eitaa logo
نردبان فقاهت
6.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
63 ویدیو
100 فایل
رضاحسینی ارتباط با ادمین @Rezahosseini7575 انتشار مطالب حوزوی، دروس خارج فقها، ادبیات، اصول، فقه
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ مرحوم ملا محمد جواد خراسانی (رضوان الله تعالی علیه): 🔹 المشهور أنّ «الحادث» هو المسبوق بالعدم. و قيل: هو المسبوق بالغير، ليشمل المعدوم بعد الوجود، و لا حاجة إليه لأنّ العدم الحاصل بعد الوجود، مسبوق بالعدم‏. 📚 هدایة الاُمّة إلی معارف الأئمة ص65 @Nardebane_feghahat
✳️ (10) ✔️ قاعده لطف در کلامِ ابن میثم بحرانی(ره) 🔸 وجود النبي ضروري فى بقاء نوع الانسان و اصلاح احواله فى معاشه و معاده، و كل ما كان ضروريا فى ذلك فهو واجب فى الحكمة الالهية، فوجود النبي واجب فى الحكمة الالهية. 📚 قواعد المرام في علم الكلام، البحراني، ابن ميثم ص122 @Nardebane_feghahat
✳️ (12) ✔️ استاد ربانی: 🔹 لطف به « مقرِّب» و «محصِّل» تقسيم مى‌شود. اثر و نتيجه «لطف مُقِّرب» اين است كه زمينه تحقّق يافتن تكليف را از سوى مكلّف، كاملاً فراهم مى‌سازد و شرايطى را پديد مى‌آورد كه مكلّف نسبت به انجام دادن تكاليف، نزديك‌تر از وقتى است كه در حق وى لطف تحقق نيافته است؛ هر چند به انجام دادن تكليف نمى‌انجامد. اما در «لطف محصِّل» تكليف از مكلّف صادر مى‌شود. 🔸 {لطف دو گونه است: لطف مقرب و لطف محصل. لطف مقرب آن است که زمینه را فراهم می‌کند اما علت تامه نیست و چه بسا که به وقوع فعل نمی‌نرسد. اما در لطف محصل،‌ غرض از لطف که تکلیف است حاصل می‌شود} 🔹 این تقسیم بندی، وصف به حال مکلّف است، نه وصف به حال خود لطف. آنچه متفاوت است موضع گیری مکلفان است و الا خودِ لطف ما یقرب إلی الطاعة و یبعد عن المعصیة است] 🔹 جامع مشترك ميان لطف مقرِّب و محصِّل، اين است كه هر دو نقش انگيزشى نسبت به تكليف را دارند؛ با اين تفاوت كه در لطف محصِّل، انگيزش در حدّى است كه به تحقّق تكليف مى‌انجامد ولى در لطف مقرب، به اين درجه نمى‌رسد. @Nardebane_feghahat
✳️ (13) ✔️ اشکالاتی بر استناد به قاعده لطف 🔹 و فيه: أولا: بعد تسليم صحة القاعدة، ان اللّطف انما يقتضي تبليغ الأحكام على النحو المتعارف، وقد بينها الأئمة (عليهم السلام) للرواة المعاصرين لهم، فإذا فرضنا ان الطبقة الثانية أو الثالثة من الرّواة اضطرها الخوف والتقية إلى ستر الأحكام، ولم تصل إلى الطبقة اللاحقة، فليس على الإمام (عليه السلام) إيصالها إليهم بطريق الإعجاز، والقاعدة لا تقتضي ذلك، وإلا كان قول فقيه واحد حجة إذا فرض إنحصار العالم به في زمان، وذلك من الفساد بمكان. 🔸 و ثانيا: إلقاء الخلاف وبيان الواقع من الإمام عليه السلام لو كان بإظهار شخصه لهم، و تعريفهم بإمامته فهو مقطوع العدم. وان كان مع خلفاء ذلك، فلا أثر لخلاف شخص مجهول، فتأمل. 📚 دراسات في علم الاصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد علي ج3 ص143 @Nardebane_feghahat
✳️ (15) 🔸 و صفوة القول: إنّه لا دليل على وجوب اللطف و تحتّمِه على الله الحكيم أصلاً. 📚 صراط الحق في المعارف الإسلامية و الأصول الإعتقادية ج2 ص266 @Nardebane_feghahat
4_6001224581405215830.pdf
حجم: 370.7K
📚 آراء متکلمان نوبختی در میانه مدرسه کوفه و بغداد ✍ نویسندگان: محمدتقی سبحانی، سید علی حسینی زاده خضرآباد @Nardebane_feghahat
✳️ (16) 🔸 فلا ينبغي الإستشكال في أنّه لم تجرِ عادة الله تعالى على ضَمان هذه المصالح للبشريّة بشكلٍ إنّيّ، و لهذا نرى في تاريخ البشريّة أنّ كثيراً من مصالح الإنسان- التي يَتوقَّفُ عليها دفعُ الأخطار المهلكة عنه- لم يَكْشِفْها الله تعالى للإنسان بطريق الوحي و الدين، و إنّما تَرَكَ الإنسان و خبرتَه و جهدَه، لكي يَتَوَصَّل غير آلاف السنين إلى اكتشافها، و حتى الآن لا تزال جملة منها غير مكشوفة، و الإنسان سائر في طريق اكتشافها. 🔹 و لعلّ الحكمة في ذلك أنّ نفس ترك الإنسان و خبرتِه يكون في نفسه ذا مصلحةٍ تَرْبَويَّةٍ للنوع البشريّ، تكون أهمّ من تلك المصالح. 🔸 إذن، فقاعدة اللّطف لا يصحّ تطبيقها على مثل هذه المصالح. 📚 بحوث في علم الأصول، الشيخ حسن عبدالساتر ج9 ص421 @Nardebane_feghahat
✳️ (18) 🔸 اگر کسی بخواهد به قاعده لطف استناد کند، باید این سه مرحله زیر را بپذیرد: الف) حسن و قبح ذاتی: یعنی اینکه مثلاً: العدل حسنٌ فی الواقع، الظلم قبیح فی الواقع، الأمانة حسنة فی الواقع، الخیانة قبیحة فی الواقع. ب) حسن و قبح عقلی: یعنی باید قبول کند که عقل ما می‌تواند حسن و قبح اشیاء را درک کند. ج) باید بپذیرد که عقلِ ما نه تنها می‌تواند حسن و قبح را در افعالِ عباد درک کند، بلکه می‌تواند در افعال الهی هم حسن و قبح را تشخیص بدهد. 🔹 اگر این مراحل ثلاثه را نپذیرد، نمی‌تواند یک سری از امور را به پشتوانه اینکه بر خداوند حَسَن است (و ترک آن بر او قبیح است) کنار بگذارد. 🔸 اشاعره مرحله اول (حسن و قبح ذاتی) را انکار کرده‌اند و به تبع آن، مرحله دوم (حسن و قبح عقلی) هم مورد انکار آنها قرار گرفته است. 🔹 اخباریون مرحله اول (حسن و قبح ذاتی) را پذیرفته‌اند، ولی مرحله دوم (حسن و قبح عقلی) را انکار کرده‌اند و معتقدند که عقلِ ما قادر بر تشخیصِ حسن و قبح نیست. 🔸 معتزله و برخی از شیعه هر سه مرحله را پذیرفته‌اند. 🔹 برخی از علما (نظیر علامه طباطبایی) نیز مرحله سوم را انکار کرده‌اند و معتقد شدند که عقل هرچند قادر بر تشخیص حسن و قبح هست، اما فقط در حیطه افعالِ عباد، نه در افعال الهی. @Nardebane_feghahat
✳️ (19) ◾️ تفاوت حسن و قبح ذاتی با حسن و قبح فعلی ✔️ استاد محمد تقی سبحانی: 🔸 {در حسن و قبح} بین ذاتی بودن و عقلی بودن تفاوت است. یکی ناظر به مقام ثبوت است و دیگری ناظر به مقام اثبات است. سؤال این است که آیا می‌شود در موردی حسن و قبح ذاتی باشد اما عقلی نباشد؟ در پاسخ می‌گوییم: بله چنین چیزی امکان دارد. می‌توان عنوان نمود که ظلم واقعا زشت است و صفتی به نام قبح را دارد اما عقل آن را تشخیص نمی دهد. کسی از میان متفکران ما این نکته را بیان نکرده‌اند اما فرض آن وجود دارد. تنها برخی از متفکران غربی این نکته را متذکر شده‌اند. @Nardebane_feghahat
نردبان فقاهت
✳️ #اجماع_لطفی (18) 🔸 اگر کسی بخواهد به قاعده لطف استناد کند، باید این سه مرحله زیر را بپذیرد: الف)
✳️ (20) ✔️ انکار مرحله سوم توسط علامه طباطبایی 🔸 فمِنْ عظيم الجرم أن نُحَكِّمَ العقلَ عليه تعالىٰ فنقيّد إطلاقَ ذاته غيرِ المتناهية فنُحِدَّه بأحكامه المأخوذة من مقام التحديد والتقييد، أو أن نُقَنِّنَ له فنَحْكُمُ عليه بوجوب فعل كذا و حرمة فعل كذا وأنه يحسُنُ منه كذا و يَقْبُحُ منه كذا على ما يراه قومٌ. فإن في تحكيم العقل النظري عليه تعالى حكما بمحدوديته والحد مساوق للمعلولية فإن الحد غير المحدود والشيء لا يحد نفسه بالضرورة، وفي تحكيم العقل العملي عليه جعلُه ناقصاً مستقبلاً تَحْكُمُ عليه القوانين والسنن الاعتبارية التي هي في الحقيقة دعاو وهمية كما عرفت في الإنسان فافهم ذلك. 📚 الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي ج8 ص55 @Nardebane_feghahat
✔️ «زمان» حاصلِ «حرکت» است و حرکت برای جسم است. خداوند متعال مجرّد از زمان و مکان است. @Nardebane_feghahat
✔️ استدلال اشاعره بر ازلی بودن صفات 🔹 اشعری‌ بر ازلی‌ بودن‌ِ صفات‌ چنین‌ استدلال ‌می‌کند که‌ اگر هریک‌ از این‌ صفات‌ ازلی‌ نباشد، ذات‌ِ قدیم‌ِ ازلی‌ به‌ سلب‌ِ صفت‌ یعنی‌ ضدّ آن‌ موصوف‌ خواهد بود و این‌ به‌ معنی‌ ازلی‌ بودن‌ ضدّ است‌. در این‌ صورت‌ آن‌ ضد - با وصف ازلی‌بودن- نمی‌تواند از میان‌ برود و صفت‌ جای‌ آن‌ را بگیرد، زیرا آنچه‌ قدیم‌ و ازلی‌ است‌، فناپذیر نیست‌. @Nardebane_feghahat