eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
3.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
21 فایل
رستگاری در پرتو معرفت به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و پیروی از ولایت فقیه ارتباط با ادمین: 👇 @alamdar3313 "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
حسين ات نيّتِ سفر دارد تو میروی و خدا از دلت خبر دارد براي بدرقه هم آمده است به جای مادرتـان دست بر كمر دارد مسيرجاده زیاد است و دخترت کوچک برای تو اين سفر خطر دارد برای از اينجا زره ببر آقا برای پيكر او سنگ ها شرر دارد ميان قافله ات جا كه هست با زينب بگو كه و معجر اضافه بر دارد بيا حسين عوض كن تو ساربانت را گمان كنم كه به نظر دارد بيا برای خودت هم بخر آقا ثواب دارد عـزيـزم كجا ضرر دارد : عید مبعث شد و دیدم به دلم ولوله شد دیدم انگار که در أرض و سماء زلزله شد هاتفی ضجه زنان، ناله برآورد که وای راهی کرب و بلا و یک قافله شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام . @B3313M
قدم اگر خمید، فدای سرحسین جانم به لب رسید، فدای سرحسین سابق این شهر عاقبت شد مادر شهید، فدای سرحسین یک چند وقتیست در این شهر هیچ کس لبخند من ندید، فدای سرحسین هر جمله ی بشیر مرا پیر کرده است مویم شده سفید، فدای سرحسین گلچین چهار تا گل گلخانه ی مرا چه وحشیانه چید، فدای سرحسین هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها اشکم به رخ چکید، فدای سرحسین هر شب به یاد تشنگی کودک رباب خواب از سرم پرید، فدای سرحسین پاسبان حرم شد به جای من دستش اگر برید، فدای سرحسین گویند جا شده به مزار محقری آن قامت رشید، فدای سرحسین : هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکرِ عباسِ تو دربست، یا ام البنین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز شهادت امّ‌العبّاس، امّ الادب، حضرت امّ‌البنین سلام‌ الله علیها را تسلیت عرض می‌کنیم🏴 . @Quranahlebayt
💢 داستانی زیبا در مورد حضرت مولاتی (س) 💢 ♦️راوی این داستان همسر حضرت عباس علیه السلام است. وقتی همسرم با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته ی مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد، همواره صحبتهای از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد. امروز در بازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله ی بنی کلاب ملاقات کردم، وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه (حضرت ام البنین) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل، اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: *هنوز هم شمشیر می بنده؟ شمشیر؟ نه! *پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغیر کرده. یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن میداند؟ از حیرت، سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده ی بی اختیار و بی مقدمه شان؛ روی مرا بوسید و گفت: شما دختران شهر چقدر ساده اید؟ قبیله ی بنی کلاب به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیرزنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ی ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه (حضرت ام البنین) در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند. بعد در حالی که می خندید ادامه داد: هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد، وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی؟ می گفت: مردی نمی بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم. **من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب، بگویید آخر چه شد؟ خب معلوم است آخرش چه شد، وقتی به نمایندگی از طرف برادرش علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد، او از فرط شادمانی و رضایت گریست و گفت: خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او مرد مردان را نصیب من کرد. ✅ بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی @Quranahlebayt
❇️ از نمونه تاریخ 🔷در شب عاشورا اول كسی كه نسبت به ابا عبد الله اعلام یاری كرد، همین برادر رشیدش أبو الفضل بود. بگذریم از آن مبالغات احمقانه ای كه می كنند، ولی آنچه كه در تاریخ مسلم است، الفضل بسیار رشید، بسیار شجاع، بسیار دلیر، بلند قد و خوش رو و زیبا بود (وَ كان یُدْعی قَمَرَ بنی هاشم) كه او را «ماه بنی هاشم» لقب داده بودند. اینها حقیقت است. شجاعتش را البته از علی علیه السلام به ارث برده است. 🔷 داستان مادرش حقیقت است كه علی به برادرش عقیل فرمود: عقیل! زنی برای من انتخاب كن كه «وَلَدَتْهَا الْفُحولَةُ» از شجاعان به دنیا آمده باشد. «لِتَلِدَ لی فارِساً شُجاعاً» دلم می خواهد از آن زن فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید. عقیل، را انتخاب می كند و می گوید این همان زنی است كه تو می خواهی. تا این مقدار حقیقت است. آرزوی علی در أبو الفضل تحقق یافت. 🔷امّ البنین یعنی مادر پسران (مادر چند پسر) ، ولی خود این كلمه مثل امّ كلثوم است كه حالا ما اسم می گذاریم. مخصوصاً در تاریخ دیدم كه یكی از جدّات یعنی مادر بزرگهای امّ البنین اسمش امّ البنین بوده و شاید به همین مناسبت اسم ایشان را هم امّ البنین گذاشته اند. همین دختر را برای امیر المؤمنین خواستگاری كردند و از او چهار پسر برای امیر المؤمنین متولد شد و ظاهراً دختری از او به دنیا نیامده است. بعد این زن به معنی واقعی امّ البنین یعنی مادر چند پسر شد. امیر المؤمنین دیگر هم داشت: اولاً خود حسنین (امام حسن و امام حسین) شجاعتشان محرز بود، محمّد بن حنفیّه از جناب أبو الفضل خیلی بزرگتر بود و در جنگ جمل شركت كرد و فوق العاده شجاع و قوی و جلیل و زورمند بود. 🔷امّ البنین مادر حضرت أبو الفضل در حادثه ی كربلا زنده بود ولی در كربلا نبود، در مدینه بود. در مدینه بود كه خبر به او رسید كه در حادثه كربلا قضایا به كجا ختم شد و هر چهار پسر تو شهید شدند. این بود كه این زن بزرگوار به قبرستان بقیع می آمد و در آنجا برای فرزندان خودش نوحه سرایی می كرد. نوشته اند این قدر نوحه سرایی این زن دردناك بود كه هر كه می آمد گریه می كرد، حتی مروان حكم كه از دشمن ترین دشمنان بود. 🔷این زن گاهی در نوحه سرایی خودش همه ی بچه هایش را یاد می كند و گاهی بالخصوص ارشد فرزندانش را. أبو الفضل، هم از نظر سنی ارشد فرزندان او بود، هم از نظر كمالات جسمی و روحی. من یكی از دو مرثیه ای را كه از این زن به خاطر دارم برای شما می خوانم. به طور كلی عربها مرثیه را خیلی جانسوز می خوانند. این مادر داغدیده در این مرثیه ی جانسوز خودش گاهی این گونه می خواند، می گوید: ای چشم ناظر، ای چشمی كه در كربلا بودی و آن مناظر را می دیدی، ای كسی كه در كربلا بودی و می دیدی، ای كسی كه آن لحظه را تماشا كردی كه شیر بچه ی من أبو الفضل از جلو، شیربچگان دیگر من پشت سرش بر این جماعت پست حمله برده بودند، ای چنین شخصی، ای حاضر وقعه ی كربلا، برای من یك قضیه ای نقل كرده اند، من نمی دانم راست است یا دروغ، آیا راست است؟ به من اینجور گفته اند، در وقتی كه دستهای بچه ی من بریده بود، عمود آهنین به فرق فرزند عزیز من وارد شد، آیا راست است؟ 💔بعد می گوید أبو الفضل، فرزند عزیزم! من خودم می دانم اگر تو دست می داشتی مردی در جهان نبود كه با تو روبرو بشود. اینكه آمدند چنین جسارتی كردند برای این بود كه دستهای تو از بدن بریده شده بود. ▪️و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. 📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج17 @Quranahlebayt
قدم اگر خمید، فدای سرحسین جانم به لب رسید، فدای سرحسین سابق این شهر عاقبت شد مادر شهید، فدای سرحسین یک چند وقتیست در این شهر هیچ کس لبخند من ندید، فدای سرحسین هر جمله ی بشیر مرا پیر کرده است مویم شده سفید، فدای سرحسین گلچین چهار تا گل گلخانه ی مرا چه وحشیانه چید، فدای سرحسین هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها اشکم به رخ چکید، فدای سرحسین هر شب به یاد تشنگی کودک رباب خواب از سرم پرید، فدای سرحسین پاسبان حرم شد به جای من دستش اگر برید، فدای سرحسین گویند جا شده به مزار محقری آن قامت رشید، فدای سرحسین : یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز شهادت ، ، سلام‌ الله علیها را تسلیت عرض می‌کنیم🏴 . @Quranahlebayt