناجات و درددل خصوصی با مولا 💚ایهاالعزیز ؛ مرا ببخش و وعده ی ظهورت را در همین آدینه ؛ نزدیک و نزدیکتر گردان الهی آمین💚✋ ﷽اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 🌺الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِب وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 🌸 💚
💚وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ 💚و كسانى كه در راه ما كوشيده‌اند، به يقين راه‌هاى خود را بر آنان مى‌نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است. 🍀 ✍ براى رسیدن به هدایت ویژه ى الهى، تلاش لازمه و باید گام اوّل را خود انسان بردارده «جاهدوا - لنهدینّهم»، چنانكه در جاى دیگر مى فرماید: «اِن تنصروا اللَّه ینصركم»۱۶۰ 🍀گاهى، یك گام و یك لحظه تلاش خالصانه، هدایت و نجات ابدى به دنبال داره. 🍀حتی در مدیریّت و رهبرى، لازم نیست تمام ابعاد كار از روز اوّل روشن باشه، همین كه گامى الهى برداشته شد، در وسط راه، هدایت هاى غیبى مى آید. 🍀اما؛ آنچه به تلاش ها ارزش میده، . «فینا» 🍀 ضمن اینکه ؛ راه هاى وصول به قرب الهى، محدودیّتى ندارند. 🍀 به وعده هاى خداوند اطمینان داشته باشیم. همانگنه که تاکید داره 🍀نشانه ى نیكوكار بودن، تلاش در راه حقّ و است. جاهدوا فینا - لمع المحسنین 🍀 همراه بودن خداى بزرگ با بنده اى ضعیف، یعنى رسیدن انسان به همه چیز. «انّ اللّه لمع المحسنین» چنانكه در دعاى عرفه ى امام حسین علیه السلام مى خوانیم: «ماذا فقد مَن وجدك و ماذا وجد مَن فقدك» هر كه تو را یافت، چه كمبودى دارد و هر كه تو را از دست داد، چه دارد؟ 🍀 خداوند، هم راه قرب را به ما نشان مى دهد و هم تا رسیدن به مقصد، دست ما را مى گیرد. «لنهدینّهم... مع المحسنین» ۱۶۰ محمّد،۷
🕊🌷🕊🌷🕊 😄 💠 اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً ✍ استاد گذاشتن بچه‌‌ها بود. 🍀 روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با روبه‌رو می‌شوید برای آنکه نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟» 🌸 آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به برمی‌گردد والا خود به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. 🌺 اولاً باید داشته باشی! 🌺 ثانیاً رو به و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: 🌸 «اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدَستَنا یا پایَنا و لا جای حسّاسَنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین»😃 🍀 طوری این کلمات را به ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: 🍀 «این اگر آیه نباشد حتماً که است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد ، شک کرد و گفت: 🍀 « غریب گیر آورده‌ای؟»😃 💚 و لبخند فراموش نشود😊 🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸سادگی یا حماقت ✍امروزه ، اگه آدم ساده دلی رو ببینی ، مدام ، سربسرش میذاریم ، و شاید هم کارهایی رو که از این دست افراد ساده رخ میدن رو بنامیم... 🍀یادم میاد صبح اولین روز عملیات والفجر۲-بود ، شاید حدود ساعت هشت صبح و یا کمتر که آمده میشدیم از داخل پادگان پیرانشهر ، بریم به طرف خط ، یعنی در اونطرف مرز پادگان حاج عمران. 🍀ناگهان و برای اولین بار دو تا هواپیمای جنگی میگ ۲۱ و بعدش یه میراژ اف یک دیگه ی عراقی بهشون اضافه شد ، از ارتفاع بسیار پایین تقریبا هم سطح و کمی بالاتر از ساختمان‌های پادگان اومدن و رد شدند. 🍀 درنهایت چند تا راکت زدن به اطراف زاغه مهمات های پادگان پیرانشهر و برخورد کرد به تعدادی از مهمات هایی که بیرون زاغه و بعد از اون بود که شاهد انفجار ،پشت انفجار بودیم ، اونوقتا من در بهداری و اورژانس تیپ کار میکردم مقرمون اونجا نبود، آمده بودیم بریم عملیات و توانمان رو توی چند تا پادگان ارتش در منطقه تقسیم کرده بودیم. 