eitaa logo
شیعه پاسخ
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
233 ویدیو
58 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔کانال اسلامگرا می گوید نشستن الله بر روى عرش يعنى تسلط جهان هستى و فرشتگان حامل عرش يعنى اجرا كنندگان تدبير الله! عجب! پس لابد الله اشتباه حتى تعداد حاملان اين تاج و تخت را نيز مشخص كرده است: ١): وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿١٧﴾ : و در آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند. با استناد به اين آيه ٨ فرشته هستند كه تخت الله و باقى متعلقاتش را حمل ميكنند و مجيز الله را ميگويند، نه حرفى از جهان هستى است و نه اجرا كنندگان تدبير الهى ▪ملا می گوید الله جسم ندارد! ببينم در قرآن در اينمورد چه آياتى وجود دارد: ١) : الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ(٥٩) : كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو را در شش روز آفريد سپس بر عرش قرار گرفت(بر تخت نشست) ٢) : إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ(٥٤) : پروردگارتان الله همان است كه آسمانها و زمين را در ٦ روز آفريد و سپس بر روى عرش قرار گرفت. در اين آيات اولا قيد زمان آمده است يعنى مدت زمان خلق اسمانها و زمين كه ٦ روز است. سپس به قيد مكان اشاره شده است كه همان عرش يا تاج و تخت الله باشد. همه ميدانيم كه زمان و مكان براى موجودات فيزيكى و ٣ بعدى معنا دارد و نه موجوداتى كه در فركانس پايينتر يا بالاتر هستند و جسم ندارند ❗️❗️ 💠💠 👌در آيات زيادى از قرآن اين تعبير به چشم مى ‏خورد ؛ « ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ » خداوند (بعد از پايان گرفتن خلقت جهان) بر عرش تسلط يافت ، و در بعضى از آيات پشت سر اين تعبير جمله « يدبر الامر » و يا تعبيراتى كه حاكى از علم و تدبير پروردگار است ديده مى ‏شود. ( اعراف 54- يونس 3- رعد 2- فرقان 59- سجده 4- حديد 4 ) ❕ الفاظ ما كه براى بيان مشخصات زندگى محدود و ناچيز ما وضع شده نمى‏ تواند به درستى بيانگر عظمت خداوند و حتى عظمت مخلوقات بزرگ او باشد، به همين دليل با استفاده از معانى كنايى اين الفاظ شبحى از آن همه عظمت را ترسيم مى‏ كنيم. و از جمله الفاظى كه اين سرنوشت را پيدا كرده است كلمه « عرش » است‏ . 👌عرش در لغت به معنى چيزى است كه داراى سقف بوده باشد و گاهى به خود سقف نيز عرش گفته مى‏ شود مانند ؛ « أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها » (مانند كسى كه از كنار قريه‏اى گذشت در حالى كه آن چنان ويران شده بود كه سقفهايش فرو ريخته و ديوار بر سقفها در غلطيده بود) (بقره آيه 259). ❕گاهى به معنى تختهاى بلند همانند تخت سلاطين نيز آمده است، چنان كه در داستان سليمان مى‏ خوانيم كه مى‏ گويد ؛ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها « كداميك از شما مى ‏توانيد تخت او (بلقيس) را براى من حاضر كنيد (سوره نمل آيه 38). و نيز به داربستهايى كه براى برپا نگهداشتن بعضى از درختان مى‏ زنند، عرش گفته مى ‏شود: همانطور كه در قرآن مى‏ خوانيم وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ او كسى است كه باغهايى از درختان داربست‏دار و بدون داربست آفريد" (انعام آيه 141). ❕ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى‏ رود و گفته مى‏ شود « عرش خدا» منظور از آن مجموعه جهان هستى است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار محسوب مى ‏شود. 👌 جمله اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ‏ کنايه از تسلط يك زمامدار بر امور كشور خويش است، همانطور كه جمله « ثل عرشه » (تختش فرو ريخت) به معنى از دست دادن قدرت مى‏ باشد، در فارسى نيز اين تعبير كنايى زياد به كار مى‏ رود، مثلا مى‏ گوئيم در فلان كشور، جمعى شورش كردند و زمامدارشان را از تخت فرو كشيدند، در حالى كه ممكن است اصلا تختى نداشته باشد، ياجمعى به هواخواهى فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اينها كنايه از قدرت يافتن يا از قدرت افتادن است. ❕بنا بر اين در آيه مورد بحث جمله اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ كنايه از احاطه كامل پروردگار و تسلط او بر تدبير امور آسمانها و زمين بعد از خلقت آنها است. 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 204 ❕در روایات نیز این معنا از « عرش » یعنی احاطه بر جهان هستی و تدبیر ریز و درشت آن مورد تاکید قرار گرفته است . 👌 در احتجاج طبرسى از حسن بن راشد روايت كرده كه گفت ؛ « شخصى از امام ابى الحسن موسى ع از معناى آيه « الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ » سؤال كرد، امام ع فرمود ؛ « یعنى بر ريز و درشت و بزرگ و كوچك مسلط است » 📚احتجاج ج 2 ص 157 🔸ادامه 👇
🤔 ❔ اينكه قرآن كپى بردارى از داستانها و اسطوره هاى باستانى است در خود قرآن در بيش از ٥ آيه تكرار شده است كه به ٤ آيه اشاره ميكنيم ؛ ١) : يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾ ٢) : وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۳۱﴾ ٣) : : چون به آنان گفته شود پروردگارتان چه چيز نازل كرده مى‏ گويند اسطوره ‏هاى پيشينيان (۲۴) ٤) : : و گفتند افسانه ‏هاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا مى ‏شود (۵) ❗️❗️ 💠💠 👌ما در گذشته مفصلا ، شبهه کپی برداری قرآن را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1896 ❕ملحد دروغگو می گوید این که قرآن کپی برداری از اسطوره های باستانی است در خود قرآن آمده است ، در حالی که آیات مورد استناد او بازگو کننده تهمت جمعیت منکر و لجوج مخالف دعوت انبیاء است که وقتی نمی توانستند هیچ اشکالی بر دعوت انبیاء وارد کنند ، برای دور کردن مردم از پیامبران تهمت مذکور را به آنان می زدند ، نه آنکه قرآن خودش تایید کند که ساخته افسانه های پیشنیان است . 👌در تفسیر نمونه در این رابطه ، می خوانیم ؛ « آنان با اين تعبير موذيانه دو مطلب را بيان مى ‏داشتند ؛ 1⃣ نخست اينكه سطح فكر ما از اين مسائل بسيار برتر است، اينها افسانه‏ اى بيش نيست كه بر سرگرمى عوام الناس ساخته شده . 2⃣ از اين گذشته تازگى ندارد زيرا اولين بار نيست كه انسانى چنين سخنانى را اظهار مى‏ دارد، حتى محمد از خود ابتكارى به خرج نداده همان اسطوره ‏هاى گذشتگان را تكرار مى‏ كند. ❕ اساطير جمع اسطوره به حكايات و داستانهاى خرافى و دروغين گفته مى ‏شود، و اين كلمه 9 بار در قرآن از زبان كفار بى ايمان در برابر انبياء نقل شده است كه غالبا براى توجيه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به اين بهانه متوسل مى‏ شدند، و عجب اينكه هميشه كلمه « اساطير » را با « اولين » توصيف مى ‏كردند، تا ثابت كنند اينها تازگى ندارد، و حتى گاه مى‏ گفتند « اينها مهم نيست ما هم اگر بخواهيم مى‏ توانيم مانند آن را بياوريم » 👌جالب اينكه مستكبران امروز نيز غالبا موذيانه براى فرار از حق و همچنين براى گمراه ساختن ديگران متوسل مى ‏شوند، حتى در كتب جامعه‏ شناسى شكل به اصطلاح علمى به آن داده‏ اند و مذهب را زائيده جهل بشر و تفسيرهاى مذهبى را اسطوره ‏ها مى ‏نامند . ❕ اما اگر درست به اعماق فكر آنها نفوذ كنيم مى‏ بينيم مساله چيز ديگر است، آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستيز ندارند، بلكه خود عامل پيدايش يا نشر آنند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستين است كه افكار انسانها را بيدار مى ‏كند، و زنجيرهاى استعمار را در هم مى ‏شكند و سد راه مستكبران و استعمارگران است. 👌آنها مى ‏بينند قبول تعليمات مذهبى كه اصول عدل و انصاف را پيشنهاد مى ‏كند و با تبعيض و ستمگرى و هر گونه خودكامگى مى ‏جنگد با نقشه ‏هاى آنها مخالف است. ❕آنها مى‏ بينند پذيرش دستورات اخلاقى مذهب با هوسهاى سركش و آزادي هايى كه مورد نظر آنها است سازگار نيست، مجموع اين جهات سبب مى‏ شود كه اين سد و مانع را از سر راه خود بردارند، و حتما بايد پاسخى براى مردم درست كنند، چه پاسخى از اين بهتر كه آنها را به نام اسطوره و افسانه دروغين معرفى كنند.... وگرنه تعليمات پيامبران هم در زمينه اصول عقائد مذهبى، و هم در زمينه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است كه جايى براى اينگونه تهمتها وجود ندارد. » 📚تفسیر نمونه ج 11 ص 198 ❕به هر حال هميشه طغيانگران براى نجات از ملامت وجدان از يك سو، و از اعتراضات مردم حقجو از سوى ديگر، بهانه ‏هاى واهى مى ‏تراشند تا خويشتن را از اين و آن راحت كنند، و عجب اينكه آنها غالبا برنامه‏اى هماهنگ و يك نواخت داشته‏ اند، گويى در طول تاريخ آن را در گوش هم فرو مى ‏خواندند، عناوينى همچون « سحر » و « كهانت » و « جنون » و « اسطوره » و مانند ان ، ولى قرآن در آيه ای ريشه اصلى طغيان و سركشى آنها اشاره كرده مى‏ افزايد ؛ « چنين نيست كه آنها خيال مى‏كنند، بلكه اعمال سوء آنها همچون زنگارى بر دلشان نشسته، و از درك حقيقت وامانده‏ اند » (كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ). ( مطففین 14) یعنی اعمال آنها زنگار بر قلبشان ريخته، و نور و صفاى نخستين را كه به حكم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همين دليل چهره حقيقت كه همچون آفتاب عالمتاب مى‏ درخشد هرگز در آن بازتابى ندارد، و پرتو انوار وحى در آن منعكس نمى ‏گردد.» 📚تفسیر نمونه ج 26 ص 262 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir