#حدیث
▫️امام سجاد(ع):
💠 دعاى مؤمن از سه حال خارج نيست:
🔹يا برايش ذخيره مى گردد،
🔹يا در دنيا برآورده مى شود،
🔹يا بلايى را كه مى خواهد به او برسد، دفع مى کند.
ولادت با سعادت سیدالساجدین و امام العارفین امام سجاد(ع) مبارک باد💐
🌸 دستگیری امام زمان "عجل الله فرجه الشریف" از جوان سنی مذهب!
آیت الله وحید خراسانی "دامت برکاته":
💠 ملا علی رشتی از اجله تلامذه مرحوم میرزای شیرازی است، این شخص ناقل این قضیه است، او می گوید... - که میرزا او را معین کرد برای کرسی فقاهت در رشت، ناقل قضیه همچو شخصیتی است - او می گوید:
🔸یک سفری من از راه طویرج با کشتی آمدم از نجف به کربلا یا از کربلا به نجف، در آن سفینه عده ای بودند همه مشغول لهو و لعب، یکی بین آنها بود، این شخص سر تا پا سکینه و وقار، با آنها بود ولی تنها، نه در لهو و نه در لعب و نه در مزاح با آنها شرکت نداشت!
- من متحیر ماندم در این جمع این استثنا یعنی چه؟! در یکی از منازل پیاده شدیم. در راه رفتن به این جوان برخوردم، به او گفتم: تو با این قوم چه نسبتی داری و چرا آنها چنان اند و تو این چنینی؟!
🔹گفت: اینها قبیله ی من هستند، همه سنی هستند، و تنها من #شیعه هستم، گفتم سبب تشیع تو چه شد؟! گفت: سبب تشیع من این شد که یک سفری من با قافله مسافرت کردم، خوابم برد...
🔸وقتی بیدار شدم دیدم قافله تمام رفته اند و من تنها در بیابان مانده ام، به راه افتادم با مرکبم، راه را گم کردم، بیچاره شدم. در آن #بیچارگی که از همه جا نا امید شدم، اول توسل کردم به خلفا، اثری پیدا نشد، به ائمه مذاهب متوسل شدم، اثری پیدا نشد!
👈🏻 یک وقت یادم آمد که مادری داشتم #شیعه_مذهب بود، پدرم از عامه بود، من هم سنی مذهب بودم، از مادرم شنیده بودم که ما امامی داریم که هر کس درمانده شد بیچاره شد از همه جا بریده شد، بگوید: یا اباصالح المهدی، او به دادش می رسد...
🔹این مطلب به ذُکر من آمد، همان جا گفتم: یا ابا صالح المهدی! در این صحرا به داد من برس، تا این کلمه را گفتم دیدم یکی کنار من دارد راه می رود، تا چشمم به او افتاد، دیدم عمامه ی سبزی بر سرش هست، صورت گفتنی نیست! یک نگاه به من کرد تمام غمها رفت، فرمود:
- چند قدم خواهی رفت، به شهری خواهی رسید که آنها همه شیعه هستند، دست به دامنش زدم، گفتم: من را در این صحرا تنها نگذار.
🔸یک جوان سنی وقتی با #اخلاص در آن بیچارگی استغاثه کند، جواب رد نخواهد شنید. بعد علاوه بر نجات، باب سعادت این جور فتح می شود:
🔹فرمود: تو برو، آسوده باش، اما من معذورم که همراه تو نمی آیم، پرسیدم چرا؟! به من گفت: هزار نفر الآن در سراسر کره ی زمین الان می گویند: المستغاث بک یا ابا صالح، و من باید به داد آنها برسم، این را گفت و دیدم کسی نیست.
- چند قدم برداشتم دیدم در شهر حله ام، فردای آن روز قافله رسید. این است امام زمان.
🔸بعد رفتم نزد سید الفقهاء در حله، معالم مذهب را از او آموختم، از او درخواست کردم آیا می شود یک بار دیگر کسی را که در آن صحرا دیدم ببینم، او به من دستور داد: چهل شب جمعه برو به کربلا به زیارت قبر سید الشهدا، کلید دیدن او این زیارت است، با این ترتیب اما با اخلاص.
- گفت: رفتم چهل شب جمعه به #کربلا، شب جمعه چهلم وقتی آمدم وارد شهر بشوم دروازه بسته بود، جیش (لشکر) ایستاده بودند، از واردین تذکره طلب می کردند، من هم تذکره نداشتم!
🔹شب چهلم است، همان جا باز بیچاره شدم همان حالتی که در آن صحرا برایم پیش آمد، پیش آمد، که من چهل شب جمعه آمدم، شب آخر این جور محروم شدم. یک وقت دیدم! همان آقا در میان جمعیت آن طرف دروازه است!
🔸منتها آن جا عمامه سبزی بر سرش بود، این جا عمامه ی سفیدی، آمد تا رسید به من، همین که رسید دست من را گرفت، رفتم، یک دفعه دیدم گذشتم، احدی ما را ندید، برگشتم نگاه کردم کسی را ندیدم.
🎙بیانات معظم له در شعبان ۱۴۳۴
19.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅قرائت یک صفحه از کلام الله✅
🌷هدیه به روح مطهر حضرت فاطمه زهرا 🌷
علیها السلام
📖 صفحه ۴۱۵
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
18.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 ترجمه صفحه ۴۱۵
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
🔹 توجه 🔹
کلاس مرآت العقول این هفته (شنبه و یکشنبه) راس ساعت ۱۶:۳۰ عصر برقرار است .
به ساعت شروع جلسه دقت فرمایید .
💐 صلوات شعبانیه
خواندن این صلوات در روزهای شعبان تاکید شده است.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ ، وَمَوضِعِ الرِّسالَةِ وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ ، وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ وَأَهْلِ بَیْتِ الْوَحْیِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَةِ ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها وَیَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا ، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ ، وَاللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد الْکَهْفِ الْحَصِینِ ، وَغِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ وَمَلْجَاَ الْهارِبِینَ ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَداءً وَقَضاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَقُوَّةٍ یَا رَبَّ الْعالَمِینَ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد الطَّیِّبِینَ الْأَبْرارِ الْأَخْیارِ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلایَتَهُمْ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبِی بِطاعَتِکَ ، وَلَا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَارْزُقْنِی مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ
بِما وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَنَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَأَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ
وَهذا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذِی کانَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَدْأَبُ فِی صِیامِهِ وَقِیامِهِ فِی لَیالِیهِ وَأَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرامِهِ وَ إِعْظامِهِ إلَی مَحَلِّ حِمَامه
اللّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَی الاسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَنَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ
اللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَطَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً وَاجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعاً حَتّی أَلْقاکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَنِّی راضِیاً
وَعَنْ ذُنُوبِی غاضِیاً قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَأَنْزَلْتَنِی دارَ الْقَرارِ وَمَحَلَّ الْأَخْیارِ
⭕️ برخی از اوصاف شیعیان در کلام حضرت امام صادق صلوات الله علیه:
▫️شیعیان و دوستان ما را در سه مورد آزمایش نمائید:
1️⃣ مواقع نماز، چگونه رعایت آن را مینمایند.
2️⃣ اسرار یکدیگر را چگونه فاش و یا نگهداری میکنند.
3️⃣ نسبت به اموال و ثروتشان، که چگونه به دیگران رسیدگی میکنند و حقوق خود را میپردازند.
💠 إمْتَحِنُوا شیعتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقیتِ الصَّلاةِ کَیْفَ مُحافَظَتُهُمْ عَلَیْها، وَ عِنْدَ أسْرارِهِمْ کَیْفَ حِفْظُهُمْ لَها عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إلی أمْوالِهِمْ کَیْفَ مُواساتُهُمْ لِإخْوانِهِمْ فیها.
📜 وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۱۲
🔹مرحوم شيخ جعفر كبير كاشف الغطاء در يكى از شبها كه براى تهجد برخاست، فرزند جوانش را از خواب بيدار كرده و فرمود: برخيز به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شده و در آنجا نماز بخوانيم.
🔹فرزند جوان كه برخاستن از خواب در آن ساعت شب برايش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت: من فعلا مهيا نيستم شما منتظر من نشويد؛ بعداً مشرف مىشوم.
فرمود: نه، من اين جا ايستادهام؛ برخيز، مهيا شو كه با هم برويم.
🔹آقازاده، به ناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند، كنار درِ صحن مطهر كه رسيدند، آن جا مرد فقيرى را ديدند كه نشسته و دست نياز به طرف مردم دراز كرده است.
🔹آن عالم بزرگوار ايستاد و به فرزندش فرمود: اين شخص در اين وقت شب براى چه اين جا نشسته است؟
گفت: براى تكدّى از مردم.
فرمود: چه مقدار ممكن است از رهگذران، عايد او گردد؟
گفت: احتمالاً يك تومان (به پول آن زمان)
🔹مرحوم كاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فكر كن و ببين اين آدم براى مبلغ بسيار اندك و كم ارزش دنيا (آن هم محتمل) در اين وقت شب از خواب و آسايش خود دست برداشت و آمده در اين گوشه نشسته و دست تذلل به سوى مردم دراز كرده است!
🔹آيا تو به اندازه اين شخص، به وعدههاى خدا درباره شب خيزان ومتهجدان اعتماد ندارى كه فرموده است:
«فَلا تَعْلَمُ نَفْسَ ما أُخفى لَهُم مِنْ قُرة أَعينُ»
»هيچ كس نمىداند چه پاداشهاى مهمى كه مايه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده؟!«.(سوره سجده: آيه 17)
📌 گفتهاند آن فرزند جوان از شنيدن اين گفتار پدر خود چنان تكان خورد و تنبّه يافت كه تا آخر عمر از شرف و سعادت بيدارى آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترك نشد.
🌺نتایج حب امیر المومنین از لسان شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَکَةُ وَ العَفوُ وَ العافیَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشری وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّ-فَرُ وَ التَّمکینُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی مَن اَحَبَّ عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ علیه السلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ
تَوَلَّی الأَوصیاءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَیَّ اَن اُدخِلَهُم فی شَفاعَتی وَ حَقٌ عَلی رَبّی اَن یَستَجیبَ لی فیهِم وَ هُم اَتباعی وَ مَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی؛
آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی
و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که
خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است.
📚محاسن ص ۱۵۲، ح ۷۴
۱۷ فوریه، ۱۶.۳۸مرآت شنبه ۲۸ بهمن.mp3
50.41M
#صوت
✅جلسه
دوازدهم
🗓 ۲۸ بهمن شنبه
شرح کتاب شریف
🌹#مرآة_العقول🌹
🌀استاد حجةالاسلام والمسلمین
حاج سید قاسم علیاحمدی
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
👇با هم باشیم👇
https://eitaa.com/joinchat/3413639400Cac92a789d9
.
🍂بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی...
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی...
🍂بیا که بی تو نیامد شبی به چشمم خواب
برای تو چه بگویم از این پریشانی؟!
#سلامآقایخوبیها
#امام_زمان♥
۱۸ فوریه، ۱۶.۳۶یکشنبه مرآت ۲۹ بهمن.mp3
43.21M
#صوت
✅جلسه سیزدهم
🗓 ۲۹ بهمن یکشنبه
شرح کتاب شریف
🌹#مرآة_العقول🌹
🌀استاد حجةالاسلام والمسلمین
حاج سید قاسم علیاحمدی
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
👇با هم باشیم👇
https://eitaa.com/joinchat/3413639400Cac92a789d9
💠 آیت الله وحید خراسانی رؤياى صادقه ای را از فقيه بزرگوار، آية اللّه سيّد عبد الهادى شيرازى نقل کرده اند که خلاصه اش چنين است:
🔸هنگامى كه خبر درگذشت آية اللّه سيّد جعفر شيرازى به آية اللّه آقا سيّد عبد الهادى شيرازى رسيد، من كنار استاد بودم.
🔹ايشان سرِ خود را نزديك گوش من آورد و فرمود: قضيّه اى در باره آقا سيّد جعفر دارم كه تا زنده بود، نگفتم. اكنون كه فوت شده مى گويم:
🔴 شبى خواب ديدم كه در بيرونىِ منزل (همان جا كه محل تدريس بنده است) دو كرسى گذاشته اند. بعد حضرت سيّد الشهدا (علیه السلام) و حضرت عبّاس (علیه السلام) وارد شدند و روى اين دو كرسى نشستند.
🔸حضرت عبّاس(علیه السلام) دفتری را باز كرد و من، متن آن را مى ديدم. امام حسين عليه السلام به يكى از نام هايى كه در آن دفتر بود، اشاره كرد و فرمود:
🖊 «اين اسم را قلم بزن!» حضرت عبّاس (علیه السلام) آن نام را قلم زد.
🔹بعد، امام عليه السلام فرمود: «جاى آن، نام آقا سيّد جعفر را بنويس!»
حضرت عبّاس (علیه السلام) نام ايشان را نوشت و دفتر را بست و رفتند.
💠 مرحوم آية اللّه شيرازى سپس فرمود: من از عظمت آن رؤيا، تا صبح نخوابيدم!
فرداى آن روز، وقتى آقا سيّد جعفر آمد به ايشان گفتم: من ديشب، خوابى ديدم كه از عظمت آن، تا صبح نخوابيدم...
🔸ايشان گفت: زود داستان خوابت را بگو... من هم آن خواب را براى آقا سيّد جعفر، نقل كردم. ايشان با شنيدن آن منقلب شد و گفت:
🔹قضيّه، اين است كه من ديشب (شب اوّل محرّم) در حرم بودم. بعد به اين فكر افتادم كه...
🔴 من يك عمر براى امام حسين عليه السلام #گريه كرده ام؛ امّا كسى را نگريانده ام و اين اجر، نصيب من نشده است ⁉️
🔸اين موضوع، فكر مرا مشغول كرد. رفتم و جستجو كردم و كتاب جلاء العيون علامه مجلسى را پيدا كردم. به خانه آمدم و زن و بچّه ام را دور هم جمع كردم و گفتم: از امشب، من مى خوانم و شما گريه كنيد...
🔵 ايشان پس از نقل اين رؤيا اضافه كرد كه: رؤياى آية اللّه شيرزاى در همان شب، يعنى شبِ اوّل محرّم و برپايى نخستين جلسه سيّد جعفر بوده و من، هر وقت براى زيارت به حرم حضرت عبد العظيم علیه السلام مى آيم، قبر ايشان را هم زيارت مى كنم.
34.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخاوتمند مثل آیت الله بروجردی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشش گناهان در ماه شعبان
🎤 مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی
24.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅قرائت یک صفحه از کلام الله✅
🌷هدیه به روح مطهر کریم اهل بیت 🌷
علیه السلام
📖 صفحه ۴۱۶
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
https://eitaa.com/NoorSeraj
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 ترجمه صفحه ۴۱۶
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
https://eitaa.com/NoorSeraj
.
🍂فانی ام، آغاز و پایانی ندارم جز خودت
محیی الاموات من، جانی ندارم جز خودت
🍂در قیامت هم بهشت من تویی یابنالحسن
خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت
السلام علیک یا صاحب الزمان
https://eitaa.com/NoorSeraj
بسم الله الرحمن الرحیم
یادش بخیر تا همین چند سال قبل که ما کودک بودیم، تب و تاب نیمه شعبان و میلاد امام عصر ارواحنا له الفدا از اول شعبان در شهر و مردمانش موج میزد.
ریسهها و پرچمها از انباریها بیرون میآمد و بچهها سینی شکلات به دست پرسه میزدند... آقا! برای نیمهی شعبان کمک میکنید؟!
گذشت و گذشت تا امروز که الحمدلله در سال مراسمات مذهبی انقدر زیاد شده که در تقویم هیئات حتی وفات حضرت رباب سلام الله علیها هم جا باز کرده.
و صد حیف که در میان ما شاید تنها مراسمی که رو به افول است، نیمه شعبان است!!!
عَزیزٌ عَلیَّ....!
✍️ #حسن_شفیعی_راد
https://eitaa.com/NoorSeraj
16.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅قرائت یک صفحه از کلام الله✅
🌷هدیه به روح مطهر حضرت نرجس خاتون 🌷
علیها السلام
📖 صفحه ۴۱۷
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
https://eitaa.com/NoorSeraj
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 ترجمه صفحه ۴۱۷
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
https://eitaa.com/NoorSeraj
🔸اطلاعیه 🔸
قابل توجه فضلای محترم:
درس #شرح_تجرید
روز چهارشنبه و پنجشنبه
این هفته برگزار نمیشود ❌
لطفا اطلاع رسانی کنید.
18.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅قرائت یک صفحه از کلام الله✅
🌷هدیه به روح مطهر حضرت علیاکبر🌷
علیهالسلام
📖 صفحه ۴۱۸
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
https://eitaa.com/NoorSeraj
16.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 ترجمه صفحه ۴۱۸
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
https://eitaa.com/NoorSeraj
عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست
شب زیارت مخصوص سیدالشهداست
السلام علیک یا اباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل
و النهار و لاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
هدیه به حضرت زهرا و حضرت ام البنین صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ گفتند بهشتی که نباشی برهوت است ...
✅ شعرخوانی صابرخراسانی
#حضرت_علی_اکبر
🌸 عنایت سید الشهداء علیه السلام به طلبه فقیر...
💠 روايت كرده فاضل نبيل و ثقه جليل آخوند" ملّا على محمّد طالقانى" از شخصى از طلّاب سكنه صحن حائرى حسينى كه:
- چندى امر معاش بر من صعب گرديده بود، به حدّى كه متمكّن از آنكه قدرى گوشت به دست آورده يک شب پخته صرف نماييم نبودم، و بوى گوشت را كه از حجره همسايه مى شنيدم مى لرزيدم!
🔸با خود خيال كردم اين كبوترها را كه در حرم و صحن و توابع آن مى باشد، كبوتر صحرايى هستند و مالكى ندارند و حيوان صحرايى را صيد كردن جايز است. پس ريسمانى بر در حجره بستم و كبوترى به عادت سابق خود داخل حجره گرديد و من ريسمان را كشيده در را پوشيدم و كبوتر را گرفته، سر آن را بريده و پرهاى آن را كنده در زير ظرفى كه داشتم گذاشتم كه بعد از آن، پخته بخورم و ظهر آنروز را خواب قيلوله كردم.
🔹در خواب مولاى خود جناب سيّد الشهداء عليه السّلام را ديدم كه خشم آلود و غضبناک بر من نگريست و فرمود: كبوتر را چرا گرفتى و كشتى؟! من از انفعال سر به زير انداختم و جواب نگفتم.
👈🏻 فرمود: تو را مى گويم، چرا كبوتر را گرفتى و كشتى؟! باز سكوت كردم. فرمود: دلت گوشت مى خواست كه اين كار كردى! ديگر اين كار مكن. من روزى يك وقيه گوشت به تو مى دهم.
- اين بفرمود و من از خواب بيدار شدم، به طورى كه از غايت خجالت و انفعال، لرزان و هراسان و از عمل خود نادم و پشيمان بودم.
🔸پس برخاسته وضو كردم و به حرم حسينى رفته فريضه ظهرين را بعد از زيارت ادا كردم و از عمل خود #توبه نمودم. بعد از آن به اراده روضه عبّاسيه از حرم خارج شده از بازار مى رفتم عبورم بر دكّان قصّابى افتاد و گذشتم...
🔹ناگاه قصّاب مرا آواز داد، اعتنايى نكردم. ديگر بار آواز داد. گفتم: چه مى گويى؟! گفت: بيا گوشت بگير. گفتم: نمى خواهم.
- گفت: چرا؟ گفتم: پول ندارم. گفت: از تو پول نمى خواهم. بيا روزى يك وقيه گوشت ببر و مال امروز را هم حالا بگير.
🔸پس گوشت در ترازو گذاشته يك وقيه كشيد و تسليم نمود و تأكيد كرد در رفتن همه روزه. پس من آن گوشت را اخذ كرده با خود به منزل برده پختم و چون بر يك نفر زياد بود، همسايه حجره را دعوت كردم و با يكديگر خورديم و به او گفتم:
- شخصى روزى يک وقيه گوشت قرار داده كه به من بدهد و آن زائد بر قدر كفايت من است. گفت: ما كه همسايه هستيم، تو گوشت را بياور و من نان و ساير مخارج پختن آن را متحمّل مى شوم و با يكديگر مى خوريم. گفتم: چنان باشد.
🔹پس مدّتى بر اين واقعه گذشت كه آن شخص قصّاب گوشت را مى داد و با همسايه به طريق مذكور مى خورديم و اين واقعه و مقرّرى يك وقيه گوشت، گوشزد بسيارى از دوستان و آشنايان گرديد!
🔸تا آنكه در وقتى هواى مسافرت به ولايت عجم بر سرم افتاد و با خود خيال كردم كه يك سال مقرّرى گوشت را سلف (معامله سلفی، پیش فروش) مى فروشم و پولش را خرج راه مى كنم و مى روم.
🔹پس در اين مقام درآمده شخصى را از طلّاب مشترى يافتم و سيصد و شصت وقيه گوشت كه نود حقّه كربلا مى شود - و هر حقّه پنج چارک من تبريزى مى شود كه مجموع آن يكصد و دوازده من تبريزى و نصف من مى شود - فروختم به او به قيمت معيّن معلوم.
🔸پس آن شخص را نزد آن قصّاب بردم و به او گفتم: آن يك وقيه گوشت مقرّرى را تا مدّت يک سال به اين مرد بده. چون قصّاب اين سخن شنيد، بخنديد.
⭕️ گفت: آن كسى كه امر به دادن اين مقدار گوشت به تو كرده، قطع نمود و منع از دادن فرمود. چون اين كلام شنيدم، آه سرد از دل پردرد كشيده، برگشتم.
🔹چون شب درآمد، مهموم و متفكر خوابيدم. مولاى خود جناب سيد الشهداء عليه السّلام را در خواب ديدم. به من نگريست و فرمود: خيال عجم رفتن كرده اى؟! جواب نگفتم و سر خود را به زير انداختم. پس فرمود:
👈🏻 خوب خود دانى اگر مى مانى اينجا نان و ماستى پيدا مى شود. اين بفرمود و برفت. از خواب بيدار شدم و از عمل خود نادم گرديدم كه چرا دست خود را از خوان عطاى آن بزرگوار بريدم!