eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . گوش شنوای حرفاتون🌚🌻 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ [[🌱•• رفیق مراقب نامه اعمالت هستی؟ تادیرنشده،کاراتوحساب کتاب کن🙂 روز قیامت میبینی،نمازشب خوندی نیست... به فقرا کمک کردی نیست... اونجاس که افسوس میخوری کاش بخاطر چیزای بی ارزش نمیکردم😢 ‌______[ 𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•]______ @Patoghemahdaviyoon
‏یه بار رفتم سیرک گفت هنرت چیه؟ گفتم ادای ماهی در میارم. گفت در بیار ببینم؟ گفتم ادای چیو؟ گفت ماهی دیگه. گفتم آها ادای ماهی در بیارم؟ گفت آره زودباش. گفتم صبر کن حس بگیرم الان اداشو در میارم. ادای چیو؟ انداختنم بیرون مگه نمیگن ماهی کم حافظه اس😕 😁😁😁 ✾✾✾══😂══✾✾✾ @Patoghemahdaviyoon ✾✾✾══😂══✾✾✾
شهدا هستند اگر رزق الهی می‌خواهید به شهید نظر کنید شهید باب الله است شهید رنگ خداست شهید بوی خدا می‌دهد سلام خدا بر آقای شهیدان و سلام بر جان‌هایی که در دفاع از حرمش فدا شدند [@Patoghemahdaviyoon ]
آقا جاں می رسد روزی که... داد بزنم در بین الحرمین گشتم نبود بہتر از اینجا نگرد نیست😔 𝖏𝖔𝖎𝖓ツ💛...↯ @Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〖 🌿'! 〗 . • کاشڪـۍهیچ‌گُلی،براۍدلبری؛ ‌عطرشوحراجِ‌دنیانکنــھ((:🌸🍃'! ‌‌‌‌. 🌿 🙃 @Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『🎗💛』 • • سیـاهےچـادرمـ چــۅ آســمـاݩیسٺـ↯ ڪہ مـݩ در آݩ مــ🌙ــاھ ۅ سٺـارگاݩـم را ڀࢪۅرݜ میدهــم✨ • • 「🌻」← 「🚧」←
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤣🤣 اسیر شده بودیم😅 قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن😍 بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن.. اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج‌البلاغه هم لابه لاشون بود یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت: _من نمی‌تونم نامه بنویسم از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین(ع)رو نوشتم روی این کاغذ میخوام بفرستمش برا بابام.. نامه رو گرفتم و خوندم از خنده روده بُر شدم🤣 بنده خدا نامه ی امیرالمومنین(ع) به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود😂😁.. 😍 🌱 @Patoghemahdaviyoon🍃
‏مادر بزرگ شهید جهاد مغنیه می گفتند:↓↓ مدٺ‌طولانےبعدشـهادتش‌اومـدبةخوابـم بهش‌گفتم:چــرادیرڪردی؟😞 منتظـرټ‌بودم! گفت:دیرڪردیـم... طول‌ڪشیدتآازبازرسۍهاردشدیـم...🙃 گفتم :چه‌بازرسے؟! گفت:بیشترازهمهـ‌سربازرسے ‎ وایستادیم... بیشترازهمه‌درباره نمـازصبـح‌میپرسـیدن...🚶‍♂ 📜🕊 @Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدوم اتفاق مثل اعجاز تو می‌تونه همیشه گره وا کنه؟ زمانی که گم می‌کنم راهمو مسیر منو سمت دریا کنه؟!.... ای جان!!!!! @Patoghemahdaviyoon
. اونجایۍ عمیقاً متوجہ این موضوع شدم کہ خدا حواسش بهم هست و ضمناً خیلۍ صبوره، کہ تا پامو کج میزارم، با ی تلنگر چنان میزنه پسِ کلَم که درآنِ واحد میفهمم با خودم چندچندم..:/// ... ؟ :) @Patoghemahdaviyoon🍃
🍁 همیشه میگفت: بعد از به خداوند، به حضرات معصومین "علیهم السلام" خصوصا (س) حلال مشکلات است🌷 🥀 @Patoghemahdaviyoon
🌱 سربازواقعی‌میدونید‌یعنی‌چی؟! یعنی تادید‌سخنرانی‌ِحضرت‌آقاداره‌پخش‌میشه پاشه‌بره تلوزیون‌رو‌زیاد‌کنه دستور‌‌روبگیره‌وبا‌اخم‌سرتکون‌بده و‌تهش‌هم‌بگه امردریافت‌شد‌فرمانده !! و‌تلاش‌کنه‌واسه‌تحقق‌یافتنش ... @Patoghemahdaviyoon
