eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! .. گوش شنوای حرفاتون🌚 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوازدهم..( قسمت ۷)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 کمی بعد لنگان لنگان آمد بالای سرم. دستش را گذاشت روی شانه ام. گفت: یک عمر منتظر شنیدن این جمله بدوم قدم جان. حالا چرا؟! کاش این دم آخر همه نگفته بودی. دلم را می لرزانی و می فرستی ام دم تیغ. من هم تو را دوست دارم. اما چه کنم؟! تکلیف چیز دیگری است. کمی مکث کرد. انگار داشت فکر می کرد. بین رفتن و نرفتن مانده بود. اما یک دفعه گفت: برای دو سه ماهتان پول گذاشته ام روی طاقچه. کمتر غصه بخور. به بچه ها برس. مواظب مهدی باش. او مرد خانه است. گفت: اگر واقعا دوستم داری نگذار حرفی که به امام زده ام و قولی که داده ام پس بگیرم. کمکم کن تا آخرین لحظه سر حرفم باشم. اگر فقط یک ذره دوستم داری قول بده کمکم کنی. قول دادم و گفتم: چشم. از سر راهش کنار رفتم و او با آن پای لنگ رفت. گفته بودم چشم اما از درون داشتم نابود می شدم. نتوانستم تحمل کنم. قرآن جیبی کوچکی داشتیم آن را برداشتم و دویدم توی کوچه. قرآن را توی جیب پیراهنش گذاشتم. زیر بغلش را گرفتم تا سر خیابان او را بردم. ماشینی برایش گرفتم. وقتی سوار ماشین شد انگار خیابان و کوچه روی سرم خراب شد. تمام راه برگشت را گریه کردم. این اولین باری بود که یک هفته بعد از رفتنش هنوز رشته زندگی دستم نیامده بود دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. مدام با خود می گفتم: قدم گفتی چشم و باید منتظر از این بدترش باشی. از این گوشه اتاق بلند می شدم و می رفتم آن گوشه می نشستم. فکر می کردم هفته پیش صمد اینجا نشسته بود این وقت ها داشتیم با هم ناهار می خوردیم این وقت ها بود فلان حرف را زد خاطرات خوب لحظه هایی که کنارمان بود یک آن تنهایم نمی گذاشت. خانه حزن عجیبی گرفته بود. غم و غصه یک لحظه دست از سرم بر نمی داشت. همان روزها بود که متوجه شدم باز حامله ام. انگار عصه بزرگ تری از راه رسیده بود باید چه کار می کردم چهار تا بچه. من فقط بیست و دو سالم بود. چطور می توانستم با این سن کم چرخ زندگی را بچرخانم و مادر چهار تا بچه باشم. خدایا دردم را به کی بگویم. خدا کاش می شد کابوسی دیده باشم از خواب بیدار شوم. کاش بروم دکتر، آزمایش بدهم و حامله نباشم. اما این تهوع، این خواب الودگی، این خستگی برای چیست. دو سه ماهی را در برزخ گذراندم شک بین حامله بودن و نبودن. وقتی شکمم بالا آمد دیگر مطمئن شدم کاری از دستم بر نمی آید. توی همین اوضاع و احوال جنگ شهرها بالا گرفت. دم به دقیقه مهدی را بغل می گرفتم خدیجه و معصومه را صدا می زدم و می دویدیم زیر پله های در ورودی. با خودم فکر می کردم با این همه اضطراب و کار یعنی این بچه ماندنی است. آن روز هم وضعیت قرمز شده بود. بچه ها را توی بغلم گرفته بودم و زیرپله ها نشسته بودیم. صدای ضد هوایی ها آن قدر زیاد بود که فکر می کردم هواپیماها بالای خانه ما هستند. مهدی ترسیده بود و یک ریز گریه می کرد. خدیجه و معصومه هم وقتی می دیدند مهدی گریه می کند بغض می کردند و گریه شان می گرفت. نمی دانستم چطور بچه ها را ساکت کنم. کم مانده بودم خودم هم بزنم زیر گریه. با بچه ها حرف می زدم برایشان قصه می گفتم بلکه حواسشان پرت شود اما فایده ای نداشت در همین وقت در باز شد و صمد وارد شد بچه ها اول ترسیدند مهدی از صمد غریبی می کرد چسبیده بود به من و جیغ می کشید. صمد، خدیجه و معصومه را بغل کرد و بوسید اما هر کاری می کرد مهدی بغلش نمی رفت. صدای ضد هوایی ها یک لحظه قطع نمی شد صمد گفت: چرا اینجا نشسته اید؟ گفتم: مگر نمی بینی وضعیت قرمز است. با خنده گفت: مثلاً آمده اید اینجا پناه گرفته اید اتفاقا اینجا خطرناک ترین جای خانه است بروید توی حیاط بنشینید از اینجا امن تر است. دست خدیجه و معصومه را گرفت و بردشان توی اتاق. من هم را برداشتم و دنبالش رفتم. کمی بعد وضعیت سفید شد. صمد دوشی گرفت لباسی عوض کرد چای خورد و رفت بیرون و یکی دوساعت بعد با یکی از دوستانش با چند کیسه سیمان و چند نبشی آهن برگشت. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6006075085541084179.mp3
1.73M
‌▷ ●━━━━━──── ♪♥️ ㅤ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤㅤ↻ + دم دسته؟؟؟ -خیلی ها میگن ما چقدر برای امام زمان منتظر باشیم اقا کی میخواد بیاد؟ +به والله باید خودمون بفهمیم اقا منتظر ماست نه ما منتظر اقا😔 ••••••••••
<<به‍ ڔَســمِ هَـر شـَــب📓🖤>> • • • ●|اِلهۍ‌عَظٌمَ‌الْبَلآء🌱 ●|وَبَࢪِحَ الْخَفآء🦋 ●|وَانْکَشَفَ‌ الْغِطاء✨ ●|وَانْقَطَعَ الَّرجآء🌿 ●|وَ‌ضاقَتِ الْاَرْضٌ 🌍 ●|وَ‌مٌنِعَتِ‌ السَّماء🌌 ●|وَ‌اَنْتَ‌ الْمٌسْتَعان🌻 ●|و‌اِ‌لَیْڪَ الْمٌشْتَڪے♥️ ●|وَ‌عَلَیْڪَ الْمٌعَوَّلٌ‌ فِۍ‌ الشَّدَّةِ‌ وَ‌ الرَّخآء☂ ●|اَللّهٌمَّ صَلِّ عَلے مٌحَمَد وَ آلِ‌ مٌحَمَّد🍀 ●|اٌ‌و‌لِۍ‌ اَلاَمْࢪ‌ ِالَّذینَ ‌فَرَصْتَ‌‌ عَلَیْنا‌طاٰعَتَھٌم🔮 ●|وَ عَرَّفْتَناٰ بِذٰلِڪَ مَنْزِلَتَهٌمْ☀️ ●|فَفَرَّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْـ فَࢪَجاً عاجِلاً قَریباً🥀 ●|کَلَمْحِ‌ الْبَصَࢪ‌ اَو ‌ْ‌هُوَ اَقْࢪَب🦋 ●|یاٰمُحَمَدْ یاعَلْۍ یاٰ عَلْیٌ یاٰ مُحَمَد🍃 ●|اِ‌ڪْفِیانۍ فَاِنَّڪُمآ ڪافیان🖇 ●|وَ اَنْصُراٰنی فَاِنَڪُما ناصِࢪان ⛅️ ●|یا مَوْلاناٰ یا صاحِبَ الزَّمان🌳 ●|اَلْغَوْث‌ اَلْغَوْث اَلْغَوْث 💔 ●|اَدْرِکْنۍ اَدْرِکْنۍ اَدْرِکْنۍ🍁 ●|السّاعَة السّاعَة السّاعَة🕊 ●|الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ 💎 ●|یا اَرْ‌حَمَ الرّآحِمین•••🌻 ●|بِحَقِّ مُحَمَد وَ آلہ الْطآهِرین🖇♥️ ●| ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا اباصالح المهدے ادرکنے
دعاي عهد.mp3
1.21M
🔊 قرائت زیبای 🌈هـرصبــح باتـو عہد مےبنـدم جـانانم:) امام صادق (ع) دربارۀ این دعا فرموده است: هرکس چهل صبحگاه این دعا را بخواند، از یاوران حضرت قائم (عج) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را زنده خواهد کرد، تا همراه آن حضرت جهاد نماید و به شمارۀ هرکلمه از آن، هزار پاداش برایش نوشته می شود، و هزار کار بد از او پاک می گردد.  (بحارالانوار، ج83، ص284، ح47) ____🌸🌿 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج🌤
هرزمـان‌‌جـوانے، دعـاۍفـرج‌‌ حضـرت‌مهــدے(؏) را زمـزمہ‌کند، همـزمان‌ امام‌زمـان(‌‌؏)‌، دست‌هاۍ مبارکشـان‌‌‌‌‌ را به‌سـوۍ آسمــان‌ بلنــدمیکـنند و‌ براۍآن‌جـوان‌ دعـامیفرمایند، چه‌ خوش‌سعادتند، کـسانےکہ، حداقـل‌‌‌روزےیکبـار، دعـاۍفـرج‌ را زمـزمــه‌میکـنند..🌷!' @Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|🍃°|شهادت میخوای؟! پس بدان ڪه . . . •|❣️°| تنها ڪسانی می شوند ڪه شهید باشند…•|🌙°| •|🌼°|به این سادگی ها نیستـــــ •|💥°|باید قتلگاهی رقم زد•|🔥°| باید ڪُشت!! ←منیت را→ ←تڪبر را→ ←دلبستگی را→ ←غرور را→ ←غفلت را→ ←آرزوهای دراز را→ ←حسد را→ ←ترس را→ ←هوس را→ ←شهوت را← ←حب دنیا را← باید از خود گذشت•|👣°| •|✌️🏻°|باید ڪشت «نَفس» را شهادت دارد!•|🥀°| •|💔°|دردش ڪُشتن " لذت " هاست... باید شویم تا شهید شویم! بايد اقتدا كرد به شهدا•|💛°| •♥️
هروقت‌یادگرفتی‌‌که‌بامادر‌ وخواهر‌ت‌بااحترام‌برخورد‌ کنی،به‌ازدواج‌فکر‌کن .. !!
~id➜|•@mola113•|↰ 5.mp3
4.3M
🔊شور_یِه‌دُنیا‌عاشِق‌داری‌،فَدایِ‌اِسمِ‌ زیبات‌حَسَن..؛ 🎤•|کربلایۍ‌حسن‌عطایۍ‌|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الـوعدہ وفـا فــرماݩده بہ دیدارِ یادگارِ نیروۍِ پرپرش میرود💔 دیدار فرماندهے انتظامۍ ڪُل ڪشور با فرزند شهیدِ مظلوم؛ علۍ اڪبر رنجبر یڪ روز پس از آنڪہ فرزند شهید درخواست دیدار داشٺ🥺 پیشنهاد دانلود✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیہ اۍ از پسر...🥺 هدیہ‌ۍ روز پدر ڪہ توسط فرزند شهید به جاۍ پدرۺ بہ فرمانده اهداءشد💔 پیشنهاد دانلود✨
#پروفایل🍃 #شهدایی 🌷 #پسرونه👱🏻‍♂ #دخترونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼به وقت رمان🌼