eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
❕در کتاب دائره المعارف فارسی چنین آمده است ؛ «فرخى يزدى برخلاف فرخى سيستانى شاعر دربارى قرن چهارم تنها در فكر خود نبود، بلكه در راه بهروزى كشاورزان و ديگر طبقات محروم سعى و تلاش مى كرد و نسبت به مسائل اجتماعى و سياسى عصر خود عنايت و توجه داشت. در آغاز جوانى به دموكراتها پيوست و به مناسبت شعرى كه در نوروز 1327 قمرى در مدح آزادى، خطاب به فرماندار مرتجع يزد سرود، ضيغم الدوله شيرازى يزد، دهانش را با نخ و سوزن دوخت و به زندانش افكند، در نتيجه تحصّن و اعتراض مردم يزد، وزير كشور از طرف استيضاح شد و وى اين موضوع را با كمال وقاحت شايعه خواند و در مقام پاسخگويى برنيامد. 👌پس از چندى به تهران آمد (1328) و روزنامه طوفان را انتشار داد و از دموكراسى و حكومت ملى با شور و شوق فراوان حمايت و جانبدارى نمود. در دوره هفتم از يزد به نمايندگى مجلس شورا انتخاب شد و يكى از دو نماينده طرفدار اقليت بود؛ در اواخر اين دوره، از بيم تعقيب شهربانى از ايران گريخت، و از طريق مسكو به رفت و در (1312 ه. ش) به تهران آمد و به گناه افكار مترقى و آزاديخواهانه مورد تعقيب قرار گرفت و بنا به در زندان به قتل رسيد» 📚دائره المعارف فارسی ج 2 ص 1868 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❔در یک آیه قرآن هست که میگوید کسانی که وارد بهشت میشوند جاودنند مگر اینکه خدا بخواهد کسی را از بیرون کند . از طرفی قرآن میگوید بهشتی ها در بهشت جاودنند آیا میان این دو مطلب تنافی نیست ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که بهشت برای بهشتیان ابدی و دوزخ نیز برای معاندین و ملحدان ابدی می باشد و از آن نیست ‌. ❕البته توجه به این نکته لازم است که خلود که در آیات قرآن آمده است در اصل لغت به معنى بقاى و هم به معنى ابديت آمده است، بنا بر اين كلمه خلود به تنهايى دليل بر ابديت نيست، زيرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى شود. 👌ولى در بسيارى از آيات قرآن با ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابديت فهميده مى شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به «خالِدِينَ فِيها أَبَداً »مى كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروهها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير « خالِدِينَ فِيها أَبَداً » ديده مى شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. ❕تعبيرات ديگرى مانند « ماكثين فيها ابدا » در آيه 3 كهف « لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى دهد كه بطور گروهى از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 239 ❕حال آنچه مورد قرار گرفته است این آیه است که می فرماید ؛ « وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دام كه آسمانها و زمين بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى » ( هود 108) ❔پرسش اینجاست که ظاهر استثناى جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ؛ مگر اين كه خداى تو بخواهد» مى رساند كه ممكن است روزى بخواهد كه آنان را از اين مركز نعمت بيرون كند، در صورتى كه باقى آيات گواه بر اين است كه هرگز آنها از بهشت خارج نخواهند شد، با اين وضع معناى اين آيه چيست؟ 👌برای پاسخ است که درست است كه خداوند جهان به افراد سعادتمند در بسيارى از آيات، بهشت دائم وعده كرده است و از اين وعده هرگز تخلّف نخواهد فرمود و خود او مى فرمايد «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ اين وعده ای است كه خدا كرده و خداوند هرگز از وعده اش تخلّف نمى كند!».( روم 6) ولى ممكن است افرادى تصوّر كنند كه با اين وعده قطعى ديگر زمام كار از دست خدا بيرون مى رود و او حتّى توانايى نخواهد داشت كه آنان را از بهشت خارج سازد و نعمت را از آنها سلب كند و به اصطلاح علمى و كلامى، اين قضاى حتمى قدرت خدا را محدود نموده و از توانايى او خواهد كاست . 🔹لذا خداوند با جمله «الَّا مَاشَا رَبُّك» اين حقيقت را تأكيد مى كند كه با وجود اين كه خدا بهشت دائم را وعده نموده و او هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد، مع الوصف اين مطلب، از قدرت او چيزى كم نمى كند و باز اختيار تمام موجودات به دست قدرت اوست ، هرچه بخواهد مى تواند انجام بدهد و قدرت او نسبت به تمام اشيا محفوظ و است. 👌عين اين جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ» در آيه بعد كه درباره دوزخيان است و به آنها وعده عذاب دائمى داده، نيز وارد شده است و علّت آن همان است كه در آيه پيش ذكر گرديد. ❕از قراين روشنى كه تفسير فوق را تأييد مى كند جمله «عَطَاً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» كه در آخر آيه آمده است مى باشد. اين جمله مى گويد اين عطيّه ثابت و پايدار و مستمرّ است و هرگز جدا شدنى نيست. 👌این سخن در نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 160 ❕در تفسیر نیز چنین آمده است ؛ « هدف از بيان اين استثناء اين است كه تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ايمان و پاداش مؤمنان راستين چنان است كه بدون خواست و مشيت الهى باشد و قدرت و توانايى و اراده او را محدود كند و صورت جبر و الزام به خود بگيرد، بلكه در عين جاودانى بودن اين دو، قدرت و اراده او بر همه چيز است هر چند به مقتضاى حكمتش پاداش و عذاب را بر اين دو گروه جاودانه مى دارد. ❕شاهد اين سخن آنكه در جمله دوم در باره سعادتمندان بعد از ذكر اين استثناء مى فرمايد « عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اين عطا و است كه هرگز از آنها قطع نمى شود.» و اين نشان مى دهد كه جمله استثنائيه فقط براى بيان قدرت بوده است. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 247 http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔در کتاب لمعه که جزء کتب حوزه است آمده است که اگر مسلمان و کافر تنازع کردند و به نزد قاضی رفتند ، قاضی می تواند به مسلمان بیشتر توجه کند و احترام بیشتری به او عرضه دارد و او را در کنار خود بنشیند ❗️آیا این ناعدالتی نیست ❕شاید حق با کافر باشد نه مسلمان احترام بیشتر مسلمان نوعی بی عدالتی نیست ❗️❗️ 💠💠 👌 اديان الهى به خاطر پشتوانه اخلاقى نيرومندى كه دارند در مسأله قضاوت و داورى و اصولى كه بر تشكيلات قضائى و مجلس داورى است بسيار فراتر از مكتب هاى مادّى رفته اند، بلكه اين دو قابل مقايسه نيستند. ❕در اين دستورات، لطايف و ريزه كارى ها و دقّت هاى فراوانى ديده مىشود، و هر چند پاره اى از آنها مربوط به زمان هاى گذشته است و شايد امروز چندان كاربردى نداشته باشد، ولى از نظر اصولى همان ها نيز داراى مفهوم پر بارى نسبت به مسائل قضائى است از جمله این این است ؛ « واجب است قاضی مساوات را در ميان دو طرف دعوا در سلام و جلوس و نگاه كردن و سخن گفتن و گوش فرا دادن و عدالت در حكم رعايت كند ،به اين معنى كه اگر به يكى از آنها با احترام خاصّى سلام مى كند يا جواب سلام مى گويد، عين آن را درباره ديگرى رعايت كند؛ و تفاوت موقعيّت اجتماعى آنها هيچگونه تأثيرى در اين مسأله نداشته باشد؛ و اگر به يكى از آنها لحظاتى نگاه مى كند به ديگرى نيز همان مقدار نگاه كند؛ و هر گاه سخنان يكى را به دقّت مى شنود نسبت به ديگرى اين چنين كند. خلاصه اينكه مساوات را در مجلس قضا و داورى در تمام جوانب حتّى تشريفات و احترامات جزيى رعايت نمايد، تا جلوى انحرافات كلّى به خوبى گرفته شود.» 📚پیام قرآن ج 10 ص 161 👌در کتاب شریف وسائل الشیعه بابی گشوده شده است تحت این موضوع ؛ « باب در استحباب رعایت از سوی قاضی ، نسبت به دو طرف دعوا در اشاره کردن ، نظر و نشستن » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 214 باب 3 🔸علی علیه السلام فرمود ؛ « کسی که عهده دار منصب قضاوت شود ، باید بین طرفین دعوا در اشاره و نگاه کردن و نشستن ، رعایت را کند » 📚الکافی ج 7 ص 413 🔸امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « بدان که بر تو ( قاضی ) واجب است که بین دو طرف دعوا رعایت مساوات را کنی حتی در نگاه کردن به صورتی که کردن تو به یکی ، بیشتر از طرف دیگر نباشد » 📚فقه الرضا ص 35 _ مستدرک الوسائل ج 17 ص 350 🔸ادامه 👇
🤔 ❔میخواستم بدونم در آخرت و در برزخ و قیامت هم محرمیت و نامحرم وجود دارد به چه است ❕ 💠💠 🗯باید توجه داشت که همه چیز سرای آخرت با دنیا فرق دارد.آن جا جهان دیگری است با خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود: « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ خطور نکرده است» 📚 ج8 ص86 👌این تفاوت قوانین آن عالم با این جهان از روایاتی که می گوید در آنجا انسان نیاز به قضائ حاجت ندارد بلکه موارد زائد بدن به صورت بوی از انسان خارج می شود بیشتر آشکار می شود 📚 ص102 🗯بنابراین نباید توقع داشت که تمام احکامی که در دنیا بوده است در برزخ و یا در بهشت هم حاکم باشد . 👌البته برخی احکام و قوانین که حسن و قبح عقلی و حکم قطعی عقل را دارد ، در دنیا و آخرت یکسان است و تفاوتی نمی کند . 🗯مثلا دیدن خداوند است زیرا مستلزم جسمانیت و محدود بودن خداوند است چه می خواهد در دنیا باشد و چه در برزخ و چه در سرای آخرت در هر حالتی خداوند نمی شود . 👌و یا در رابطه با حجاب داشتن در برزخ و بهشت می توان بیان داشت که از آنجا که پوشش بدن از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب می شود می توان گفت در بهشت هم وجود دارد ولی نحوه و حدود آن برای ما مشخص نیست .برای نمونه و تایید این که حجاب در بهشت نیز نوعی کمال محسوب می شود می توان به این ایه استناد جست که خداوند در مدح های بهشتی می فرماید: « بهشت دارای زنان بهشتی است که در سراپرده های خود » 📓 72 🔶در رابطه با احکام محرم و نامحرم در برزخ و بهشت هم می توان همین نکته را بیان کرد که این احکام ریشه در حکم عقلی و حسن و قبح دارد و احکام عقلی در هیچ حالتی تغییر نمی کند . 👌بر پایه همین حکم است که خداوند در وصف بهشتیان می فرماید ؛ « آنها را با حور العین می کنیم » 🔷 54 👌در حالی که اگر همه در بهشت محرم بودند ، نیازی به تزویج نبود و همه بر هر کسی که می خواستند وارد می شدند و می بردند. ❕و یا در وصف بهشتی می فرماید ؛ « در باغ های بهشتی زنانی هستند که جز به همسرانشان عشق نمی ورزند » 🗯 56 👌در حالی که اگر در بهشت همه به هم محرم بودند و روابط آزاد بود ، یک همسر بهشتی باید به همه عشق می ورزید و با ارتباط می گرفت . 👌از امام علیه السلام سوال شد که اگر مرد مومنی با همسر دنیوی اش هر دو بهشتی شدند ، آیا در آخرت هم به تزویج یکدیگر هستند ؟ 🔷امام پاسخ داد که هر کدام از آن دو که مقامش بالاتر باشد مخیر میشود که یا با همسر دنیوی اش باشد یا همسر دیگری انتخاب کند . 📚 ج8 ص106 ❕اگر در بهشت همه با هم محرم بودند و محدودیتی نبود ، نیاز به انتخاب همسر و مخیر بودن و ...نبود و همگان کاملا بودند . 🗯در این جا پاسخ دیگری نیز است و آن اینکه ؛ 🔴درجات و مقامات بهشتیان متفاوت است . در آنجا هر کس بر اساس اعمال خودش در بهشتی اختصاص خود قرار دارد و یک بهشت نیست که همگان در آنجا جمع شده باشند و بحث و نامحرم پیش بیاید . 🔷امام علیه السلام فرمود ؛ « نگویید بهشت یکی است ( بلکه برای هر کس بهشتی است ) و نگویید درجه واحدی است چرا که خداوند فرموده است درجاتی است بعضی بالاتر از دیگری و این به خاطر تفاوت اعمال آنهاست ، دو وارد بهشت می شوند اما مقام یکی از دیگری بالاتر است ، و او می خواهد این دیگری را دیدار کند ، آن که بالاتر است می تواند از بهشت خود پایین بیاید ،( و دیگری را ببیند ) اما آنکه پایین تر است نمی تواند بالا برود ( و وارد بهشت دیگری شود ) زیرا به آن مکان نمی رسد البته اگر دوست داشتند و خواستند همدیگر را دیدار کنند روی تخت ها دیدار می کنند » 📚 ج9 ص318 👌پیامبر نیز فرمود ؛ « در بهشت صد درجه است ، که فاصله هر درجه با دیگری به اندازه فاصله آسمان و زمین است و فردوس آنها است » 📚 ج8 ص89 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔میخواستم بدونم در آخرت و در برزخ و قیامت هم محرمیت و نامحرم وجود دارد به چه است ❕ 💠💠 🗯باید توجه داشت که همه چیز سرای آخرت با دنیا فرق دارد.آن جا جهان دیگری است با خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود: « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ خطور نکرده است» 📚 ج8 ص86 👌این تفاوت قوانین آن عالم با این جهان از روایاتی که می گوید در آنجا انسان نیاز به قضائ حاجت ندارد بلکه موارد زائد بدن به صورت بوی از انسان خارج می شود بیشتر آشکار می شود 📚 ص102 🗯بنابراین نباید توقع داشت که تمام احکامی که در دنیا بوده است در برزخ و یا در بهشت هم حاکم باشد . 👌البته برخی احکام و قوانین که حسن و قبح عقلی و حکم قطعی عقل را دارد ، در دنیا و آخرت یکسان است و تفاوتی نمی کند . 🗯مثلا دیدن خداوند است زیرا مستلزم جسمانیت و محدود بودن خداوند است چه می خواهد در دنیا باشد و چه در برزخ و چه در سرای آخرت در هر حالتی خداوند نمی شود . 👌و یا در رابطه با حجاب داشتن در برزخ و بهشت می توان بیان داشت که از آنجا که پوشش بدن از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب می شود می توان گفت در بهشت هم وجود دارد ولی نحوه و حدود آن برای ما مشخص نیست .برای نمونه و تایید این که حجاب در بهشت نیز نوعی کمال محسوب می شود می توان به این ایه استناد جست که خداوند در مدح های بهشتی می فرماید: « بهشت دارای زنان بهشتی است که در سراپرده های خود » 📓 72 🔶در رابطه با احکام محرم و نامحرم در برزخ و بهشت هم می توان همین نکته را بیان کرد که این احکام ریشه در حکم عقلی و حسن و قبح دارد و احکام عقلی در هیچ حالتی تغییر نمی کند . 👌بر پایه همین حکم است که خداوند در وصف بهشتیان می فرماید ؛ « آنها را با حور العین می کنیم » 🔷 54 👌در حالی که اگر همه در بهشت محرم بودند ، نیازی به تزویج نبود و همه بر هر کسی که می خواستند وارد می شدند و می بردند. ❕و یا در وصف بهشتی می فرماید ؛ « در باغ های بهشتی زنانی هستند که جز به همسرانشان عشق نمی ورزند » 🗯 56 👌در حالی که اگر در بهشت همه به هم محرم بودند و روابط آزاد بود ، یک همسر بهشتی باید به همه عشق می ورزید و با ارتباط می گرفت . 👌از امام علیه السلام سوال شد که اگر مرد مومنی با همسر دنیوی اش هر دو بهشتی شدند ، آیا در آخرت هم به تزویج یکدیگر هستند ؟ 🔷امام پاسخ داد که هر کدام از آن دو که مقامش بالاتر باشد مخیر میشود که یا با همسر دنیوی اش باشد یا همسر دیگری انتخاب کند . 📚 ج8 ص106 ❕اگر در بهشت همه با هم محرم بودند و محدودیتی نبود ، نیاز به انتخاب همسر و مخیر بودن و ...نبود و همگان کاملا بودند . 🗯در این جا پاسخ دیگری نیز است و آن اینکه ؛ 🔴درجات و مقامات بهشتیان متفاوت است . در آنجا هر کس بر اساس اعمال خودش در بهشتی اختصاص خود قرار دارد و یک بهشت نیست که همگان در آنجا جمع شده باشند و بحث و نامحرم پیش بیاید . 🔷امام علیه السلام فرمود ؛ « نگویید بهشت یکی است ( بلکه برای هر کس بهشتی است ) و نگویید درجه واحدی است چرا که خداوند فرموده است درجاتی است بعضی بالاتر از دیگری و این به خاطر تفاوت اعمال آنهاست ، دو وارد بهشت می شوند اما مقام یکی از دیگری بالاتر است ، و او می خواهد این دیگری را دیدار کند ، آن که بالاتر است می تواند از بهشت خود پایین بیاید ،( و دیگری را ببیند ) اما آنکه پایین تر است نمی تواند بالا برود ( و وارد بهشت دیگری شود ) زیرا به آن مکان نمی رسد البته اگر دوست داشتند و خواستند همدیگر را دیدار کنند روی تخت ها دیدار می کنند » 📚 ج9 ص318 👌پیامبر نیز فرمود ؛ « در بهشت صد درجه است ، که فاصله هر درجه با دیگری به اندازه فاصله آسمان و زمین است و فردوس آنها است » 📚 ج8 ص89 Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔در مورد امام سوم شیعیان داستان‌ها و افسانه‌ها زیاد شنیده اید؛ از آزاد مردی و شجاعت او تا اخلاق مداری و مظلومیت او ولی خواندن تاریخ در مورد ایشان اثبات می‌کند که او فردی دزد و راهزن بوده است. ✍🏻طبق سند معتبر، حسین بن علی در راه کربلا به کاروانی که متعلق به حکومت وقت بوده برمی‌خورد که اقلامی را به دمشق می برده اند. حسین کاروان را توقیف کرده و اموال آن را دزدیده است؛ اینکه این امام معصوم و عاری از گناه! مگر برای امر به معروف نرفته بود؟ خوب چرا سر راه دست به دزدی و راهزنی می‌زند ❗️❗️ 💠💠 👌گزارش هایی از مصادره کاروان متعلق به یزید توسط امام حسین علیه السلام در مجامع تاریخی گزارش شده است . ❕طبری به نقل از عُقْبة بن سَمعان می آورد ؛ «حسين عليه السلام رفت تا به تنعيم رسيد. كاروانى را در آن جا ديد كه از يمن مى ‏آمد و بَحير بن رَيسان حِمْيَرى كه از سوى يزيد، كارگزار يمن بود آن را براى يزيد، فرستاده بود. بار كاروان، وَرس و زيورآلات بود كه پيش يزيد مى‏ بردند. حسين عليه السلام كاروان را گرفت و همراه خودش برد.سپس به شتربانان فرمود: «شما را مجبور نمى ‏كنم. هر كه بخواهد با ما به عراق بيايد، كرايه او را مى‏ پردازيم و با او خوش‏رفتارى مى ‏كنيم، و هر كه نخواهد و همين جا از ما جدا شود، كرايه او را به اندازه مسافتى كه پيموده است، مى ‏پردازيم». پس هر كس از آنها كه از وى جدا شد، حسابش را كردند و حقّش را دادند و هر كس از آنها كه همراه وى رفت، كرايه او را پرداخت و به او جامه پوشانيد.» 📚تاریخ طبری ج 5 ص 385_ مقتل الحسین خوارزمی ، ج 1 ص 220 ❕در نقل دیگری می آورند ؛ « حسين عليه السلام در تنعيم، با كاروانى از يَمَن، رو به رو شد كه بَجير بن رَيسان حِميَرى (گماشته يزيد در يمن)، براى يزيد فرستاده بود. بار كاروان، وَرس و زيورآلات بود كه نزد يزيد مى‏ بردند. حسين عليه السلام كاروان را گرفت و همراه خودش برد. پس از آن، به شتربانان فرمود: «شما را مجبور نمى‏ كنم. هر كه بخواهد با ما به عراق بيايد، كرايه او را مى‏ پردازيم و با او خوش‏رفتارى مى‏ كنيم و هر كه نخواهد و همين جا از ما جدا شود، كرايه او را به اندازه مسافتى كه پيموده است، مى ‏پردازيم». پس هر كس از آنها كه از وى جدا شد، حسابش را كردند و حقّش را دادند و هر كس از آنها كه همراه وى رفت، كرايه او را پرداخت و به او جامه پوشانيد. مى‏ گويند: جز سه نفر از آنان به كربلا نرسيد. بر آنها ده دينار ده دينار افزود و شتر شتر به آنان بخشيد و آنان را برگرداند.» 📚انساب الاشراف ج 3 ص 375_ الاخبار الطوال ص 245 ❕ سید بن طاووس هم می آورد ؛ « حسين عليه السلام حركت كرد تا به تنعيم رسيد و در آن جا كاروانى را ديد كه بارش هديه ‏اى بود كه بَحير بن رَيسان حِميَرى (كارگزار يمن) براى يزيد بن معاويه، فرستاده بود. حسين عليه السلام هديه را گرفت؛ زيرا زمام كارهاى مسلمانان، به دست او بود. سپس به شتربانان كاروان فرمود: «هر كس بخواهد با ما به عراق بيايد، كرايه‏ اش را مى ‏پردازيم و با او خوش‏رفتارى مى‏ کنيم، و هر كس دوست دارد از ما جدا شود، كرايه ‏اش را به اندازه راهى كه پيموده، مى ‏پردازيم». پس گروهى با او رفتند و ديگران، سر باز زدند. » 📚لهوف ص 130_ مثیر الاحزان ص 42 _ بحار الانوار ج 44 ص 367 👌در این شکی نیست که امام حسین علیه السلام از جانب پیامبر گرامی به عنوان امام و تعیین شده بودند چنان که پیامبر گرامی خطاب به امام حسین علیهما السلام فرمود ؛ « تو امام و فرزند امام و ابو الائمه هستی ، تو حجت ، فرزند حجت ، ابو الحجج ، می باشی که نه تن از فرزندان تو امام هستند که نهمین آنان قائم است » 📚بحار الانوار ج 43 ص 295 🔸بنابراین امام حسین علیه السلام امام و حاکم از جانب خداوند بر مردم بود و حق تصرف در اموال بیت المال و حکومتی را داشته است ، به خاطر همین امام حسین در اموال حکومتی متعلق به یزید یا مطابق برخی نقل های دیگر ، در اموال حکومتی متعلق به معاویه در هنگامی که در صدد تعیین یزید به عنوان جانشین خود بود ، تصرف کرد و علنا مشروعیت آنان را زیر سوال برد و این را فهماند که آنان صلاحیت حکومت بر مسلمین و تصرف در اموال مسلمین را ندارند و باید حکومت را به صاحبان اصلی آن بازگردانند . تصرف در اموالی که خداوند اجازه آن را به حاکم اسلامی و مشروع داده است ، راهزنی نامیده نمی شود ، بلکه مخالفت علنی با حکام جور و دعوت آنان به ولایت الهی محسوب می شود لذا شیخ عباس قمی می نویسد ؛ « چون به منزل تنعيم رسيدند شترهاى چند ديد كه بار آن‏ ها هديه چند بود كه عامل يمن براى يزيد فرستاده بود، حضرت بارهاى ايشان را گرفت زيرا كه حكم امور مسلمين با امام زمان است و آن حضرت به آن‏ها احقّ است » 📚منتهی الامال ج 2 ص 757 Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht.
🤔 شیخ الطائفــة الطوسی در التبیان، قاضی عبدالعزیز ابن البرّاج، امین‌الاسلام طبرسی، قطب‌الدین راوندی، یحیی‌بن‌سعید الحلّی و ابن‌فهد حلی را وظیفۀ و آنکه او را به اقامۀ حد بگمارد (یعنی منصوب ) منحصر دانسته‌اند. ابن ادریس باصراحت و جزئیات بیشتری، در زمان غیبت را تشریح کرده است. او به سود این ادعای اجماع مسلمانان از یک‌سو و اجماع ازسوی‌دیگر استناد می‌کند. ابن ادریس معتقد است این و تنها با اجماعی در مقابل آن یا با آیات قرآن یا با سنت متواتر شکسته می‌شود و چنین توانی ندارند. به نظر وی، قول به اقامۀ حدود توسط فقها در عصر غیبت، مستندی جز ندارد. ❔ یکی از کانال های معاند نظام در جواب شما که درباره ی مجازات محاربین اغتشاشات آبان ماه پاسخ نوشته بودید ، ردیه ای نوشته و تحدی کرده است که هیچ کدام از علمای طرفدار نظام نمی‌توانند جواب این متن را بدهند حال میخواهم بدانم آیا جوابی بر ردیه ای آقا دارید ؟ در کل نظرات شما در مورد ردیه این آقا میخواستم مثل همیشه مستند و مستدل بدانم ❗️❗️❗️ 💠 💠 👌فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت ، به نیابت از امام علیه السلام ، می توانند به اجرای حدود و تعزیرات بپردازند و این حقی است که از جانب امامان به آنان واگذار شده است . 🔸«حفص بن غياث» می گوید ؛ ❕« سألت ابا عبد اللّه عليه السّلام من يقيم الحدود؟ السّلطان؟ او القاضى؟ فقال: اقامة الحدود الى من اليه الحكم». «من از امام صادق عليه السّلام سؤال كردم كه چه كسى مى ‏تواند اقامه حدود كند، سلطان يا قاضى؟ امام عليه السّلام فرمود: هر كس كه حکم در دست اوست». 📚الفقیه ج 4 ص 71 👌در این روایت ، کسی که حکم به دست اوست ، مامور اجرای حدود معرفی شده است ، در روایت دیگری ، چنین فردی ، فقیه جامع الشرایط معرفی شده است . ❕امام ‏صادق علیه السلام پس از آنكه در پاسخ به عمربن حنظله رجوع به حاكمان طاغوت را در موارد منازعه در قرض و ميراث حرام دانسته، در جواب اين پرسش كه شيعيان در اين موارد چه كنند، فرمود ؛ « در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى ‏كند و در حلال وحرام ما مى‏ نگرد و احكام ما را مى‏ شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى ‏بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده‏ اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست‏ » 📚الکافی ج 1 ص 67 👌در این روایت از فقیه به عنوان حاکم و آنکه حکم به دست اوست یاد شده است . ❕لذا شیخ مفید می نویسد ؛ « اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد مى‏ باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده‏ اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده ‏اند. درصورتى‏ كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيه ى‏] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده ‏اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه‏ فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.» 📚مقنعه 810 👌فقیه بزرگوار حمزة بن عبد العزيز ديلمى ملقب به سلّار مى‏ گويد ؛ « [امامان معصوم‏] اقامه حدود و برپايى احكام الإهى را [كه از شؤون ولايت سياسى است‏] به فقيهان شيعه واگذار كرده‏ اند و از مردم خواسته‏ اند كه براى انجام اين مهم به يارى فقيهان [جامع الشرايط] بشتابند » 📚 المراسم العلوية و الاحكام النبوية ص 261. ❕علامه حلی نیز می آورد ؛ « حق اقامه حدود از آن امام معصوم عليه السّلام و يا كسى است كه از سوى آن حضرت مأذون باشد. در زمان غيبت اين حق از آن فقهاى شيعه است و حكومت ميان مردم در صورت ايمنى از ظالمان و نيز تقسيم زكات و خمس و افتا، از آن فقهاست». 📚قواعد الاحكام، ج 1، ص 525 و 526 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 6⃣اللهیاری اخیرا مدعی شده است که تقلید از علمای شیعه باطل است و هرکس باید خودش مطابق روایات اهل بیت علیهم السلام رفتار کند و کلام غیر اهل بیت علیهم السلام باطل است . ❕ما هم می گوییم تنها باید از اهل بیت علیهم السلام تبعیت کرد ، چنان که در گذشته در پاسخی که به کمال حیدری دادیم آوردیم ؛ 👌ما ماموریم که در اصول و فروع از تعالیم اهل بیت علیهم السلام تبعیت کنیم ، و اعتقادات و احکام خود را بر طبق نص و سخن آنان ساماندهی کنیم ، نه طبق برداشت شخصی ، در این صورت است که مخالفت با نص ، مخالفت با اصل دین است . 👌خداوند می فرماید ؛ « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » « اگر نمى‏ دانيد از اهل اطلاع سؤال كنيد. » ( نحل 43) ❕در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت علیهم السلام ، وارد شده مى‏ خوانيم كه اهل ذكر امامان هستند، از جمله در روايتى از امام على بن موسى الرضا مى‏ خوانيم كه در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود ؛ « ما اهل ذكريم، و از ما بايد سؤال شود » 📚الکافی ج 1 ص 210 ❕در بسيارى از تفاسير و كتب اهل سنت نيز رواياتى به همين مضمون ميخوانيم از جمله در تفسيرهاى دوازده ‏گانه معروف اهل سنت از ابن عباس در ذيل آيه فوق چنين نقل شده كه گفت ؛ « اينان محمد و على و فاطمه و حسن و حسين هستند آنها اهل ذكرند و اهل علم و عقل و بيان » 📚احقاق الحق ج 3 ص 483 ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « اگر كسى همواره شب‏هايش را به عبادت بگذراند، و روزهايش را روزه بگيرد، و همه مالش را انفاق كند، و همه عمرش را حج بگزارد، امّا ولايت ولىّ خدا را نشناسد تا تحت ولايت او در آيد و همه كارهايش با راه‏نمايى او صورت بگيرد، بر عهده خداوند عز و جل نيست كه به او ثواب دهد، و از مؤمنان هم به شمار نمى ‏آيد » 📚الکافی ج 2 ص 18 ❕علماء و مراجع شیعه نیز بر طبق نص و روایت اهل بیت علیهم السلام قدم بر می دارند و حکم و فتوا می دهند ، و از اعمال نظر و رای شخصی ابا می ورزند ، چگونه چنین نباشد در حالی که پیامبر گرامی فرمود ؛ « امت من به زودی به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند که یک فرقه اهل نجات است و سایر فرق ، هلاک می شوند ، فرقه ناجیه آنانی اند که به ولایت امامان تمسک کنند و از علم آنان اقتباس و بهره گیرند ، و به رای و برداشت خود ، عمل نکنند » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 49 ❕لذا علی علیه السلام فرمود ؛ « لا رای فی الدین » « رای و برداشت شخصی جایگاهی در دین ندارد » 📚المحاسن ج 1 ص 211 👌در این صورت تبعیت و تقلید از علماء و مراجع ، عین تقلید از اهل بیت علیهم السلام است ، به خاطر همین امام عسکری علیه السلام فرمود ؛ « هر یک از فقهای شیعه که خود نگه دار باشد و از دینش محافظت کند و با هوای نفسش مخالفت کند و مطیع امر خداوند باشد بر مردم واجب است که از او تقلید کنند» 📚وسائل الشیعه ج27 ص131 ❕در این رابطه و دلیل عقلایی تقلید در گذشته بیشتر توضیح دادیم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4985 ❕بنابراین تقلید از علماء و مراجع ، عین تقلید از اهل بیت علیهم السلام است چرا که آنان راوی حدیث هستند و مطابق حکم اهل بیت علیهم السلام حکم می دهند ، و امام