ســـلام مهدوے های عزیز😊 حــال دلاتـــون امـــام زمــــانی✨ دوســـتان شرمـــنده ، ایــام عیــده و بنده و بقیه خادمین جایی هستیم که نت ضعیفه و ساعاتی نمیتونیم آن باشیم و فعالیت کنیم و ممکنه دیر پست بذاریم و یا شاید یه موقع هایی نذاریم ، لطفا حلال کنید و به بزرگی خودتون ببخشید 😔😊 ان شاءالله ایام به کام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 😭💔 خونریزی شدیدی داشت داخل اتاق عمل دکتر اشاره کرد چادرم و دربیارم تا راحت تر مجروح رو جابه جا کنم مجروح گوشه ی چادرم را گرفت بریده بریده گفت من دارم میرم گه چادرت و در نیاری چادرم تو مشتش بود که شهید شد 🍂پــــــــــاتـــوق مهـــــدویــون🍂 🆔@Patoghemahdaviyoon
⚠️ 🌿 مگه قرار نشُد🌿 چادر که سر میکنیم معنیش این باشه که زینت‌هامونُ از نآمحرم بپوشونیم؟!😔 پس فلسفه این چادرایِ🙄 پر زرق و برق و💔 دو کیلو آرایش چیه ؟!🚶🏻‍♀️ 🆔@Patoghemahdaviyoon
⚠️ این‌ همہ ࢪوایت‌ دࢪبارھ مهدویت هست!🙂🌿 آقا‌ توے یڪیشون فࢪمودن‌ : اگࢪ مردم‌ دنیا بخوان‌‌! ظهوࢪ اتفاق‌ میفتہ..!😉 توے همشون فࢪمودن : اگࢪ شیعیان‌ ما.. اگࢪ شیعیان‌ ما.. بابا.. گره‌ خودِ ‌ماییم...🚶💔 🆔@Patoghemahdaviyoon
⚠️ بدون تعارف طَـرَف‌توبِیـوش‌زَدِه••! ڪُجآیی‌بابآقـآسِـــم💔 ڪُجآیی‌دادآش‌بآبَڪ💔 ڪُجآیی‌رَفیقَـم‌مُحـسِن💔 مَحـض‌ِاِطِلآع‌بآیَد‌بِهتـون‌بِگَـم‌ڪِہ🚶🏻‍♂•• شُهَـدآ‌دوسـت‌ُدادآش‌ُبَچِہ‌نِمیخوآنـ❌•• اونآفَقـط‌یِہ‌پِـیرو‌ْمیخوآن‌ڪِہ🚶🏻‍♂|| رآهـی‌ڪِہ‌تـوش‌ازهَمِہ‌چـیزآشونــ!😉 گُـذَشتَـن‌رواِدآمِـہ‌بِده👀✔️• 💛💛 🆔@Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری | هیچکی پشت آدم نیست! به مناسبت سالروز شهادت شهید علی خلیلی💚 sᴛᴏʀʏ @Patoghemahdaviyoon
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 ❤️ 🍃 بعد رفتیم نشستیم زیر آلاچیق تو حیاط و شروع ڪردیم بہ بازے بہ سبڪ خودمون.. تا براے شام صدامون ڪردن. شام رو ڪہ خوردیم ڪم ڪم مہمونا رفتن . ساعت یڪ شب بود ڪہ بہ با با شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاق. واقعا حال و هوام خیلے بہتر شده بود.. اونم با این دیوونه بازیایی ڪہ بچہ ها درآوردن لباسامو در آوردم. نشستم روے تخت و گوشیمو برداشتم . افشین نوشته بود:(( فردا ساعت 4:30 میبینمت ;فعلا!)) گوشے رو خاموش ڪردم. خوابیدم رو تخت و پتو رو ڪشیدم رو سرم. شاید فڪرش ڪمتر بیاد تو سرمو بتونم بخوابم! صبح ڪہ بلند شدم بابا رفتہ بود. تصمیم گرفتم امروز خودم غذا درست بڪنم! اما هیچی تو خونہ نداشتیم . هر چی فڪر ڪردم یادم نمیومد بابا چه غذایی رو دوست داره! دلمو زدم بہ دریا و تو گوگل سرچ ڪردم *طرز تہیہ قورمہ سبزے!* 🍁به قلم بانو ح.جیم♡
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 ❤️ 🍃 مواد لازم رو یادداشت ڪردم و آژانش گرفتم . دم در یہ فروشگاه پیاده شدم و یڪے یڪے مواد لازمش رو خریدم.. برگشم خونہ و از روے دستور پخت یہ خورشتی بهم زدم ڪہ نگاهش میڪردم قندم میافتاد! اومدم برنج بار بزارم اما اینبار ضد حال خوردمو شد شفتہ پلو! بہ خودم دلدارے دادم ڪہ بیخیال خورشت محشر شده برنج ڪہ مہم نیست! خلاصہ با اعتماد بہ نفس تمام یہ میز شیڪ چیدم و منتظر اومدن بابا شدم ! . 10 دقیقہ بعدش رسید . وقتے از در وارد شد و میز رو دید ماتش برد و ڪیسہ غذا از دستش افتاد ! با دهن باز گفت:(( آزاده تو اینا رو پختے؟)) با خنده گفتم :(( اول سلام!)) با خنده محوے سلام ڪرد با طنازے گونمو نزدیڪ صورتش کردم محکم بغلم ڪرد و همونجا یہ بوس محڪم بہم داد! با خنده گفتم :"خوب دیگ لوس بازے بسہ..! بیا ڪہ الان غذا از دهن میوفتہ !" بابا ام لباساشو عوض ڪرد . یه دوش گرفت و اومد نشست سر سفره و با ڪلے بہ بہ چَح چَح نہارو خورد بعد از غذا رفتم تو اتاقم . 🍁به قلم بانو ح.جیم♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا