♡﷽♡
#قسمت19☘
#رمان_رؤیاےوصال❤️
نگاهش کہ بہ من افتاد تعجب ڪرد.
_خانم حکیمے شما اینجا چیکار میکنید؟چطورے بدون اجازه اومدید؟اقای ثابتے اگر بفهمه ... براے من مسئولیت داره خانم .آخہ چطورے شما ...
مشخص بود کلافه شده است.
_میدونم الان بهشون زنگ میزنم و خبر میدهم.
موبایلم را از کیفم درآوردم و شماره آقاے ثابتے را گرفتم. چندبارے آنتن نداد بالاخره گرفت.
وقتی متوجه شد من سامرا هستم خیلی ناراحت و عصبانی بود
_اگر اتفاقی بیفته جواب خانواده تون رو چے بدهم ؟چرا بدون اجازه رفتید؟
_فعلا که سالمیم به خانواده ام هم خودم اطلاع میدهم که شما بی تقصیرید.نگران نباشید.
هرچه فکر کردم تماس گرفتن با خانه هرچند کار خوبی بود اما بہ نگرانیش نمی ارزید.
بهتر این بود کہ به دايے پیام بدهم مختصر و کوتاه برایش نوشتم کہ کجا هستم .میدانستم توضیح دادن اضافے کار را خرابتر میکند.
داخل حرم شدم، از بدو ورود در درونم انقلابے به پا بود.
بعد از خواندن زیارتنامه ، نماز خواندم و بعد از آن "زیارت جامعہ کبیره ".
قصد کردم به سمت سرداب بروم .
بہ خانم شریفے هم گفتم.
او و مادرش هم با من همراه شدند.
بہ پله هاے ورودی سرداب کہ رسیدیم همانجا ایستادم .آنہا پایین رفتند اما من روے همان پله اول نشستم.
فقط نگاه مے کردم. گویے در این عالم نبودم.
زیر لب آرام شروع به زمزمه این شعر حافظ کردم
_گر من از باغ تو یک میوه بچینم چہ شود
پیش پایے بہ چراغ تو ببینم چہ شود
یارب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گرمن سوختہ یک دم بنشینم چہ شود ...
بہ اینجای غزل حافظ کہ رسیدم چشمہایم سوخت و اشکهایم بے اختیار جارے شد.
صدايے سکوت مرا شکست:
«آخر اے خاتمِ جمشیدِ همایون آثار
گر فِتد عکس تو بر نقش نگینم چہ شود»
صداے چہ کسے بود؟
از کنارم دو نفر بہ سختے رد شدند ، از پلہ ها پایین رفتند .
خوب کہ نگاه کردم حاج آقا پناهے بود و آن یکے سید طو...
نهههههه . او بود.
یعنے صدایم را شنید؟
محال بود. من بہ قدرے آرام این ابیات را خواندم که صداے خودم را هم بزور می شنیدم.
مگر این که ذهنم را خوانده باشد.
افکارم را پَس زدم و آرام اذن ورود گرفتم و پایین رفتم.
نگاهے کردم بہ سجده افتاده بود و شانہ هایش می لرزید.
دلهره داشتم ، یک حالت بیقرارے خاص .
من اینجا باید دنبال چہ چیزے باشم؟
بعد از نماز عصر در صحن نشستیم و با خانم شریفے مشغول صحبت بودیم.
ناگهان بہ فاصله نزدیک ، صداے چهار انفجار به گوشمان رسید، به قدرے صدا بلند بود کہ زیر پایمان لرزید.
سراسیمه خودمان را بہ بیرون حرم رساندیم.
بقیہ همسفرها منتظرمان بودند .
همهمه اے بہ پا شده بود. نیروهاے نظامے آماده باش کامل بودند و هر کدام بہ سمتے میرفتند.
بہ ما کہ رسیدند گفتند خیلے سریع از اینجا دور شوید.یا بہ داخل حرم بروید احتمالا حرم را می بندند.
↩️ #ادامہ_دارد
♡﷽♡
#قسمت20☘
#رمان_رؤیاےوصال❤️
بیرون کہ آمدیم . همچنان روبنده ام را انداخته بودم.
دنبال ماشین می گشتیم کہ آقاے محبے نفس زنان آمد .
رو بہ حاج آقا گفت:
راننده رفت هرچے اصرار کردم صبرکنه تا... بقیہ برسن ، نماند . گفت پول هم نمیخوام ، ترسید و فرار کرد.
