eitaa logo
_نوارکاسِت
1.3هزار دنبال‌کننده
661 عکس
100 ویدیو
10 فایل
_ وقف امام حسین (ع) _ چیزهایی که باید بشنوید ؛ @vocal_document https://daigo.ir/secret/618123983 ناشناس‌ها توی لینک پاسخ داده میشه،چک کنید * کپی نوشته‌ها شرعا حلال نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از _نوارکاسِت
شب یلدا / روز دختر / تولد / سالگرد‌های‌مختلف و.. شاید هیچ‌کدوم حتی فلسفهٔ خاصی‌ نداشته باشن ، ولی دلخوشی‌ان. همین‌که بعضیارو خوشحال میکنه و باعث خوب شدن حال خیلیا میشه کافیه. همین جمعای صمیمانه ، همین خنده‌ و حالِ‌خوب دورهم بودن .. سعی نکنید حس تهی بودن این‌ رسم‌و‌رسوم قدیمی رو به مردم بدید. شکست عرف و خاص دیده شدن با به تمسخر گرفتن چیزایی که باعث حال ِ خوب میشن و شاید جزوِ تاریخ‌ما باشن ، فرق دارن !
شب یلدا شب جمعه ساعت 1:20 :))
Ali Ghelich - Az Sar Gozasht 128.mp3
2.64M
[حیف عمری که بگذره پای عشقای کوچه بازاری..]
خدا نصرتش رو به آدم ها تنبل و بی مجاهدت نمیدهد .خدا از انسان های بیکاره و تنبل و بیخیال و لاابالی حمایت نمی‌کند ؛ ولو مومن باشند ... _رهبر انقلاب ، ۱۳۸۲/۲/۱۲ @ayande_sazan_mostafayi
Hame Joz To (1).mp3
2.27M
همه جز تو یه روز منو تنها میزارن ..
همه چیز برای ما از آن زیتونها شروع شد. و من تا آخر عمر ممنون آن چند زیتونی هستم که از دستت به زمین افتادند. آمدم کمکت کنم که جمعشان کنی و همان‌ شد شروع ماجرا. لحن چشم‌های عربی‌ات بوی وطن میداد و آن زیتون ها.. من دانشجوی سال سومی بودم و تو سال اول. هردویمان خوشحال بودیم که توی کشور غریب کسی را پیدا کردیم که حرفمان را میفهمد. که میشود ساعتها کنارهم بنشینیم و از وطن بگوییم. آن‌هم بدون هیچ توضیح اضافی. بچه‌تر که بودم، شبها موقع خواب، پدر برایم از فلسطین میگفت. قصۀ مردم الولاجه و دلبستگی عمیقشان به درخت مادر زیتون که او معتقد بود آن درخت پنج هزار ساله، یک روزی شکایت تمام این سالها ظلم را به خدا میکند. چون او تنها شاهد قدیمی ماجراست. دقیقا اکتبر همان سال بود که قلبمان طاقت نیاورد و برگشتیم به آغوش وطن. عروسیمان؟ ما که کسی را نداشتیم. درخت زیتون شد تنها مهمان جشن کوچک ما. با همین دستها برایت سینه‌ریزی ساختم که به جای مروارید های درخشان، هسته‌های زیتون از آن آویزان بود. زندگی خوبی داشتیم. دنیا توی دستهایمان بود وقتی زیر سقف خانۀ کوچکمان من بودم و تو که با هر لبخندت به زندگیمان گرما میبخشیدی. کنار تو، ایرادی نداشت اگر زیر بمبارانهای گاه و بی‌گاه این حرامی‌ها هر شب را صبح میکردیم و به انتظار مرگ حیاط خانه را آب و جارو میکردیم، اما ما بازهم به امید صلح و آزادی نهال های جوان زیتون میکاشتیم و در آن دور دست‌ها روزهایی را میدیدم که نهال‌هایمان بزرگ شده اند و عمر طولانی کرده‌اند. عمر طولانی که برای بیشتر ما رویایی محال و دور بود ، اما همیشه برای نهال‌های کوچک زیتون آرزویش میکردیم. سه‌شنبه ظهر، تو رفتی از باغ، زیتون بچینی. همان باغی که درختان ریشه دار و قدیمی‌اش شده بودند سند اصالت روستا. عزیز دلم! رفتی اما نیامدی. صبر کردم و بازهم نیامدی. آمدم سراغت. دیدم کنار نهالی نیم سوخته، غرق در خون افتاده‌ای. زانوهایم سست شدند و جان از بدنم رفت. اشکهایم روان شد. چشمان خیسم به دستهای خونی‌ات خیره شد. چیزی را محکم توی دستت گرفته بودی؛ گردنبندت بود. همانی که خودم با هسته‌های زیتون برایت درست کردم. آن را به دست گرفتم. از هر دانه‌اش، خون تو بر زمین میریخت. عزیزم، چرا اینگونه شدی؟ قول میدهم تمام هسته هارا بکارم تا باز هم متولد شوی. هسته هایی که آغشته‌اند به خون تو.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
_نوارکاسِت
امشب نماز لیلة‌ الدفن یادتون نره سید رضی فرزند حسین
هدایت شده از Asimeh | آسیمہ
🔸 *همایش دین و حکومت، از تعامل تا تعارض* 🔅 مبانی نظریه ولایت فقیه، شبهات و شخصیت شناسی 👤مدرس: دکتر علی غلامی 🔻 حضوری | مجازی ⏰زمان : ۱۴ دی ماه ۱۴۰۲ | ساعت ۸ تا ۱۷ ⏳مهلت ثبت نام: ۲ تا ۹ دی ماه 📍آدرس: سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران 🌐ثبت نام و اطلاعات بیشتر در سایت: Shahidpalizvani.ir @bonyad_shahidpalizvani