eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔آیا ام حبیبه همسر رسول خدا شخصیت مثبتی بوده است؟ در کتابخانه قائمیه جزوه در مورد ایشان است و وی را از زنان مورد الگو معرفی نموده است ❗️❗️ 💠💠 👌ام حبيبه دختر ابى سفيان صخر بن حرب بن اميّه، زوجه رسول خدا بود و نام مادرش صفيّه بنت ابى العاص است. نام او را رمله بیان کرده اند ، كه به كنيه‏ اش ام حبيبه مشهور گرديد اما شیخ كلينى به نقل از امام رضا ع نام او را آمنه ذكر كرده است ؛ 📚الکافی ج 5 ص 367 ❕ در اوايل دعوت پيغمبر اسلام آورد و با همسرش عبيد الله بن جحش به حبشه مهاجرت كرد. شوهرش به دين نصرانيت برگشت، ولى او مسلمان باقى ماند. عبيد الله نصرانى از دنيا رفت و نجاشى- (پادشاه حبشه) به وكالت رسول الله ، ام حبيبه را در سال ششم يا هفتم قمرى به ازدواج آن حضرت درآورد. درباره شرح ‏حال ام حبيبه و چگونگى عقد ازدواجش، ابن سعد چند خبر نقل كرده است، به جهت اختصار از ذكر آن خوددارى مى‏ شود ، جهت اطلاع رجوع شود ؛ 📚الطبقات الکبری ج 8 ص 97 👌چنان که گفته شد او در اوايل دعوت پيغمبر ، اسلام آورد و با همسرش عبيد الله بن جحش به حبشه مهاجرت كرد و از حبشه به مدينه هجرت كرد و پيامبر براى ازدواج با وى، طعام داد و فرمود: « اين سنت پيامبران است كه هنگام ازدواج وليمه (طعام) مى ‏دهند. » 📚الکافی ج 5 ص 367 👌چرایی ازدواج پیامبر گرامی با ام حبیبه ، دز جهت تجدید روحیه او بوده است . یعنی پیامبر گرامی برای تجدید روحیه و تثبیت ایمان او به اسلام از او خواستگاری نمود . امّ حبیبه بدون همسر در کشوری غریب باقی ماند و روحیه وی در اثر این دو حادثه ( یعنی ارتداد همسر و بودن در ، دیاری غریب ) ضعیف شد. ❕پیامبر گرامی مصلحت دید او را به ازدواج خود درآورد تا به گونه ای روحیه او را تقویت کند. از این رو نامه ای به نجاشی نوشت و از او خواست تا امّ حبیبه را برای او خواستگاری کند. و او چنین کرد. امّ حبیبه چنان از شنیدن این خبر خوشحال شد که تمام النگوهای خود را به غلامی که این خبر مسرّت بخش را به وی داده بود، بخشید. پیامبر گرامی با زنی ازدواج کرد که او را ندیده بود، ولی در عین حال در آن شرایط حسّاس از او خواستگاری نمود. 📚اسلام شناسی ، رضوانی ، ص 654 ❕در سال هشتم هجرى پدر ام حبيبه، ابو سفيان، براى تمديد پيمان به مدينه آمد و داخل حجره دخترش شد و روى فرشى كه پيغمبر معمولا بر آن مى‏ نشست، قرار گرفت. ام حبيبه فرش را كشيد. ابو سفيان گفت: از نشستن من بر روى اين فرش مضايقه مى‏ كنى؟ گفت بلى. اين فرشى است كه رسول خدا بر آن مى ‏نشيند، تو مشركى و نمى‏ توانى بر روى آن بنشينى. » 📚الطبقات الکبری ، ج 8 ص 100 _ اعلام النساء ج 1 ص 464 👌 اين گفتار حاكى از قوت ايمان او به خداوند و پيامبرش است. زيرا برغم دورى از پدر و حب پدر و فرزندى، به سبب احترام و علاقه ‏اى كه نسبت به رسول الله داشت، اجازه نداد، پدر مشركش- كه دشمن خدا و رسولش بود- بر روى فرش پيامبر بنشيند. 📚محدثات شیعه ، ص 56 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕شواهدی حاکی بر آن است که ام حبیبه بر آن ایمان و درستکاری که ابتدای امر بود ، تا آخر باقی نماند ؛ 1⃣نقل می کنند که پیراهن خونین عثمان را به همراه نعمان بن بشیر به سوی برادرش معاویه فرستاد ؛ 📚مروج الذهب ج 2 ص 354 _انساب الاشراف ، ص 291 _ تاریخ مدینه دمشق ج 24 ص 282 ❕این عمل او از این جهت بوده است که معاویه را به بهانه خونخوهی عثمان بر علیه علی علیه السلام بشوراند . 2⃣نقل می کنند که « چون خبر قتل محمد بن ابى بكر به عايشه رسيد در تعقيبات نماز خود معاويه و عمرو بن عاص را لعن مى‏ ، كرد و ام حبيبه چون به قتل محمد آگاه شد گوسفندى را بريان كرد و براى عايشه فرستاد ، ( كنايه از اينكه برادر تو را چنين بريان كردند ) ، عايشه گفت خدا بكشد اين دختر زن زانيه را بخدا قسم كه ديگر بريان نخواهم خورد » 📚تذکره الخواص ص 107 _ انساب الاشراف ج 2 ص 291 👌او از کشته شدن محمد بن ابی بکر خوشحالی می کرد ، در حالی که محمد بن ابی بکر از یاران مخلص علی ع بود ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ، ج 6 ص 373 3⃣مطابق نقل ها ، پیامبر گرامی نیز برای مدتی از ام حبیبه کناره گرفت و به نزد او نرفت ؛ 📚انساب الاشراف ج 1 ص 467 _ فتح الباری ج 9 ص 93 _ مصنف ابن ابی شیبه ، ج 3 ص 329 ❕شاید ام حبیبه در پایان عمرش از این عملکرد خود پشیمان شده و توبه کرده باشد ، به خاطر دو جریان ؛ 1⃣ نقل می کنند ، ام حبيبه قبل از فوت، عايشه را صدا زد و از او به سبب آنچه در ميانشان گذشته بود، طلب آمرزش كرد و با ام سلمه نيز به همين ترتيب رفتار نمود. 📚اعلام النساء ج 1 ص 465 2⃣نقل از امام على بن حسين عليه السّلام است که مى‏ فرمايد ؛ « وارد محلى در خانه على بن ابى طالب عليه السّلام شدم و جايى را كندم؛ در آن سنگى يافتم كه بر آن نوشته شده بود: اين قبر رمله بنت صخر ( ام حبیبه ) است. سنگ را دوباره سر جايش گذاشتم‏ » 📚اسد الغابه ج 5 ص 457 ❕لذا رجالی معروف ، مامقانى او را از زنان راوى شمرده است و مى‏ گويد ؛ «إنّى أعتبرها من الحسان أقل و العلم عند اللّه تعالى» ؛ « حداقل گفتار درباره ‏اش اين است كه او را حسن مى‏ دانم و خدا آگاه است. » 📚تنقیح المقال ج 3 ص 71 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔چرا عاقبت زن ها و بچه های بیگناه در طوفان نوح مرگ بود ؟ وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ و بترسيد از فتنه‌اى كه تنها ستمكارانتان را در بر نخواهد گرفت و بدانيد كه خدا به سختى عقوبت مى‌كند. آیه 25 سوره انفال در آيه مورد بحث «فِتْنَه» به معناى بلاها و مصائب اجتماعى است كه دامن همه را مى‌گيرد و👈 به اصطلاح خشك و تَر در آن مى‌سوزند.👉 نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 7  صفحه : 166 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ » « و از فتنه ‏اى بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمى‏ رسد (بلكه همه را فرا خواهد گرفت چرا كه ديگران سكوت اختيار كرده ‏اند) و بدانيد خداوند كيفر شديد دارد. » ( انفال 25) ❕فتنه در قرآن مجيد در موارد متعددى بكار رفته ؛ گاهى به معناى آزمايش و امتحان و گاهى به معناى بلاء و مصيبت و عذاب آمده است اين كلمه در اصل به معناى داخل كردن طلا در كوره است تا خوبى و بدى آن آشكار شود سپس به معنى آزمايشها كه نشان دهنده چگونگى صفات باطنى انسان‏هاست بكار برده شده است، و همچنين در مورد بلاها و مجازات‏ها كه باعث تصفيه روح انسان و يا تخفيف گناه اوست بكار مى‏ رود. 📚مفردات راغب ، ج 1 ص 623 ❕در آيه مورد بحث « فتنه » به معناى بلاها و مصائب اجتماعى است كه دامن همه را مى‏ گيرد و به اصطلاح خشك و تر در آن مى‏ سوزند. 