*┅═✧❁﷽❁✧═┅*
#ارسالی_مخاطبین
#خاطره
سلام و عرض ادب
بنده دیروز به کوه رفتم برای کوهنوردی و در ضمن ِکوهنوردی به افراد کشف حجاب تذکر می دادم
همچنین افراد محجبه و ولایی را جذب آمر می کردم
همینطور که به طرف بالای کوه می رفتم
حدود ۱۰ تا ۱۲ نفر دختر کشف حجاب کرده و بلوز و شلواری و آرایش کرده و موهای خود را پریشان کرده بودند و بعضی از آنها یک شال دور گردن داشتند و بعضی از آنها شال هم نداشتند تقریبا سنشان ۱۸ یا ۱۷ یا ۱۶ سال می خورد.
گرد هم ايستاده بعضی نشسته بودند و با هم صحبت می کردند و مشخص بود با هم دوست هستند
رفتم نزدیکشون و به همه سلام کردم و بعد گفتم دخترهای خوشگل چرا حجاب ندارید؟ 🤔
بعضی از آنها گفتند نمی خواهیم حجاب داشته باشیم!😐
من هم گفتم عزیزان من با خدا نجنگید !
همگی گفتند ما با خدا نمی جنگیم
من گفتم چرا شما دارید با خدا می جنگید.
گفتند مگه ما به شما می گیم چرا حجاب دارید؟
من هم گفتم عزیزان من فدایتون بشم بنده چون خدا گفته حجاب داشته باشید و همچنین خدا گفته در ضمن حجاب داشتن باید به بی حجابها هم بگوییم که حجاب داشته باشند ، بر این اساس من مطیع خدا هستم و هر چه خدا بگه میگم چشم، چادر سر کردم و الان چون خدا گفته ، به شما می گم حجاب داشته باشید و اگر خدا می گفت حجاب نداشته باشید بنده از شما بی حجابتر می آمدم در اجتماع !
در جواب من گفتند خدا گفته در دین اجباری نیست !😐
گفتم بله خدا گفته
بعد پرسیدم مگه شما چه دینی دارید؟
مگرمسلمون نیستید همگی گفتند بله مسلمان هستیم. من گفتم وقتی وارد اسلام می شوید باید تمام قوانین اسلام را قبول کنید !
آنجا که خدا گفته در دین اجباری نیست برای کسانی گفته که هنوز دینی انتخاب نکرده اند و وارد اسلام نشده اند و کافر هستند،
شما که خدای نکرده کافر که نیستید ؟؟؟همگی گفتند: خیر ،
بعد سؤال کردند چرا خارجی ها حجاب ندارند؟ گفتم عزیزانم خارجی ها هم قبلا حجاب داشتند و در تمام دینها که از طرف خدا آمده حجاب هست
ولی اکثر دینها و کتابهای خدا تحریف شده و فقط قرآن است که تحریف نشده.
البته این را بگویم که من می دیدم این دخترها تشنه دانستن هستند و بی ادبی هم نمی کنند و مؤدبانه سؤال می پرسند من هم ایستاده بودم و جوابشان را می دادم
و اونجا من از خودم سؤال می پرسیدم در مدرسه ها به این بچه های معصوم چه چیز آموزش می دهند وای برما که این نسل را به حال خود رها کرده ایم .
و به قولی این افراد فقر معنوی دارند!
و یکی دیگر از این دخترها که موهای کوتاه داشت گفت این پوشش رو خود مون انتخاب کردیم وبه خودمون ربط داره !
من گفتم عزیزم تنها به شما ربط نداره و دیگران رو با این پوشش جهنمی می کنید😣
یکی دیگر از دخترها که موهای خود رو پسرانه زده بود در جواب گفت مردها نباید نگاه کنند!
و بعد گفت ما به خاطر مردها خودمان را بپوشو نیم؟ اونها نباید نگاه کنند من در جواب گفتم منظورت اینه که مردها باید کور بشن؟ مگر میشه مردها نگاه نکنند؟
بعد گفتم مثلا برادر یا پدر خودت در خیابون و اجتماع چشم بسته راه بره؟
یکی از دخترها که موهای بلند داشت گفت مگر مو هم انسان را تحریک می کنه؟
بعد گفت مگر مردها مو های خود را نمی پوشونند کسی تحریک می شود ؟
گفتم عزیزم موهای مردها جذابیت ولطا فت نداره و این موی زن و دختره که تحریک کننده است وجذابیت داره
یکی از دخترها گفت ما هم می خوایم مانند مردها هر پوششی که دوست داریم بپوشیم
من گفتم خوب مثل مردها یک سیبیل کلفت هم بذارید چرا نمی ذارید ؟🥸
خندید گفت نه دیگر سبیل نمی ذاریم😂
بعد یکی از اونها گفت من به این نتیجه رسیدم که حجاب نداشته باشم آزادترم !
من در جوابش گفتم منظورت اینه که از خدا بهتر تشخیص می دی و می فهمی چه پوششی برات خوبه ؟
گفت نه از خدا بهتر نمی فهمم
گفتم پس چی می گی ؟
بعد من گفتم مگه میشه خدا که ما رو آفریده و این همه نعمت داده و صلاح ما رو می دونه ما رو راهنمایی نکنه که چه پوششی داشته باشیم و بعد گفتم هم قانون خدا و هم قانون ایران اسلامی حجابه برای زنان و دختران
یکی از دخترها گفت ما نمی خوایم قانون ایران رو رعایت کنیم گفتم عزیزم عصر حجر که نیست همه کشورها قانون دارن و باید قانون هر کشوری رعایت بشه
و گفتم آیا دزد ها یا قاتلها هم باید بگن ما قانون رو رعایت نمی کنیم اونوقت شما امنیت دارید؟
اگر قانون های هر کشوری رعایت نشه در اون کشور هرج و مرج میشه
👋دراین لحظه دیدم دیگه کسی جبهه نگرفت و دیگه کسی سؤال نپرسید با اونها خدا حافظی کردم و اومدم و در ضمن خدا حافظی براشون دعا کردم و گفتم خدا ان شاءالله همه روبه راه راست هدایت کنه
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁
*┅═✧❁﷽❁✧═┅*
🌿🕊🌿🕊﷽🕊🌿🕊🌿
#خاطره
#سیره_شهدا🌷
🟢 تحلیل خاطره زیبا از امر به معروف و نهی از منکر #شهید_علی_صیاد_شیرازی
به دوستانش میگفت: بیائید برای هم مثل_آئینه باشیم، هر عیبی من دارم شما به من بگید، من هم اگر چیزی دیدم به شما میگم ☺️
هر چند وقتی هم میومد سراغ تک تک دوستانش و به اونها میگفت: فلانی عیبهای من رو بگو، میشه یک خورده عیبهای من رو بهم تذکر بدی؟
✅ البته خودش به طور مستقیم حرفی نمیزد، یا حدیث میخوند یا آیه، گاهی هم داستان یا قصه ای تعریف میکرد تا خود شخص پی به اشتباهش ببره
چقدر زیبا!😍
✨️ روایتی که از ائمه معصومین علیهم السلام داریم:
🌟المُومنُ مرآتُ المُومنِ، مؤمنان آینه یکدیگرند.🌟
من رو یاد جمله ای از #علامه_حسن_زاده_آملی میاندازه که ایشون میفرمایند، در کتابشون هم نوشتند:
📗 وقتی میخوای امر به معروف و نهی از منکر بکنی، مثل آینه باش! آینه داد نمیزنه، آینه آبروتو نمیبره، آینه زشتی صورتت رو "بزرگ نمایی" نمیکنه، همون چه که هست رو میگه☝️
آینه وقتی زشتی و اشتباهت رو به تو نشون میده، در کنارش زیبائیها، محاسن و خوبیها رو هم نشون میده😊
🔴 آینه وقتی از جلوش رد شدی و رفتی دیگه در غیاب تو، پشت سر تو عیبهات رو به دیگران نشون نمیده و فقط به خودت نشون میده ❗️
این روایت زیبای المُومنُ مرآتُ المُومنِ، رو #شهید_صیاد_شیرازی در زندگی برادرانه با دوستانش جاری و ساری کرده بود ...
هر چند وقت هم میومده و میگفته؛ میشه عیبهای من رو به من تذکر بدید؟
🦋 قطعا ایشون با خلوص_نیت این کار رو میکرده، اما عزیزان بدون خلوص نیت هم این کار رو انجام بدیم، میدونید باعث چی میشه؟
باعث میشه فضای انتقاد_پذیری رو در جامعه بالاببریم🙋🏻♂
آستانه صبر و تحمل مردم در مقابل انتقاد و تذکر بالاتر بره و #سعه_صدر پیدا کنن ✅
💢اونوقت پس فردا که من برم به اون رفیقم تذکر بدم، میبینه که آقا این همون آدمیه که در این دو سه ماه گذشته، ۶ بار اومده به من گفته فلانی عیبی در من ندیدی؟
فلانی نقاط منفی من رو بگو، نقطه منفیهای من، نقطه کورهای من، بالاخره ظلمات من، جاهایی که میبینی اشتباهاتی دارم، بگو.
حالا اومده خودش داره به من تذکر
میده، خب پس اشکال نداره، این یک فرهنگه😌👌
🟡 یعنی ایشون جریان_سازی و فرهنگ_سازی میکردن
🌿 خودشون هم وقتی میخواستن تذکر بدن، خیلی مستقیم تذکر نمیدادن، گفتن معمولا با یک حدیثی، آیه ای، یا یک قصه ای نقل میکردن که شخص به اشتباهش پی ببره...
🔵 هر چند که تأکید علما خصوصاً #مقام_معظم_رهبری بر این هست که #تذکر_مستقیم، اون جاهایی که تذکر مستقیم اثرش بیشتره، مستقیم بگید!
✔️ یعنی لفظ، امر و نهی و اینها باشه، ولی خب روش مثال، روش داستان، روش حدیث و آیه هم در جای خودش میتونه خیلی پرکاربرد و سازنده باشه، مخصوصا در مواجهه با آشنایان و ...😉
💎 برگرفته از بیانات #دکتر_علی_تقوی در دوره ی سیرهی شهدا
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
*┅═✧❁﷽❁✧═┅*
#خاطره
#ارسالی_مخاطبین
جمعه هفته ای که گذشت، رفتم کبابی حاج عبدالله خیابون ایران، تهرونیای عزیزمون احتمالا ارادت خاصی نسبت به ایشون دارن🙃
خلاصه ما با کلی حرص و زور کارت رو کشیدیم 😂 و وایسادم یه کناری تا نوبتم بشه.
دیدم هی داره شماره های بالا تر رو میخونه و منو رد کرده! گفتم شاید داره جوجه ها رو میده بعد میرسه به کوبیده ها ،آخه جوجه گرون تره دیگه
معطل شدم.
یهویی دیدم یه خانومه روسریش از سرش افتاده و شوهرش که اتفاقا متوجه شده بود، کاملا بی غیرت و بی توجه و البته بقیه هم همینطور😠 انگار همه مرده بودن یا همگی خارج رفته بودن که انگار نه انگار...
به غیرتم برخورد،گفتم حتما باید این یکی رو دیگه تذکر بدم، اینطوری نمیشه، مگه قانون اسلام و ایران کشکه؟؟🤭
خانومه که رفت بره بهش گفتم: خانم معذرت میخوام، روسریتون افتاده!
گفت:میدونم!!
وخارج شد!
سرم رو چرخوندم و گفتم: لطفا رعایت کنید! گفت به شما ربطی نداره!
آماده این جواب بودم، اما باز هم ناراحت شدم، اما کاری که باید انجام میشد، شد و این یه پیروزی لذت بخش بود😊😎
بعد هم پیگیری کردم که داداش کوبیده ما چی شد پس؟ اونم گفت عه اینجاست اما شماره نخورده🧐
عجیب بود این اشتباه و اینکه چرا از قضا برای من اتفاق افتاد؟ نکته ماجرا اینجاست که چند روز بعد که برای مادرم تعریف کردم ناگهان متوجه این موضوع شدم که اون تاخیر در گرفتن غذا کار خدا بوده که من رو جلوی راه اون خانم قرار بده تا بهش تذکر بدم و این یه گرمای عجیبی تو قلبم ایجاد کرد😇
🦋 استاد تقوی میفرمایند: اگه دیدی نمیتونی تذکر بدی، با خودت بگو شاید خدا منو سر راه این بنده گنه کار قرار داده تا به او امر به معروف و نهی از منکر کنم. اونوقت جرأت پیدا میکنی...
راست میگفتند!
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#ارسالی_مخاطبین
#خاطره
🌱 سلام، دیروز توی اتوبوس، اون وسطا نشسته بودم که یه دختر جوان با بلوز و شلوار و بدون شال سوار اتوبوس شد و همونجا کنار آقایون باغرور ایستاد.
دیدم یه خانم مانتویی که جلو نشسته بود بهش یه چیزی گفت، اونم یه نگاهی به خودش انداخت و برگشت و چیزی نگفت
هم خوشحال شدم از این حرکتِ خانم مانتویی و هم ناراحت از سکوت چادریهای صندلی جلو☹️ و دختر همچنان سرمست، موهاشو تاب میداد و ...
چند ایستگاه بعد، صندلیهای جلو خالی شد و اون خانومه هم رفت و نتونستم ازش تشکر کنم😞
رفتم نشستم جلو، به دختره گفتم: عزیزم یه چیزی سرتون کنین ، گناهه اینجوری اومدین بیرون
گفت: گناهیام باشه برا منه، منو تو قبر شما نمیزارن! 😳
گفتم: درسته، ولی رفتار شما توی جامعه روی بقیه هم تأثیر میذاره و باعث گناه بقیه میشه ...!
چیزی نگفت و برگشت، خانم مسنی که کنارم نشسته بود یواش گفت: چکار داری آخه؟!
گفتم: یعنی چی خانم؟! مگه مسلمون نیستید؟! شمام باید بگید، اون داره گناه میکنه شما که میبینید واجبه بهش تذکر بدید.
گفت: گفتنِ ما فایده ای نداره قبل شما یه خانم مانتویی هم گفت، ولی قبول نکرد
گفتم: باشه اونقدر باید بهش گفته بشه تا بالاخره مجبور بشه قبول کنه، بعدشم ممکنه الان غرورش اجازه نده، ولی بعداً به کارش فکر کنه و پی به اشتباهش ببره، خانومای چادری صندلی کناری هم می شنیدن، هیچ کدوم چیزی نگفتن
بعد دختره خواست پیاده شه، منم با اینکه یه ایستگاه به مقصدم مونده بود باهاش پیاده شدم، تا بلکه بیرون باهاش صحبت کنم، اومدم کرایه مو نقدی بدم دیدم مثل برق و باد رفت و بعد از دور شدن از میدان دیدم، شالش رو از کیفش درآورد و سرش کرد.
ولی همچنان تند میرفت، یه لحظه فکر کردم اگه برم جلو منو ببینه ممکنه باز بخواد لج کنه، بیخیال شدم، بقیه راهو پیاده رفتم ...
داشتم فکر میکردم حالا اون خانم مانتویی و خانم مسن و خانمهای چادری فکر میکنن تذکر دادن فایده ای نداره، کاش بودن میدیدن.
کاش لااقل این پیام بدستشون برسه.
💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿
🔅🦋﷽🦋🔅
#خاطره
#سیره_شهدا🌷
🟢 تحلیل خاطره امر به معروف #شهید_محمد_حسین_حسینی
برای مأموریت اعزام شده بودند اهواز، با دوستش رفتند کنار پل کارون، وضعیت نامناسب پوشش خانواده ها، اون رو ناراحت کرد.
به دوستش گفت: بیا بریم #عملیات_با_اسلحه_زبان
✅ کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده با چهره گشاده رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت:
آقای محترم هیچ میدونید که اینجا بوی باروت جنگ به مشام میرسد⁉️💥🔥میدونین اهواز ازشهرهای خط مقدم دفاع مقدسه❓
میدونید شما میزبان خوب رزمنده های اسلام هستید❓
پیرمرد گفت: منظورتون چیه؟
حالا باید چیکار کنیم؟
_ بهش گفت: ما چیزی نمیخواهیم ازتون، فقط اومدیم ازتون خواهش کنیم، به احترام این رزمنده ها ارزشهای اسلام و آرمانهای اسلام رو رعایت کنید.
پیرمرد دوزاریش افتاد و صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که شما هم در اون دنیا ما رو شفاعت کنید.🤝
یعنی نور شهادت در چهره #شهید محمد حسین بوده✨️🌷
این خاطره، نکات خیلی زیادی داشت☝️
1⃣ نکته اول 👈 رفتن کنار پل کارون
(اولین نکته حضور داشتن در نقاط آسیب دیده است)
حضور داشتن در پارکها، در معبر و محل گذر، در تالارها، در تفرجگاهها، در سینماها، خوبه مؤمنين حضور داشته باشند در این مکانها✌️
اینها هم میتوانستند بنشینند در سنگرشان تا صبح قرآن بخوانند 📖 بعد تا شب مفاتیح بخوانند و دوباره تا صبح قرآن بخوانند.
اما چکار کردند؟!🚶♂رفتند با هم کنار پل کارون، وضعیت نامناسبی که دیدند ناراحت شدند، ناراحتی کافی نیست ❎ 👈 به رفیقش هم گفت: بیا بریم، کشان کشان دوستش را برد!!
2⃣ نکته دوم 👈 #امر_به_معروف کردن با دیگران، دست دیگران را هم بگیرید ببرید و در امر به معروف شریکشون کنید.
⬅️ بعد آمد چه کار کرد؟
رفت سراغ پیرمردی که #سرپرست_خانواده بود!
الناس علی ملوکهم...
3⃣ نکته سوم 👈
مرد خانواده و مرد مسن و ریش سفید را به رسمیت شناخته و دیده که از طریق ایشان یا به واسطه ایشان، #تذکر داده بشه و خب تاثیرگذاریشون اینجا بیشتر بوده و از این روش استفاده کرده ✅
4⃣ نکته چهارم 👈 با روش شأن و شخصیت قائل شدن به طرف مقابل، شروع کردند و بلافاصله نرفته سر اصل مطلب! قبلش یه تشکری کردند.
با لفظ #آقای_محترم شروع کرده، با این الفاظ زیبا، بالاخره با تعریف کردن از او و تشکر کردن بابت پذیرایی از رزمندگان، که شما ما را مهمان خودتان کردین و ... بعد طرف میگه چیکار بکنیم؟؟؟
و اینکه میگه ما چیزی نمیخواهیم
ببینید خیلی جالبه ها ...
(اتبعوا من لا یسعلکم اجرا) تبعیت کنید از کسی که اجری ازتون نمیخواهد!
5⃣ نکته پنجم 👈 هیچی نخواستن، خیلی مهم است عزیزان، یک جاهایی که می بینیم نمیتونیم #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر کنیم برای این است که دستمان زیر منگنهی طرف مقابل، همون شخص بزرگوار هست.
ما هیچی نمیخواهیم از شما عزیزان، فقط اومدم از شما خواهش کنم🙏
شاید تو ذهن اون پیرمرد این بوده که الان این آقا میگه پیک نیک تون رو میشه بدید؟ الان میگه یه ذره از غذاتون میشه بدید؟ نمیدونم بالاخره یه خواسته ای یا پولی میشود کمک به رزمندگان کنید؟
🙏نه ما چیزی نمیخواهیم حاج آقا، فقط اومدیم خواهش کنیم #آرمانهای_اسلامی #ارزشهایی که بچه ها به خاطرش میخواهند بروند خط مقدم، اینها رو رعایت کنید.
خیلی نکته مهمی است.☝️
6⃣ نکته ششم 👈 درسته که در امر و نهی بهتره حالت استعلا درش باشه، ولی بعضی وقتا که خواهش کردن اثرش بیشتر هست، میتوان خواهش کرد، مخصوصا ایشون که سنی ازشون گذشته بود.
و بعد هم اینکه، تذکر زیبا چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
پیر مرده بلند میشه صورتش رو میبوسه و التماس دعای شفاعت هم از او داره.
خدا کمک کند تمام این ظرافتها رو بتوانیم مثل شهدا بلکه به مدد الهی و مدد شهدا، بهتر از شهدا در امر به معروف و نهی از منکرهامون به کار بگیریم🤲
✍ برگرفته از سخنان #دکتر_علی_تقوی در دورهی سیرهی شهدا🕊
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
51.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سرباز_دهه_نودی
#خاطره
🟢 درد و بلات بخـوره تو سـرِ همـه #صورتی_ها
💎 بـه جمـع آمـرین بپیـوندیـد👇
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از 7 کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب !!
#جملات_طلایی_علماء_وشهدا
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
#خاطره
ما با خانواده شهید طهرانی مقدم همسایه ایم
خانمشون بعد از شهادت ایشون تعریف کردند خیلی برام جالب بود
شهید طهرانی بدون وقت قبلی هر موقع شبانه روز میتونستند برن دیدار آقا و موضوعات و مشکلات رو با ایشون در میون بزارن
یه روز برگه ای توی جیبشون بود و شدیدا تو فکربودن
پرسیدم چیزی شده گفتند به مسأله مهمی برخوردم که حلش از عهده من بر نمیاد گفتم چه مسأله ای ؟برگه رو از جیبشون در آوردن مثل مسأله فیزیک و ریاضی بود گفتم کسی هست علمش در حد این مسائل باشه گفتند میرم پیش آقا ببینم چه راهی به فکرشون میرسه این مسأله رو توی ایران نمیشه حل کرد اگرم حل نشه امور موشکی ابتر میمونه
رفتند محضر آقا
چند روز بعد برگشتند منزل
ما هر هفته ۲ یا ۳ بار منزل رو مجبور بودیم عوض کنیم و جای دیگه مستقر بشیم
ایشون خودشون تماس میگرفتند و هماهنگ میکردند ما با افرادی بریم آدرس جدید
رفتیم ایشون خودشون جلوتر از ما اونجا بودند
حال خوشی داشتند و انگار شادی توی صورتشون معلوم بود
پرسیدم چقدر خوشحال به نظر میاین
گفتند اون مسأله حل شد
گفتم میشه منم برگه رو ببینم
کدوم دانشمند حلش کرد
گفتند نه الان نمیشه
شاید بعدا براتون آوردمش
اصرار کردم چطور حل شد
گفتند رفتم پیش حضرت آقا
هنوز چیزی نگفته بودم برگه رو گرفتند گفتند نگران نباش حل میشه
خودشون با برگه رفتند داخل اتاق
حدود ۱۵ دقیقه بعد منو صدا زدند رفتم توی اتاق
فقط آقا بودند و سجاده پهن
برگه رو دادند به من
جوابش زیر برگه نوشته بود
مبهوت موندم
چک کردم و در ناباوری حل شده بود
اما یه نکته اون نوشته دست خط آقا نبود و مطمئنم آقا صاحب الزمان عج حلش کرده بودند.
چون اون مسأله ای نبود که به ۱۵ دقیقه حل بشه حتی یه دانشمند هم باید روزها روش کار میکرد.
من اینو با گوش خودم شنیدم
خانم شهید طهرانی می گفتند حواستونو به رهبر بدین که ایشون رابطه مستقیم با آقا صاحب الزمان عج دارند.
ما نمیتونیم منکر این رابطه بشیم.
#شهید_طهرانی_مقدم
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 #خاطره ای واقعی
به این دلچسبی کمتر پیش میاد!...
#داستان خدا_هست
آرزوی یک مادر..(خانه خدا)
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
🌹#خاطره
🔸مهدی گاهی میگفت : «مامان دعا کن من شهید بشم»، میگفتم آخه مادر اگر همه شهید بشن پس کی این انقلاب را نگه داره. میگفت «نه، اگر من شهید نشم، چون فرمانده هستم، مرا میبرند پشت این میزها و از آن بالا پرت میکنند توی جهنم، ممکن است خدایی ناکرده نادانسته کار اشتباهی انجام دهم که دیگر ندانم جواب خدا را چه بدهم»...بهمن ۱۳۶۴ ترکش خمپاره مهدی رو تو فاو شهید کرد.
.
🌷 شادی روح #سردارشهید مهدی ملکی #فرمانده توپخانه لشکر ویژه ۲۵ کربلا صلوات.
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
▪️روضه بخوان...
کار که گیر میکرد،
شهید که پیدا نمیشد،
دست من را میگرفت و میگفت:
”بشین، روضه بخوان".
درست وسط میدان مین!
خودش هم مینشست کنارم،
درست وسط میدان مین!
های های گریه می کرد..!
میگفت: "روضه کارگشاست".
واقعا هم همینطور بود....
#خاطره
#فرمانده_تفحص
#شهید_مجید_پازوکی
#لشکر۲۷_حضرترسولﷺ
#کلامـشهدا
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
#خاطره
🍃♦️ماجرای قهر شهید رجایی از سر سفره عریض و طویل
🔹 در سمعی و بصری سپاه کار می کردم و وظیفه عکاسی از سفر مقامات کشور به مشهد بر عهده ام بود.
شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور به مشهد آمد. از لحظه ای که شهیدرجایی وارد مشهد شد از ایشان عکس تهیه کردم. نحوه استقبال از ایشان برخلاف کسانی که می آمدند مشهد، متفاوت بود. ایشان سوار ماشین شخصیتی نشد و گفت با اتوبوس شرکت واحد میآیم. یک اتوبوس شرکت واحد تهیه کردند و مسیر فرودگاه تا حرم را رجایی با اتوبوس آمد.
شهید رجایی بعد از نماز ظهر در حرم سخنرانی داشت و بسیار روی مساله مستضعف و حمایت از قشر آسیبپذیر جامعه در سخنرانیاش تکیه کرد. سخنرانی تمام شد و ما رفتیم دارالضیافه برای ناهار. آن روز جمعی که حاضر شده بودند، بیش از زمانهای دیگر بود. سفرهای که انداخته بودند خیلی عریض و طویل بود و نوع غذایش نسبت به غذاهای سایر پذیراییها متفاوت بود. یعنی مقداری شکیلتر و با تنوع غذایی بیشتر...
من جوری نشستم که مقابلم آقای رجایی بود. ایشان که نشست پای سفره، آقای طبسی سمت راست ایشان نشست. آقای غفوری فرد استاندار وقت خراسان هم سمت دیگر نشست. آقای رجایی کمی نان برداشت و شروع کرد نان خالی خوردن. آقای طبسی گفت: آقای رجایی چرا غذا میل نمیفرمائید؟ رو کرد به آقای چراغچی نامی که مستخدم آنجا بود گفت: برای آقای رجایی غذا بکش. آقای غفوریفرد آمد غذا را بردارد که خودش بریزد، آقای رجایی ممانعت کرد.
شهید رجایی گفت: «من الان کلی راجع به قشر مستضعف و تهیدست جامعه حرف زدم چطور پای این سفره بنشینم.» از جایش بلند شد و با حالت قهر رفت.
آقای طبسی دستور داد که سفره را جمع کنند و این جلسه به هم خورد.
من این حرکت را در هیچ کدام از شخصیتهایی که مشهد آمدند ندیدم و هنوز که هنوز است هیچ کس مثل شهید رجایی در ذهن من تجلی پیدا نمیکند. خیلی خالص بود ایشان مثل جامعه آن روزش بود.حیف که نگذاشتند مرام و مسلکش در جامعه گسترش پیدا کند.
🔸حسن کمالیان از اعضای واحد تبلیغات سپاه مشهد در دهه۶۰
#هفته_دولت[پیوست صلوات ]
کانال فرهنگے،خبری و تحلیلی نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