👕👖👟🧢 💇♂👨🎤🕶
#لوتی_مدرنیته 😁
👨🎤چاکرتون خوش تریپ از باكلاسای مدرنیته ی ما بعد تاریخم 😉
یه روز خیر سرمون حالمون گل كرد بریم مسافرت.🚌 👝ساك و بستیم و خودمون رو خوشگل و جیگل و میگیل كرديم👨🎤 تا بین خلق الله بی كلاس بازی در نیاریم.
👈آخه امروزه توی كوچه و خیابون رفتن با كلاسش خوبه.
🤛 انسانیت و اخلاق و غیرت و حیا رو وللش.
آخه اینا كلاس نداره.😒
😪 خیلی منذرت میخوام تیپ و تریپ بازار كلاسش داغ داغه.🤠
🙄 بمیرم برای اون خرایی كه رفتن تو رستورانا و الآن نیستن ببینن چقدر تو مد هستن🐴به روزن . مدرنن💯
🔰القصه پاهای مباركمون رو حواله كردیم به شلوار لی خیلی سفت و تنگ👖، دور كمرمون رو با یه تسمه ی كت و كلفت، خیلی سفت بستیم و یه تی شرت آستین كوتاه تنگ كوتاه👕 هم تنمون كردیم كه هزار جور حرف و كلمه ی اجق وجق لاتین روش نوشته شده بود.
👣 خواستم از خونه برم بیرون. شلوار لامصب خیلی تنگ بود .🤦♂
قبل از به هم خوردن اعتدالمون ، تدبیر كردیم كه با تاكسی دربست🚕بریم ترمینال، كه سرانجام با رایزنی های متعدد با ٥ +١ یعنی ٥ راننده و خودم با یكی توافق كردیم ما رو به عنوان مسافر به رسمیت بشناسه و با این توافق كنار اتوبوس تو ترمینال پیاده شدیم.🚌
😁مثل سوسانو آرام و با احتیاط و با ضرب و زور وارد اتوبوس شدیم و به راننده گفتیم : سام علیك عامو🙋♂
راننده كه از ما خیلی باكلاستر بود غرید كه سامالیك دااش💁♂
ادامه دارد..........
👨🎤👕👖👔
#داستان_طنز
#قسمت_اول
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
😷 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
👕👖🤳👨🎤
#لوتی_مدرنیته
.....فقط صدای راننده بلند شد كه🗣آقای محترم باكلاس ، تو ماشین، ترقه بازی ممنوع .😁
دیگه تكرار نشه . برای اینكه آبروم نره به همون پس لرزه ها و تكون خوردنا بسنده كردم. 😇
👈از طرف دیگه تابش آفتاب
☀️ از پنجره ی اتوبوس، دست و بازومون رو می سوزوند شانس كچل ما پرده ی اتوبوس كنار من، یك متر بود كه سوراخای دومتری داشت.🤣
ما هم مجبور بودیم با یه دست، پرده ی پاره پوره و زوار دررفته ی اتوبوس🚌 رو روی بازومون بكشیم كه آفتاب اذیت نكنه.
♨️سمت راهروی اتوبوس گاهی کمربند كت و كلفت باكلاس آقایی ، بازوی لاین چپ چاكرتون خوش تریپ رو نوازش میکرد كه اگه كسی میدید خیال میكرد خالكوبی كردم و شدم غرتی باكلاس .
⚠️〽️
🙃🤨 اون لحظه آرزوم این بود كه ای كاش دوتا دست دیگه هم زاپاس میداشتم تا در محاصره ی حشرات و آفتاب🌞 و بندکمربند و تسمه، از خودم دفاع میكردم🙆♂
ادامه دارد........
#داستان_طنز
#قسمت_چهارم
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی 😁
😷 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
👕👖🤳👨🎤😁
#لوتی_مدرنیته
🤨از طرف دیگه از پشت سر و رو به رو ، چندتا آدم با تحصیلات فضول،🧐
خیره خیره به كلمات روی پیراهنم🔠 زل زده بودن و در پیرامون معانی این كلمات با هم گفتگوی علمی میكردن .
😛
هر وقت ما در اثر اقدامات ایذایی در مقابل گزینه های روی میز پشه و مگس تكانی
🌀 میل می فرمودیم آقایان فرمایش میكردن كه آقای محترم بچه❗️ كه نیستی اینقدر ورجه ووروجه نكن ببینیم رو پیراهنت👕چی نوشتن⁉️
سر زبون گفتم خواهش میكنم بفرمایید ؛ ☺️
ولی تو دلم می گفتم :😏
نوشته مرگ😤نوشته زهرمار من بدبخت با اون هیكل قناس شده بودم بحث روز چندتا قزمیت تو اتوبوس .
😰😡
😱 اینا همه یك طرف . مهمتر از همه گل به روتون یك حاجتی هم داشتیم 🙄
كه بایستی قضا می شد اون همه درگیری و فشاری كه از بالا و پایین و از درون و برون وارد شده بود داشت چاكرتون رو به مرز خطر ترق و تروق و انفجار می رسوند😬
🤣🤣🤣🤣🤣
#داستان_طنز
#قسمت_پنجم
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
😷 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
👕👖🤳👨🎤
#لوتی_مدرنیته
......اون لحظه دستشویی🙈 بزرگترین آرزوی زندگیم بود .
تو همین هیر و بیر ، نامزدم زنگ زد📱كه اگه یه الو میگفتم به كلمه ی جانم عزیزم نرسیده..... آبروریزی میشد.
🤨 با خودم میگفتم ای كاش به جای نامزدم یكی از دستشویی زنگ بزنه و از فضای دلربای اونجا بگه یا خدا كنه راننده، همدرد ما بشه
☹️
شكم باد كرده و شلوار تنگ و مثل آدمای باكلاس صاف نشستن ، پدر آدمو در میاره.
😓
اگه هركول بود بی كول شده بود.😟
آدم با كلاس با فرهنگی امروزی ، باید همه وسایلش نصف ونیمه وتنگ وکوتاه باشه از كفش و جوراب🧦 و شلوار 👖و پیراهن گرفته تا حتی قد و قیافه و چشم👁 و ابرو مو و گردن و زبون و مغز و قلب❣ و…
هر چه کوتاهترظریف تر و با كلاس تر .
شلوار و تی شرت ما هم از این قاعده مستثنی نبود از همون اول وقتی كه رو صندلی نشستیم شلوار تنگمون كمی كشیده می شد پایین و تی شرت كوتاهمون كشیده می شد بالا و گل به روتون كمی از ستون فقرات و سه نقطه پیدا می شد🤦♂
🙅♂ خداییش غیرتمون اجازه نمی داد بیش از این باكلاس باشیم به ناچار خودمون رو عین دستگاه پرس چسبوندیم به صندلی كه رفع اشكال كنیم زحمت قسمتی از پیراهن و شلوار به گردن صندلی افتاده بود. قربون این صندلیا برم كه از ما مردترن كه هم می پوشونن و هم لو نمیدن .☺️
باور كنید تمام كلاس مدرنیته و مد و خوش تریپی یادم رفته بود 😢گیر كرده بودم بین صندلی و پشه و مگس و چندتا فضول و بند تسمه ی چرمی و فشار درون و برون .
😤
كافی بود #مثل_آدم🤵 لباس می پوشیدم تا این بلاها سرم نمی اومد.
🚌 تو همین اوضاع یه دفعه راننده ترمز رو كشید و گفت مسافرا دست به آب .🤩
😌 زیباترین جمله ی جهانی و بیشترین محبت بین المللی رو داشتم میدیدم و می شنیدم با سختی میرفتم كه از ماشین پیاده شم كه راننده رو دیدم لپ های تورفته اش رو ماچ كردم و گفتم فدات شم دااش كه منو از فدا شدن نجات دادی🙃
وقتی رفتم دستشویی دوست داشتم با تمام وجود فریاد بزنم دوستت دارم دستشویی😁
😆 هیچكسی كلاسش به تو نمی رسه.
🤓 به یاد بود این خاطره سنگ توالتی رو به عنوان باكلاس ترین ابزار دنیا خریدم و كنار رسیورم گذوشتم.
✅خداییش مثه آدم لباس تنتون كنید تا در مواقع اضطراری موشكل پیدا نكنید.....
چاکرتون لوتی مدرنیته✋😁
😄😁😆😅😂🤣
#داستان_طنز
#قسمت_آخر
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
😷 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri