eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
230 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀بسم رب الشهدا و الصدیقین🍀 🌷شهید محمد علی گنجی زاده زواره 🌷شهید محمدعلی گنجی‌زاده زواره سال ۱۳۴۱ در بخش زواره اردستان استان اصفهان دیده به جهان گشود. در پنج سالگی وارد دبستان شد و در کنکور سراسری آ ن زمان با رتبه ۱۰۶ وارد دانشگاه صنعتی اصفهان در رشته برق و الکترونیک.گردید . 🍀بعد از انقلاب فرهنگی به همراه همسنگرش شهید اعتمادی‌فر به مدت ۶ماه به کردستان رفت و دست به یک برنامه درازمدت فرهنگی زد. و در جهاد سازندگی به فعالیت مشغول گشت. 🌸با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان مربی آموزش نظامی و تخریب به خدمتگزاری پرداخت. 🌸شهید گنجی‌زاده در اکثر عملیات‌های سرنوشت‌شان جمله بیت المقدس فرمانده گروه ارپی چی زن ها بود و شرکت فعالی داشت. در تیپ ویژه شهدا معاون عملیات و جانشین فرماندهی شد . 🌸 از او به‌عنوان یار و مددکار صمیمی شهیدان محمد بروجردی(مسیح کردستان ) و ناصر کاظمی و محمود کاوه و علی قمی کردی یاد کرده‌اند. همچنین پادگان شهدا ی کرمانشاه به همت او تجهیز و راه اندازی گردیده است. 🌸او سرانجام در روز ۲۹ شهریورماه سال ۱۳۶۱ در عملیات پاکسازی جاده پیرانشهر به سردشت در سن بیست سالگی در حالی که پس از شهید ناصر کاظمی به عنوان دومین فرمانده منصوب گردید ه بود . به فیض شهادت نائل آمد. 🌸شهدا را میزبان باشیم با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد( ص)
🌸وصیت نامه 💐شهید محمدعلی گنجی زاده 🌸و من یخرج من بینه مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وجع اجراه علی الله....🌸 🌸این بنده حقیر و مذنب خداوند محمدعلی گنجی زاده زواره گواهی می‌دهم به وحدانیت خداوند از تمتام نسبتهای ناروا و شریک قرار دادن در فکر و عمل برای او و گواهی می‌دهم که محمد (ص) رسول و فرستاده او و خاتم پیامبران و راهنمای ما می‌باشند. 🌸و گواهی می دهم به اینکه علی (ع) و یازده فرزندش ائمه معصوم ما و جانشینان به حق پیامبر اکرم (ص) می‌باشند . 🌸و اظهار می‌کنم که امام خمینی قائد و رهبر و مجتهد اعظم و مرجع تقلید در این عصر برای ما و نایب به حق امام زمان (عج) می‌باشد و راهبری و هدایت ایشان در امر بیدار ساختن جهانیان و بالخصوص مسلمین جهان از ابتدای اسلام تاکنون سابقه نداشته و انقلاب اسلام به رهبری ایشان به حق می‌باشد. 🌸و گواهی می‌دهم که از زمانی که انی جسم را خداوند از عدم در اختیار اراده من گذاشت ظلم بسیاری بروی نمودم وگناهان زیادی مرتکب شده ام که طلب مغفرت دارم. 🌸به عنوان فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید منحرف ننماید دیگر اینکه سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و از هر شرکت و ریا و حسادت و بعض و ... پاک نمائید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آنچنان که خداوند و اسلام و امام می‌خواهند انجام داده باشید. 🌸این را هرگز فراموش نکنید که تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعه‌ای ساخته نمی‌شود. ان الله لاتغیر مابقوم حتی یغییر ما به انفسهم و این را در نظر بگیرید که همه ما انسانهای ناقص و مذنب می‌باشیم و احتیاج به هدایت و ولایت مستقیم قرآن، که اکنون زبان آن امام خمینی کبیر می‌باشد داریم. 🌸 و هرگز خود را محوز نکنیم زیرا در این صورت احتیاجی به ولایت نمی‌بینیم و اگر احتیاجی به ولایت نبینیم به کفر و عصیان می‌رسیم و حسر دنیا و الاخره می‌شویم از تمامی ملت خصوصاً جوانان می‌خواهم که وحدت همیشگی خود را بیش از پیش حفظ نمایند . 🌸و هرگز خدا را و قرآن را و امام را فراموش نکنند و این را در عمل باید ثابت کنید در جبهه‌های رزم در اطاعت از احکام شرعی و تلاش برای پیاده شدن آنها در تقویت و اطاعت از روحانیت که امام به عنوان سمبل آن می‌باشد در محراب عبادتها در زایل کردن پلیدیها و گناهان و ............ 🌸از دو چیز همیشه بترسید یکی از شیطان برونی که شامل همه وسوسه‌ها و انحرافات فکری و عملی و فسادها می‌باشد و دیگری شیطان درونی که از همه مخوف‌تر است و آن نفس اماره است که جامعه ای را به تباهی می‌کشاند و انسان را در عذاب می‌گذارد. 🌸 از خانواده می‌خواهم که ناراحت نباشند و چنان که بارها گفته‌ام مرگ تقدیری الهی است و کسی نمی‌تواند از قضا وقدر الهی فرار کند تنها مسئله‌ای که هست ایناست که چه خوب است انسان در موقعیت کنونی که دنیا بر مراد اسلام و مسلمین است مرگ را خود انتخاب کند وبا هدایت چنان امامی مرگ را بپذیرد. 🌸 و چنانکه گفته‌ام مرگ در رختخواب برای من سنگین و گران می‌نماید درصورتی که مرگ با عزت وجود دارد. از همه اعضای خانواده می‌خواهم که ایمان خود را قوی کنند و سپس به دایره علم و بینش خود بیفزایند تا انحرافی پیش نیاید از همه میخواهم که با هم صمیمی باشند و امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکرده و دایره آن را وسیع تر از عواطف خانوادگی بدانند . 🌸من که نتوانستم زیاد با شماها باشم و در یکدیگر تاثیر بگذاریم باشد که خودتان با هم باشید ودنباله رو اسلام و قرآن وامام . از پدر و مادرم (خصوصاً) و برادران وخواهرانم می‌خواهم که ناراحت نبوده و برای من از درگاه خداوند طلب استغفار و برای خود طلب توبه و هدایت بنمایند. 🌸در انتها از کلیه دوستان و آشنایان و برادران ایمانی اقوام، از برادرانی که در دبیرستان و در انجمن اسلامی دانشگاه تهران با هم بودیم از برادرانی که در غرب با هم آشنا شدیم و در نهایت از برادران عزیز و معلمانم برادران سپاهی که یکسالی است با هم هستیم انتظار استغفار و طلب عفو و بخشش به خاطر خطاهایی که از من دیده‌اند دارم. 🌸در پایان از مادرم این معلم و راهنمای اولیه‌ام طلب عفو می‌کنم به خاطر نافرمانیها همینطور از پدر و دیگر اعضای خانواده و همه را به امام و امام را به قرآن و اسلام واسلام را به خداوند واگذار می‌کنم. 🌸والسلام علی من تبع الهدی🌸                                    
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🌸خاطرات بیادماندنی✨این قسمت 🌸حالا چرا خاص ترین ؟؟ 🌸چون از سحر روز ۲۹ شهریور ۶۱ که تو محور پیرانشهر _ سردشت کنارش حرکت میکردمو پیامهاشو تو بیسیم اعلام میکردم یه نگرانی خاصی براش داشتم .. حتی بهش گفتم :برادر گنجی شما یه کم عقب تر از ستون حرکت کن ... اونم خندید و با همون لهجه اصفهانیش گفت: مگه چی طور میشِد ... چند دقیقه بعد که درگیریا شروع شد و از سه طرف محاصره شده بودیم با شنیدن یه صدای خفیف متوجه گنجی شدم که آروم افتاد رو زمین ... فوری نشستم کنارش .. سرشو گذاشتم رو پام ... خونریزی داشت .. علی قمی که خودش تیر به کف پاش خورده بود انگار داداشش افتاده عین پروانه دورش میچرخید و حالشو به لحظه میپرسید ... بعدشم رو کرد به من و گفت رضا میتونی بری آمبولانسو خبر کنی .. من خودم هیچوقت به آمبولانس نرسیدم ولی وقتی بچه داشتن جسم مجروحمو به عقب منتقل میکردن پیام علی آقا رو رسوندمو آمبولانس عازم جلو شد ... بعدآ بود که تو بیمارستان خبر شهادتشو شنیدم ... اینم عکس مجروحیت همرزم عزیز رضا فاضلی دوست یا همون آقا رضا خوردو(به زبان مشهدی خوردو یعنی کوچک نام و لقب آقا رضا که شهید اصغر محراب ...😍
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🌸خاطرات بیادماندنی✨ این قسمت 🌸🌷روضه ی شهادت محمد علی گنجی زاده زواره 🍃🌷 🍀یکی از زیباترین خاطرات روایت شهادت از همرزم عزیز و جانباز سر افراز «محمدرضا فاضلی‌دوست» بی‌سیم‌چی و شاهد آخرین لحظات ، شهادت دومین فرمانده ی  تیپ ویژه شهدا و فرمانده ای از خطه ی سرخ کردستان مظلوم است. و شرح آن بدین شرح است . 🌸در نیمه تیرماه ۱۳۶۱ در سن ۱۴ سالگی همراه شهید «علی قمی‌ کردی» که همسر خواهرم بود، به جبهه‌های غرب رفتم . 🌸شهید هم بعد بازگشت از سفر حج، به جبهه غرب آمده بود؛ شهید قمی شاید نسبت به هیچ کس ابراز علاقه نمی‌کرد اما نسبت به  عشق و علاقه خاصی داشت. در تیر ماه بنده را به عنوان بی‌سیم‌چی تیپ ویژه شهدا معرفی کردند. 🌸با توجه به اهمیت پاکسازی محور پیرانشهر ـ سردشت ازلوث ضدانقلاب،  جلسه مشترکی با حضور محسن رضایی، شهید صیادشیرازی، شهید آبشناسان و...؛ در ابتدای جلسه، شهیدناصر کاظمی سخنرانی کرد و بعد از آن فرماندهان رفتند سوار هلیکوپتر شدند؛ آنها بعد از بازدید منطقه، جلسه‌ای گذاشتند؛ 🌸در آنجا بیشترین بحث در رابطه با این قضیه بود که پایتان را در محور پیرانشهر ـ سردشت نگذارید، قتل عام می‌شوید؛ چون عده کم است. 🌸از طرفی شهیدان ، ناصر ، ، و اصرار داشتند که آمادگی پاکسازی منطقه را دارند؛ مغز متفکر عملیات هم شهید بود؛ در نهایت، این پنج فرمانده را مختار کردند که خودتان می‌دانید، توصیه ما این است که وارد عملیات نشوید. 🌸جلسه تمام شد؛ نخستین عملیات در چند کیلومتری پیرانشهر ـ سردشت در جاده تدارکاتی ضدانقلاب انجام شد و بچه‌ها به سرعت برق و باد منطقه را گرفتند؛ بعدازظهر که همه از پاکسازی جاده و قطع شدن محور تدارکاتی  ضدانقلاب با عراق خوشحال بودند، «-کاظمی» در مسیر بازگشت از عملیات از پشت سر گلوله ‌خورد و شهید ‌شد. 🍀🌸فرماندهی شهید در تیپ ویژه شهدا 🌸بعد از شهادت «ناصر کاظمی»، طی حکمی از سوی «قرارگاه حمزه» شهید فرماندهی تیپ ویژه شهدا را بر عهده گرفت. 🌸🍀 دوره فرماندهی 23 روزه وی از ششم شهریور تا بیست و نهم شهریور آغاز شد.🌸🍀 🌸در دوره فرماندهی شهید عملیات پاکسازی محور پیرانشهر ـ سردشت با قوت و قدرت بیشتری آغاز شد؛ در مرحله نخست روستاهای هنگ‌آباد و تیرکش بالا و تیرکش پایین پاکسازی شد؛ بنده در این بخش از عملیات بی‌سیم‌چی شهید بودم تا اینکه عملیات روی غلطک افتاد. 🌸برادر ! عقب‌تر حرکت کنید 🌸صبح روز بیست و نهم شهریور قرار بود در ابتدای جنگل‌های آلواتان و منطقه تک درخت، عملیاتی انجام شود؛ آن روز ستون مکانیزه تیپ ویژه به فرماندهی شهید از محور میانی،‌ بچه‌های شهید از کف دره و عده‌ای نیز در ارتفاعات به سوی اهداف پیشروی می‌کردیم؛ 🌸 ستون مکانیزه هم که می‌گویم ما یک توپ 106، دو  قبضه دوشکا و یک مینی کاتیوشا داشتیم که این را بعداً به ما دادند. 🌸من بی‌سیم‌چی شهید و بودم؛ شهید 20 متر جلوتر از ما حرکت می‌کرد؛ شهید  قد بلندی داشت و شاید من کمر او بودم و او سر ستون حرکت می‌کرد.  🌸در همان عالم نوجوانی به ذهنم رسید که مبادا با چنین قد و بالای بلندی خطری متوجه‌اش شود. گفتم :برادر ! شما عقب‌تر بیایید ما هستیم. گفت :مگر چه می‌شود؟ گفتم :شاید تیر بخورید! گفت : خب می شوم ، مثل ناصر، یا . گفتم :شما متعلق به خودتان نیستید؛ بلکه متعلق به همه بچه‌ها هستید؛ حالا حالاها کار داریم باید در کنارمان باشید. 🌸 گنجی‌زاده لبخند معنا داری زد که طوری نمی‌شود و بعد هم رفت در حال و هوای ذکر گفتن و.... 🌸مجروحیت شهید گنجی‌زاده در حمله ضدانقلاب 🌸یک ربع بعد از این حرف‌ها، تیراندازی به طرف ما شروع شد؛ ضدانقلاب به ما کمین زده بودند و از روبه‌رو به طرف ما تیراندازی می‌کرد؛ در ابتدا تیراندازی‌ها سبک بود که لحظه به لحظه سنگین‌تر می‌شد.
🌸از سر پیچ.عبور کردیم ، ۵۰ متر پیچ را رد کرده بودیم که دوباره از روبه‌رو به طرف ما تیراندازی شد؛ چون منطقه جنگلی بود، کوه دیده نمی‌شد و معلوم نبود که از کجا تیراندازی می‌شود؛ از دو طرف در محاصره دشمن بودیم؛ خط ارتباطی ما هم با خارج دره قطع بود. 🍀دستورات شروع شد؛ من هم درگیری‌ها را با بی‌سیم‌ به شهید اعلام می‌کردم؛ درگیری اوج گرفت؛ دوشکاچی و یکی دیگر از نیروها با این حمله ضدانقلاب شهید شدند؛  🍀شهید هم از جلوی من حرکت می‌کرد؛ من سرگرم کارم بودم که ناگهان صدای آه ضعیفی شنیدم؛ بعد دیدم آرام به طرفم خم شد؛ سعی کردم او را بگیرم و سریع چند نفری نیز به کمکم آمدند؛ سر شهید روی زانوی من قرار گرفت؛ او چهره‌ای سفید و موهای بوری داشت که در آن شرایط آب و هوایی چهره‌اش به قرمزی می‌زد؛ اما رفته رفته این قرمزی تبدیل به زردی شد و فهمیدیم که خونریزی دارد. 🌸شهید -قمی ۲۰متر جلوتر از ما بود؛ وقتی متوجه مجروحیت شهید شد، به طرف ما دوید و گفت: «-جان! -جان! چی شده؟» اما شهید حرفی نمی‌زد؛  لحظه به لحظه بر وخامت حالش افزوده شد؛ طوری که چهره‌اش کاملاً به سفیدی زد و از آنجایی که سرش روی زانوهایم قرار داشت احساس کردم که بدن و دستش سرد می‌شود. 🍀شهید با دیدن وضعیت شهید در ابتدا به بچه‌ها دستور داد که پراکنده شوند و سنگر بگیرند. همین طور که «-قمی» بالای سر شهید بود، نگاهش در نگاه من گره خورد و گفت: «رضا! می‌توانی بری و آمبولانس بیاری؟» شاید این اولین درخواست «» از من بود؛ بی‌سیم را به یکی از بچه‌ها سپردم؛ کلاشینکفی را که از شهید به من رسیده بود را روی دوشم گذاشتم و به سمت آمبولانسی که پشت پیچ مانده بود، حرکت کردم. 🍀جاده تیرباران می‌شد؛ به نفس نفس افتاده بودم؛ از پشت کوه هم به طرف تویوتای ما شلیک می‌کردند،! ۴ ،۵ نفر با لباس کُردی، همین طور محل را زیر آتش گرفته بودند؛ به نظرم رسید که خط آتشی درست کنیم؛ در همین حین دو گلوله نیز به من اصابت کرد اما قبل از اینکه از حال بروم، باجیغ وداد کردن توانستم به بچه‌ها بگویم که آمبولانس را بفرستند جلو، 🌷گفتم مجروح شده است. مأموریتم را انجام دادم و بی‌هوش شدم؛ بعدها شنیدم که شهید در حال انتقال به بیمارستان به 🌷شهادت رسیده است. 🌸 دیدار با پدر پیر شهید 🍀بعد از عملیات پاکسازی جاده پیرانشهر به سردشت ، فرماندهان دیدار خصوصی با امام خمینی(ره) داشتند؛ بعد از این دیدار «-قمی» آمد و به من گفت: «می‌آیی برویم ؟» گفتم: :«برای چی؟» او گفت: «برویم منزل شهید !» بغضم ترکید و گفتم: «حتماً می‌آیم». راهی منزل شهید شدیم؛ خانه شهید کاه‌گلی و با ستون‌های بلند بود؛ پدر شهید لباس محلی به تن داشت؛ او کم حرف می‌زد و با این حال در 30 سال پیش گفت: «کسی احوال ما را نمی‌پرسد!». 🍀خداوند رحمت کند حاج خلیل گنجی زاده را دراواسط دهه ۸۰ به رحمت ایزدی رفتند.وهمسر گرامیشان اسفند ۱۳۹۴ پدر در کنارپسر درگلزار شهدای زواره به خاک سپرده شد ومادر درامام زاده عبدالله شهر ری جوار حضرت عبدالظیم حسنی ارام گرفتند. 🌸والعاقبه للمتقین🌸