👌و در حقيقت خاصيت حوادث اجتماعى چنين است هنگامى كه جامعه در اداء رسالت خود كوتاهى كند و بر اثر آن قانون‏شكنى‏ ها و هرج و مرج‏ها و ناامنى‏ ها و مانند آن به بار آيد نيكان و بدان در آتش آن مى‏ سوزند و اين اخطارى‏ است كه خداوند در اين آيه به همه جوامع اسلامى مى‏ کند و مفهوم آن اين است ؛ ❕افراد جامعه نه تنها موظفند وظايف خود را انجام دهند بلكه موظفند ديگران را هم به انجام وظيفه وادارند زيرا اختلاف و پراكندگى و ناهماهنگى در مسائل اجتماعى موجب شكست برنامه‏ ها خواهد شد و دود آن در چشم همه مى‏ رود، من نمى‏ توانم بگويم چون وظيفه خود را انجام داده‏ ام از آثار شوم وظيفه ‏نشناسى‏ هاى ديگران بر كنار خواهم ماند چه اينكه آثار مسائل اجتماعى فردى و شخصى نيست. 👌اين درست به آن مى ‏ماند كه براى جلوگيرى از هجوم دشمنى صد هزار نفر سرباز نيرومند لازم باشد اگر عده‏ اى مثلا پنجاه هزار نفر وظيفه خود را انجام دهند مسلما كافى نخواهد بود و نتايج شوم شكست هم وظيفه ‏شناسان را مى ‏گيرد و هم وظيفه ‏نشناسان را، و همانطور كه گفتيم خاصيت مسائل جمعى و گروهى همين است. ❕اين حقيقت را به بيان ديگرى نيز مى‏ توان روشن ساخت و آن اينكه ؛ 👌 نيكان جامعه وظيفه دارند كه در برابر بدان سكوت نكنند اگر سكوت اختيار كنند در سرنوشت آنها نزد خداوند سهيم و شريك خواهند بود. ❕چنان كه در حديث معروفى از پيامبر نقل شده كه فرمود ؛ « خداوند عزوجل هرگز عموم را به خاطر عمل گروهى خاص مجازات نمى‏ کند مگر آن زمان كه منكرات در ميان آنها آشكار گردد و توانايى بر انكار آن داشته باشند در عين حال سكوت كنند در اين هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد كرد. » 📚تفسیر المنار ج 9 ص 638 _ تفسیر نمونه ج 7 ص 131 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕بنابراین ، مفهوم آیه شریفه آن است که گروهی به خاطر جرمی که مرتکب شده اند ، عذاب می شوند و گروه دیگر ، اگرچه ظلم آنان را مرتکب نشده اند ، و از نیکان بوده اند ، اما به فعل جرم و ظلم گروه اول راضی بوده و آنان را نهی از منکر نکرده اند ، آنان از این جنبه تقصیر کرده اند و گرفتار مجازات می شوند ، لذا در روایت مشهوری آمده است که راوی می گوید به على بن موسى الرضا عليهما السّلام عرض كردم ؛ ❕« اى فرزند رسول خدا در باره روايتى كه از امام صادق عليه السّلام نقل شده و آن حضرت فرمودند ، هر گاه حضرت قائم خروج كنند فرزندان قاتلين امام حسين عليه السّلام را به خاطر كردار پدرانشان مى‏ كشد چه مى‏ فرماييد؟حضرت فرمودند ؛ واقع همين است.عرض كردم: پس فرموده حقّ تعالى در قرآن: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ (هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نگيرد) معنايش چيست؟ ❕حضرت فرمودندد؛ « خداوند در تمام اقوالش صادق است ولى در عين حال بايد توجّه داشته باشى كه فرزندان قاتلين امام حسين عليه السّلام به افعال و كردار پدرانشان راضى بوده و به آنها افتخار مى ‏كردند و به مقتضاى «كسى كه به چيزى راضى باشد همچون شخصى است كه آن چيز را انجام داده» فرزندان قاتلين همچون قاتلين سيّد الشهداء مى‏ باشند. 👈و اگر شخص در مشرق كشته شود و ديگرى در مغرب راضى و خشنود باشد راضى با قاتل نزد خدا شريك در قتل مى‏ باشد👉 و چون اين فرزندان به كردار پدرانشان راضى مى‏ باشند لا جرم حضرت قائم عليه السّلام وقتى خروج نمودند ايشان را مى‏ كشد. » 📚علل الشرایع ج 1 ص 229 ❕در میان قوم نوح نیز بیگناه عذاب نشد ، همه یا مجرمین و مکذبین بودند که عذاب شدند و یا از تایید کنندگان و سکوت کنندگان در برابر ظلم و تکذیب دسته اول ، چنان که در روایت دیگری از امام رضا ع آمده است که هروى می گوید ؛ « محضر امام رضا ع عرضه داشتم ؛ چرا خداوند عزّ و جلّ در زمان حضرت نوح عليه السّلام تمام دنيا را در آب غرق نمود با اين كه در ميان مردم اطفال و كسانى كه بى‏ گناه بودند وجود داشتند؟ 👌حضرت فرمودند ؛ « در ميان غرق ‏شدگان نه اطفال بود و نه بى‏ گناه. ، امّا اطفال نبود زيرا حقّ عزّ و جلّ چهل سال قبل از غرق نمودن دنيا صلب مردان و رحم زنان قوم نوح را عقيم نمود لذا در هنگام غرق طفلى وجود نداشت.و امّا بى‏ گناه در آنها نبود زيرا هيچ گاه قادر متعال كسى را كه گناه ندارد با عذاب خود هلاك نكرده است و افراد غرق شده (دو دسته بودند ) ؛ 1⃣آنان كه پيامبر خدا يعنى نوح عليه السّلام را تكذيب نمودند. 2⃣كسانى كه راضى به تكذيب دسته اوّل بودند اگر چه به ظاهر تكذيب نمى‏ كردند. 👌 كسانى كه داخل و حاضر در مجلس تكذيب نبوده ولى وقتى خبر تكذيب مكذّبين را شنيدند به آن راضى و خشنود شدند مانند كسانى هستند كه در آن مجلس حاضر بوده (و پيامبر را تكذيب نمودند.) » 📚التوحید ، ص 392 _ عیون الاخبار ج 2 ص 75 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔گاف علمی ائمه معصوم ➖امام علی با آن علم غیبش منشأ شیر مادر را نمی‌دانست🤠 ◾️علی‌بن ابیطالب گوید: ادرار دختر بچه شير خوارى كه غذا خور نشده ، اگر به لباس برسد بايد شسته و تطهير گردد، چون شيرى را كه مى‌خورد از مثانه مادر توليد مى‌گردد ، اما ادرار پسر بچه شير خوارى كه غذا خور نشده ، شستن لازم ندارد ، چون شیر مادرش از پشت بازوها و شانه‌ بوجود مى‌آيد ◼️منبع: علل الشرائع - تألیف شيخ صدوق - ج۱ - ص۲۹۴ ❗️❗️ 💠💠 1⃣به اجماع علمای شیعه بول کودک شیر خوار نجس است ، اگر چه غذاخور نشده باشد ، بنابراین روایت مذکور که ممکن است از آن عدم نجاست بول پسر شیرخواری که غذاخور نشده استفاده شود ، خلاف اجماع علمای شیعه است ؛ 📚التذکره ، علامه حلی ، ج 1 ص 52 « نجس باجماع العلماء » 2⃣روایت مورد استناد معاند خلاف روایات معتبر ما است ، زیرا در روایات ما تصریح شده است که اگر مثلا لباسی به بول کودک شیرخواری که غذا خور نشده ، نجس شده ، نیازی به شستن و فشردن ندارد و تنها یک مرتبه آب ریختن بر آن ، موجب پاک شدنش می گردد ، و در این حکم ، فرقی بین دختر و پسر شیر خوار نیست . ❕حلبی می گوید ؛ « از امام صادق ع سوال کردم که در مورد بول کودک ، امام ع فرمود تنها آب ریختن کفایت می کند ،( و نیازی به شستن نیست ) ، اما اگر غذاخور باشد ، با آب آن را بشور ، و در این حکم فرقی بین کودک پسر و دختر نیست » « َ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ فَإِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ بِالْمَاءِ غَسْلًا وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ (فِي ذَلِكَ) شَرَعٌ سَوَاءٌ » 📚الکافی ج 3 ص 56 _ التهذیب ج 1 ص 249 ❕این مضمون در روایات دیگری نیز تاکید شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 3 ص 397 باب 3 « بَابُ طَهَارَةِ الثَّوْبِ مِنْ بَوْلِ الرَّضِيعِ بِصَبِّ الْمَاءِ عَلَيْهِ مَرَّةً وَاحِدَة » 3⃣روایت مورد استناد معاند سندا ضعیف است ، چرا که در سند آن کسانی چون نوفلی و سکونی وجود دارد که در وثاقت آنان بحث و اشکالاتی است ، لذا علامه مجلسی در ذیل روایت مذکور می نویسد ؛ « طبق مشهور ، ضعیف است » 📚ملاذ الاخیار ج 2 ص 334 4⃣اهل سنت روایت می کنند که اگر کودک شیر خوار ، پسر باشد و هنوز غذا خور نشده باشد ، لباسی که به بولش نجس شده نیازی به شستن ندارد ، اما اگر دختر باشد ، باید شسته شود ، اگر چه دختر هنوز غذا خور نشده باشد ؛ « «إِنَّمَا يُنْضَحُ مِنْ بَوْلِ الذَّكَرِ، وَ يُغْسَلُ مِنْ بَوْلِ الْأُنْثَى».« ٍّ: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ فِي بَوْلِ الرَّضِيعِ: «يُنْضَحُ بَوْلُ الْغُلَامِ، وَ يُغْسَلُ بَوْلُ الْجَارِيَةِ». 📚سنن ابن ماجه ، ج 1 ص 424 _ مسند احمد ج 6 ص 339 _ مستدرک حاکم ج 1 ص 166 و .... ❕از آنجایی که راوی روایتی که معاند از کتب شیعه به آن استناد کرد ، سکونی بوده که از اهلسنت است ؛ 📚خلاصه الاقوال ، علامه حلی ، ص 86 👌به نظر می رسد که سکونی مطابق عقیده خودشان یعنی اهلسنت ، روایت مذکور را جعل کرده و به امام صادق ع و امام علی ع نسبت داده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕ملحد که اخیرا به نقد سخنان آقای رائفی پور در کانالش پرداخته ، به نظر از ایشان تاثیر پذیرفته و مطالب و اشیاء غیر مرتبط را به هم ربط داده و آسمان و ریسمان بافته و یک نتیجه گیری می کند 😄 ❕او با استفاده از یک تصویر گنگ و مبهم از خدای بابلیان ( طبق ادعای خودش ) ، مدعی شده که بابلیان معتقد بوده خدایشان بر روی عرش و تخت است و حاملینی دارد و خدایشان از نظر جثه از همه بزرگتر است و تخت خدایشان نیز بر روی آب است و قرآن کپی برداری از آیین بابلیان است ❗️ 👌گذشته از آنکه هزار و یک تفسیر از تصویر ادعایی او می توان ارائه داد ، بر خلاف تفسیری که او ارائه می دهد ، با این وجود بر اساس سخن او نیز ارتباطی بین تفسیر او و آموزهای قرآنی نیست ؛ 1⃣اگر شعار اسلام و قرآن آن است که « الله اکبر » ، مقصود آن نیست که خداوند از نظر جثه و جسم از بقیه بزرگتر است ، زیرا خداوند اصلا جسم نیست ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3249 ❕در ذیل در مورد مفهوم جمله « الله اکبر » توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1659 2⃣در مورد عرش خداوند هم توضیح داده ایم که مقصود مجموعه جهان هستی است و فرشتگان حامل عرش ، یعنی اجراء کنندگان حاکمیت و تدبیر خداوند در جهان هستی ، نه آنکه تختی باشد و خداوند بر تختی نشسته و فرشتگان نیز آن تخت را حمل کنند ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3077 3⃣در مورد بودن عرش خداوند یعنی مجموعه جهان هستی بر روی آب نیز در ذیل توضیحات کافی را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2449
🤔 ❔در سوره زمر آيه 73 و سوره فصّلت آيه 30، باغ بهشت يكى معرفى شده است، امّا در سوره كهف آيه 31، کلمه «جنّات» به معنای چند باغ استفاده شده است. آیا این‌ تناقض نیست ❗️❗️ 💠💠 👌واژه «جنّت» در لغت عرب، از ريشه «جنن»- به معناى «ستر (پوشيدگى و حفاظ داشتن)»- ، همان باغ يا بستان است كه زمين آن، به سبب تراكم بسيار درختان يا گل‏ها، از ديده پوشيده مى‏ ماند. ❕ابن فارس در اين باره مى ‏گويد ؛ « جنّت، بوستان است و چنين بودنش، براى اين است كه درختان، با برگ‏هايشان [زمينى را] مى ‏پوشانند. » 📚معجم مقاييس اللغة ، ج 1 ص 421، ذيل «جَنّ». ❕از تعبيرات مختف قرآن مجيد به خوبى استفاده مى‏ شود كه باغ‏هاى بهشتى متعدد و گوناگون است، و با توجه به رواياتى كه در تفسير آيات مربوط به اين قسمت آمده روشن مى‏ شود كه اين اشاره به مراتب و درجات و مقامات بهشتيان است كه هر گروهى از آنها طبق شايستگى‏ ها در اين باغ‏هاى بهشتى كه هريك از ديگرى برتر و والاتر است جايگزين مى‏ شوند. ❕خداوند می فرماید ؛ «آنها كسانى هستند كه بهشت جاودان براى آنان است، 👈باغ‏هايى از بهشت 👉كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است. » ( کهف 31 ) « امّا كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند 👈باغ‏هاى بهشت جاويدان از آنها خواهد بود 👉اين وسيله پذيرائى (خداوند) از آنهاست، در مقابل اعمالى كه انجام مى‏ دادند. » (سجده 19 ) ❕« امّا كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند 👈باغ‏هاى فردوس👉 منزلگاهشان است. » ( کهف 107 ) ❕« سومين گروه، پيشگامان پيشگامند- آنها مقربانند- و در👈 باغ‏هاى پر نعمت بهشت جاى دارند »👉 ( واقعه 10_ 15 ) ❕ « و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد👈 دو باغ بهشت است، آن دو باغ بهشتى كه داراى انواع نعمت‏ها و درختان پر طراوت است- و پائين‏ تر از آنها دو بهشت ديگر است- هر دو كاملًا خرم و سر سبزند.» 👉 ( رحمان 46 _ 48 _ 62 _ 64 ) 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕مثلا در ذیل آیات سوره الرحمان ، از پیامبرگرامی می خوانیم که فرمود ؛ «دو باغ بهشتى كه بناى آنها و ظروف و هرچه در آنهاست از نقره است و دو باغ بهشتى كه بناى آنها و ظروف و هرچه در آنهاست از طلاست»! 📚مجمع البیان ، ج 9 و 10 ص 210 ❕همين معنا با صراحت بيشترى در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است، فرمود ؛ «نگوييد بهشت يكى است زيرا خداوند مى‏ فرمايد: (پائين‏تر از آن، دو بهشت ديگر است) و نگوييد درجه واحدى است، چرا كه خدا فرموده: «درجاتى است بعضى بالاتر از بعض ديگر ، و اين تفاوت به خاطر اعمال آنهاست». 📚همان منبع ❕امام باقر ع فرمود ؛ « بهشت‏هاى نام‏برده در قرآن، عبارت‏ اند از: بهشت عَدْن (دست نخورده)، بهشت فردوس ، بهشت نَعيم (ناز و نعمت)، و بهشت مأوا (آسايش). خداوند عز و جل، بهشت‏هاى ديگرى نيز دارد كه با اين بهشت‏ها در ميان گرفته شده‏ اند ( و در بین آنها قرار دارند )» 📚الکافی ج 8 ص 100 ❕و فرمود ؛ « بهشت‏های ( اصلی ) ، چهار تايند؛ چرا كه خداوند مى‏ فرمايد: «و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو بهشت است». اين، در جايى است كه شخص به طرف شهوتى از شهوات دنيا كه گناه است، هجوم مى‏ آورد و در همان حال، به ياد مقام پروردگارش مى ‏افتد و از ترس او، آن شهوت را رها مى‏ کند. اين آيه در باره چنين كسى است. اين دو بهشت، براى مؤمنان و پيشتازان است. ❕و سخن او كه: «و پايين ‏تر از آن دو، دو بهشت ديگر است»، يعنى پايين‏تر از آنها در رتبه، نه پايين‏تر از آنها در قُرب [و نزديكى به خداوند]. اين دو بهشت، براى اصحاب يمين ‏اند، و عبارت اند از: بهشت نعيم (ناز و نعمت) و بهشت مَأوا (آسايش). 👌در اين چهار بهشت، ميوه‏ ها از لحاظ فراوانى، مانند برگ درختان و ستارگان‏ اند. گرداگرد اين چهار بهشت، ديوارى است كه طول آن، پانصد سال راه است. يك خشت آن، از نقره است و يك خشتش از طلا و يك خشتش دُر و يك خشتش ياقوت است و ملاطش، مشك و زعفران است و كنگره‏ هايش نورى درخشان‏ اند. انسان، عكس خود را در اين ديوار مى ‏بيند. اين ديوار، هشت دروازه دارد و هر دروازه ‏اش، دو لگنه دارد كه پهناى آنها به اندازه يك سال دويدنِ اسبِ تيز تك است. » 📚الاختصاص ص 356 _ بحار الانوار ج 8 ص 218 ❕بنابراین ، بهشت داراى مقامات و درجات و مراتبى است و مى‏ توان هر كدام را بهشتى دانست، و بدون شك تفاوت مقامات اولياء اللَّه ايجاب مى‏ كند كه درجات آنها در بهشت متفاوت باشد بهشت مقربين با اصحاب اليمين متفاوت است، و بهشت كسانى كه در قله‏ هاى ايمان و معرفت و اعمال صالح قرار دارند با كسانى كه در مراتب پائين‏ترند فرق دارد. 👌حال پاسخ اشکال ملحد ؛ ❕قابل توجه اينكه «جنت» در آيات قرآن گاه به صورت مفرد آمده ( الجنه ) كه مفهوم جنس را مى‏ رساند، و تمام باغ‏هاى بهشتى را شامل مى‏ شود . 📚پیام قرآن ، ج 6 ص 271 ❕ یعنی « ال » وارد شده بر سر « جنه » « ال جنس » است و شامل تمام باغهای بهشتی می شود ،👈 مثلا « ال » موجود بر « الانسان » در آیه شریفه « ان الانسان لفی خسر » ، ال جنس است و شامل تمام انسانها می شود ، جز آنهایی که در ادامه آیه استثناء می خورد . 👉 👌و گاه به صورت جمع، (جنات) كه شامل تمام باغ‏هاى بهشتى و مراحل و مراتب مختلف آن است . ❕شبهه افکن چون با ادبیات عرب بیگانه است ، گمان کرده است که استعمال مفرد « جنه » با استعمال جمع آن « جنات » در تضاد است ، در حالی که توجه ندارد که « ال » وارد بر « جنه » ، « ال » جنس است و شامل تمام باغ ها می شود و تضادی میان این دو استعمال نمی باشد ، جهت اطلاع بیشتر از « ال جنس » رجوع شود ؛ 📚ترجمه و شرح مغنی الادیب ، صفایی ، ج 1 ص 114 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخی به معاند در مورد داغ گذاردن بر حیوانات ؛ ❕در اسلام از داغ نهادن بر صورت حیوان که موجب اذیت و زجر کشیدن حیونات است ، نهی شده است ؛ « نهی عن الوسم فی وجوه البهائم » 📚الفقیه ج 4 ص 9 👌از آنجایی که در گذشته و حال ، گله داران حیوانات خود را با هم به صحرا برای چریدن می برند و خوف اشتباه و گم شدن حیوانات بوده است ، آنان برای آنکه بر حیوان نشانی بگذارند تا گم نشوند ، بر صورت او داغ می گذاردند ، اسلام از این عمل نهی کرد و تنها اجازه داد که در صورت نیاز و ضرورت ، به غیر صورت حیوان ، داغ گذارده شود ؛ « توسم فی غیر وجهها » 📚المحاسن ص 644 ❕در روایات متعددی از اذیت کردن و زدن و شکنجه دادن حیوانات نهی شده است که گواه بر جایگاه والای حقوق حیوانات در اسلام است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 11 ص 478 باب 9 و 10 ❕در رابطه با حقوق حیوانات در اسلام ، پاسخ ذیل را مطالعه فرمایید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1141
❕در یکی از خطبه های نهج البلاغه تعبیری آمده است به عنوان « لله بلاء فلان » و امیر مومنان ع در این خطبه از فردی مدح و تمجید می کند . 👌برخی از مترجمین نهج البلاغه گفته اند مقصود از « فلان » عمر است که علی ع از روی تقیه از او مدح کرده است ، و برخی دیگر گفته اند مقصود سلمان فارسی است . ❕حال ملحد مفت خور که فرق بین متن اصلی نهج البلاغه و ترجمه آن را نمی داند ، کلام دو مترجم مورد اشاره را ارائه داده و مدعی تحریف در اصل نهج البلاغه شده است ، و جهل خود را نمایان کرده است که فرق بین کلام مترجم و کلام علی ع را نمی داند . این است نهایت سواد این ملحدین مفت خور فضای مجازی . 👌در ذیل در مورد خطبه مذکور توضیحات کافی را ارائه داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3115
🤔 ❔کانال اسلامگرا می گوید نشستن الله بر روى عرش يعنى تسلط جهان هستى و فرشتگان حامل عرش يعنى اجرا كنندگان تدبير الله! عجب! پس لابد الله اشتباه حتى تعداد حاملان اين تاج و تخت را نيز مشخص كرده است: ١): وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿١٧﴾ : و در آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند. با استناد به اين آيه ٨ فرشته هستند كه تخت الله و باقى متعلقاتش را حمل ميكنند و مجيز الله را ميگويند، نه حرفى از جهان هستى است و نه اجرا كنندگان تدبير الهى ▪ملا می گوید الله جسم ندارد! ببينم در قرآن در اينمورد چه آياتى وجود دارد: ١) : الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ(٥٩) : كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو را در شش روز آفريد سپس بر عرش قرار گرفت(بر تخت نشست) ٢) : إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ(٥٤) : پروردگارتان الله همان است كه آسمانها و زمين را در ٦ روز آفريد و سپس بر روى عرش قرار گرفت. در اين آيات اولا قيد زمان آمده است يعنى مدت زمان خلق اسمانها و زمين كه ٦ روز است. سپس به قيد مكان اشاره شده است كه همان عرش يا تاج و تخت الله باشد. همه ميدانيم كه زمان و مكان براى موجودات فيزيكى و ٣ بعدى معنا دارد و نه موجوداتى كه در فركانس پايينتر يا بالاتر هستند و جسم ندارند ❗️❗️ 💠💠 👌در آيات زيادى از قرآن اين تعبير به چشم مى ‏خورد ؛ « ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ » خداوند (بعد از پايان گرفتن خلقت جهان) بر عرش تسلط يافت ، و در بعضى از آيات پشت سر اين تعبير جمله « يدبر الامر » و يا تعبيراتى كه حاكى از علم و تدبير پروردگار است ديده مى ‏شود. ( اعراف 54- يونس 3- رعد 2- فرقان 59- سجده 4- حديد 4 ) ❕ الفاظ ما كه براى بيان مشخصات زندگى محدود و ناچيز ما وضع شده نمى‏ تواند به درستى بيانگر عظمت خداوند و حتى عظمت مخلوقات بزرگ او باشد، به همين دليل با استفاده از معانى كنايى اين الفاظ شبحى از آن همه عظمت را ترسيم مى‏ كنيم. و از جمله الفاظى كه اين سرنوشت را پيدا كرده است كلمه « عرش » است‏ . 👌عرش در لغت به معنى چيزى است كه داراى سقف بوده باشد و گاهى به خود سقف نيز عرش گفته مى‏ شود مانند ؛ « أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها » (مانند كسى كه از كنار قريه‏اى گذشت در حالى كه آن چنان ويران شده بود كه سقفهايش فرو ريخته و ديوار بر سقفها در غلطيده بود) (بقره آيه 259). ❕گاهى به معنى تختهاى بلند همانند تخت سلاطين نيز آمده است، چنان كه در داستان سليمان مى‏ خوانيم كه مى‏ گويد ؛ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها « كداميك از شما مى ‏توانيد تخت او (بلقيس) را براى من حاضر كنيد (سوره نمل آيه 38). و نيز به داربستهايى كه براى برپا نگهداشتن بعضى از درختان مى‏ زنند، عرش گفته مى ‏شود: همانطور كه در قرآن مى‏ خوانيم وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ او كسى است كه باغهايى از درختان داربست‏دار و بدون داربست آفريد" (انعام آيه 141). ❕ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى‏ رود و گفته مى‏ شود « عرش خدا» منظور از آن مجموعه جهان هستى است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار محسوب مى ‏شود. 👌 جمله اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ‏ کنايه از تسلط يك زمامدار بر امور كشور خويش است، همانطور كه جمله « ثل عرشه » (تختش فرو ريخت) به معنى از دست دادن قدرت مى‏ باشد، در فارسى نيز اين تعبير كنايى زياد به كار مى‏ رود، مثلا مى‏ گوئيم در فلان كشور، جمعى شورش كردند و زمامدارشان را از تخت فرو كشيدند، در حالى كه ممكن است اصلا تختى نداشته باشد، ياجمعى به هواخواهى فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اينها كنايه از قدرت يافتن يا از قدرت افتادن است. ❕بنا بر اين در آيه مورد بحث جمله اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ كنايه از احاطه كامل پروردگار و تسلط او بر تدبير امور آسمانها و زمين بعد از خلقت آنها است. 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 204 ❕در روایات نیز این معنا از « عرش » یعنی احاطه بر جهان هستی و تدبیر ریز و درشت آن مورد تاکید قرار گرفته است . 👌 در احتجاج طبرسى از حسن بن راشد روايت كرده كه گفت ؛ « شخصى از امام ابى الحسن موسى ع از معناى آيه « الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ » سؤال كرد، امام ع فرمود ؛ « یعنى بر ريز و درشت و بزرگ و كوچك مسلط است » 📚احتجاج ج 2 ص 157 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕و در كتاب توحيد به سند خود از محمد بن مارد روايت كرده كه گفت ؛ « شخصى از امام صادق (ع) از معناى آيه « الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ » پرسيد، حضرتش فرمود ؛ « يعنى همه چيز از نظر دورى و نزديكى براى او يكسان است،( و او بر همه چیز احاطه دارد ) چنين نيست كه چيزى به او نزديكتر از چيزى ديگر باشد » 📚توحید صدوق ، ص 315 ❕و باز در احتجاج از على (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود ؛ « معناى الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ اين است كه تدبير او مستولى و امر او بلند است‏ » 📚احتجاج ج 1 ص 373 ❕بنابراین عرش الهی ، مجموعه جهان هستی است و حاملان عرش الهی که مطابق آیه شریفه هشت فرشته بزرگ الهی اند ، مامور امر خداوند در تدبیر جهان هستند ، نه آنکه تختی باشد و خداوند بر بالای آن و حاملان تخت را حمل کنند چنان که یکی مسیحی این تصور برایش پیش آمده بود و علی ع در پاسخ او فرمود ؛ «به درستى كه فرشتگان عرش را بر ميدارند و عرش چنان نيست كه تو گمان ميكنى چون هيئات تخت و ليكن آن چيزيست محدود كه به اندازه در مى ‏آيد و آفريده است ، مدبر كه خدا آن را تدبير ميفرمايد و پروردگار عز و جل تو مالك آنست نه آنكه آن جناب بر روى آن است مانند بودن چيزى بر بالاى چيزى و فرشتگان را به برداشتن آن امر فرموده و ايشان عرش را بر ميدارند به آنچه ايشان را بر آن توانائى داده نصرانى گفت كه راست گفتى خدا تو را رحمت كند » 📚توحید صدوق ، ص 316 _ بحار الانوار ج 3 ص 334 ❕در روایت دیگر ، پیامبر گرامی در مورد حاملان عرش الهی و اجراء کنندگان دستورات خداوند در جهان هستی فرمود ؛ « آنها امروز چهار نفرند، و روز قيامت آنها را با چهار نفر ديگر تقويت مى ‏كند و هشت نفر مى‏ شوند » 📚مجمع البیان ، ج 10 ص 346 ❕از سایر روایات ، استفاده می شود که چهار فرشته تدبیر کننده امر الهی در امروز و قبل از قیامت ، همان چهار فرشته برگزیده خداوند هستند ، چنان که در روایت دیگری ، پیامبر گرامی فرمود ؛ « به راستى خدا از هر چيزى چهار برگزيده است و از فرشته‏ ها برگزيده است جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و ملك الموت را » 📚خصال ج 1 ص 225 ❕این نکته روشن است که چهار تن یا هشت تنی که در قیامت حاملان عرش الهی اند ، از روسا و صاحبان امر باشند که قاعدتا ، فرشتگان دیگر و پایین تری ، نیز زیر دست آنان هستند ، چنان که علی ع به این نکته اشاره کرده و در مورد فرشتگان حامل عرش الهی می فرماید ؛ « در برابر عرش او چشمهاى خود را پايين افكنده، در زير آن بالهاى خود را به خود پيچيده‏ اند. در ميان آنها و كسانى كه در مراتب پايين ‏تر قرار دارند، حجابهاى عزّت و پرده ‏هاى قدرت فاصله افكنده است. (آنها چنان در معرفت الهى پيش رفته ‏اند كه) هرگز پروردگار خود را در وهم و ذهن خود تصوير نمى ‏كنند و صفات مخلوقان را براى او قائل نمى‏ شوند. هرگز او را در مكانى محدود نمى‏ سازند و با نظاير و امثال به او اشاره نمى‏ كنند. » 📚نهج البلاغه ، خطبه اول 👌خداوند فراتر از زمان و مکان است ، او زمان را آفرید و خلقت آسمانها و زمین را در شش دوران و زمان قرار داد ، آن هم به خاطر فلسفه ای که در ذیل مفصل پیرامون آن توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3257 ❕خلاصه آنکه منظور از « عرش » يك تخت سلطنتى جسمانى نيست، بلكه به معنى « مجموعه جهان هستى » است كه عرش حكومت خدا است، و به وسيله فرشتگان كه مجرى فرمان خدا هستند تدبير مى‏ شود. @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔ اينكه قرآن كپى بردارى از داستانها و اسطوره هاى باستانى است در خود قرآن در بيش از ٥ آيه تكرار شده است كه به ٤ آيه اشاره ميكنيم ؛ ١) : يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾ ٢) : وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۳۱﴾ ٣) : : چون به آنان گفته شود پروردگارتان چه چيز نازل كرده مى‏ گويند اسطوره ‏هاى پيشينيان (۲۴) ٤) : : و گفتند افسانه ‏هاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا مى ‏شود (۵) ❗️❗️ 💠💠 👌ما در گذشته مفصلا ، شبهه کپی برداری قرآن را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1896 ❕ملحد دروغگو می گوید این که قرآن کپی برداری از اسطوره های باستانی است در خود قرآن آمده است ، در حالی که آیات مورد استناد او بازگو کننده تهمت جمعیت منکر و لجوج مخالف دعوت انبیاء است که وقتی نمی توانستند هیچ اشکالی بر دعوت انبیاء وارد کنند ، برای دور کردن مردم از پیامبران تهمت مذکور را به آنان می زدند ، نه آنکه قرآن خودش تایید کند که ساخته افسانه های پیشنیان است . 👌در تفسیر نمونه در این رابطه ، می خوانیم ؛ « آنان با اين تعبير موذيانه دو مطلب را بيان مى ‏داشتند ؛ 1⃣ نخست اينكه سطح فكر ما از اين مسائل بسيار برتر است، اينها افسانه‏ اى بيش نيست كه بر سرگرمى عوام الناس ساخته شده . 2⃣ از اين گذشته تازگى ندارد زيرا اولين بار نيست كه انسانى چنين سخنانى را اظهار مى‏ دارد، حتى محمد از خود ابتكارى به خرج نداده همان اسطوره ‏هاى گذشتگان را تكرار مى‏ كند. ❕ اساطير جمع اسطوره به حكايات و داستانهاى خرافى و دروغين گفته مى ‏شود، و اين كلمه 9 بار در قرآن از زبان كفار بى ايمان در برابر انبياء نقل شده است كه غالبا براى توجيه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به اين بهانه متوسل مى‏ شدند، و عجب اينكه هميشه كلمه « اساطير » را با « اولين » توصيف مى ‏كردند، تا ثابت كنند اينها تازگى ندارد، و حتى گاه مى‏ گفتند « اينها مهم نيست ما هم اگر بخواهيم مى‏ توانيم مانند آن را بياوريم » 👌جالب اينكه مستكبران امروز نيز غالبا موذيانه براى فرار از حق و همچنين براى گمراه ساختن ديگران متوسل مى ‏شوند، حتى در كتب جامعه‏ شناسى شكل به اصطلاح علمى به آن داده‏ اند و مذهب را زائيده جهل بشر و تفسيرهاى مذهبى را اسطوره ‏ها مى ‏نامند . ❕ اما اگر درست به اعماق فكر آنها نفوذ كنيم مى‏ بينيم مساله چيز ديگر است، آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستيز ندارند، بلكه خود عامل پيدايش يا نشر آنند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستين است كه افكار انسانها را بيدار مى ‏كند، و زنجيرهاى استعمار را در هم مى ‏شكند و سد راه مستكبران و استعمارگران است. 👌آنها مى ‏بينند قبول تعليمات مذهبى كه اصول عدل و انصاف را پيشنهاد مى ‏كند و با تبعيض و ستمگرى و هر گونه خودكامگى مى ‏جنگد با نقشه ‏هاى آنها مخالف است. ❕آنها مى‏ بينند پذيرش دستورات اخلاقى مذهب با هوسهاى سركش و آزادي هايى كه مورد نظر آنها است سازگار نيست، مجموع اين جهات سبب مى‏ شود كه اين سد و مانع را از سر راه خود بردارند، و حتما بايد پاسخى براى مردم درست كنند، چه پاسخى از اين بهتر كه آنها را به نام اسطوره و افسانه دروغين معرفى كنند.... وگرنه تعليمات پيامبران هم در زمينه اصول عقائد مذهبى، و هم در زمينه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است كه جايى براى اينگونه تهمتها وجود ندارد. » 📚تفسیر نمونه ج 11 ص 198 ❕به هر حال هميشه طغيانگران براى نجات از ملامت وجدان از يك سو، و از اعتراضات مردم حقجو از سوى ديگر، بهانه ‏هاى واهى مى ‏تراشند تا خويشتن را از اين و آن راحت كنند، و عجب اينكه آنها غالبا برنامه‏اى هماهنگ و يك نواخت داشته‏ اند، گويى در طول تاريخ آن را در گوش هم فرو مى ‏خواندند، عناوينى همچون « سحر » و « كهانت » و « جنون » و « اسطوره » و مانند ان ، ولى قرآن در آيه ای ريشه اصلى طغيان و سركشى آنها اشاره كرده مى‏ افزايد ؛ « چنين نيست كه آنها خيال مى‏كنند، بلكه اعمال سوء آنها همچون زنگارى بر دلشان نشسته، و از درك حقيقت وامانده‏ اند » (كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ). ( مطففین 14) یعنی اعمال آنها زنگار بر قلبشان ريخته، و نور و صفاى نخستين را كه به حكم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همين دليل چهره حقيقت كه همچون آفتاب عالمتاب مى‏ درخشد هرگز در آن بازتابى ندارد، و پرتو انوار وحى در آن منعكس نمى ‏گردد.» 📚تفسیر نمونه ج 26 ص 262 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕ملحدین مفت خور به دروغ مدعی شده اند که شیعه معتقد است قرآن کنونی کامل نیست و قرآن اصلی دست امام زمان است ، در حالی که قرآنی که دست امام زمان ع است ، همان مصحف علی ع است که از نظر آیات فرقی با قرآن کنونی ندارد ، و روحانی مذکور در کلیپ نیز به همین نکته اشاره می کند ، در ذیل در این رابطه توضیحات مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3366
👌پاسخ شبهه پراکنی های معاند در مورد طول قد آدم ع ، را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2228
🤔 ❔در روایات داریم که سگ از خوک و خوک از کافر و کافر از منافق و منافق از تارک الصلاه بهتر است یعنی تارک الصلاه از سگ و خوک و کافر و منافق بدتر است. روایت دیگری شنیدم که به سگ غذا بده و باهاش همسفره شو ولی به بی نماز غذا نده و باهاش همسفره نشو. ❔روایت اول کافر را بهتر از بی نماز میدونه پس چه دلیلی داره شخص بی نماز بر اسلام باقی بمونه؟ و در واقع اگه یه بی نماز روایت اول را ببینه میگه حالا که اینقدر بدیم همون بهتر که کافر بشم و کلا اسلام را ترک کنم. روایت دوم هم در واقع باعث میشه بسیاری از اقوام از همدیگه ببرند و با بسیاری از افراد جامعه قطع ارتباط کنیم چرا که در حال حاضر بیش از ۵۰درصد جوانها نماز نمیخونن و...این روایات چه توجیهی داره ❗️❗️ 💠💠 👌در روایاتی از « بی نماز » به عنوان کافر یاد شده است ، مثلا پیامبر گرامی فرمود ؛ «ميان مسلمان و كفر، جز اين نيست كه نماز واجب را به عمد ترك كند و يا آن را از سر سبك شمردن نخواند. » 📚 ثواب الأعمال ، ص 275 ح 1، المحاسن: ج 1 ص 160 ❕امام باقر ع فرمود ؛ « کسی که نماز واجب را ترک کند ، کافر است » « ان تارک الفریضه کافر » 📚التهذیب ج 2 ص 7 ❕این که در این روایات از « بی نماز » با عنوان کافر یاد شده است ، مقصود کفر اعتقادی نیست که موجب خروج از اسلام شود ، بلکه مقصود کفر عملی به معنای بی توجهی به دستور خداوند است . 👌در تفسیر نمونه می خوانیم ؛ « واژه كفر در اصل به معنى پوشانيدن است و از نظر اصطلاح دينى معنى وسيعى دارد و هر گونه مخالفتى را با حق، چه در مرحله اصولى، و چه در مرحله دستورات فرعى باشد، شامل مى‏ شود، و اگر مشاهده مى‏ كنيم كه « كفر » غالبا در مخالفت با اصول استعمال مى ‏شود دليل بر اين نيست كه منحصرا به همان معنى بوده باشد، به همين دليل در آيه مربوط به حج در مورد « ترك حج » واژه کفر بكار رفته است . (آل عمران 97 ) ❕ و به عبارت ديگر كفر و فاصله گرفتن از حق- همانند ايمان و توجه بحق- مراحل و درجاتى دارد كه هر كدام براى خود داراى احكام مخصوصى است، و با توجه به اين حقيقت بسيارى از مشكلات كه در معنى آيات و روايات مربوط به كفر و ايمان پيش مى ‏آيد، حل مى‏شود، بنا بر اين اگر در مورد رباخواران در (سوره بقره- 275) و همچنين در مورد ساحران (بقره- 102) تعبير به كفر شده است به همين منظور است. 📚تفسیر نمونه ، ج 3 ص 18 ❕به این نکته در روایتی نیز اشاره شده است ، چنان که امام صادق ع فرمود ؛ « در كتاب خدا، كفر بر پنج گونه است. يكى از آنها كفرِ انكار [حقّ تعالى‏] است و انكار، خود بر دو گونه است و كفرِ ناشى از ترك آنچه خداوند به انجام آن فرمان داده است وکفر برائت و کفر نعمتها » « فمِنها كُفرُ الجُحودِ، والجُحودُ على‏ وجهَينِ، والكُفرُ بتَركِ ما أمَرَ اللَّهُ، وكُفرُ البَراءةِ، وكُفرُ النِّعَمِ » 📚الکافی ج 2 ص 389 ❕بنابراین ، کفری که مثلا در مورد تارک الصلاه آمده است ، به معنای مخالفت با دستور خداوند است ، که در مقابل آن اسلام به معنای تسلیم امر خداوند بودن است ، کفر مذکور ، به معنای انکار خداوند و خروج از دایره اسلام نیست ، چنان که علامه مجلسی به این نکته اشاره می کند ؛ 📚مراه العقول ج 10 ص 20 🔸ادامه 👇
👌با توجه به این نکته مسلمان بی نماز ، از کافر و منافق بالاتر است ، زیرا مسلمان در عمل و اطاعت امر خداوند ، سستی می کند و به خلاف کافر و منافق ، منکر یا دشمن خداوند نیست ، البته چنین مسلمان بی نمازی ، از شفاعت بهره ای ندارد ، و به خاطر بی نمازی وارد دوزخ می شود ، چنان که در روایات متعددی از پیامبر گرامی و امام صادق علیهما السلام آمده است که فرمودند ؛ « شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک بشمرد نمی رسد » 📚وسائل الشیعه ج 4 ص 23 ❕مسلمان بی نماز ، از آنجایی که مشمول شفاعت نمی شود ، وارد دوزخ می شود و پس از آنکه مجازات بی نمازیش را دید ، از جهنم به خاطر ایمان و اسلامش خارج می شود ، زیرا تنها کفار و منافقین هستند که تا ابد در دوزخ می مانند ، چنان که کاظم علیه السلام فرمود ؛ «تنها اهل کفر وجحود واهل ضلالت و شرک در جهنم تا ابد باقی خواهند ماند» 📚التوحید صدوق ص407 ❕البته احتمال است که بی نمازان در نهایت دست از ایمان بکشند و کافر اعتقادی از دنیا روند ، که در این صورت مجازات جاودانه جهنم در انتظار آنان است ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « سپس سر انجام کسانی که مرتکب اعمال سوء شدند ، این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند » (روم 10) ❕این تعبیر نشان می دهد که اصرار در گناه و ادامه آن منجر به کفر ( اعتقادی ) و تکذیب آیات الهی می شود . 📚پیام قرآن ج 6 ص 373 ❕در روایت دیگر آمده است که ابلیس در هنگام مرگ توان بی ایمان کردن و فریب اهل نماز را ندارد که به تبع بی نمازان ، حفاظی در برابر فریب های ابلیس و دعوت او به بی ایمانی ندارند ؛ 📚الکافی ج 3 ص 136 ❕پاسخ به چند نکته مورد اشاره ؛ 1⃣مطابق آنچه آمد ، بی نماز ، کافر عملی است نه کافر اعتقادی ، بنابراین هیچگاه کافر و منافق از بی نماز بالاتر نمی شوند ، روایتی که می گوید کافر و منافق از بی نماز برتر هستند ؛ 📚جامع الاخبار ، شعیری ، ص 74 ❕هیچ گونه سندی ندارد و قابل استدلال نیست و بزرگان محدثین چون شیخ حر عاملی و علامه مجلسی نیز از نقل آن ، اعراض کردند که این گواه بر ضعف نقل مذکور می باشد . 2⃣در برابر بی نماز باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و او را به نماز دعوت کرد ؛ 📚وسائل الشیعه ج 16 ص 117 ❕و لزوما نهی از منکر به معنای قطع رابطه نیست ، خصوصا آنکه اگر بی نماز از خویشان باشد که قطع رحم با او به صورت مطلق ، جایز نیست و حرام است ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3367 3⃣تنها در مورد افرادی که در مسجد از روی بی توجهی و بدون عذر ، حاضر نمی شوند ، در روایاتی از هم کاسه شدن و ازدواج و مشورت کردن با آنان نهی شده تا تنبیه شوند و شان مسجد را حفظ کنند ؛ « استحباب ترک مواکله من لا یحضر المسجد و ترک مشاربته و مشاورته و مناکحته و مجاورته » 📚وسائل الشیعه ج 5 ص 194 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1889 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔چگونه ممکن است منزل حضرت علی ( که از برگ درخت خرما ساخته شده بود) و به مسجد پیامبر چسبیده شده بود آتش بگیرد ولی آتش سوزی به مسجد سرایت نکند ❗️❗️ 💠💠 👌این اشکال وهابیون بر گرفته از کلام فضل بن روزبهان است که می گوید ؛ « چگونه مي‌توان گفت كه عمر بن خطاب چنين تصميمي اتخاذ و دستور احراق بيت دختر رسول خدا را صادر نموده است. در صورتي كه از طرفي اين بيت متصل به مسجد و قبر رسول خدا و حجرات همسران آن حضرت بود و از طرف ديگر سقف آنها را شاخه‌هاي خشك و قابل اشتعال و احتراق تشكيل مي‌داد و آتش زدن به يكي از اين حجرات به مفهوم آتش زدن به همه آنها و سوزاندن خانه فاطمه سوزاندن مسجد و قبر رسول خدا بود و قابل تصور نيست عمر بن خطاب چنين تصميمي بگيرد و خود را در معرض اعتراض و مورد نكوهش مردم قرار بدهد و اين با كياست و سياست او و هر شخص ديگر سازگار نمي باشد. » 📚دلائل الصدق، ج 3، ص 46 ❕در پاسخ یاد آور می شویم که علی و فاطمه علیهما السلام ، دو منزل داشتند ؛ 1⃣یک خانه همجوار مسجد بود که يكي از خانه‌هاي متعددي تلقی میشد كه طبق دستور رسول خدا در کنار مسجد آن بزرگوار ساخته شده بود. ❕مورخان مي‌گويند ؛ « اين خانه‌ها و حجره‌ها در قسمت شرقي و شمالي و در سمت جنوبي مسجد قرار داشتند » 📚الدره الثمینه فی اخبار المدینه ص 73 ❕ كه هر يك از آنها به يكي از همسران رسول خدا اختصاص داشت؛ همانگونه كه حجره فاطمه به آن حضرت اختصاص داده شده بود. از نظر موقعيت، بيت فاطمه در شرق مسجد و در قسمت شمالي حجره اي كه پيكر پاك رسول خدا در آن به خاك سپرده شده و به عايشه اختصاص داشت، قرار گرفته بود؛ همانگونه كه حجره حفصه در قسمت جنوبي خانه عايشه قرار داشت، با اين تفاوت كه حجره عايشه و حفصه را راهروي از هم جدا مي‌ساخت ولي در ميان حجره فاطمه و عايشه فاصله اي به جز ديوار وجود نداشت و حتي بنا به نقل بعضي از مورخان اهل سنت، در ميان اين دو خانه، روزنه كوچكي تعبيه شده بود كه پيامبر اكرم در اوقاتي كه در خانه عايشه بسر مي‌برد، از همين روزنه با اهل بيت صحبت و از فاطمه و حسنين تفقد و دلجويي مي‌فرمود كه پس از مدتي به عللي و طبق درخواست حضرت زهرا (عليها السلام) مسدود گرديد. 📚وفاء الوفا ج 2 ص 466 ❕اين خانه و حجره كه در لسان روايات و در متون تاريخ از آن به «بيت فاطمه» و گاهي به «بيت علي» (عليه السلام) تعبير مي‌شود؛ مانند ساير خانه‌هاي متعلق به رسول خدا و بعضي از صحابه و اقوام آن حضرت داراي دو در بود؛ يكي به داخل مسجد باز مي‌شد و ديگري به سمت شرق و به طرف بقيع كه در اين سمت، داراي حياط كوچكي هم مانند ساير بيوت بود و رسول خدا دستور داد همه كساني كه داراي چنين خانه در اطراف مسجد هستند، در خانه خود را كه به داخل مسجد باز مي‌شود ببندند مگر خانه علي (و سد الأبواب الا بابه) که در ذیل مفصل در این رابطه توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/898 2⃣ براساس شواهد تاريخي، منزل دیگری که متعلق به امير مؤمنان (عليه السلام) بود ، در انتهاي ذقاق البقيع و نزديك به بقيع قرار گرفته بود. به عنوان تأييد اين موضوع، متن چند سند تاريخي را در اينجا نقل مي‌كنيم ؛ 1⃣ابن شبه قديمترين مدينه شناس در اين مورد مي‌گويد ؛ «علي بن ابي طالب براي خود در مدينه دو خانه اختيار كرده بود؛ يكي همان خانه اي است كه در داخل مسجد قرار گرفت و آن همان خانه فاطمه دختر رسول خداست كه در آن سكونت مي‌فرمود و ديگري خانه اي است كه در كنار بقيع واقع شده بود و اين خانه جزو موقوفات آن حضرت و در دست فرزندان او بود. » 📚به نقل سمهودی در وفاء الوفا ج 2 ص 469 2⃣ ابن نجار (متوفاي ۶۴۳ ه. ق. ) از سعيد بن جبير نقل مي‌كند كه ؛ «قبر حسن بن علي را در اول كوچه اي كه در ميان خانه نبيه و خانه علي بن ابي طالب قرار دارد، مشاهده نمودم. » 📚اخبار المدینه ج 1 ص 54 3⃣ در مورد تخريب بيت فاطمه (عليها السلام) آمده است كه حسن بن حسن و همسرش فاطمه بنت الحسين چون مجبور به ترك حجره فاطمه شدند، اين حجره را ترك نموده و به خانه علي بن ابي طالب منتقل شدند. (فخرجوا منه حتي أتو دار علي نهاراً) » 📚وفاء الوفا ج 2 ص 466 4⃣سهيلي متوفاي ۵۸۱ه. در مورد عبيد الله بن عدي مي‌گويد: «او در مدينه خانه اي داشت كه در جوار خانه علي بن ابي طالب قرار گرفته بود. » 📚الروض الانف ج 3 ص 162 ❕و مي‌دانيم منظور هم جوار بودن با خانه اي كه در كنار مسجد به اميرمؤمنان (عليه السلام) تعلق داشت نمي باشد؛ زيرا همسايگان اين خانه فقط رسول خدا و همسران آن حضرت بود. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 5⃣ سمهودي آنجا كه نظرات مدينه شناسان را درباره بيت الاحزان نقل مي‌كند مي‌گويد ؛ «و أظنه في موضع دار علي بن أبي طالب الذي اتخذه بالبقيع» «به گمان من بيت الاحزان در محل همان خانه متعلق به علي بن أبي طالب واقع است كه در كنار بقيع ساخته بود. » 📚وفاء الوفا ج 3 ص 918 ❕گفتني است كه ما گرچه، نظريه سمهودي را درباره محل بيت الاحزان صحيح نمي دانيم بلكه معتقدیم که بيت الاحزان از اول بناي مستقل بود نه بيت متعلق به امير مؤمنان ، ولي به هر حال از مجموع اين نظرات و از اين متون تاريخي و مشابه آنها معلوم مي‌شود كه امير مؤمنان (عليه السلام) در مدينه غير از خانه اي كه در كنار مسجد قرار داشت داراي خانه ديگر هم بود كه در نزديكي بقيع و در كنار منازل مهاجرين و به اصطلاح در محله مهاجر نشين مدينه قرار گرفته بود كه مانند چاه‌ها و باغات جزو موقوفات آن حضرت گرديد. ❕به عقيده نگارنده، حوادث مهم تاريخي كه بلافاصله پس از رحلت جانگداز رسول خدا يكي پس از ديگري به وقوع پيوسته است همه آنها در اين منزل بوده نه در بيتي كه در كنار مسجد بود. ❕اجتماع عده اي از مهاجرين و انصار در مخالفت با بيعت ابوبكر، هجوم به خانه اميرمؤمنان و سوق دادن آن حضرت و همچنين حركت حضرت زهرا (عليها السلام) به سوي مسجد، دوران نقاهت آن حضرت، ملاقات‌ها و حوادثي كه در اين دوران اتفاق افتاده و همچنين مراسم تجهيز و تشييع آن بانوي مخدره مربوط به اين منزل بوده و در اين خانه واقع شده است كه علاوه بر اعتبار عقلي، شواهد و قرائن تاريخي و چگونگي وقوع اين حوادث اين نظريه را تأييد مي‌كند. و براي اهميت اين موضوع به نقل بعضي از اين شواهد تاريخي مي‌پردازيم. 1⃣شاهد و قرينه اول ؛ متن تعبيرات عده اي از مورخان درباره اجتماع گروهي از مخالفين جريان سقيفه در منزل اميرمؤمنان مي‌باشد از جمله طبري مي‌گويد: «أتي عمر بن الخطاب منزل علي وفيه طلحه والزبير ورجال من المهاجرين». 📚تاریخ طبری ج 2 ص 68 ❕ابن قتيبه مي‌گويد ؛ «ان أبابكر تفقد قوماً تخلفوا عن بيعة أبي بكر عند علي كرم الله وجهه». 📚 الإمامة والسياسة ج 1 ص 12 ❕علامه حلي مي‌گويد «طلب عمر احراق بيت اميرالمؤمنين وفيه اميرالمؤمنين و فاطمه و ابناهما وجماعة من بني هاشم». 📚نهج الحق ص 271 ❕يعقوبي مي‌گويد ؛ «و بلغ أبابكر و عمر ان جملةً من المهاجرين و الأنصار قد اجتمعوا مع علي بن ابي طالب في منزل فاطمة بنت رسول الله». 📚تاریخ یعقوبی ج 2 ص 127 ❕ابن ابي الحديد مي‌گويد ؛ «ان قيس بن شماس... كان مع الجماعة الذين دخلوا بيت فاطمة... وكان في البيت ناسٌ كثير». 📚شرح نهج البلاغه ج 6 ص 48 👌اين تعبيرات مختلف و اجتماع قوم، ناس كثير، جماعة و جملةٌ من المهاجرين و الانصار دليل بر اين است كه آنان در فضايي بزرگتر از فضاي حجره فاطمه (عليها السلام) اجتماع كرده بودند فضائي كه حضرت زهرا و فضه و حسنين نيز در آنجا حضور داشتند. 2⃣قرينه دوم ؛ تعبيراتي است كه در سوق دادن اميرمؤمنان بسوي مسجد بكار رفته است از جمله ؛ « وا جتمع الناس ينظرون اليه و امتلأت شوارع المدينة بالرجال » 📚شرح نهج البلاغه ، ج 6 ص 49 ❕به هنگام جلب اميرمؤمنان بسوي مسجد كوچه‌هاي مدينه مملو از مردم بود كه به آن صحنه تماشا مي‌كردند. 3⃣قرينه سوم ؛ در تعبيراتي در مورد حركت حضرت زهرا بسوي مسجد چنين آمده است «لما بَلَغ فاطمة إجماع أبي بكر علي منعها فدك لاثت خمارها علي رأسها واشتملت بجلبابها و أقبلت في لُمَة من حفدتها ونساء قومها... ». 📚 شرح نهج البلاغه ج 16 ص 211 _ احتجاج طبرسي ج 1 ص 131 _ بلاغات النساء ص 12 ❕و در تعبير ديگر آمده است ؛ «واجتمع معها نساء كثير من غيرهن شميات اليها» 📚 شرح نهج البلاغه ج 6 ص 49 ❕و باز در تعبير ديگر آمده است «ولم تبق من بني هاشم أمرئة الا خرجت معها » 📚ماساه الزهرا ج 2 ص 177 👌این حركت و حضور لمة تعدادي از بانوان بهمراه حضرت زهرا كه در واقع يك حركت سياسي و راه پيمائي آرام بر ضد شرائط موجود بود بدون وجود فاصله از منزل آن بانو تا مسجد متصور نيست و ترسيم اين حركت دسته جمعي در فاصله چند قدمي در ميان حجره آن حضرت و مسجد بعيد به نظر مي‌رسد. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 4⃣قرينه چهارم ؛ چگونگي اطلاع يافتن اميرمؤمنان (عليه السلام): در يك روايت مفصل كه دوران عارضه و وفات و تجهيز حضرت زهرا نقل شده است چنين آمده است ؛ پس از آنكه آن مخدره از دنيا رفت حسنين وارد منزل شدند و چون از ارتحال مادرشان مطلع گرديدند اسماء عرض كرد اي نور ديدگان رسول خدا هرچه سريعتر خبر فوت مادرتان را در مسجد به اطلاع پدرتان برسانيد. آن دو بزرگوار حركت كردند و چون به نزديكي مسجد رسيدند و صدايشان به گريه بلند شد صحابه از مسجد بيرون آمدند و علت گريه آن دو را جويا شدند آنان پاسخ دادند مگر نمي دانيد كه مادر ما از دنيا رفته است در اينجا بود كه اميرمؤمنان بي اختيار به روي زمين افتاد... «فقالا لا أو ليس قد ماتت أمنا فاطمة قال: فوقع عليٌ علي وجهه... ». 📚کشف الغمه ج 2 ص 127 _ بحار الانوار ج 43 ص 187 ❕اگر وفات آن مخدره در بيت و حجره اولي و در كنار مسجد اتفاق مي‌افتاد نيازي به حركت حسنين و طي فاصله نبود بلكه اميرمؤمنان با كوچكترين گريه در ميان حجره از وقوع حادثه مطلع مي‌گرديد. 5⃣قرينه پنجم ؛ مراسم تشييع پيكر حضرت زهرا (عليها السلام): در اين مراسم دو موضوع قابل توجه است يكي اظهار نگراني آن حضرت از وضع تابوت‌هاي مكشوف و متعارف آن روز و در نهايت آماده سازي تابوتي داراي پوشش همانند هودج ؛ 📚تاریخ المدینه ، ابن شبه ج 1 ص 108 _ اسد الغابه ج 7 ص 226 _ وفاء الوفا ج 3 ص 904 ❕و استفاده نمودن از آن و تشييع و انتقال پيكر آن حضرت از محلي به محل ديگر و موضوع دوم دفن شدن آن حضرت در حجره خويش چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2779 👌 با در نظر گرفتن اين دو جهت طبعاً اين سؤال پيش مي‌آيد كه اگر آن حضرت در حجره خويش و در كنار مسجد از دنيا رفته است و در همان حجره هم دفن شده است آماده سازي تابوت براي چه بوده و تشييع پيكر آن بانو چگونه انجام گرفته است و اين قرينه و شاهد ديگري است بر اينكه ارتحال آن بزرگوار مانند حوادث ديگر در خانه اي دورتر از خانه اولي واقع شده است. ❕آنچه در پاسخ آوردیم با استفاده از کتاب تاریخ حرم ائمه بقیع ، اثر محقق ارجمند ، محمد صادق نجمی ص 161 به بعد بود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir