💫🌸دعـای نـور🌸💫
🌟#بِس٘مِ_اللّٰهِ_الرَّحْمٰنِ_الرَّحِيمِ💞
✨بِسْمِ_اللّٰهِ_النُّورِ ،
🌟بِسْمِ_اللّٰهِ_نُورِ_النُّورِ ،
✨بِسْمِ_اللّٰهِ_نُورٌ_عَلىٰ_نُورٍ ،
🌟بِسْمِ_اللّٰهِ_الَّذِى_هُوَ_مُدَبِّرُ_الْأُمُورِ ،
✨بِسْمِ_اللّٰهِ_الَّذِى_خَلَقَ_النُّورَ_مِنَ_ النُّورِ .
🌟الْحَمْدُ_لِلّٰهِ_الَّذِى_خَلَقَ_النُّورَ_مِنَ_ النُّورِ ،
✨وَأَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ ،
🌟فِى كِتابٍ مَسْطُورٍ ،
✨فِى رَقٍّ مَنْشُورٍ ،
🌟بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ ،
✨عَلىٰ نَبِيٍّ مَحْبُورٍ .
🌟الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ ،
✨وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ ،
🌟وَعَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ .
✨وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ
🌟وَآلِهِ طاهرین✨✨✨
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✅
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
هیچکسی...
جای تو رو...
توُ دل من پُر نمیکنه!
زيارت جامعه، شناسنامه اهل بيت عليهم السلام است .
نماز شب و دو رکعت نماز عشق برای مولا مون مهدی زهرا سلام الله علیها.🌹🌸
عاقبتتون ختم به خیر ظهور رو ببینید☺️
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج💫🌟✨
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم
اصلاً انگار فقط دردسرم آقاجان
در بساط غمتان مدعیام ، اما حیف
غافل از ناله و اشکِ سحرم آقاجان
پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی
کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان
غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا
باز کن دربه رویم، پشتِ درم آقاجان
#نوای_دلتنگی💔
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨🌹
امام زمانی شویم 💚
#اَللّهُمَ_عَجّل_لِولیّک_الفَرَج✅
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#خوابیدن روی سنگریزه
اویل جنگ در گروه جنگ های نا مننظم شهید با شهید چمران همکاری می کرد.
شب ها که می خواست بخوابد با همان لباسی که تنش بود
می رفت بیرون سنگر و روی سنگ ریزه ها می خوابید
یک شب بهش گفتم:چرا این کار رو می کنی،چرا توی سنگر نمی خوابی؟
جواب داد:بدن من خیلی استراحت کرده،خیلی لذت برده،حالا باید اینجا ادبش کنم.
#خاطره ای از شهید سید حمید میرافضلی
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#آنها مریض بودند
اومد بهم گفت: " میشه ساعت 4 صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ "
ساعت 4 صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...
بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت، اما نیومد ...
نگرانش شدم؛ رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و توش نماز شب می خونه و زار زار گریه می کنه!
بهش گفتم: " مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی! می خواستی نماز شب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم؟؟! "
برگشت و گفت: " خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه. من شونزده سالمه!
چشام مریضه! چون توی این شانزده سال امام زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضه! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم ...
گوشام مریضه! هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم ... "
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#راز فرماندهی
شهید رستگار فرمانده لشگر 10 سیدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی
نداشتند. یک روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد.
حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد.
وقتی از جایگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر 10 برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت
جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره میکرد که « چرا در میان جمعیت بلند
شدی؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.»
حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم.
خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحیر مانده بود.
حاج کاظم به برادرش سفارش کرد که جریان فرماندهی او را برای کسی نگوید.
اگر چه خانواده اش بالاخره فهمیدند.
#خاطره ای از سردار شهید حاج کاظم رستگار
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#فرمانده یا تلفنچی
بعد از عملیات فتح المبین رفتم کرخه نور تا سید را ببینم و از سلامتی اش با خبر شوم.
گوشه ی سنگر یک تلفن بودکه سید مدام با آن حرف میزد ولی هر دفعه به گونه ای صحبت می کرد
که خیلی عادی و معمولی جلوه کند.
پرسیدم: آسید حمید مسئولیت شما توی جبهه چیه ؟
سیدگفت من تلفن چی فرمانده ام.
درست می گفت.خودش هم فرمانده بود و هم تلفنچی فرمانده.
فرمانده خط بود ولی برای اینکه همشهری هایش نفهمندچه مسئولیتی دارد،
جلوی ما آن طوری برخوردمی کرد.
به همه نیروهایش گفته بود در موردمسئولیتش به کسی چیزی نگویند.
#خاطرات سردار شهید سید حمید میرافضلی
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#حدیث دردناک
می دانست از ساواکی ها می باشند و می خواهند براش پرونده سازی کنند.
از او پرسیده بودند نظرت در مورد حجاب چیه؟
گفته بود: من کە نظری ندارم باید از روحانیت پرسید!
من فقط یه حدیث بلدم کە هرکس همسرش را بی حجاب در معرض دید دیگران قرار دهد
بی غیرت است و خداوند او را لعنت می کند.
ساواکی ازش پرسید شاه را داری می گی؟
خنده ای کرد و گفت من فقط حدیث خواندم.
#خاطره ای از شهید محمد منتظرالقائم
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
#احسان با والدین
مریضی مادرش همزمان شده بود با آزمون مهمی که سپاه قرار بود بگیرد.
محمد چند ماهی مرخصی گرفته بود تا حسابی مطالعه کند .
بر خلاف تصور خیلی ها، محمد قید امتحان را زد
دنبال مریضی مادرش را گرفت تا این که مادر بستری شد.
یک ماه و نیم به مادر رسیدگی کرد.
رفته بود ویلچر گرفته بود تا مادر را در حیاط بیمارستان بگرداند.
بارها مادر را بر دوش گذاشته و از پله های بیمارستان آورده بود پایین!
به مادرش خیلی احترام می گذاشت .
#خاطره ای از شهید محمد گرامی
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs