eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
11.6هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
478 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31 ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
ندای قـرآن و دعا📕
🌸✨🌸✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۲۵ و ‌۱۲۶ مهرزاد در راه آهن از بقیه جدا شد و با
🌸✨🌸✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۱۲۷ و ۱۲۸ مهرزاد که پشت در بود و همه چیز را شنیده بود کمی مکث کرد. پس بالاخره امیرمهدی پا پیش گذاشته بود..انگار کمی دو دل شد. بالاخره یک زمانی حورا را بسیار دوست می‌داشت..در زد و وارد شد. _مامان جان بسه لطفا دعوا راه ننداز. من همه چیو میدونم. برام مهمم نیست که چه اتفاقی افتاده. شام تو اتاق میمونم اگه دوست ندارین تو جمعتون باشم اگرم نه که خوشحال میشم تبریک بگم به دختر عمم. آقا رضا و مریم خانم با تعجب مهرزاد را نگاه میکردند. باورشان نمیشد که همان پسری که تا دیروز تا پای جان از دختر مورد علاقه‌اش دفاع میکرد و در به دست‌آوردنش مصر بود حال دارد با بیخیالی از ازدواج همان دختر حرف میزند. _چیه چیشده؟؟ نکنه انتظار داشتین تا آخر عمر منتظر جواب مثبت حورا باشم؟ مریم خانم ته دلش قنج رفت و سریع پرید و پسرش را بغل کرد. _ آخ قربونت بشه مادرت میدونستم که سر عقل میای. میدونستم این دختره رو فراموش میکنی. خدایا شکرت آرزوهامو بهم برگردوندی. ممنونم ازت. مهرزاد خندید و دستی به پشت مادرش کشید.با همان خنده گفت: _البته زیادم خوشحال نباشین شرایطم سخت تر شده. _یعنی چی؟؟ _میگم حالا. فعلا برم استراحت کنم خسته‌ام. مهرزاد به طبقه بالا رفت و ساعاتی‌استراحت کرد. اول از این که فهمید حورا دارد ازدواج میکند کمی ناراحت شد اما بعد با خود فکر کرد و گفت: «زندگی دیگران که به من ارتباطی نداره چرا خودمو ناراحت کنم؟ یه زمانی به حورا علاقه‌مند بودم اما الان میدونم یه چیزی داره جاشو میگیره که خیلیم قوی و محکمه. انقدر محکم که تو این چند روز دیگه فکرم مشغول حورا نشده.» مهرزاد برای مطمئن شدن از این که دیگر به حورا فکر نمی کند، تصمیم گرفت امشب او را ببیند. دیدن حورا میتوانست به او ثابت کند که چه قدر برایش مهم است. تا شب ساعاتی استراحت کرد و بعد برای دیدن حورا به طبقه پایین رفت. او آمده بود با همان چادر مشکی همیشگی با همان معصومیت خاص همیشگی با همان حیا و غرور خاص دوست داشتنی اش مهرزاد از او چشم برداشت و زیرلب گفت: _تو چادرت را نگه دار من چشم هایم را.. این است رسم شهیدان. وقتی نزدیک حورا رسید، حورا برخواست. _سلام. _سلام دخترعمه. حالتون چطوره؟ حورا از لحن رسمی و سر پایین و ته ریش مرتب مهرزاد متعجب شد. واقعا این مهرزاد بود که این گونه با او رفتار میکرد؟ این همان مهرزاد بی‌پروا بود که به او دلبسته بود؟! او که زمین تا آسمان فرق کرده بود. اصلا مگر با او چه کرده بودند که این همه نگاهم آسمانی شده بود؟ چقدر برادرانه تر شده بود برای حورا. _خوبم ممنون. شما بهترین؟ _شکرخدا عالیم. _خداروشکر. _تبریک میگم امر خیرتونو امیدوارم که خوشبخت باشین و سال های سال زیر سایه امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)زندگی خوب و عالی رو سپری کنین. حورا همان طور مات و مبهوت مانده بود. او انگار مهرزاد نبود.یک جورهایی شهدایی‌شده بود. لبخندش آسمانی بود و چشمانش می درخشید..شاید اغراق بود اما حورا فکر میکرد که کلا تغییر کرده است. کجاست آن نگاه های بی پروا؟ کجاست آن همه بزن و برو؟ کجاست آن همه علاقه و طرفداری؟ وقدر مهرزاد از این صفات دور شده بود. ته ریش تازه درامده‌اش انگار جوانه نویدی تازه بود. حورا لبخندی به صورت برادرش زد و گفت: _ممنونم. _امیدوارم این آقا سید لیاقت حورا خانم ما رو داشته باشه. در ضمن شما هم مثل خواهر من میمونین اگه امری بود برادرانه کمکتون میکنم. مریم خانم، آقا رضا، مونا و حورا همه مات این پسر و حرف هایش شده بودند. _اگر هم قبلا حرفهایی که زدم باعث ناراحتیتون شده بنده عذرمیخوام من دیگه اون آدم قبل نیستم و بابت گذشته‌ام واقعا خجالت میکشم. _ خجالت مال آدمیه که هنوز از کارش پشیمون نشده. خوشحالم که راهتونو پیدا کردین آقا مهرزاد.
ندای قـرآن و دعا📕
🌸✨🌸✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۲۷ و ۱۲۸ مهرزاد که پشت در بود و همه چیز را شنیده
مهرزاد دست بر سینه گذاشت و گفت: _لطف دارین. بفرمایین بشینین خواهش میکنم ببخشید ایستاده نگهتون داشتم. بفرمایین.. همه نشستند و سکوتی سنگین فضا را گرفت. – خب بابا نمی‌خواین حرفی بزنین؟ _چرا چرا.. آقا رضا رو کرد به حورا و گفت: _خب دایی نظرت چیه؟ _من که.. راستش.. _من من نکن حورا جان. رک و راست بگو. حرفتو بزن میخوام بدونم. چون من که مشکلی ندارم با این پسره. پسر معقول و خوب و فهمیده ای هست. سرشم به کار خودشه، مومنه، خانواده داره.. به نظر من که مشکلی نیست. تو چی میگی دایی جان؟ _منم... اگر.. شما مخالفتی... ندارین... حرفی ندارم. مونا دست زد و گفت: _پس مبارکه.. همه دست زدند و بعد از خوردن شام حورا رفت. هر چه آقا رضا اصرار کرد که شب بماند نماند و رفت. خانه اش از هر جایی راحت تر و دل پذیر تر بود برایش. به خانه که رسید طی پیام کوتاهی به هدی خبر امشب را رساند و سپس خوابید. "برای آنان كه بايد، شبيه جايی باشيد تا در شما آرام بگيرند، به چيزی فكر نكنند، نفس تازه كنند.. جای دنج يار باشيد و رفيق خوب .. شبيه بالكنی باشيد كه تنها نقطه‌ای از خانه است كه میشود در آن نشست و ماه را ديد، شبيه آن نيمكتی باشيد كه در انتهای پارك زير درخت شاهتوت سايه ای بزرگ دارد و سنگفرش های پارك به آنجا راهی ندارند، شبيه يك خانه قديمی باشيد كه نمای آجريش را پيچك سبزی پوشانده و در انتهای يک بن بست در سكوتی عجيب است، انگار نه انگار كه در شهر است ... خلاصه برای بعضی ها گوشه دنج‌شان باشيد ...!" 1👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌸.🍃🌸═╝
ندای قـرآن و دعا📕
مهرزاد دست بر سینه گذاشت و گفت: _لطف دارین. بفرمایین بشینین خواهش میکنم ببخشید ایستاده نگهتون داشتم.
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۱۲۹ و ۱۳۰ اما مهرزاد کمی از ته دلش ناراحت بود. دلش میخواست حالا که مسیر زندگیش تغییر کرده کسی مثل حورا شریک زندگیش شود. کاش زودتر می آمد‌. کاش قسمتش حورا بود... آن شب امیرمهدی با دیدن مهرزاد جا خورد. مانند حورا کلی تعجب کرد و رفت جلو. _سلام. _به آقا مهدی! سلام حالت چطوره داداش؟ _خوبم حال شما چطوره؟ سفرا بی خطر! مهرزاد لبخندی شیرینی زد و گفت: _ممنونم راهیان نور که خطری نداره داداش. _ پس معلومه حسابی خوش گذشته بهت. _خیلی زیاد. جای شما خالی. بشین داداش راحت باش. همه نشستند و حورا چای آورد. نشست کنار دایی رضا و مجلس رسمی شروع شد. بعد از صحبت های اولیه، قرار شد امیرمهدی و حورا دوباره با هم حرف بزنند. مثل دفعه پیش به اتاق رفتند و حورا سوال های آماده شده اش را از او پرسید و بعد از او امیرمهدی چند سوال پرسید. همین صحبت ها یک ساعت و نیم طول کشید و بعد از آن قرار عقد را برای هفته آینده گذاشتند. همه چیز انگار خیلی سریع اتفاق می افتاد. شب زود گذشت و خانواده حسینی موقع رفتن، انگشتر زیبایی رو به دست حورا کردند برای نشان. مهرزاد لبخند میزد ولی ته دلش بغض بود.. گریه بود..چقدر از خودش بدش می‌آمد. چقدر سخت بود فراموش کردن خاطره ها. اما او باید فراموش میکرد. یعنی دیگر راهی نداشت. مهمان ها رفتند و حورا هم بااصرار شب همان جا ماند. مریم خانم در اتاقشان شوهرش را سوال جواب میکرد. _ یعنی میخوای جهیزیشو بدی؟ _ عه مریم من جای پدرشم مگه میشه ندم؟ ما همه ارثشو بالا کشیدیم اون ارث پول جهازشم بود. خیلی بیشترم بود. پس وظیفمه که تمام و‌کمال جهازشو بدم. مریم خانم با حرص گفت: _آخخخ رضا از دست تو. خب اونا پولدارن میتونن خونه با جهاز کامل بدن تو نگران نباش. چند روزی از جواب مثبت دادن حورا میگذشت که به دانشگاه رفت... _حورا چرا هرچی صدات میزنم جواب نمیدی ؟؟ _عه سلام ببخش این روزا خیلی ذهنم درگیره نمیدونم چرا این روزا بیشتر احساس تنهایی میکنم. هدی دستانش را دور شانه های حورا انداخت و گفت: _عزیزم من که هستم نمیذارم اب تو دلت تکون بخوره. لبخندی زد وگفت: _آخه من ازتو تجربه ام بیشتره عسلی. حورا خندید و گفت: _مادربزرگ!! تو این چندماه تجربه جمع کردی ؟؟ _خب آره دیگه خودش یه عمر زندگیه خواهر. وای حورا اگه بدونی مهدی چقدر خوشحاله. اصلا سر از پا نمی شناسه همش دور خودش می‌چرخه میگه استرس دارم. _عوضش هدی من خیلی آرومم نمیدونم چرا. حس میکنم...همین که قراره از تنهایی در بیام... برام خیلی بهتره. _اون که بعله معلومه. با خنده وارد دانشگاه شدند و با هم قرار گذاشتن بعد کلاس سری به بازار بزنند تا حورا برای مراسم عقد لباس بخرد.لباس ها آن قدر باز و کوتاه بود که حورا حتی با خجالت به آن ها نگاه می کرد. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌸.🍃🌸═╝
💢توسل به حضرت (ع) برای شدن🌸🌸🌸 یکی از بهترین و مجرب ترین امور جهت دار شدن توسل به حضرت علی اصغر(ع) نموده و تا ۴۰شب آیه ۱۸ سوره آل عمران 👇 🌱شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ🌱 ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﻋﺪﻝ ﺍﺳﺖ [ﺑﺎ ﻣﻨﻄﻖ ﻭﺣﻲ ، ﺑﺎ ﻧﻈﺎم ﻣُﺘﻘﻦ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ] ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ; ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺩﺍﻧﺶ ﻧﻴﺰ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ; ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳت. را هر شب ۳۰۰ بار تلاوت کنید. عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله مرعشی نجفی (ره) فرمودند: یکى از علما میگفت من مشکلى داشتم به مسجد جمکران رفتم درد دل خود را به محضر امام عصر عرضه داشتم و از وى خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود. براى همین منظور به کرّات به مسجد جمکران رفتم ولى نتیجه اى ندیدم . روزى هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم : مولاجان ، آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم ؟ شما امام من مى باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به علمدار کربلا قمربنى هاشم (ع ) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم ؟! از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم . ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امکان ( عجل الله تعالى فرجه الشریف ) مواجه شدم . بدون تامل به حضرتش سلام کردم . حضرت با و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار کربلا متوّسل شوى ، بلکه شما را راهنمائى هم مى کنم که به حضرتش چه بگویى. چون خواستى از حضرت ابوالفضل علیه السلام بخواهى ، این چنین بگو: یا ابا الغوث ادرکنی ای آقا پناهم بده 📚 لاله هاى رنگارنگ ، ص 114 عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💚 شخص گریختہ💚 اگر همسر یا فرزند ڪسی خانہ اش را ترڪ کرده یا فرار کرده باید در یڪ سوم از شب گذشته در محلی خلوت 🍀پس از خواندن دو رڪعت نماز 17مرتبہ سوره جن را در حال نشسته بخواند🍀 مخاطب یا فرد مورد نظر هرکجا باشد آرام و قرار نگیرد بہ زودی بہ خانہ برگردد. منابع: ادعیه مشکل گشا عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨دعا برای طلب خیر در امور روایت شده از امام باقر (ع)✨ 🌹امام باقر علیه السلام فرمود👇 ⚡️هیچ بنده ای با خواندن صد مرتبه این دعا از خدا طلب خیر نمی کند جز آنکه خیر آن کار نصیبش می گردد می گوید:👇 💥اللَّهُمَّ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ إِنْ كَانَ أَمْرُ كَذَا وَ كَذَا خَيْراً لِأَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ عَاجِلِ أَمْرِي وَ آجِلِهِ فَيَسِّرْهُ لِي وَ افْتَحْ لِي بَابَهُ وَ رَضِّنِي فِيهِ بِقَضَائِكَ.💥 📚 بحارالانوار جلد۸۸،صفحه ۲۷۸ 📚 وسائل الشیعه جلد۸،صفحه ۷۷ عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ذکری که زود میده ...!👌😍 ☘"لا حول‌ و لا قوه‌ الا‌ بالله" عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
☝️ 🌟ابطال سحر یا ( بسیار مجرب ) اگر کسی برای رزق شما سحری کرده باشد یا کسادی در فروش حس میکنید با بکار بردن این دستور میتوانید مشکل را حل کنید . کافیست بر روی یک ظرف آب هفتاد مرتبه این آیات را بخوانید و بعد از هر مرتبه به آن بدمید سپس در چهار گوشه محل کسب و جلوی درب ورودی بپاشید و اینکار را تا هفت روز ادامه دهید ✨اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان✨ 📖سوره رحمن آیه ۳۳ عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
〽️ و خاطر یافتن〽️ ⚜هر کس 70 روز روزی 72 بار بگوید بر طاعت خدا ثابت بماند و خاطرش از تشویش به اطمینان برگردد منبع : بحرالغرائب ص 44 عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «وقت ندارم برای خودم» 👤 استاد 🔸 نمیرسم به امام زمانم چون کار دارم! اگر بیشتر دقت کنیم‌می‌بینیم حرف خیلی از ماها این‌روزها همینه که میگیم وقت نداریم به امام زمان برسیم عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
قتل عام فرهنگی.mp3
4.06M
🎙️ ✍کار دشمن قتل عام فرهنگی است. * نابودی ابدیت انسان‌ها * جوان مومنِ دل نبسته به دنیا، دفاع می‌کند. 📌برگرفته از جلسه « جوان، پیشگام پیکار» @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
09 Ane Manaee (1403-09-14) Marghade Sheikh Sadoogh.mp3
23.96M
🔈 📌 🔰 جلسه نهم 📌 عمل در آیینه هستی؛ تأملی بر جایگاه و معنای آن * سهل و دشوار؛ تقابل عادت و خلاف عادت در میدان عمل [6:20] * از تمرین تا تمرکز؛ عبور از سطح به عمق معارف دینی [16:19] * عمل قلبی؛ سخت‌ترین میدان خودسازی [19:15] * وقتی خدا با ما سخن می‌گوید؛ زمزمه‌های حمد و سوره [26:16] * حضور قلب از نگاه آیت‌الله بهجت؛ گرمای دل در زمزمه با خدا [28:48] * عمل و محبت؛ هرچه خالص‌تر، اثر عمیق‌تر [32:28] * عبادت بنی‌اسرائیلی؛ پوسته‌ای زیبا، اما بی‌عمق معرفت [39:00] * خواب با یقین؛ بالاتر از بیداری جاهلانه در عبادت [45:29] * معرفت، کلید اثر؛ چرا شناخت، عمل را متحول می‌کند؟ [47:45] * اشک‌هایی که هرگز خشک نشد... [51:48] 📚 معرفی کتاب: رساله النبوات والمنامات از مجموعه رسائل معرفتی علامه سید محمدحسین طباطبایی(ره) ⏰ مدت زمان: ۵۷:۵۳ 📅 ۱۴۰۳/۰۹/۱۴ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
06 Bar Madare Bimardelan(1403-09-14)Tehran.mp3
33.37M
🔈 🔰 جلسه ششم * پالایش دل‌ها؛ هدف اصلی فتنه‌های الهی [1:18] * سقوط در فتنه؛ نتیجه فرار از درمان [2:10] * لحظه شناخت نقص؛ نقطه آغاز هدایت است [8:54] * امام سجاد (علیه‌السلام)، بنده‌ای که خود را "کمتر از ذره" می‌بیند [12:34] * حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها): سرچشمه سلام، حقیقت شجره طوبی [16:23] * خطبه فدکیه؛ نسخه درمان نفاق با داروی توحید فاطمی [23:44] * در میانه ؛ درگیری سپاه ایمان با آمریکا، انگلیس، اسرائیل، ترکیه، تحریرالشام و ... [32:48] * احزاب؛ جنگ موجودیتی همه اسلام در برابر همه کفر [36:03] * عمر بن عبدود؛ وقتی امید کفر در قامت یک نفر متجلی شد [39:56] * لحظه‌ای که موجودیت اسلام به ذوالفقار گره خورد [42:17] * کرامتی که بستگان دشمن را از سوگواری منصرف نمود! [45:58] * فتنه‌های بزرگ؛ وقتی هزینه‌ها به جان آدم می‌رسد؛ آیا باز هم می‌مانیم؟ [55:16] * آن دست‌هایی که پیامبر می‌بوسید، با تازیانه... [59:56] * مادر، با من حرف بزن؛ وداع جانسوز فرزندان... [1:07:50] ⏰ مدت زمان: ۱:۲۱:۰۱ 📅 ۱۴۰۳/۰۹/۱۴ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
1_14684210603.mp3
22.2M
👆👆👆👆👆👆👆 🔻صوت بسیار مهم، در رابطه با حوادث منطقه 📣سخنران حجت الاسلام سیدمحمدحسین راجی ⬅️هموطنم اگر از علت دشمنی بین جمهوری اسلامی و آمریکا و صهیونیسم اطلاع دارید یا ندارید فرقی نمی کند لطفاً این صوت را با تامل گوش بدهید هرچند کمی طولانی است. ♦️در لحظات ، ساعات و روزهای بسیار حساسی به‌سر می‌بریم اگر غفلت کنیم ممکن است خسارات وارده به تشیع، اسلام و حتی به ایرانِ بدون جمهوری اسلامی هم قابل جبران نباشد ♦️دعاگوی کسانی خواهیم بود که این صوت را کامل و با تامل گوش کرده و برای دیگران ارسال کنند 📨 با نشر این پست شما هم درثواب آگاه سازی دیگران شریک باشید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_وظیفه_حکومت_دینی_استاد_عالی.mp3
2.34M
وظیفه حکومت دینی! حجت الاسلام👇 🎙 🔊 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👌💔پیش بینی عجیب امام خمینی(ره) در اوایل انقلاب: 👈اسرائیل قناعت نمیکنه به جایی که هست!!! 👈امروز لبنان است فردا سوریه و آینده عراق.. 🪧 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
اینقدر که رژیم صهیونیستی به ظهور اهمیت میده ما نمیدیم خروج سفیانی از دمشق هست و الان این رژیم داره دمشق رو تصرف میکنه تا زمینه خروج فراهم بشه . و هدف بعدی اون ها عراق هست که خودشون هم صریحا این رو گفتند و بعد ایران ...
♥️🇮🇷فردا حضرت عشق هرچه بگوید با جان و دل میپذیریم ⚠️امیدواریم امیدواریم امیدواریم مسئولین هم بفهمند و بپذیرند 🪧 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚫سلاح هایشان را زمین گذاشتند و حالا مجبورند زیر لگد تحریرالشام صدای سگ‌ دربیاورند ... 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨🚨هزاران نیرو ارتش سوریه که به امید امان دادن سلاح های خود را تقدیم تروریست ها کرده بودند در اردوگاهی در حومه شهر حماة نگهداری می‌شوند و اعدام خواهند شد 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨🚨 | یکی از اعضای باند تروریستی حرم خانم رقیه سلام الله علیها در سوریه را تهدید می کند.‼️‼️‼️ 🚫متن برخی از حرفای وی به شرح زیر می باشد: 🔴ای شیعه ای شیعیان رافضی این شهر معاویه بن ابی سفیانه 🔴ما برگشتیم ای رافضی ها 🔴الان نگاه کنید این در بسته است، می بینی؟؟ 🔴این شهر معاویه است 🔴حرم زینب دوباره نجات پیدا نمیکنه ما تو دمشق هستیم 🔴این شهر به زودی بدون حرم زینب خواهد بود 🔴بای بای شیعه 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇷🇺🇸🇾 افسر روسی سوار بر خودرو هنگام عبور از کنار سربازان سوری: ⚠️لعنتی های تفاله، این ترسو ها سلاح های خود را دور انداختند و در اینجا ما باید برای آنها رنج بکشیم، ببین این ستون لعنتی تموم نمیشه، شاید چند هزار نفر اینجا باشند، درست است؟ ببین، ببین، این صف حرامزاده ها هیچ وقت تمام نمی شود. ⛔️همه این افراد اسلحه خود را زمین گذاشته اند و می دوند، اما می توانستند از سرزمین مادری خود دفاع کنند./ 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨🚨 | رهبر انقلاب: من به شما عرض می‌کنم به حول قوه‌ی الهی گستره‌ی مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت🔥 🪧 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨اصل جمله حضرت آقا: ⛔️اون تحلیلگر بی خرد و نادان . خیال میکند مقاومت که ضعیف شد ایران هم ضعیف خواهد شد . 🪧 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨اصل جمله حضرت آقا: ⛔️اون تحلیلگر بی خرد و نادان . خیال میکند مقاومت که ضعیف شد ایران هم ضعیف خواهد شد . 🪧 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚨🚨 | رهبر انقلاب: 💠امیرالمؤمنین فرمود «ملتی که درخانه‌ی خودش درگیر با دشمن بشود ذلیل میشود،‌ نگذارید به خانه‌ی شما برسد.» لذا نیروهای ما رفتند، سرداران برجسته‌ی ما رفتند، شهید عزیز ما سلیمانی و یارانش و همکارانش رفتند جوانها را هم در عراق، هم در سوریه. اول در عراق، بعد در سوریه سازماندهی کردند، مسلح کردند، جوانهای خود آنها را، ایستادند در مقابل داعش، کمر داعش را شکستند توانستند غلبه پیدا کنند. ⚠️نوع حضور ما درحضور نظامی در سوریه در عراق هم همین‌جور به معنای این نبود که ما لشکرهایمان را برداریم ببریم آنجا بجای ارتش آن کشور 🪧 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: حملات، مشت محکم و قدرت حزب‌الله بعد از شهادت سیدحسن نصرالله بیشتر از قبل شد. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
49.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تبیین دلیل حضور ایران در سوریه در زمان داعش توسط رهبر انقلاب اسلامی رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار اقشار مختلف مردم در سخنان پیرامون تحولات اخیر منطقه در قضیه‌ی فتنه‌ی داعش.داعش یعنی بمب ناامنی.داعش به معنای این بود که عراق را ناامن کند،سوریه را ناامن کند،منطقه را ناامن کند، بعد به نقطه‌ی اصلی و هدف نهایی یعنی جمهوری اسلامی ایران بیاید،جمهوری اسلامی ایران را ناامن کند.هدف اصلی و نهایی این بود.این معنای داعش است ما حضور پیدا کردیم،نیروهای ما هم در عراق، هم در سوریه حضور پیدا کردند به دو علت؛ یک علت حفظ حرمت اعتاب مقدسه بود. چون آن دور از معنویتها و دور از دین و ایمانها با اعتاب مقدسه دشمنی داشتند،قصد تخریب داشتند و تخریب هم کردند در سامرا مشاهده کردید به کمک آمریکایی‌ها گنبد مطهر سامرا را از بین بردند،تخریب کردند بعدها این کار را میخواستند در نجف بکنند،در کربلا بکنند،در کاظمین بکنند،در دمشق بکنند هدف داعش این بود. خب معلوم است جوان مؤمن غیور محب اهل‌بیت به هیچ وجه زیربار چنین چیزی نمیرود،اجازه نمیدهد این یک علت یک علت دیگر مسئله‌ی امنیت بود.مسئولین خیلی زود،به وقت فهمیدند که اگر چنانچه جلوی این ناامنی در اینجاها گرفته نشود سرایت میکند می‌آید اینجا سرتاسر کشور بزرگ ما را ناامنی خواهد گرفت.ناامنی فتنه‌ی داعش هم یک چیز معمولی نبود امیرالمؤمنین فرمود«ملتی که درخانه‌ی خودش درگیر با دشمن بشود ذلیل میشود،‌ نگذارید به خانه‌ی شما برسد.»لذا نیروهای ما رفتند،سرداران برجسته‌ی ما رفتند،شهید عزیز ما سلیمانی و یارانش و همکارانش رفتند. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