eitaa logo
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
886 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
﷽ این چه سودائے است با خود ڪرده ام در عاشقے از تو گویم لیک، فڪرم جاے دیگر مانده است ارتباط‌مون @Shohada1380 بگـوشیم @Fatemee_315 آن سوی نداشته هایم تکیه‌گاهی‌دارم‌ازجنس‌خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ّبٌسًمَ رٌبّ اُلّشّهٍدِاٍ وّ اّلَصٌدٍیًقّیْنٌ
‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ ‌ رفتیم خونه؛ تا وارد شدم به خونه مامانم اومد سمتم و بوسیدم بابا: -ماشاءالله،ماشاءلله -از بس آرایش نکردی الان تو اووج تغییری باذوق و خجالت تشکر کردم _مامان گشنمه..! مامان: -داره شوهر میکنه‌هااااا؛ -ولی هنوز به من میگه،ای‌خدااا.. _مامان خب عَقدَم هست‌هااا یه چشم‌قُرِّه رفت؛ "الهی من قربون همین عصبانی شدنش" -بچه‌ها غذا می‌خورم آرایشَم خراب نشه..! فا‌طمه: -ملت با آرایش میرن استخر -کجای کاری؟! زنگ در خونه زد شد؛ مامان: -هدیه مهدیااار هست! -من در رو باز می‌کنم تو برو تو اتاق تا بیاد دنبالت "اَمان از دست رسم و رسوم" پریدم و رفتم داخل اتاق؛ صدای سلام و علیک و تبریک‌ها اومد... فقط صداش ^-^ درب اتاق زده شد "یاامام‌حسین" _بفرمائید! اومد داخل؛ کت و شوار کاملا مشکی که خریده بودیم باهم با مدل موی مردانه که الان زده بود‌واقعاا عالی بود و یک دست گل سفید با گل‌های قرمزجیغ دستش بود... یه نگاه بهم کرد؛ با دست پشت سرش در رو بست تو چشم‌هام زل زد تو دلم گفتم "یاعلی‌مدد" با صدای آرومی گفت: -خیلی تغیر کردی! _علیک سلام "فکر نکنید ضدحال هستم‌هااا" -ببخشید،سلام اومد جلو و گل رو گرفت سمتم و گفت: -گل برای گل _ممنون -بریم...؟! -دیر میشه‌ها..! _بریم.. رفت سمت در اتاق؛ قبل از باز کردنِش دوباره برگشت سمتم‌ و گفت: -می‌دونستی خیلی خوشگلی؟! با این حرفش فکر کنم قلبم وایساد نفسم سخت میومد "کاش دنیا همونجا تموم میشد" ‌ نویسنده: eitaa.com/Oshagh_shohadam
‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ ‌ " از زبان هدیه " ‌ بعد از خوردن ناهار؛ چادر رَنگیم رو انداختم سَرَم باهم از خونه اومدیم بیرون.. در ماشین رو باز کرد و سوار شدم؛ "هدیه و این رمانتیک بازی‌ها!" خودش هم سوار شد؛ _میشه یه صوتی بزارم گوش بدیم؟! مهدیار: -چرا که نه!! گوشیم رو به صوت ماشین وصل کردم؛ "سوره‌ی یـــــس،استاد فرهمند" شروع شد؛ یه نگاهی بهم کرد و لبخند زد.. "نمی‌دونم چرا!" "ولی احساس می‌کنم مغزم مثل عکاسی، با دو تا چشم‌هام از لحظه به لحظه عکس می‌گیره" به گوشیم پیام اومد؛ فردین: -سلام دخترعمه‌جان! -برای زندگی به آلمان سفر کردم و نمی‌تونم بیام عقد و عروسیت ولی همیشه از تَهِ دلم آرزو دارم شاد باشی؛به قول خودت یاعلی. "ان‌شاءلله اون هم همیشه شاد و خوشبخت باشه" سعی کردم فقط تو لحظه زندگی کنم، و از کنارِ مهدیاربودن لذت ببرم{♡} رسیدیم؛ وقتی وارد محضر شدیم از استرس احساس می‌کردم دارم می‌لَرزم ولی فقط حس بود.. حاج‌آقا: -خب مهدیارجان..! -زود بشینین که باید برم مراسم بعدی.. نگاهی به اطراف کردم؛ فقط خانواده‌هامون بودن رفیق هم از طرف مهدیار فقط علی بود و از طرف خودم نارنج و فاطمه نشستم رو مبل، تورِ بالاسری رو هم مهدیه و فاطمه گرفتن.. نارنج هم قند می‌سابید مهدیار با فاصله از من نشست؛ حاج آقا: -بسم‌الله‌الرَّحمن‌الرَّحیم، -النِکاح سنتی.... قرآن رو گرفتم دستم؛ شروع کردم به خوندن سوره‌ی‌الرحمن"عروس‌قرآن" اولین بار نارنج اعلام کرد: -عروس داره سوره‌الرحمن میخونه.. مهدیار آروم کنارِ گوشم گفت: -الان هر چی بخوای از خدا بهت میده؛ اول ظهور رو بخواه، بعد هم چیزهای خوب خوب واسه خودمون؛ مثل عاقبت‌بخیری.. شروع کردم زمزمه‌کردن دعای فرج{♡}🌱 برای بار دوم نارنج: -عروس داره دعای فرج میخونه.. و برای بار سوم حاج‌آقا: -خانم هدیه‌کیامرزی..! -آیا بنده وکیلم شما را به عقد دائم آقای‌مهدیار‌فرخی با مهریه‌ی "یک جلد قرآن‌کریم و یک آینه و شمعدان و چهارده سکه و ۳۱۳ شاخه گل نرگس" درآورم..؟! یه نگاهی به مهدیار کردم؛ داره تموم میشه! "بسم‌الله" آرومی گفتم: _با توکل به خدا و اجازه‌ی آقاامام‌زمان(عج) و حضرت‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) و خانواده [بله] صدای دست و هلهله رفت بالا؛ حاج آقا: -آقای مهدیارفرخی..! -آیا وکیلم شما را به عقد دائم خانم هدیه‌کیامرزی درآورم..؟! مهدیار: -بسم‌الله‌الرَّحمن‌الرَّحیم، با توکل به خدا و اجازه‌ی آقاصاحب‌الزمان(عج) و توسل به شهدا [بله] باز هم صدای دست جمع؛ کمی جابه‌جا شد و بهم نزدیک‌تر نشست؛ دست‌هاش رو قفل کرد تو دست‌هام.. ‌ نویسنده:
‌ . . میدونۍ‌چرا توبه‌قیمت‌داره ؟! چون‌وقتۍ‌میای‌ڪه‌میتونی‌نیاۍ .! مهم‌اینه‌که‌هرجا‌هستۍ‌و‌فهمیدۍ داری‌راهُ‌اشتباه‌میرۍبرگردۍ. خیابان‌زندگۍ ان‌الله‌یحب‌التوابین هر‌‌وقت‌برگردی‌دیر‌نیست🌱! @Oshagh_shohadam
دوست‌ورفیق‌نقش‌خیلۍمهمۍ درخوشبختۍوسعادت‌‌وبرعکسش درعذاب‌وشقاوت‌هرفردۍ‌ایفاکنھ اساساآدم‌افکاروعقایدخودمونواز طریق‌دوستامون‌میگیریم‌وبراۍ همینھ‌کھ‌خداتأکیدکرده‌توانتخاب دوست‌دقت‌کنیم..👀🖐🏻.! @Oshagh_shohadam
⚡️ واجب: اطـــاعـــت از الله و واجب‌تر از آن: تــــــرك گــــنـــــاه است نزدیك: قــیــامــت❗️ و نزدیك‌تر از آن: مــــــــرگ است‼️ عجیب: دنــــیــــــا❗️ و عجیب‌تر از آن: مــحــــبـــــت دنیاست❗️‼️ سخت: قـــــبـــــــر است❗️ و سخت‌تر از آن: دســت‌خـــالــی رفــتـــن به قــــبــــــر است❗️❗️ 👌عاقلان را اشاره ای کافیست👌 @Oshagh_shohadam
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 بہ‌نیت‌شہید محمدصاحب‌ڪرمـ🌹 الهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…🍃