زتو دیده چون بدوزم که توئی چراغ دیده
ز تو کِی کنار گیرم که تو در میان جانــــی
#خواجوی_کرمانی
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
#واژه_شناسی
#ریشه_یابی
زِپرتی واژه روسی Zeperti به معنی زندانی است و بهره گیری از آن، یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است. در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد، دیگران میگفتند: زپرتی شد.این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇👇
@Torreh_Poem
➰طُـــــرّه
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
#شهریار
@Torreh_Poem
ای سحرخیزتر از صبح! بیَفشان مویت
که نسیم از دَمِ گیسوی تو جان میگیرد
#مریم_رضایی
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
📖حکایت فرار مردی از دست عزرائیل🤔
روزی حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشانحالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟
مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!
حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم، به باد می گویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم.
عزرائیل ادامه داد: تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم...
از که بگریزیم؟ از خود؟ ای محال
از که برباییم؟ از حق؟ ای وبال
#حکایت_مثنوی
#مولانا
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
➰طُـــــرّه
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
#کاظم_بهمنی
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem
➰طُـــرّه
نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
#فاضل_نظری
@Torreh_poem
➰طُـــــرّه
ای نفس صبحدم گر نهی آنجا قدم
خسته دلم را بجو، در شکن موی دوست
جان بفشانم زشوق، در ره بادصبا
گر برساند به ما، صبح دمی بوی دوست
#امیرخسرو_دهلوی
#صبح_بخیر😊
@Torreh_Poem
🌻#احادیث_و_روایات
━━━━━━━━━━━
#امام_رضا_علیه_السلام:
«مَنْ فَعَلَ مَا لَزِمَهُ مِنْ اَمْرِ الْمُؤْمِنِینَ بَاهَی اللهُ تَعَالَی بِهِ وَ مَلائِکَتُهُ »
هر کس وظایف خود را نسبت به مؤمنان انجام دهد خداوند و فرشتگان به او مباهات می کنند.
مستدرک الوسائل/ ج 2/ ص 413
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
در حق برادران مراعات خوش است
شب با غزل و اشک و مناجات خوش است
از سوی ملائک و خداوند کریم
بر بنده ی اینچنین، مباهات خوش است
@Torreh_Poem
➰طُـــــرّه
دل مَـرَنجان که زِ هر دل به خدا راهی هست
هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست...
شعر و ادب فارسی(طُـــــܝܘ)👇👇
@Torreh_Poem