حالا تو این اوضاع ماشین از کجا گیرمون بیاد؟
چند نفر بہ سمتمان آمدند و گفتند میخواهند درِ حرم را ببندند .
حاج آقا پرسید : تا کِے بسته میمونه ؟
یکی از آن مردان به عربی گفت:
هیچے معلوم نیست.تا وقتے مطمئن شدیم اینجا امنه، ممکنہ تا شب شاید هم تا فردا
هر کسے چیزے میگفت. من جلو رفتم و گفتم:
بهتره دنبال ماشین بگردیم . آخہ بقیہ تو کاظمین منتظرمون هستند .باید برسیم کربلا ...
اما سید طوفان سریع گفت
_نہ حاجے بهتره بریم داخل ، اینجاها امن نیست.
رو به او کردم :
_تا کِے بمونیم؟شاید این در تا فردا بستہ باشہ.
با تحکم گفت :
_تا هروقت لازم باشہ میمونیم .
رویم را برگرداندم
زیر لب طورے کہ نشنود گفتم :"بروبابا ، تو چیکاره اے؟ "
خداراشکر مرا نمیدید .
بہ سمتش برگشتم و طوری که مخاطبم حاج اقاست گفتم :
حاج آقا خب این چہ کاریہ بگردیم زودتر ماشین پیدا میشہ
طوفان با ناراحتی گفت: خانم نمی بینید چہ خبره؟خطرناکہ
_خب همہ دارن میرن
به سیاهی روبنده ام چشم دوخت و گفت:
همہ برن . قرار نیست ما تابع بقیه باشیم
_حاج آقا من کہ میگم بریم
بازهم او جواب داد
_فعلا کسے از شما نظر نخواست.
حاج آقا مجبور شد پا در میانی کند.
_ اے بابا شما دو نفر رو بزارن تا شب یکے بہ دو میکنید. بذارید ببینم چہ فکرے میشہ کرد؟
حِرصَم گرفتہ بود کہ نتوانستم جوابش را بدهم.
کمی از آن ها فاصله گرفتم . یک نفر آمد و با لهجہ عربے غلیظ گفت:
ماشین میخواید؟ کجا میخواید برید ؟
فورا گفتم:
بغداد ،کاظمین
مقدار کرایہ را گفت، قدری زیاد بود اما من از طرف بقیہ قبول کردم. سریع بہ سمتشان رفتم .
_حاج آقا ماشین پیدا شد.
همہ بہ من نگاه میکردند. اما "او" با تأسف سرش را تکان میداد.
"دیدے حالتو گرفتم ؟"
بقیہ هم ترجیح دادند بہ کاظمین برگردیم.
بہ سمت مینے بوس قراضہ اے کہ پارک شده بود، رفتیم و سوار شدیم.
صندلے عقب نشستم و روبنده ام را در آوردم . دلم سبڪ شده بود. شاید باید اول اینجا می آمدم تا براے " آنجا" آماده میشدم.
ماشین راه افتاد . گرسنہ بودم از کیفم شکلاتے درآوردم و مشغول خوردن شدم.
↩️ #ادامہ_دارد....
♡﷽♡
#پارت21☘
#رمان_رؤیاےوصال❤️
نیم ساعتی که گذشت ، ناگهان صداے ترکیدن چیزے بلند شد.
راننده ماشین را نگہ داشت . لاستیک عقب سمت راست پنچر شده بود.
.آقایان پیاده شدند و بہ راننده براے پنچرگیرے کمک کردند.
خانم شریفے دست کرد توے کیفش ، چند تا کیک در آورد. یکی از آنہا را رو بہ من گرفت.
_اینو بخور تا برسیم ضعف نکنے
_ممنون زهره خانم
درهمان حین سید طوفان داخل شد و نشست.
زهره خانم بہ اون هم ڪیک تعارف کرد .
نگاهش بہ جلو بود.صدایش بلند شد و من گوش هایم را تیز کردم ببینم چه می گوید؟
_لجبازے بعضے افراد ، آدماے دیگہ رو بہ رنج میندازه ...اگر مونده بودیم تو حرم الان اینجورے وسط این بیابون گرفتار نمیشدیم.
خواستم جوابش را بدهم ولی منصرف شدم.
کَل کَل کردن تو این شرایط آن هم با این آقا صحیح نبود.
زهره خانم نگاهے بہ من کرد و لبخندے زد .
_ این چیزا پیش میاد پسرم . اتفاقا خوبہ که داریم میریم اینجورے زودتر بہ بقیہ میرسیم.
از این جانب دارے زهره خانم خوشم آمد.
ماشین درست شد همہ سوار شدند.
همین کہ خواستیم حرکت کنیم یک ماشین کنار جاده ایستاد و دو نفر با لباس نظامے از آن پیاده شدند.
بہ سمت مینے بوس آمدند.
دلهره گرفتم.
بہ راننده گفتند:
اینجا نا امن هست . ما پشت سرتون میایم تا از این منطقہ خارج بشید.
یک جورایے محافظ مان بودند.
منتها جلو ماشین حرکت کردند و ما پشت سرشان.
نمے دانم چرا دلشوره داشتم ، یک جور حالت تهوع .
شاید ۲۰دقیقه نگذشته بود کہ یک وانت تویوتا سفید رنگے از بغلمان رد شد و صداے شلیک تفنگ بلند شد.
همه فریاد زدند
_یاقمر بنے هاشم
_یاحسین
یکے صدا زد :
_بخوابید رو زمین
تا آن روز از تنها چیزهایے کہ ترسیده بودم ، تاریکے بود و بعضے از حشرات .
اما اینجا فراتر از ترس بود.
ماشین جلویے ما متوقف شد و بالتبع مینی بوس هم ایستاد .
خم شدم زیر صندلے ، تمام بدنم میلرزید
فقط صداے گلوله میشنیدم .
توی دلم دعا میخواندم تا قدرے آرام شوم .اما هرچه میگذشت به ترسم افزوده میشد.
چندتا تیر بہ بدنہ مینی بوس خورد. شیشہ بالاے سرم فرو ریخت و خورده شیشه ها روی سر و صورتم پاشید.
جیغ بلندی کشیدم.
سرم را پایین انداختم.
نمیدانم قسمت جلو ماشین و سمت مردها چه خبر بود.
چند دقیقه ای کہ گذشت صداے شلیک قطع شد. آرام سرم را کہ بالا آوردم دو مرد کہ بہ صورتشان چفیه عربے بسته بودند بہ سمت ماشین نظامی جلویے رفتند و داخلش را گشتند.
صداے داد حاج آقا پناهی را شنیدم
_ یا حسین
طوفان داد زد و گفت:
حاج آقا عمامه و لباستو دربیار ...حاجیییییے اگر ببینند این لباسو ...حاجییییییے
اما حاج اقا ممانعت میکرد. عمامه و قبای حاج اقا را بزور کشید و به زیر صندلے پرتشان کرد.
طوفان نگاهی به عقب کرد و گفت: خانمها سرتون رو بالا نیارید.
همونجا بمونید.هیچکس بالا نیاد
یعنے اینجا آخر دنیاست؟
↩️ #ادامہ_دارد....
دعاي عهد.mp3
1.21M
🔊 قرائت زیبای #دعای_عهد
🌺 عهد بستم همه ی نوکری اشکم را
نذر تعجیل فرج هدیه به ارباب کنم
امام صادق (ع) دربارۀ این دعا فرموده است:
هرکس چهل صبحگاه این دعا را بخواند، از یاوران حضرت قائم (عج) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را زنده خواهد کرد، تا همراه آن حضرت جهاد نماید و به شمارۀ هرکلمه از آن، هزار پاداش برایش نوشته می شود، و هزار کار بد از او پاک می گردد.
(بحارالانوار، ج83، ص284، ح47)
____🌸🌿
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج🌤
°🦋°
•
.
↺متن دعای عهد↯❦.•
.
••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم»
.
📗اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
.
📗اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
.
📗اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
.
📗حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
.
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @Patoghemahdaviyoon』∞♡
﷽
دعای_فرج📜
🌈ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...✨
✨الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌈وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
✨وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌈واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
✨الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
🌈الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
✨محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌈الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
✨وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌈عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
✨كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
🌈محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
✨اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌈فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
✨الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌈ادْرِكْنى اَدرِکنی
✨الساعه الساعه الساعه
🌈العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)
[°•@Patoghemahdaviyoon✨]°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #راهیان_نور
🔻شهادت زود مُردن نیست،شهادت خوب مُردن است...
ترامپ (رئیسجمهورِ سابقِ آمریکا)
دَر بخشے از خاطراتِش عنوان کَرده:
بِه رغمِ خدمتهاۍ بسیار زیادے کِه دَر حقِ رژیمِ صهیونیستے انجام داده، اما نُخستوزیرِ سابقِ این رژیم را بِه علتِ کارهایے کِه عَلیهِ من انجام داده، نَخواهم بخشید.
مثلِ این کِه چاقو 🔪
دستهۍ خودشَم بریده.. هِه :}
اِمام علے (ع):
هَر كَس خود را دَر جايگاههاۍ تهمت قرار دَهد،
نَبايد كَسے را كِه بِه او گُمانِ بد مےبَرَد
سَرزنِش كُنَد.
#نهجالبلاغه
#حکمتِ۱۵۹
معجزه خود افشاگَرے چیست؟!
یعنے پذیرفتنِ نیمهۍ تاریکِ خود.
یعنے بپذیریم کِه حسودیم (😒)
کِه مےترسیم (😱)
کِه خودمون رو سَرزنِش مےکُنیم و...
این پذیرش، مسئولیت دَر پِے داره
و دقیقا بِه خاطرِ همین هست کِه اکثرا افراد، از پذیرش فرار مےکُنن!
اگر شما نیمهۍ تاریکِ خودتون رو بپذیرید و
مسئولیتِش رو گردن بگیرید،
بِه مرور مےتونید کنترلِ نیمهۍ تاریک رو دست بگیرید. (🤝🏻)
دقیقتَر بنگر، این غبار از آیِنه نیست
خود این منَم کِه دَر آیینه از غبار پُرَم
#فاضلنظرے
#سبک_زندگی
16.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسمِاللهِالنُّور ✨
#علےفانے
حتے اگر دَر میانِ مَردُمانِ این شهرِ شلوغ
یِک نفر تو را بفهمد، کافیست.. :)☕
#سبک_زندگی
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
@shahidhojatrahimi
📖نگاه متفاوت شهید #حاج_قاسم سلیمانی به قرآن
🌷ایشان رابطه ویژه و خاصی با قرآن داشت، بارها میدیدم با ماژیکهای فسفری روی عباراتی از قرآن خط میکشد، معلوم بود با آن بخشهایی که علامتگذاری میکند کار دارد.
خدا رحمت کند آقای شهید حاج حسین پورجعفری را که واقعاً یار بیبدیل و بینظیری برای او بود و همه زندگیاش را وقف او کرده بود.
معمولاً حاجی در فاصله دو جلسه قرآن میخواند یا وقتی سوار هواپیما میشد تا مثلا به سوریه برود.
🌷حسین که میدانست الان حاجی باید قرآن بخواند، سریع قرآن و ماژیکهای فسفری قرمز و سبز را به او میداد.
اوایل برایم سؤال پیش میآمد چرا حاجی قرآن را علامتگذاری میکند، بعد متوجه شدم نگاه او به قرآن غیر از نگاه ماست!
سردار سلیمانی سرباز واقعی #امام_زمان عج
@Patoghemahdaviyoon
در۵ مهر ماه سال ۱۳۹۰؛ در حالی که ۱۸ سال داشت وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد. جوّ مذهبی و عقیدتی دانشگاه، محیط مناسبی را برای رشد بیش از پیش برای او فراهم کرد، اودر طول دوره آموزش افسری و پاسداری مدام به فکر افزایش سطح تفکر و آگاهی خودش بود و توانست همزمان با دوره آموزش نظامی، مطالعاتش را در موضوعات مختلف خصوصا موضوعات عقیدتی فزونی بخشد.
کار فرهنگی
این شهید بزرگوار تا قبل از اعزام اکثر کتاب های شهید مطهری را خوانده بود و از مرکز بینش مطهر گواهی سطح یک را گرفته بود. مطالعه زیاد در عمق دید و وسعت نظر عباس تأثیر بسیار مثبتی گذاشت و کم کم او را به مرحله شعور و خودشناسی رساند (وصیت نامه و دلنوشته هایش گویای این تاثیر است)
#مدیر_محمد
#حدس_بزنید
@Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شما #رفیق_شهید داری؟
💠 بین شهداء یک رفیق پیداکنید، بعد باهاش مناجات کنید، براش هدیه بفرستید...شهداء خیلی کارها میتونند بکنند، اصلا شهید #زنده ست🌹
AUD-20211206-WA0015.mp3
3.12M
☘الله اکبـــــــــــــــــر☘
چقدرلیاقت داری
که وقتت رابزاری برای حرف زدن با خدا
نماز سکوی پرواز /۲
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