#نامه_31_نهج_البلاغه_عصمت_امام_حسن_علیه_السلام
🤔#پرسش
❔🔆 متن و ترجمه نامه 1⃣3⃣ نهج البلاغه
( ✉️نامه به فرزندش امام حسن در سال 31 هجری ، وقتی از جنگ صفین باز میگشت و به سرزمین [حاضرین] رسیده بود. )
💥مشاهده کنید در نهج البلاغه علی به وضوح شخصیت حسن را شرح داده و پسرش را آدمی دنیا پرست و گرفتار هوس معرفی کرده است ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌امام حسن علیه السلام ، طبق تصریح روایات شیعه و اهل سنت ، یک شخصیت ممتاز و ستوده بوده که به عنوان سید و آقای #جوانان بهشت معرفی شده که خداوند بهشتیان را به وجود ایشان زینت داده و بارها با پای پیاده به حج مشرف شدند و چندین بار ، تمام اموال خود را در راه خداوند بخشیدند ، و مصداق آیه تطهیر و مودت می باشد و محبت به ایشان مصداق محبت به خداوند و دشمنی با ایشان #مصداق دشمنی با خداوند است .
📚بحار الانوار ج 43 ص 263 باب 12_ فضائل الخمسه من الصحاح السته ج 3 ص 168 به بعد
👌بی شک چنین شخصیت ممتازی که زینت و سرور بهشتیان است ، هیچگاه اهل دنیا و غرق در #شهوات نمی شود . بلکه از هر گونه ناپاکی و ناخالصی پاک و مطهر است ، چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛
« من و علی و #حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین ، مطهر و معصوم هستیم »
📚کمال الدین ج 1 ص 280
❕و فرمود ؛
« هر کس می خواهد رستگار شود ، به علی و امامان از فرزندانش تمسک کند ، زیرا آنان برگزیدگان الهی بوده و از هر گناه و #خطایی معصوم هستند »
📚عیون الاخبار ج 2 ص 57
👌علی علیه السلام در وصف فرزندش امام حسن علیه السلام و سایر امامان فرمودند ؛
« آنان معصوم هستند از تمام گناهان صغیره و کبیره و در جواب دادن خطا نمی کنند و هیچ گاه #گرفتار سهو و نسیان نمی شوند »
📚بحار الانوار ج 25 ص 351
❕ایشان از همان کودکی مورد #عنایت الهی بوده اند ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« زمانی که امام به دنیا می آید ، به او حکمت داده می شود و با علم و وقار زینت داده می شود و لباس #هیبت و بزرگی بر او پوشانده می شود و خداوند چراغی از نور برای او قرار می دهد که درون و نهان افراد را می شناسد و اعمال بندگان را می بیند »
📚بحار الانوار ج 25 ص 39
❕حال آنچه مورد اشکال #معاند قرار گرفته است ، نامه 31 نهج البلاغه است که امام علیه السلام خطاب به فرزندش ، امام حسن می فرماید ؛
« اين نامه به فرزندى است آرزومند، آرزومند چيزهايى كه هرگز دست يافتنى نيست و در راهى #گام نهاده است كه ديگران در آن گام نهادند و هلاك شدند (و چشم از جهان فرو بستند) كسى كه هدف بيمارىها و گروگان روزگار، در تيررس مصائب، بنده دنيا، بازرگان غرور، بدهكار و اسير مرگ، همپيمان اندوهها، قرين غمها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات و جانشين مردگان است.»
🔸معاند می گوید ، این تعبیرات چگونه با شخصیت #معصوم امام حسن علیه السلام همخوانی دارد ؟
👌گویی #معاند توجه ندارد که اين گونه تعبيرات در مقام اندرز و نصيحت پدرانه به فرزند، مطلبى رايج است. مهم اين است كه گر چه مخاطب در اين نامه يك نفر است؛ ولى هدف همه شيعيان و مسلمانان جهان، بلكه فرزندان آدم اند؛ گويى امام عليه السلام به عنوان پدر همه انسانها سخن مى گويد و مخاطبش امام حسن عليه السلام به عنوان همه #فرزندان، مورد نظر است.
📚پیام امام امیر المومنین ج 9 ص 460
❕نظیر این تعابیر در گفتگوهای روزانه ما و در ادبیات زبانهای مختلف دیده می شود که انسان روی سخن را به کسی می داند اما هدفش این است که دیگران بشنوند و به اصطلاح ؛ « به در می گوید #دیوار بشنوند» یا عرب به این ضرب المثل می گوید « ایاک اعنی و اسمعی یا جاره »( مخاطبم تویی ولی همسایه تو بشنو)
👌شاهد این سخن آن است که در آیه 23 اسراء خداوند پیامبر را مخاطب قرار می دهد و می فرماید ؛
« پرودگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید . هرگاه یکی از آن دو یا هر دو نزد تو به پیری رسیدند کمترین اهانتی به آنها روا مدار و #گفتار بزرگوارانه به آنها بگو»
👌در این آیه پیامبر را #مخاطب قرار داده است در حالی که می دانیم پیامبر سالیان دراز قبل از نبوت پدر و مادر خود را از دست داده بود . بنابراین این گونه تعابیر به صورت خطاب به پیامبر و تفهیم امت است و از قبیل همان ضرب المثل معروف « ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» که یکی از فنون #بلاغی می باشد بیان شده است .
📚پیام قرآن ج7 ص 158
👌در آن نامه نهج البلاغه هم ، اگر چه مخاطب امام حسن علیه السلام است ، اما مخاطبین اصلی تمام امت هستند که علی علیه السلام از موضع پدری پیر و با تجربه اقدام به نصحیت و اندرز آنان می کند و از آنجا كه امام عليه السلام به مقتضاى حديث معروف «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» ( بحار الانوار ج 16 ص 95) پدر #تمام امّت است، مخاطب در اين وصيّتنامه در واقع همه امّتند.
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht
#نهی_از_استدلال_با_قرآن_آیات_متشابه
🤔#پرسش
❔چرا کتابی که ادعای الهی بودن دارد قابل برداشت های متفاوت است و واضح نیست ⁉️
در نهج البلاغه نامه ۷۷ صفحه آمده است :
#به_قرآن با خوارج #جدل_مپرداز زیرا قرآن دارای دیدگاه کلی بوده و تفسیر های گوناگونی دارد تو چیزی می گویی و آنها چیز دیگر لیکن با سنت پیامبر با آنان به بحث و گفتگو بپرداز که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند
🖋__ طبق اعتراف علی بن ابی طالب قرآن مبهم است و قابل استدلال نیست زیرا تفاسیر مختلفی می توان از قرآن برداشت کرد
دوما آیا مبهم بودن قرآن جز نقص های قرآن نیست ⁉️
آیا کتابی که الهی است و دارای اعجاز لغوی است ( بنا به ادعا ) باید دارای برداشت های متفاوت باشد⁉️
طبق اعتراف امام علی ، استنباط و استناد از قرآن اشتباه است چون قرآن مبهم است ( اگر کسی شیعه علی است نباید در بحث به قرآن استناد کند )
آیا با وجود مبهم بودن قرآن ، عرضه روایات بر قرآن شبیه شوخی نیست⁉️
چگونه می توان روایات را بر قرآن عرضه کرد در حالی که خود قرآن مبهم و قابل تفاسیر گوناگون است ⁉️
در حالی که علی سنت پیامبر ( روایات نقل شده از پیامبر) را قطعی و قرآن را مبهم می داند ❕
💠#پاسخ💠
👌خداوند در مورد آیات قرآن می فرماید ؛
« هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم » « او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات" محكم" [صريح و روشن] است، كه اساس اين كتاب مى باشد، (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، بر طرف مى گردد.) و قسمتى از آن،" متشابه" است ، اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستى) براى آن مى طلبند، در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند » ( آل عمران 7)
👌مراد از « آياتٌ مُحْكَماتٌ » آياتى است كه مفهوم آن به قدرى روشن است كه جاى گفتگو و بحث در آن نيست، آياتى همچون قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ( اخلاص 1) بگو او است خداى يگانه » ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ( شوری 11)" هيچ چيز همانند او نيست"، اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ( زمر 26)" خداوند آفريننده و آفريدگار همه چيز است"، لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ( نساء 11) " سهم ارث پسر معادل سهم دو دختر است" و هزاران آيه مانند آنها در باره عقايد و احكام و مواعظ و تواريخ، همه از محكمات مى باشند.
❕اين آيات (محكمات) در قرآن" ام الكتاب" ناميده شده، يعنى اصل و مرجع و مفسر و توضيح دهنده آيات ديگر است.
👌واژه" متشابه" در اصل به معنى چيزى است كه قسمتهاى مختلف آن، شبيه يكديگر باشد، به همين جهت به جمله ها و كلماتى كه معنى آنها پيچيده است و گاهى احتمالات مختلف در باره آن داده مى شود،" متشابه" مى گويند، و منظور از متشابهات قرآن همين است، يعنى آياتى كه معانى آن در بدو نظر پيچيده است، و در آغاز، احتمالات متعددى در آن مى رود، اگر چه با توجه به آيات محكم، تفسير آنها روشن است.
❕براى نمونه آيات متشابه، قسمتى از آيات مربوط به صفات خدا و چگونگى معاد را مى توان ذكر كرد، مانند" يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ" دست خدا بالاى دستهاى آنها است" (فتح 10) كه درباره قدرت خداوند مى باشد" وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » خداوند شنوا و دانا است" ( بقره 224) كه اشاره به علم خدا است و مانند" وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ ترازوهاى عدالت را در روز رستاخيز قرار مى دهيم" ( انبیاء 47)كه در باره وسيله سنجش اعمال سخن مى گويد .
👌بديهى است نه خداوند دست (به معنى عضو مخصوص) دارد و نه گوش (به همين معنى) و نه ترازوى سنجش اعمال، شبيه ترازوهاى ماست، بلكه اينها اشاره به مفاهيم كلى قدرت و علم و وسيله سنجش مى باشد.
📚تفسیر نمونه ج 2 ص 433
💠ادامه 👇
#ادامه👇
❕بر این اساس ، على عليه السلام خطاب به ابن عباس در آن زمان كه او را براى سخن گفتن با خوارج فرستاد روش استدلال در برابر آنان را به او ياد مى دهد و مى فرمايد: به آيات متشابه قرآن كه ممكن است تفاسير مختلفى براى آن داشته باشند احتجاج نكند، بلكه با سنّت كه بسيار شفاف و روشن است .
🔸« با آيات قرآن با آنها بحث و محاجّه نكن، زيرا (بعضى از آيات) قرآن تاب معانى مختلف و امكان تفسيرهاى گوناگون دارد تو چيزى مى گويى و آنها چيز ديگر (و سخن به جايى نمى رسد) ولى با سنّت صريح (پيامبر) با آنها گفت وگو و محاجه كن كه راه فرارى از آن نخواهند يافت (و ناچار به تسليم در برابر آن هستند).»
📚نهج البلاغه خطبه 77
👌چنان که گفتیم ، اين يك واقعيت است كه بعضى آيات قرآن متشابهاند كه آنها را مى توان بر معانى مختلف و گاه متضاد حمل كرد در حالى كه آيات محكمات و غير متشابه را مى توان تفسير كرد؛ ولى افرادى كه دنبال اغراض خاصى هستند بدون مراجعه به آيات محكمات، آيات متشابه را بر اهداف انحرافى خود تطبيق مىكنند؛ مثلًا قرآن مجيد در آيه 22 و 23 سوره قيامت مى فرمايد: «؛ (آرى) در آن روز صورتهايى شاداب و مسروراند و به (الطاف) پروردگارشان مى نگرند» گروهى اين آيه را چنين تفسير كرده اند كه روز قيامت خدا را با چشم سر مىتوان ديد در حالى كه قرآن در آيه محكمش مى گويد: «چشمها او را نمىبينند». ( انعام 103)و در داستان موسى پس از آن كه عرضه داشت: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا تو را ببنيم» فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد». ( اعراف 143)
👌قرآن محكمات و متشابهات دارد؛ يعنى آياتى كاملًا روشن و آياتى كه ممكن است معانى مختلف براى آن ذكر شود. هرگاه اين آيات در كنار هم چيده شود عربى مبين است و مفاهيمى كاملًا روشن دارد؛ مثلًا آيه « «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»؛ حكم تنها از آنِ خداست» ( یوسف 40) هنگامى كه در كنار آيه شريفه «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِّنْ أَهْلِها» ( نساء 35) گذارده شود معلوم مى شود كه معناى حاكميت و داورىِ خدا اين است كه هركس مى خواهد حكميت كند بايد طبق قرآن و فرمان خدا باشد و لازم نيست خداوند درباره هر قضيه شخصيه اى آيه اى نازل كند.
❕ولى بيماردلان و كسانى كه به تعبير قرآن «الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ»
مىباشند متشابهات را مى گيرند و محكمات را رها مى كنند و آيات قرآن را مطابق ميل و خواسته نادرست خود تفسير مى نمايند.
❕به همين دليل امام عليه السلام به ابن عبّاس مى فرمايد: «براى رهايى از بحثهاى منافقان و كوردلان به سراغ قرآن نرود، زيرا بحثهاى دامنه دارِ محكم و متشابه پيش مى آيد و آنها كه فقط به دنبال متشابهات اند به خواسته خود مى رسند».
👌مى دانيم خوارج آيه شريفه «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّه» ( یوسف 40) را بهانه كرده بودند و مى گفتند حكميت كه على عليه السلام در مقابل شاميان آن را پذيرفته بر خلاف اين آيه است، زيرا اين آيه حكميت را فقط براى خدا مى داند. در حالى كه مىدانيم آيه ناظر به اين معنا نيست و حاكميت خداوند را در احكام كلّى بيان مىكند نه موارد جزئى و شخصى و تطبيق آن كليات بر موارد شخصى بايد به وسيله حكمين انجام گيرد؛ ولى آنها بر پندار باطل خود اصرار داشتند اما اگر ابن عباس مثلًا به حديث معروف«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ» ( بحار الانوار ج 10 ص 450 ) یا حديث «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» ( همان ج 23 ص 103) که از پيغمبر اكرم به طور مسلم نقل شده استدلال كند، ديگر آنها نمى توانند پاسخى به آن بگويند.
📚پیام امام امیر المومنین ج 11 ص 430
👌خلاصه آنکه ، آیات متشابه با رجوع به آیات محکم ، تفسیر روشنی و بدیهی دارد و به هیچ عنوان نمی توان ادعا کرد که قرآن مبهم است ، اما چون خوارج چشمان خود را بر روی حقیقت بسته بودند ، علی علیه السلام به ابن عباس توصیه می کند که با قرآن با خوارج محاجه نکند ، زیرا آنان به دنبال فتنه افکنی بودند و بر آیات متشابه تکیه می کردند و هیچگاه تن به حقیقت نمی دادند .
👌در رابطه با فلسفه وجود آیات متشابه در قرآن و راسخان در علم که آگاه به تاویل آیات قرآن و آیات متشابه هستند ، دو پاسخ گذشته ما را مطالعه فرمایید ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/1543
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6302
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht
#حدیث_رد_الشمس
🤔#پرسش
❔حضرت علی به خورشید گفت:خورشید؟
خورشید:بله قربان
علی:امام تو کیه پیشوای تو کیه؟
خورشید:شما قربان
پس برگرد به اون طرف که من میخوام نماز عصرو زودتر بخونم
خورشید:چشم قربان
بعد علی گفت حالا برو رد کارت
بنظر شما اگر کسی در قرن 21صورتش را روبه اسمان کند و اینگونه سخنها از زبانش بشنوند مردم کدام مکان را به او پیشنهاد میکنند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌طبق نصوص مسلم تاریخی و اسناد معتبر شیعه و اهل سنت ، خورشید دو مرتبه برای علی علیه السلام بازگشت ، یک مرتبه در زمان پیامبر گرامی اسلام و مرتبه دیگر در زمان خلافت علی علیه السلام .
🔸مرتبه اول طبق نقل شیخ مفید چنین است ؛
« ایشان به نقل از اسماء (دختر عُمَيس)، امّ سَلَمه ، جابر بن عبد اللّه انصارى، ابو سعيد خُدْرى و گروهى از صحابه می آورد ؛
«روزى، پيامبر در منزلش بود و على عليه السلام هم نزد او، كه جبرئيل عليه السلام بر ايشان نازل شد تا از طرف خداى پاك، برايش رازگويى كند.
👌هنگامى كه وحى، پيامبر را فرا گرفت، پيامبر بر ران امير مؤمنانْ تكيه كرد وسرش را برنداشت تا آن كه خورشيد، غروب كرد. از اين رو، امير مؤمنان، ناچارشد نماز عصر را نشسته بخواند و براى ركوع و سجود آن، اشاره كند.
🔸پيامبر خدا، هنگامى كه از آن حالت بيرون آمد، به امير مؤمنان فرمود: «آيا نماز عصرت فوت شده است؟».
👌گفت: اى پيامبر خدا! به خاطر وضعيّت و حالتى كه در وقت گرفتن وحى داشتى، نتوانستم ايستاده نماز بخوانم.
❕پيامبر فرمود: «از خدا بخواه كه خورشيد را برايت برگردانَد تا بتوانى نمازت
را ايستاده و در وقت آن، همان وقتى كه از تو فوت شد، بخوانى. خداوند به خاطر اطاعتت از خدا و پيامبرش، خواسته ات را اجابت مى كند».
👌امير مؤمنان، از خداوند كه نامش بلند باد، بازگشت خورشيد را درخواست كرد. خورشيد براى او برگشت و در آسمان، در همان جايى كه هنگام عصر بود، قرار گرفت و امير مؤمنان، نماز عصرش را در وقت آن خواند. سپس خورشيد، غروب كرد. اسماء گفت: به خدا سوگند، به هنگام غروب خورشيد، صدايى چون صداى حركت ارّه در چوب از آن شنيديم.»
📚الإرشاد ج 1 ص 345، إعلام الورى: ج 2 ص 350، المناقب لابن شهر آشوب ج 2 ص 316
👌این مضمون از نقل علاوه بر آنکه متواترا در روایات شیعه نقل شده است ؛
📚بحار الانوار ج 41 ص 166 باب 109
👌مورد نقل متواتر علمای اهل سنت هم قرار گرفته است؛
📚المعجم الكبير: ج 24 ص 152 ح 391، المناقب لابن المغازلي ص 98 ح 141 _تاريخ دمشق: ج 42 ص 314، البداية والنهاية: ج 6 ص 78._ مشكل الآثار: ج 2 ص 8، تاريخ دمشق: ج 42 ص 314 ح 8865 ، تذكرة الخواصّ: ص 50 و ...
❗️علامه عالى قدر شيخ عبد الحسين امينى مى نويسد ؛
« مجال يادكرد همه آن متون و طرق و اسناد نيست؛ چرا كه خود، نيازمند كتابى سِترگ است؛ ولى نمونه اى از آنچه را كه محدّثان و بزرگان آورده اند، مى آوريم. پاره اى از آنان، پس از يادكرد روايت، بر آن ايراد گرفته اند و گروهى هم درباره آن بحث كرده، آن را صحيح شمرده اند و در مجموع، به مقدار كافى و قانع كننده در مورد آن، روايت موجود است.
👌آن گاه، نام 43 تن از علمای اهل سنت را ياد مى كند.
📚الغدیر ج 3 ص 185
👌بى گمان، آنچه در الغدير آمده (چنانچه خود علّامه امينى اشاره كرده است)، نام تمام كسانى نيست كه حديث را در آثار مكتوب خود آورده اند و علّامه امينى از افراد مشهورى چون فخر الدين رازى در التفسير الكبير ( ج 32 ص 126)و رافعى در التدوين و دياربكرى در تاريخ الخميس و ... ياد نكرده است.
📚براى اطلاع بيشتر از گزارشگران حديث، ر. ك: إحقاق الحق: ج 5 ص 521 539 و ج 16 ص 315 331 و ج 20 ص 617 620 و ج 21 ص 261 271.
👌اكنون، نام برخى از اين گونه كسان را كه علّامه امينى شناسانده است، مى آوريم ؛
❗️حافظ ابو بِشْر دولابى، حافظ ابو جعفر طحاوى، حافظ ابو جعفر عقيلى، حافظ ابو القاسم طبرانى، حاكم ابو عبد اللّه نيشابورى، حافظ ابن مردوُيِه اصفهانى، ابو اسحاق ثعلبى، ابو الحسن فقيه ماوَرْدى، حافظ ابو بكر بيهقى، حافظ خطيب بغدادى، حافظ ابو زكريا ابن مَنْده، حافظ ابن حَجَر عسقلانى، حافظ جلال الدين سيوطى، نور الدين سَمهودى، حافظ ابن حَجَر هيثمى، نور الدين حلبى، حافظ ابو الحسن عثمان بن ابى شَيبه و حافظ قاضى عياض و ...
❗️ابن حجر، از علمای برجسته اهل سنت در كتاب الصواعق المحرقة در ضمن برشمارى كرامات على عليه السلام نوشته است ؛
👌« از كرامات شگفت امام على عليه السلام اين است كه در آن روز كه سر پيامبر صلى الله عليه و آله بر دامنش بود، خورشيد براى وى بازگشت ... و طحاوى و قاضى در كتاب الشفاء آن را صحيح دانسته و شيخ الاسلام ابو زُرْعه و ديگران، آن را نيكو شمرده، كلام آنانى را كه حديث را جعلى دانسته اند، رد كرده اند »
📚الصواعق المحرقه ص 128
👌ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌« جريان بازگشت خورشيد براى على عليه السلام پس از پيامبر گرامی چنين بود كه وقتى علی علیه السلام مى خواست براى ورود به بابل از فرات بگذرد، بسيارى از ياران وى به گذراندن چارپايان و وسايلشان [از فرات] پرداختند و وى با گروهى نماز عصر راخواند.
❕مردم هنوز عبور نكرده بودند كه خورشيد، غروب كرد و نماز بسيارى فوت شدو اكثر مردم، فضيلت نماز جماعت گزاردن به همراه وى را از دست دادند. [بنا براين،] در اين باره با هم گفتگو مى كردند.
🔸هنگامى كه وى بحث آنان را در اين مورد شنيد، از خداوند عز و جل خواست كه خورشيد را براى وى برگرداند تا همه يارانش براى گزاردن نماز عصر در وقت آن، گرد آيند.
👌خداوند عز و جل، دعاى على عليه السلام را در باز گرداندن خورشيد، اجابت كرد و خورشيد درافق، با همان حالتى كه هنگام عصر داشت، پديدار شد.
❕هنگامى كه على عليه السلام سلام نماز را داد، خورشيد، غروب كرد و صداى شديدى از آن شنيده شد كه مردم را ترساند و آنان، تسبيح و تهليل و استغفار و سپاس خداوند را بر نعمتى كه براى آنان آشكار شده بود، فراوان به جاى آوردند.
خبر اين موضوع در همه جا پيچيد و بين مردم، پخش شد.»
📚الإرشاد: ج 1 ص 346، روضة الواعظين: ص 145، إعلام الورى: ج 1 ص 351، المناقب لابن شهر آشوب: ج 2 ص 318
👌در اثبات اين گونه حوادث، مُحال نبودن آنها (به خاطر وجود نقلهاى استوار)، كافى است. بى گمان، وقوع چنين حادثه اى كه نمونه آن در تاريخ قطعا بوده است مانند معجزه شق القمر ، عقلًا مُحال نيست تا از دايره قدرت الهى بيرون باشد. بنا بر اين، پذيرفتن آن به گونه جريانى «خلاف عادت»، امّا بر اساس علل و عوامل موجود در هستى و با قدرت خداوندِ «سبب سازِ سبب سوز»، چه مانعى دارد؟
👌به بیان دیگر ؛
❕کسانی که می گویند چنین معجزاتی از امور #محال است و مورد قبول ما نمی باشد ، توجه ندارند که معجزه به معناى انجام يك محال عقلى نيست، زيرا محال عقلى (خواه محال ذاتى باشد مانند اجتماع #نقيضين و ضدين در محل واحد و در زمان واحد، يا محال بالغير مانند كارى كه وجود آن سرانجام منتهى به يك محال عقلى مى شود) به حكم عقل غير ممكن است، يا به تعبير ديگر از دايره قدرت بيرون باشد، يعنى اصولًا به كاربردن كلمه «قدرت» در مورد آن بى معناست، مثل اينكه پيامبر یا امام بخواهد در آنِ واحد چيزى موجود باشد و موجود نباشد، و يا صخره عظيمى را در پوست يك تخم مرغ جا دهد بى آنكه صخره كوچك شود يا تخم مرغ بزرگ گردد، اين گونه پيشنهادها در درون خود تضادى را پرورش مى دهد، يعنى خود پيشنهاد غلط است و در حقيقت مفهومش اين است كه انسان چيزى را بخواهد و نخواهد (دقت كنيد).
❕بنابراين محالات عقلى نه در بحث اعجاز و نه در هيچ بحث ديگرى قابل طرح نيست، آنچه قابل طرح است محال عادى مى باشد، بنابراين معجزه فقط يك محال عادى است. يعنى طبق روال معمولى قانون علت و معلول چنين چيزى با اسباب و شرايط معمولى و با نيروى انسانى قابل #تحقق نمى باشد، ولى هيچ مانعى ندارد كه با نيروى الهى حاصل گردد .
📚پیام قرآن ج 7 ص 270
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht