حاجت روایی یکی از بزرگواران 😍🥺
ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻🌺
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
حاجت روایی یکی از بزرگواران 😍🥺 ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻🌺 https://eitaa.com/Navid_safare
واقعا لازم نیست حتما ی گره و حاجتی داشته باشین که به شهید متوسل بشین🍃
برای اعمال اخروی هم میتونین از شهید کمک بگیرین ✨
کی بهتر از رفیق که بهش رو بندازیم در کمک کرفتن برای ضعف هامون 💗
حالا چه رفیقی بهتر از شهید ک دستشم خیلی بازه و برای خدا عزیزه ♥️🦋
https://eitaa.com/Navid_safare
سلام عزیزان شهید نوید 🙏
ممنون میشم ازتون محبت کنین برای شفا و سلامتی همه اعضای گروه که خدایی نکرده دچار بیماری ای هستن یا عزیزانشون دچار بیماری هستند
حمد شفا و امن یجیب بخونین 🌹🌿
ان شاءالله که هیچوقت هیچ کس درگیر بیماری نشه و اگر هم کسی دچاره بزودی سلامتی حاصل بشه ✨
#اللهماشفعکلمریض
🌱مواظب باش از دستت نره
✍🏻پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله):
📌هنگامی که قیامت بر پا شود، #نمازشب به صورت سایه ای در بالای سر نماز شب خوان قرار می گیرد و تاج روی سر او و لباسی برای بدنش می باشد.
💫نمازشب نوری است در پیش پای او، و پرده و حایلی است بین او و آتش، حجت و دلیلی است برای مؤمن در پیشگاه خداوند، مایه سنگینی اعمال او در میزان اعمال است جواز عبور نماز شب خوان از پل صراط است کلیدی برای باز کردن درب بهشت است.
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
🌱مواظب باش از دستت نره ✍🏻پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): 📌هنگامی که قیامت بر پا شود، #نمازشب ب
بیاید همگی امشب از خواب مون بگذریم ساعت رو بزار سر زنگ که بیدارت کنه برای#نماز_شب مطمئن باش اگر خودت بخوای خدا هم کمکت میکنه که بلند شی در مقابلش بایستی و حتی شده دو رکعت نماز بخونی
به نیابت از رفیق شهیدت نوید صفری و رسول خلیلی 😍🍀😍
https://eitaa.com/Navid_safare
اینم دستور نماز های شب🍀
هر کدومشون رو که راحت هستید بخونید🌱
﴿نماز شب _نماز وتر _نماز شفع﴾
https://eitaa.com/Navid_safare
•[نعمتِآسمانفقطباراننیست
گاهےخٌدا؛کسیرانازلمیکند📿
بهزلالےباران...
مثلِ تُ♥(:
#شهیدنویدصفری
https://eitaa.com/Navid_safare
_♥️♥️:♥️♥️_
✦ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
✦ و هر کس بر خداوند توکل کند
خداوند برایش کافی است🙂♥️
#خداخوبم🌱
4_5870472522645901077.mp3
7.23M
خواهش میکنم
بریدکنار من خودم خاکش میکنم💔🍃
https://eitaa.com/Navid_safare
خدایا مرا به قافلهای که بسویت آمدند ،
متصل کن...
📝| وصیت نامه حاجیجانمون :)
[هرکیبرایاستجابتایندعاتلاشکنه ،
خوشبحالش!اهل نجاته...!🕊🤍]
https://eitaa.com/Navid_safare
چله#زیارت_عاشورا
به نیابت از#شهید_نوید_صفری
هدیه به#امام_زمان(ع)
و
حاجت روایی شما بزرگواران
روز#ششم
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 💚
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان_لبخند_بهشتی
نویسنده: میم بانو
قسمت_شصتم
هیچوقت فکرش را هم نمیکردم سجادی که همیشه سر به زیر است ، روزی آنقدر محکم به من امر کند که نتوانم از دستورش سرپیچی کنم .
برای یک لحظه یاد روزی می افتم که بی اجازه به اتاق سجاد رفتم و به وسایلش سرک کشیدم .
چقدر سجاد در حقم بزرگی کرد و ماجرا را به هیچکس نگفت و حتی به روی خودش هم نیاورد ، تا حدی که باعث شد من هم ماجرا را به کلی فراموش کنم .
لبخندم را از گوشه ی لبم جمع میکنم و سعی میکمم دیگر به سجاد فکر نکنم .
کل شب را داشتم به او فکر میکردم و این کار درستی نیست .
امشب ما بین افکارم اورا تحسین کردم و احساس کردم او یک مرد به تمام معناست .
این فکر ها من را میترساند .
میترسم اگر کمی دیگر افکارم ادامه پیدا کند به نتیجه ی دیگری برسم .
میترسم دیگر سجاد را مثل برادر خودم ندانم ؛ میترسم دلم میش او گیر کند .
سریع سرم را تکان میدهم تا این افکار از سرم بپرند و به خودم نهیب میزنم
+سجاد همیشه برادرت بوده و برادرت خواهد بود دقیقا مثل شهریار .
سعی میکنم مغزم را خالی کنم
چشم های را دوباره میبندم و کم کم از خواب استقبال میکنم .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
بعد از دو هفته استراحت و خانه نشینی بلاخره آتل پایم را باز میکنم و نخ بخیه هایم را میکشم .
دوباره به زندگی عادی بر میگردم و کار های روزمره ام را انجام میدهم .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
نگاهم را دور تا دور پاساژ میگردانم و به سمت یک ساعت فروشی میروم .
در را آزام هل میدهم و وارد میشوم .
پسر جوانی که پشت میز نشسته می ایستد و با رویی گشاده میگوید
_سلام ؛ بفر مایید خوش آمدید .
نزدیک ویترین میشوم و رو به پسر میگویم
+سلام ؛ من یه ساعت می خواستم برای یه آقایی با ۲۰ سال و خورده ای سن . میتونید راهنماییم کنید ؟
لبخند تصنعی میزند
_بله البته ؛ سلیقشون چجوریه ؟ مثلا اسپرت دوست دارن یا مجلسی ؟
کمی فکر میکنم
+مجلسی باشه بهتره
سر تکان میدهد و چند مدل ساعت روی میز میگذارد .
با دقت ساعت ها را بررسی میکنم که صدای موبایلم بلند میشود .
موبایل را از کیفم بیردن می آورم و به صفحه آن چشم میدوزم .
شماره ی نا شناسی روی صفحه به چشم میخورد .
بی خیال رد تماس میزنم و موبایل را داخل کیف می اندازم .
🌿🌸🌿
《تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد》
عماد خراسانی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان_لبخند_بهشتی
نویسنده: میم بانو
قسمت_شصت_یکم
صدای موبایلم بلند میشود.
موبایل را از کیفم بیرون می آورم و به صفحه ی آن چشم میدوزم .
شماره ی ناشناسی روی صفحه به چسم میخورد .
بیخیال رد تماس میزنم و موبایل را داخل کیف می اندازم .
بعد از چند ثانیه دوباره صدای زنگش بلند میشود .
کلافه موبایل را در می آورم ، میخواهم رد تماس بزنم اما پشیمان میشوم .
از فروشنده عذر خواهی میکنم و از مغازه خارج میشوم .
تماس را وصل میکنم و بی حوصله جواب میدهم
+الو
صدای پر بغض و گرفته ی شخصی در گوشم میپیچد
_الو نورا . تر خدا کمکم کن !
صدا برایم آشناست اما نمیتوانم صاحب صدارا تشخیص بدهم . با استرس میگویم
+بلخشید به جا نیاوردم ؟
بغض میترکد و با گریه میگوید
_منم نازنین تر خدا کمکم کن
زیر لب زمزمه میکنم
+نازنین ؟
تازه او را بیاد می آورم
+چی شده ؟
_اینا منو گرفتن تر خدا....
صدای نازنین قطع میشود و بعد صدای دورگه ی مردی به گوشم میخورد
_خوب گوش کن ببین چی میگم .
اگه تا سه ربع دیگه خودتو رسوندی که هیچ ولی اگه نرسوندی این خانم کوچولو بخاطر تو جونش رو از دست میده .
قبل از اینکه بتوانم چیزی بگویم تلفن قطع میشود .
چرا نازنین باید بخاطر من جانش را از دست بدهد ؟
چرا نازنین را گروگان گرفته اند ؟
اصلا تا نیم ساعت دیگر کجا باید بروم ؟ آن مرد که آدرسی به من نداده !
به خودم می آیم . چند دقیقه ایست که فقط با بهت به صفحه ی خاموش موبایل خیره شده ام .
سریع موبایل را روشن میکنم تا با آن مزد تماس بگیرم اما قبل از اینکه رکمه ی تماس را فشار بدهم متوجه میشوم شماره برای یک تلفن عمومیست.
پوفی میکنم و موبایل را خاموش میکنم .
صدای پیام از موبایل بلند میشود سریع پیام را باز میکنم .
پیام از شماره ناشناسی هست .
در پیام آدرسی نوشته شده .
مجددا از همان شماره پیام دیگری می آید
{فقط سه ربع فرصت داری . اگه یه دقیقه هم دیر برسی دیگه نازی رو نمیبینی . اگه کسی رو همرات ببینم یا ببینم پلیس باهات هست باید فاتحه ی این خانوم کوچولو رو بخونی}
برای چند لحظه مغزم قفل میکند .
🌿🌸🌿
《ناز کنی ، نظر کنی ، قهر کنی ، ستم کنی
گر که جفا ، گر که وفا ، از تو حذر نمیکنم》
مولانا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نوید دلها 🫀🪖
🌱#عفیفه...✿𝆬... اینقسمت! :) #بیشڪحسینجنسغمشفرقمیڪنـد🌿 🕊...' روزی..بآنویِعالمیان پـدرمه
🍀#عفیفه...✿𝆬...
#جذآبترینایزندگیبآنو
اینداستان! =))
مهربآنترینانسان..(:
: ) امامحسن{ع}وارداتاقِمادرشـد.
بانو را دیـدڪـهدر رڪوعِنمـاز..
زن و مـرد مومنرا بـهاسمناممیبـرد و
برایهمـهآنها ومشڪلاتشاندعایبسیارمیڪنـد.
: )' امامحسنمتوجـهشد،مادرگرامیشان
برایهمـهدعامیڪند الا خـودش:)
عرضڪـرد: مادرم! چـرا درڪنارِدعابرایِ
دیگران،ڪمیبرایخودتدعانمیڪنـی؟!
*..بآنویعالمیانعـرضهداشت:
میوهدلـم؛ازمنایـنرابیآموز..
همـیشـهاولدعابرایِنیازمندانومشڪلدارها
وملتمسهایِدعا؛سپسبرایخود..(:
#الجآرثـمالـدار!..
🌱. برایغریبـیاتخونبباریـم
بـرایمردمحتیدرپنهانـیوعبادتهایت..
مهربانتـر از مآدر بـودی.
اما همـینمردم؛بعدشهادتپدرت،
حتـیاشڪهایتبرایشانسنگینبود!
اما تـو حتـی با وجودِ درد وپهلویِشڪسته
بآز هـممانند همیشـهبرایشاندعاڪردی:)
#آهازغربـت
._ڪپیصلواتینذرفرج
🍀#اللهمعجللولیڪالفرج.... 🌿'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداحافظ رفقا !
ما که رفتیم بهشت
دنیا هم مفت چنگ اهلش ...
#شهیدنویدصفری🌹
#شهیدرسولخلیلی🌹
❤️هرکسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
کیگفتهمرده؟
عَلمزمینخورده!
مگهشهیدمیمیره...؟🕊
https://eitaa.com/Navid_safare
اندڪیچشمهایتان رابهمنقرضمیدهید؟
میخواهمببینمدنیاراچگونهدیدید
ڪهازچشمـتان افتاد . . .)))))
https://eitaa.com/Navid_safare
ارسالی یکی از بزرگواران در مورد کتاب شهید نوید🥲🤍
راست میگی به خدااااا
حرف دلمو زدی...
عاقبتت بخیر😍❤️
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
ارسالی یکی از بزرگواران در مورد کتاب شهید نوید🥲🤍 راست میگی به خدااااا حرف دلمو زدی... عاقبتت بخیر😍
آدم مگه چقدر زندس؟بیاید همون قدر که خدا بهمون عمر داده ازش استفاده کافی رو داشته باشیم
چه بهتر که عمرمون رو بزاریم پای شناخت شهدا هم بقیه با شهدای بیشتری آشنا میشن هم یه ثوابی برای خودمون اون دنیا جمع کردیم تازه اون دنیا هم میان دنبالمون هم شفاعتمون میکنن چی بهتر از این🥲🤍
@shahidnavidbook