❣ #تدبر_در_قرآن
📢 علاوه بر سرنوشت قبر و قیامت، خوشبختی و توسعه اقتصادی همین دنیا نیز در گرو معنویات و اقامه معارف قرآن است! نزولات جوّی، باروری زمینها و برکت چشمهها، همه دست خداست! حالا نیز که آسمان قهر کرده با سرزمین ما، عمده دلیلش پشت کردن ما به قرآن و ولایت است.
🌴 سوره مائده 🌴
🕋 وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم ْ«66»
⚡️ترجمه:
و اگر آنان (يهود و نصارا) تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنان نازل شده، برپا مىداشتند، از بالاى سرشان (آسمان) و از زير پاهايشان (زمين) روزى مىخوردند.
#گپ_روز
#موضوع_روز : شکموها رشد عقلی و معنوی خوب و پرسرعتی ندارند!
آمده بود تا با محمدعلی بازی کند!
پسر من محمد علی شش سال داشت ، درست همسن احسان پسر یکی از بهترین دوستان من که بعضی وقتها میآید خانه ما تا با محمد علی بازی کنند.
ساعت شش غروب بود، بازیشان که تمام شد، شام ما هم آماده شده بود!
گفتم بچهها اگر گرسنهاید برایتان شام بکشم تا بخورید.
هر دو استقبال کردند...
در بشقاب هردویشان به اندازهای که فکر میکردم سیر میشوند غذا کشیدم، و کمی هم داخل یک بشقاب دیگر کشیدم و گذاشتم بینشان تا اگر سیر نشدند، از آن برای خودشان بکشند.
احسان خیلی سریعتر از محمدعلی غذایش را خورد و تشکر کرد.
گفتم اگر سیر نشدی میتوانی از بشقاب وسط سفره غذا برداری!
تشکر کرد و برنداشت !
صبح فردا با دوستم تلفنی صحبت میکردم، گفت احسان که به خانه آمد اظهار گرسنگی کرد و طلب شام ...
گفتم تو که با محمدعلی شامت را خورده بودی!
زد زیر گریه و خودش را پرت کرد در آغوش من، تعجب کردم....
آرام که شد گفت؛ مامان من در خانه محمدعلی سهم بشقاب خودم را خوردم، اما ترسیدم اگر از غذای داخل آن بشقاب بخورم، و محمدعلی هم سیر نشود و بخواهد از آن غذا بخورد، دیگر غذایی نیست تا او بخورد!
برای همین نخوردمش تا محمدعلی بخورد.... و او نمیدانست از آن غذا باز هم بود....
به فکر فرو رفتم و دو نکته سخت درگیرم کرد؛
خیلی وقتها ما پیشدستی میکنیم برای اینکه رزقی را بقاپیم، و برایمان مهم نیست بقیه گیرشان میآید یا نه ... حالا این رزق هر چه میخواهد باشد!
و این کودک با این سن کمش فهمید که باید به نفع رفیقش کوتاه بیاید!
خیلی وقتها هم فکر میکنیم از یک نعمت فقط همین اندازه وجود دارد که ما میبینیم، درحالیکه سفره خدا پهن است به قدر بینهایت و ما باید سهممان را از صاحب سفره بگیریم، از محلی که با چشم دیده نمیشوند، غذای دیگ این صاحب سفره هیچ وقت تمام نمیشود.
@ostad_shojae | montazer.ir
#گپ_روز
#موضوع_روز : شکموها رشد عقلی و معنوی خوب و پرسرعتی ندارند!
آمده بود تا با محمدعلی بازی کند!
پسر من محمد علی شش سال داشت ، درست همسن احسان پسر یکی از بهترین دوستان من که بعضی وقتها میآید خانه ما تا با محمد علی بازی کنند.
ساعت شش غروب بود، بازیشان که تمام شد، شام ما هم آماده شده بود!
گفتم بچهها اگر گرسنهاید برایتان شام بکشم تا بخورید.
هر دو استقبال کردند...
در بشقاب هردویشان به اندازهای که فکر میکردم سیر میشوند غذا کشیدم، و کمی هم داخل یک بشقاب دیگر کشیدم و گذاشتم بینشان تا اگر سیر نشدند، از آن برای خودشان بکشند.
احسان خیلی سریعتر از محمدعلی غذایش را خورد و تشکر کرد.
گفتم اگر سیر نشدی میتوانی از بشقاب وسط سفره غذا برداری!
تشکر کرد و برنداشت !
صبح فردا با دوستم تلفنی صحبت میکردم، گفت احسان که به خانه آمد اظهار گرسنگی کرد و طلب شام ...
گفتم تو که با محمدعلی شامت را خورده بودی!
زد زیر گریه و خودش را پرت کرد در آغوش من، تعجب کردم....
آرام که شد گفت؛ مامان من در خانه محمدعلی سهم بشقاب خودم را خوردم، اما ترسیدم اگر از غذای داخل آن بشقاب بخورم، و محمدعلی هم سیر نشود و بخواهد از آن غذا بخورد، دیگر غذایی نیست تا او بخورد!
برای همین نخوردمش تا محمدعلی بخورد.... و او نمیدانست از آن غذا باز هم بود....
به فکر فرو رفتم و دو نکته سخت درگیرم کرد؛
خیلی وقتها ما پیشدستی میکنیم برای اینکه رزقی را بقاپیم، و برایمان مهم نیست بقیه گیرشان میآید یا نه ... حالا این رزق هر چه میخواهد باشد!
و این کودک با این سن کمش فهمید که باید به نفع رفیقش کوتاه بیاید!
خیلی وقتها هم فکر میکنیم از یک نعمت فقط همین اندازه وجود دارد که ما میبینیم، درحالیکه سفره خدا پهن است به قدر بینهایت و ما باید سهممان را از صاحب سفره بگیریم، از محلی که با چشم دیده نمیشوند، غذای دیگ این صاحب سفره هیچ وقت تمام نمیشود.
@ostad_shojae | montazer.ir
1_6307275762.ogg
56.2K
♦️آداب قرائت زیارت عاشورا توسط حضرت امام خمینی(ره) در کربلای معلّا
💠امام خیلی حسینی بودند. در ایام محرم که به کربلا مشرف میشدند، هر روز در حرم حضرت سیدالشهدا(ع) زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن میخواندند.
💠این کار، گاهی یک ساعت و نیم طول میکشید، ولی امام با آن سن زیادی که داشتند و در این اوقات هم حرم خیلی شلوغ بود (بخصوص بالای سر حضرت که امام مینشستند) میان مردمی که مرتب از روی شانه و اطرافشان رد میشدند مینشستند و اصلاً حاضر نبودند حتی ما به اشاره به کسی بگوییم که مواظب ایشان باشند.
💠تا متوجه میشدند برمیگشتند و به من میگفتند: تو نمیخواهی من زیارت کنم!
💠ایشان هیچوقت کنار دیوار نمینشستند که مثل بعضی هم از رفت و آمدها به دور باشند و هم به دلیل سن و خستگی یک و نیم ساعته بخواهند به دیوار تکیه کنند.
💠گاهی میدیدم امام به سجده میرفتند و بعضی از این عربها که رد میشدند، پایشان را روی دست ایشان میگذاشتند. من میدیدم دست ایشان قرمز شده است ولی امام هیچ چیز نمیگفتند، حتی اشاره ای هم نمیکردند...
📝برگرفته از کتاب "برداشتهایی از سیره امام"، ج۲، ص۱۳۳ (بخش خاطرات آقای سیدرحیم میریان)
🔴#آداب_قرائت_زیارت_عاشورا
🔸ندای ملکوتی اذان میآید.
#نماز
⬅️ ای نماز ! ای دریچهی حُسن و نکویی! آنگونه با من باش تا ترکت برایم از مرگ هم سختتر باشد.
⬅️ ای چون سرو والا و چون آسمان پاک! مرا تا آنجایی برسان که خدا را با کل وجودم حس کنم؛ جایی که نه در آن، بدی هست و نه گناه.
⬅️ ای آنکه ترکت خلف شرع باشد! با من باش تا جایی که روحم با تن من است!
🔹 التماس دعا
خبر خوش
امام رضا علیهالسلام
دقایقی قبل در صحن آزادی
دختر ۱۲ ساله فلج مادرزاد را شفا داد