🌸أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ 🌸 ۶۲ 🌸(یا کیست(جز خداوند) آنکه دعای مضطرّ را به اجابت رساند ورنج وغم را برطرف سازد وشما را جانشینان زمین قرار دهد)؟ 🌸سه شنبه های مهدوی صفر المظفر ✍خوش بحال آدم هایی که عزداریها شون با بصیرت و عاشقی هم دم و نواست. 🍃خوش به حال انسان‌هایی که زنجیر می زنند. 🍃خوش به حال کسایی که زنجیرهای غیبت را از پای امام زمانشان باز می کنند. 🍃خوش به حال آدم هایی که سینه زن مراسمات محرم و صفر... هستند. 🍃خوش به حال آدم هایی که به فکر سینه پر درد و رنج و اندوه امام حی خویش هستند. 🍃خوش به حال انسانهایی که اشک میریزند. 🍃خوش به حال کسایی که به فکر غم وغصه چشمان مولایشان در صبح و شام بر مصائب جد غریبش خون گریه میکند، هستند. 🍃خوش به حال افرادی که سفره دارمراسمات با شکوه ائمه اطهار هستند ودست به خیر و خیرات. 🍃خوش به حال ما آدما که سر سفره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نمکدان نمی شکنیم ان شاءالله 🍃خوش به حال انسان‌هایی که با آگاهی و بصیرت بیشترین خاصیت را برای امام زمانشان رقم زده و خواهند زد. ✍از این رو معتقدیم که بدین سبب است، یاحسیـن می گوییم و اشک میریزیم برمظلومیت سالار شهیدان و غربت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و برای فرج منتقم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین با اضطرار دعا می‌کنیم... 🌸فاعتبروا یا اولی الابصار 🌸 ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
خاطراتی از دفاع مقدس
‍ ‌ ‌🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت: 🌸روزهای دشوار پاییز✋رو
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸روزهای دشوار پاییز✋ روایت چهارم ✍ هنوز هم پایانی بر حملات نظامی ارتش رژیم بعثی عراق به چشم نمی آید. گزارشات از سقوط خونین شهر و مقاومت جانانه در آن میرسد.هنوز هم مردم از رخدادهای آن بی خبرند. 🍃۵۹/۸/۸ تقریبا تاریخش رُند است ؛جوانکی که هنوزموی برصورتش درنیامده،واردانقلابیون میشود. هنوز مدرسه راهنمایی میرود؛ قد و وزن اش را که بپرسی تصور نمیکنی بتواند کاری انجام دهد! 🍃همه مخالف اند به جبهه برود ولی رضایت ها را جلب میکند ؛زمانی که خرمشهر محاصره است،یعنی اوایل جنگ خودش رابه آنجامیرساند.هر کاری ازدستش برمیآمددریغ نمیکرد. 🌸 ولی مگر میشود با برنو جلوی لشکر تانک ایستاد؟! 🌸راهی نیست جز بستن کمربندی از نارنجکهای خوش دست و انفجاری... 🌸بست و جلو رفت. خدا میداند او در این لحظات چه میدید و بر لب چه زمزمه میکرد. 🌸به پایش تیری خورد ولی نایستاد. 🌸خودش را به تانک اول زد و منفجرش کرد و خود به دیدار حق شتافت. 🌸سایر تانک ها هراسیدند و پیشروی مدتی متوقف شد تا نیروهای ما رسیدند و... 🌷نمی دانم این چه نیرویی است و کدام تربیت است که چنین نوجوانانی را بارور میسازد . 🌷در نهایت گمنامی،بنا گاه او در میان سخنان امام‌شهدا خوش درخشید.امام فرمودند: «رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت را نوشید» هنوز هم نامش در گمنامی ست. چه کسی آنقدر بزرگی نموده که دیده ی امام را در خود مجذوب نموده !؟نامش چیست!؟ و... خبرداد شدیم🌷حسین فهمیده نامی دارد! 🍃جنگ است دیگر... نوجوان و جوانان ،پیر و زن و مرد نمی شناسد. در ۵۹/۸/۹ مجددا مردم جنگ زده ی ایران اسلامی به خود لرزیدند. 🍃مگر میشود مگر امکان دارد، محمدجواد پسر یک کفاش بود که وزیر نفت شده بود. وزیر پولدارترین وزارت خانه ی کشور، ولی انگار نه انگار! روحیه بسیجی و مردمی اش هم مثل خود شهید رجایی بود که وی را بعنوان وزیر انتخاب کرده بود. 🍃 اتفاقاً همین روحیه و دلسوزی و پرکاری اش باعث شد تا برای نظارت مستقیم برعملیات های چاههای نفتی در مناطق جنگ زده حضور یافته و دلگرمی دهد،در طول چهل روز وزارتش، سه بار به آبادان رفت و آمد. 🍃در چهارمین سفرش به آبادان،توسط نیروهای عراقی که صبح آن روز جاده فرعی ماهشهر آبادان را در اختیار گرفته بودند وی را به همراه دو معاونش و دو تن از محافظانش به اسارت گرفتند. البته روایت های دیگری هم دارد. 🍃 دولت ایران با استناد به قوانین و مقررات بین المللی از مجامع جهانی برای آزادی وی استمداد کرد، اما عراق تندگویان را اسیر جنگی دانست! 🌷پس از گذشت حدود یازده سال پس از قطعی شدن شهادت تندگویان،عراق ازاسترداد پیکر او امتناع نمود که سرانجام با پیگیری و پافشاری ایران، پیکر پاکش تحویل گرفته شد. 🌷او را دراثر شکنجه به شهادت رسانده بودند! او بود که برای خدمت، نه در آرامش و ثبات که در بحران جنگ ،نیز بهانه ای برای کوتاهی نمی آورد. 🍃از این دست نوجوانان و جوانان هم وطن در طول هشت سال دفاع مقدس کم نبودند. هرچند به اندازه ای کافی هم که قادر باشیم جنگ را به سرعت به مراحل پایانی برسانیم هم نبودند اما همین اصحاب عاشورایی امنیت، آرامش و سر افرازی را برایمان به ارمغان آوردند. و ره پویان آنان؛ حسینی و عاشورایی و زینبی در تمام عرصه ها امید کشورند. 🍃روزگاری تلاش تمام کشورهای دنیا وابسته به هریک از ابر قدرت‌های غرب و شرق بر این بود تا انواع تحریم های سیاسی اقتصادی، نظامی و... را بر ما اعمال نمایند. همه صف کشیده بودند تا بر کشور عزیزم‌ایران اسلامی صدمه زده و بی رحمانه به آن بتازند. 🌸قطعنامه ، پشت قطعنامه صادر کردند تا ریشه ی هرچه ایران وایرانی و وطن پرست حقیقی ست ونامش در دنیا سر زبان ها افتاده را بخشکانند. نه درخفا ،آشکارا و آن هم در عمل ، انگار یکی از پشت پرده همه را مهره چینی کرده و مثل عروسک خیمه شب بازی آنان را به صدا و حرکت وا می داشت. ✍و نتیجه باب دلشان نشد چرا چون آنچه که خدا وعده داده خواهد شد ، کدام وعده این👇👇 🌸وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ🌸 🌸اراده و مشیت ما بر این قرار گرفته است که بر مستضعفین در زمین منت نهیم و آنها را مشمول مواهب خود نمائیم و آنها را پیشوایان و وارثین روى زمین قرار دهیم. 🌸فاعتبروا یا اولی الابصار 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد. ✍نبی زاده
🌸۞ فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا 🌸دنیا را به آخرت بفروشید تا توفیق جهاد پیدا کنید ... ✍پس بايد در راه خدا كسانى بجنگند كه زندگى دنيا را به آخرت مى فروشند. 🍃جهاد، توفيقى ست كه به همه داده نمیشود. 🍃 دنياطلبان نه لياقت جبهه دارند و نه شجاعت آن را. ✋ بنابراین تا دل از حب دنیا و وابستگی به لذت‌های آن خالی نشد، توفیق جهاد در راه خدا و رسیدن به سعادت ابدی هماناشهادت است ،بدست نخواهد آمد. 🍃خوشا به سعادت همرزمان شهیدم، خوشا به سعادت پدران ،مادران، همسران ... شهید 🍃خوشا به سعادت آنان که در این عرصه گام نهادند.
🌸هوالمحبوب 🌸امام خمینی رحمت الله علیه 💖 ✳ جنگ امروز ما، جنگ با اسرائیل نیست. ✳️جنگ ما، جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب نیست. ✳️جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور. ✳️ جنگ ما، جنگ اسلام است علیه تمامی نابرابریهای دنیای و . ✳️جنگ ما،جنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانی‌های مرفهین و حاکمان بی‌درد کشورهای اسلامی است. ✳️این جنگ، سلاح نمی‌شناسد. ✳️این جنگ محصور در مرز و بوم نیست. ✳️ این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخی و کمبود و فقر و گرسنگی نمی‌داند. ✳️ این جنگ، است؛! ✳️جنگ ارزشهای اعتقادی_انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوشگذرانی است. ✳️جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمی‌هاست. 📚 جلد ۲۱، صفحه ۶۹. 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸هوالعزیز 🌸امام خامنه ای مدظله‌العالی:💖 🌸ما مدت هشت سال از حيثيت، ناموس، دين، تماميت ارضى، مردم، انقلاب، حكومت، نظام اسلامى و قرآن دفاع كرديم و چنين دفاعى، مقدس است. 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
‍ ‌ ‌🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸قدر دان پاییزم ✍امروز صبح صدای پاییز را شنیدم ،! 🍁 آهسته و مهربان در حال عبور است. 🍁با گام‌های ساعت حسش کن ! 🍁با گام‌های دیر شدن سپیده دم ! 🍁 با گام‌های نسیم خنک صبحگاهی ، ! 🍁با گام‌های محکم و استوار و مهربان رفتگر محله با صدای خِش خِش جاروی پاکیزگی کوچه پس کوچه ها وجاده های بی انتها ی خیابان‌ها. 🍁دیدید آخرین ماه فصل تابستان،شهریور؛ هم گذشت. و چه خوش است آمدن پاییز ، خوشرنگ تر و پربارش تر و زیباتر از سال قبل! 🍁 پاییزمن هرسال باز بوی مدرسه را می دهد با مهر و آبان و آذرش و یاد دوران هشت سال دفاع مقدس و جنگل آلواتان، جاده ای چند ده کیلومتری کنارش جاده ی پیرانشهر به سردشت را می گويم ؛ جاده های روستایی و مستضعف نشین و محروم و مظلومش و یاد شهدایی که درکیلو متر به کیلومتر آن تقدیم وطنم شده است. 🍁پاییز برایم دوست داشتنی است زیرا در آذر ماه آن امام خمینی رحمت الله علیه را برای اولین بار زیارت نمودم ،! یادش به خیر... 🍁پاییز امسال درد و رنج کمتر شده است، بهبود سلامت و کسب و کار و علم و دانش نوید بخش رونق است در همه ی عرصه ها. ان شاءالله... 🍁پاییز امسال را بدور از جنگ و بلا به همت نوجوانان و جوانان غیور و دلاورِ مدافع به خوشی و نیکی آغاز خواهیم نمود. 🍁میگویند جوجه ها را باید آخر پاییز شمارش نمود و من هم اکنون برای آن روزتان آرزو میکنم که هیچ کدام ؛ هیچکدام از جوجه هایتان کم نشده باشد. که هیچ ؛! افزونی آن را شاکر باشیم. ان شاءالله... 🍁در این صبح پاییزی برایتان عشق و امید را در سایه ی مهر و رحمت خدای یگانه که پیوسته و مداوم پناه ما هست را برایتان خواهانم. 🍁درحق هم دعای خیرکنیم،باچهره ای گشاده و لبخندی مهر انگیز به استقبال سعی و تلاش و کوشش و آبادانی سر زمین و میهن اسلامی رویم و کور نماییم هرچه بد خواه کشور است. داخلی و خارجی ، خودی و غیر خودی و هر آنچه کج اندیشان می پندارند. 🌸الهی به امیدت خدای مهربانی ها یاریمان نما ،تا‌‌‌بنده باشیم وبندگی نمایید تو را در تمام لحظات عُمر و در پاییزی با شکوه؛! برای همه ی عزیزانم رحمت واسعه، عافیت و عاقبت به خیری را خواهان. ای خدای یگانه و مهربانم. بخشندگییت را فزون فرما. الهی آمین یا رب العالمین 😊✋🌸 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸والعاقبه للمتقین 🌷 ✍نبی زاده
‍ ‌ ‌🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸روزهای دشوار پاییز ✋ روایت پنجم 👈پایانی بر آن نیست ✍قبلا هم نوشته بودم اما این بار کمی کامل تر؛! یادم هست کلاس چهارم که بودم، درکتاب فارسیمون یه قصه از پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه. "پطروس"قهرمانی پوشالی و خیالی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم. 🍀در کتاب، عکسی از پطروس نبود و نقاشی کشیده بودند.هیچ وقت تصویرش را ندیدیم. همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها در ذهنمان ماندگار شود. 🍀سالها بعدفهمیدیم که اسم واقعی پطروس؛ هانس بوده.تازه؛هانس هم یک شخصیت تخیلی بود؛که نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود. 🍃بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمی شناختنش، یک مجسمه برای جهانگردها ساختند.حتی خود هلندیها هم خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره رشادت خیالی پطروس بزرگ شدیم. 🍀شاید هم آن وقتها اگر می فهمیدیم که پطروسی درکار نبوده، ناراحت میشدیم ✋😳 🌸اما در همان روزها و پس از آن،سرزمین من پراز قهرمان بود.قهرمانهایی که هم اسم هاشون وداستانهاشون واقعی بود.😔 🌷شهید ابراهیم هادی: جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس در کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد. 🌷شهید حسین فهمیده: نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد. 🌷شهید حاج محمد ابراهیم همت: سرداری که سرش را به پای ایمان و عقیده و سر بلندی خاک به شکلی باور نکردنی به بهانه برخورد خمپاره تقدیم نمود. همانی که این چنین می اندیشید که اگر پیرو حسینیم ،!؟ جان که نه بلکه سر و سرها را باید نثار جانان نمود. 🌷🌷🌷شهیدان علی، مهدی و حمید باکری: علی را دژخیمان پهلوی جاوید الاثرنمودند. مهدی هم در دفاع مقدس به دست دشمن بعثی عراق جاوید الاثرگردید . در این بين حمیدباکری پس از چند دهه پیکر مطهرش توسط کمیته مفقودین در جزیزه مجنون عراق ،کشف و به میهن اسلامی بازگشت. امامنتظران چشم به راه ،مهدی گم گشته ی خاندان باکری هستند. و برای دیدار پیکر پاکش لحظه ها می شمارند. 🌷شهید حسن باقری: کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشته بود و هم اكنون دست نوشته هایش قطره چکانی پس از سالیان دراز منتشر می شود . 🌷شهید مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید ،او معتقد بود باید در برابر معبود به هنگامه نماز همچون سرباز در برابر فرمانده خبر دار ایستاد، او عارفی بی ادعا و مجاهدی فی سبیل الله بود، نه جوانان ایرانی بلکه دلربای نوجوانان لبنانی و فلسطینی، سالها پیش تر شده بود . او نیز به نوعی در جبهه دهلاویه خیل همراهان زمینی اش را تنها رها کرد و قدرت پرواز و تجربه شهادت را آزمود. ✋میگم کاشکی زمان قدیم ، لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی از دلاور مردان سرزمین خودمان را هم یادمان می دادند، امام چگونه از امیر کبیر، ستارخان و باقرخان ، رئیسعلی دلواری ، مدرس، نوری و حتی سه دلاور ارتشی ،رود ارس نام میبردند.! ما که خودمان قهرمان داشتیم .بعدها هم این سیر خروشان سیری ناپذیر به پیش می تازد. اما دریغ از یاد آوری ...در جایی غریب مثلا" 🌷گفته می شود، ارتفاعی در جاده ی به نام پیرانشهر به سردشت نزدیکی روستای کچل آباد است که نامش راعباس ولی نژادگذاشتند.نیاز به تحقیق نیست،خودم باچشمام دیده ام حتی می دانم، اولین تابلو را چه کسی نصب کرده ،وحتی چه اتفاقی افتاده 🌷همرزمی داشتیم به نام ابوالفتح طبی صمد اهل صالح آباد همدان چند روز قبل از عملیات به همرزمش برادر مرادی خشنود گفت؛ عملیات تمام شد بریم پا بوسی آقا امام رضا علیه السلام ششم شهریور شهید شد اما اتفاقی بی نظیر برایش رخ داده؛اشتباهی ستاد معراج شهدا فرستادش مشهد و به همراه سایر شهدا در حرم طواف داده شده و ۲۷ شهریور برگشته شهرستان خودشان 😢🌷 🌷همرزم و همشهری علیرضا سیف کار شب عملیات به من گفت : نبی امشب برم بالای ارتفاع فردا صبح با پا های خودم پایین نمی یام و دیگه پیش شما نیستم. به جای شیرینی باید حلو بخورند. ... 🌸می خواستم بگم شهدای کردستان و یگان ویژه شهدا چقدر مظلوم هستند. این عزیز که جزو فرماندهان بود.در گمنامی بسر میبرد. پس سایر شهدای بسیجی، جهادی، ارتشی که در این وجیزه نام برده می شود و صدها گمنام دیگر چه!؟ همین✋😔🌷 👈به همین میزان ساده و دل شکسته !! آیا کسی هست که بر این دردها تسکینی علاجی روا نماید.✋😔