eitaa logo
نو+جوان تنهامسیری
7.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
45 فایل
اینجا اَبرها کنار رفتن،آسمون آبیِ آبیه💫 تو آسمونت چه رنگیه؟!بیا کنار هم باشیم رنگها با هم که باشن🎨 دنیا رو قشنگ میکنن...😍 ادمین: @F_mesgarian پاسخگویی مطالب کانال : @Hosein_32
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌾🌾🌾🌾 🌹خاطرات مادر🌹 ✨شهیده زینب کمایی✨ این قسمت به نماز ودعاوولایت فقیه ☃🌨در زمستان اصفهان که وسیله گرم‌کننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود😴 می‌خوابیدیم. 🌘 یک شب که هوا خیلی سرد بود🌨 بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده. 😯 آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول 📿خواندن است. 🔮 بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد. 💎 دلش نمی‌خواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از آن قدر ببرد.😊 🌸زینب شبی که دعای نور ✨حضرت زهرا (س)✨را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاه‌پوش در کنارش می‌نشیند و دعای نور را برای او تفسیر می‌کند.💫 آن قدر زیبا تفسیر را می‌گوید که زینب در خواب گریه😭 می‌کند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد می‌گیرد،📖 به یک گروه کودک تفسیر را یاد می‌دهد، کودکانی که در حکم انبیا بودند.📚 زینب دعا را می‌خواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه می‌کردند🌊🌈⛰.» 🌙 زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنه‌هایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری می‌داد.💫 🤫 او از خواهرش شهلا که این خواب را تعریف می‌کند سفارش می‌کند که خوابش را برای هیچ کس تعریف نکند. 🚫🤭 یک شب سر نماز، خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. 🧕 بلندش کردم. گفتم 🔅«مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟»🔅 😍 با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای گریه می‌کنم، 😭 . به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.» 🌸🌿🌿 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
برای 17 🔵 مفاهیم زیادی در دین وجود داره که برای کنترل ذهن استفاده میشه. مثلا یکی از اون کلمات، ذکر هست. ذکر یعنی کنترل ذهن. 💢 در مقابلش غفلت یعنی عدم کنترل ذهن. کسی که غافل هست دیگه نمیتونه ذهنش رو متوجه چیزی کنه که باید! بعد امام صادق علیه السلام در مِصْباحُ الشَّریعه می‌فرماید: 🔶 ریشه‌ی همه‌ی بلاها غفلت است و ریشه‌ی همه‌ی سعادت، ذکر. خب حالا چرا ذکر؟ ✅ چرا انقدر گفتن مهمه؟ چرا تنهاکاری که شما هرچقدر بیشتر انجام بدید بهتره همین ذکر گفتنه؟ 👈 جوابش خیییلی عمیق و دقیق هست. دعا کنید بتونم امروز این مطلب رو جا بندازم. 🔵 ببینید بزرگواران، هر کدوم از ما آدم ها یه سری "علاقه های بد" و یه سری "علاقه های خوب" توی وجودمون هست. ما به هر کدوم از این علاقه ها که برسیم برای ما دارن 💢 یعنی اگه شما به علاقه های سطحی خودت بپردازی لذتش رو میبرید ✅ و اگه به علاقه های عمیق خودتون هم بپردازید لذت میبرید. 🔵👈 فقط یه فرقی داره این دو تا علاقه ⭕️ اگه شما به علاقه های سطحی خودت پرداختی یه ذره کیف میکنی ولی بعدش حسابی ناراحت میشی. ✅ اما اگه به علاقه های عمیق خودت پرداختی خییییلی کیف میکنی بعدشم کلی شاد میشی. فرقش رو متوجه شدید؟ دوباره بخونید👆 ⭕️ مثلا علاقه به خوردن و خوابیدن و شهوترانی و همه گناهان میشه علاقه سطحی 🌺🌺 و علاقه به پروردگار عالم و اولیای الهی و بهشت و زیبایی های روحی و ... میشه علاقه های عمیق. 💢 خب حالا یه سوال فنی؟!!! مگه علاقه های عمیق بیشتر به انسان لذت نمیدن؟ پس چرا اکثر آدم ها سراغ علاقه های سطحی میرن؟ چرا خیلی از آدما بد میشن؟😒 ✔️ جواب این سوال، یکی از مهم ترین مسائل زندگیت هست. شاید بگم مهم ترینشون... 🔵 چرا اکثر آدما سراغ علاقه های سطحی میرن که اتفاقا لذت کمتری میبرن؟ دنیا چی داره که آدم رو خراب میکنه؟ خب الان میخوایم به این سوال بسیار مهم جواب بدیم. این یک لحظه تاریخی در زندگی شما خواهد بود. ✅ همگی لطفا این لحظه رو ثبت کنید:👇 17 دیماه 1397 ساعت 16و۱۳ دقیقه بعدازظهر. 🌺 ان شالله روز قیامت همدیگه رو میبینیم.... 💢 خیلیا فکر میکنن دنیا چون هست دل ما رو برده! دنیا چون شیرینه و شیرینیش ، دل آدم رو بُرده! 🔶 آخرت چون نسیه‌ست، ندیدیم، دل ما رو نبُرده! چون شیرینی‌هاش رو نچشیدیم، دل ما رو نبُرده!☺️ 👈 ولی این افراد به شدت اشتباه می‌کنن،چرا؟👇👇 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
و 🔷 🗓چند ماه بود برای مسابقه ی دو قهرمانی نوجوانان استان تمرین میکردم. 🏃 بعد از امتحانات خرداد تمام وقتم را در ورزشگاه می گذراندم. از خواب و تفریحاتم زده بودم . حتی با خانواده به مسافرت نرفتم.🏖 همه ی رویاهای من در قهرمانی این مسابقه خلاصه شده بود.🏅 جایزه ی نفر اول این مسابقه، سه میلیون تومان پول نقد💰 و راه یابی به مسابقات کشوری بود و من تنها هدفم شرکت در مسابقات کشوری و بعد دعوت شدن به تیم ملی بود. ❇️ می دانستم کار سختی پیش رو دارم چون رقیب سرسخت و با انگیزه ای داشتم. 💪 🙍♂سعید خیلی درس خوان بود. در مدرسه همه او را دوست داشتند؛ تنها کسی که از سعید خوشش نمی آمد من بودم!😕 پسر آرام و بی دردسری بود؛ اما من از این اخلاقش خوشم نمی آمد. همیشه می گفتم :سعید خیلی خودشیرینه...😠 همیشه لباس هایش اتو کشیده و مرتب بود و بوی عطر می داد. 📚 کتاب و دفترهایش از بس تمیز بود، انگار اصلا استفاده نشده بود! معلوم بود از آن مرفه های بی درد است! نمیدانم... شاید یک جور حس به او داشتم...😒 روز قبل از مسابقه، بعد از کلاس، آقای منصوری معلم ورزش، من و سعید را صدا زد و گفت صبر کنید تا بعد از نماز باهم با ماشین برویم 🚘 تا بین راه توصیه های لازم را گوشزد کنم.📌 🕌 بعد از این که نماز خواندیم ؛ من و آقای منصوری از نمازخانه بیرون آمدیم تا برویم ؛ که سعید گفت شما بروید من چند دقیقه دیگر می آیم. ما هم به طرف ماشین رفتیم و سوار شدیم. آقای منصوری از من پرسید: آقا مهران نظرت راجع به سعید چیه؟ بنظرت کدومتون اول میشید؟ 🤔 با اعتماد به گفتم: 💯صدردرصد من اولم!😏 شک نکنید آقا... من یک روز عضو تیم ملی میشم.✅ لبخندی زد و گفت: اوه اوه! 😯 عجب اعتمادی به خودت داری پسر... آقای قهرمان بنظرت دوستمون یکم دیرنکرد؟ برو دنبالش ببین کجاست. از ماشین پیاده شدم و به سمت نمازخانه رفتم. یک لحظه حس کردم صدای گریه شنیدم.👂 کمی که جلوتر رفتم فهمیدم صدای سعید است که آرام گریه می کند! 😢 کنجکاو شدم و با دقت گوش دادم؛ می گفت:خدایا خودت بهتر میدونی که این مسابقه چقدر برام مهمه... 😔 میدونی که اگه برنده نشم چی میشه... 😞 میدونی که من برای چی تو این مسابقه شرکت کردم... 🙏خدایا میدونم مهران هم خیلی زحمت کشیده، حقشه که اول بشه ولی من به جایزه ی این مسابقه نیاز دارم. این همه پول قرض کردیم فقط سه میلیون دیگه کم داریم . خدایا اگه این پول به دستم نرسه سپیده کور میشه!!!😭 انگار یک سطل آب داغ روی سرم ریختند... خدای بزرگ... چطور ممکن است سعید درس خوان و خوش تیپ مدرسه این قدر بی پول باشد❗️ در همین فکر بودم که سعید گفت: مهران تو اینجایی؟! ببخشید منتظرت گذاشتم. 👥بیابریم آقای معلم منتظره. در بین راه که آقای منصوری صحبت میکرد و به ما روحیه می داد، سعید هم می گفت و می خندید؛ انگار نه انگار که آنقدر غم در دلش بود.😌 😔 خدایا من را ببخش که درباره ی این پسر این قدر بد فکر می کردم... آن شب تمام درگیر سعید بود. 🌪 چطور می توانستم بی تفاوت باشم؟ من اصلا به پول جایزه فکر نمیکردم. وای چشم های سپیده...👁 یادم آمد جشن دهه فجر، سعید خواهرش سپیده را به مدرسه آورده بود؛ یک دختر بچه ی شیرین و دوست داشتنی...👧 نمی دانم تا کی ذهنم بود و با خودم کلنجار می رفتم که خوابم برد. 😴 ✅سرانجام روز مسابقه فرا رسید؛ روزی که ماه ها در انتظار آمدنش بودم ولی اصلا دلم نمی خواست از رختخواب بیرون بروم! اما به اصرار پدر به محل مسابقه رفتیم. از دور سعید را دیدم که کنار خواهر کوچش ایستاده بود.🙋♂ 💗 ته آرزو می کردم سعید در مسابقه برنده شود ولی خودم هم خیلی زحمت کشیده بودم... خیلی! مسابقه شروع شد؛ اما... بدون من!! از ورزشگاه بیرون رفتم و از طریق رادیوی استانی نتیجه ی مسابقه را دنبال می کردم.📻 بالاخره سعید زودتر از همه به خط پایان رسید.🎌 ✨ عجیبی داشتم... انگارمدت ها به دنبال این احساس می گشتم. 😊خوشحال بودم...شاید اگر عضو تیم ملی هم میشدم این چنین برایم بخش نبود. 🌀هفته بعد سعید با یک جعبه شیرینی به مدرسه آمد و خبر بهبودی چشمان سپیده را داد. تا مدت ها سرزنش پدرم را می شنیدم که می گفت زحماتت را به باد دادی ولی هیچ کس نفهمید نتیجه ی زحمات من چشمان سپیده بود و حتی خوشحالی سعید...💖 من دیگر هیچ وقت مسابقه ندادم اما سعید که حالا دوست صمیمی من شده ؛ عضو تیم ملی است و این از همه چیز برایم باارزش تر است.🏆 ✅ گر بر سر نفس خود امیری مردی... 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🔵 ببینید ، هر کدوم از ما آدم ها یه سری "علاقه های بد" و یه سری "علاقه های خوب" توی وجودمون هست. ما به هر کدوم از این علاقه ها که برسیم برای ما دارن 💢 یعنی اگه شما به علاقه های سطحی خودت بپردازی لذتش رو میبرید ✅ و اگه به علاقه های عمیق خودتون هم بپردازید لذت میبرید. 🔵👈 فقط یه فرقی داره این دو تا علاقه ⭕️ اگه شما به علاقه های سطحی خودت پرداختی یه ذره کیف میکنی ولی بعدش حسابی ناراحت میشی. ✅ اما اگه به علاقه های عمیق خودت پرداختی خییییلی کیف میکنی بعدشم کلی شاد میشی. فرقش رو متوجه شدید؟ دوباره بخونید👆