🍀سریع و در عین سادگی به پزشکیار ها و آمبولانس ها گفتم ، سوار شیم بریم ببینیم کسی زخمی شده یا نه !بعدش میریم خط، الان اگه کسی این دستور رو بده چی میگن؛! میگن ! 🍀رفتیم به طرف محل ، جای زاغه مهمات رو بلد بودم ، چون قبلنا، چند باری همونجا مهمات جنگی خالی و بار گیری کرده بودم ، همه چیز بهم ریخته بود ، موشکهای مینی کاتیوشا و کاتیوشا منفجر شده در آسمان پادگان در حال پرواز! و تا چند ساعت بعد هم ادامه داشت! 🍀برو بچه های ارتش تعجب کرده بودند که ما به این تندی رسیدیم کمک ، اما خودشون زودتر کار رو جم و جور کرده بودن. و ما از طرف دیگه جاده به طرف بیرون پادگان تغییر مسیر دادیم و رفتیم تا بریم خط مقدم ، هنوز اورژانس تیپ مستقر نشده و بچه های تیپ هم عمل نکرده بودن. 🍀می تونستیم، به سایرین کمک کنیم ، در عین سادگی ، شاید اگه با تفکرات امروزی بود ، میگفتن ،هنوز نوبت ما نشده ، چرا بریم خط درگیری،حماقته؛ اما سر ، برو بچه های تیپ ویژه ای درد میکرد برای درگیری و کمک! نگین حماقت کردیم،! اگه شما یا دوستاتتون زخمی میشدن اونوقت هم همین حرف رو می زدید!؟ 🍀رفتیم تو خط ، بعد از پادگان حاج عمران تو شیاری آمبولانسها رو مستقر کردم ، تا آمبولانسها رو از آتش توپخانه و هواپیمای دشمن در امان نگهدارم برای وقت مبادا! اما! 🍀شاید در بدترین وضعیت ، موقعی که فراغتی سر میده و میشی بازیچه دست سایرین ، و بقیه با غرور تمام به سادگیت میخندند ، باید غمگین بشی ، و دوست نداری ، غمی که تو دلت هست رو بگی! ولی از شاد بودن اونا خوشحالی! هستش دیگه! 🍀این بود ، همون حالتی که برای گروه امداد ما پیش اومده بود و بقیه به ما می خندیدند و هرکسی رد میشد ، مزاح میکرد و میرفت ، اما: 🍀همه به ما میخندیدند و از جلوی شیار ما رد میشدند ، اما دو تا پیچ پایین تر ، صدای دلنشین انفجار و ، رو میشنیدیم و میرفتیم ، کمکشون ، ناراحت بودیم از جراحت همرزما ، و خوشحال بودیم از حضور به موقع،! ناراحت بودیم ، از تردد بی برنامه ، خوشحال بودیم از نزدیکی و امنیت آمبولانسها به مجروح ها ، ساده بودیم دیگه! درست همون جایی که از روی بی احتیاطی و شاید هم رسیدن هرچه به خط مقدم حماقتی رخ میداد ، ما برای کمک بودیم، سادگی هست دیگه! 🍀میخوام بگم ، امروزه ، بخش عمده ای از دوران زندگی بعضی از افرادِ مغرور! در ، توهم و حماقت محض میگذره! 🍀میدونیدچرا؟چون فکر میکنن ، مالک تمام دنیا هستن ، اما ، دستشون خالی تراز اون چیزیه که خودشون فکر میکنن! 🍀اون موقع ها،کسی چنین تفکری نداشت، همه و در هر لحظه به فکر کمک و یاری رسروندن بودند ، مهمترین چیزی که فکرش رو میکردیم ، مالکش هستیم و در اختیارتون هست، جونمون بود ، که اونم مثل امروزی ها ، توهمی بیش نبود. چون امانتی بود در دست ما برای آزمایش و امتحان ، تا خدا ببینه چطوری سرافراز بیرون میایم! مثل علی اصغرحسینی محراب عزیزم که چند روز دیگه مثل شهدای کربلا تو شلمچه شهید میشه! 🍀در عین ، که بهش اون موقع می گفتن ، روزها و شبها سپری می شد ، و فقط برای رضای خدا ، اون چیزی که امروزه بهش میگن حماقت ، توهم ، البته در لغت ، برای ما و اصغر محراب فرقش از آسمون تا زمینه! 🍀به یاد وصیت یکی از شهدا افتادم که چنین نگارش کرده بود ، وقتی شهید شدم ، دستم رو از تابوت بیرون بذارید، تا همه بدونن ، باید با دست خالی به دیار باقی شتافت! البته شهدایی مثل علی اصغر حسینی محراب که دستشون پُر بود. 🍀ما باید یه فکری بحال خودمون کنیم ،!در عین سادگی ،در عین غفلت و در عین حماقت! و... 🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