عصر علیه السلام آنان را حجت قرار داده است ، آنجا که فرمود ؛ « امّا در پيشامدهايى كه روى مى ‏دهند، به راويان حديث ما مراجعه كنيد، كه آنان، حجّت من بر شما، و من حجّت خدا بر ايشان هستم » 📚کمال الدین ج 2 ص 484 ❕و امام صادق علیه السلام رد چنین علمایی را که مروج احادیث معصومین علیهم السلام هستند را رد حکم خداوند شمرده و فرمود ؛ « در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى ‏كند و در حلال وحرام ما مى‏ نگرد و احكام ما را مى‏ شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى ‏بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده‏ اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست‏ » 📚الکافی ج 1 ص 67 ❕و در نقلهای دیگری چنین علمایی که ناقلین روایات معصومین علیهم السلام هستند به عنوان خلفای پیامبر و امینان رسولان و حاکمان بر مردم معرفی شده اند که مردم مامور به تبعیت از آنان هستند ، همانگونه که مامور به تبعیت از پیامبر و اهل بیت ایشان هستند ؛ « الفقهاء امناء الرسل _ مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه _ العلماء حکام علی الملوک _ العلماء حکام علی الناس _ اللهم ارحم خلفائی ... الذین یروون حدیثی و سنتی » 📚مستدرک الوسائل ج 17 ص 311 باب 11 _ الفقیه ج 4 ص 420 🔸ادامه👇
🔸ادامه 👇 ❕به بیان دیگر ؛ 👌پیامبر به علی ع دینار را داد تا مواد غذایی تهیه کند ، اما از گذشته و قبل از این جریان به صورت کلی ، همگان و علی ع را دعوت به ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود کرده بود ، بنابراین دو امر به علی ع از جانب پیامبر رسیده بود ؛ 1⃣تهیه مواد غذایی 2⃣ایثار و مقدم داشتن دیگران 👌علی ع با توجه به نیاز مقداد ، به امر دوم پیامبر در مورد ایثار و از خود گذشتگی عمل کرد ، نه آنکه خلاف امر پیامبر رفتار کرده باشد ، زیرا ایشان هیچگاه بر خلاف امر پیامبر رفتار نمی کردند ، خود ایشان می فرمود ؛ « اصحاب و یاران راز دار محمد به خوبی می دانند که من هرگز لحظه ای مخالفت خدا و پیامبرش را نکردم » 📚نهج البلاغه خطبه 197 ❕پیامبر گرامی نیز بارها در مورد علی علیه السلام فرمود که او با است و حق با او است و لحظه ای این دو از یکدیگر جدا نمی شوند و یا علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو با هم ندارند . 📚مستدرک ج3 ص119 _ تاریخ ج14 ص321 _ الزوائد ج7 ص234 ❔چگونه ممکن است علی علیه السلام که لحظه ای از حق و قرآن جدا نمی شود ، خلاف حق و قرآن رفتار کرده باشد و امر پیامبر را کرده باشد ❗️ ❕همواره سخن حضرت علی علیه السلام این بود ؛ « من بنده ای از محمد هستم » 📚 الانوار ج3 ص283 _ توحید ص174 👌و می فرمود ؛ « من و پیرو محمد هستم » 📚تاریخ طبری ج3 ص291 ❔بنابراین چگونه قابل قبول است که علی ع لحظه ای پیامبر گرامی ص و مولای خود را عصیان کند❕ ❕آری آن کس که پیامبر را عصیان و مخالفت می کرد ، عمر بن خطاب بود نه علی ع ، که نمونه بارز آن ، عصیان عمر در قضیه حدیبیه است ، آنجایی که پیامبر گرامی به امر خداوند با مشرکین صلح کرد ، اما این صلح خوشایند عمر نبود ❗️❗️ 👌علمای اهل سنت نقل می کنند ؛ « عمر بن خطّاب- كه غيرتش تحريك شده بود- از جا پريد و در حالى كه آثار خشم و نفرت در سرش هويدا بود نزد ابو بكر آمد و گفت: ابو بكر! مگر اين مرد پيغمبر خدا نيست؟ ابو بكر گفت: چرا هست. عمر گفت: مگر ما مسلمان نيستيم؟ ابو بكر گفت: چرا هستيم...پس چرا بايد در امر دين خود در برابر آنها پستى نشان دهيم؟ ❕ابو بكر گفت: اى مرد! او پيغمبر خداست و بر خلاف فرمان خدا عمل نمى‏ كند. خدا هم ياور اوست. او تا لحظه مرگ، خود را مطيع خدا مى ‏داند. من هم گواهى مى ‏دهم كه او پيغمبر خداست ... » 📚السیره الحلبیه ج 2 ص 706 _ صحیح بخاری ج 3 ص 182 ❕مسلم در باب صلح حديبيه روايت مى‏ كند ؛ « عمر به پيغمبر گفت: مگر ما بر حق و آنها بر باطل نيستند؟ پيغمبر فرمود: چرا. گفت: جز اين است كه كشتگان ما در بهشت و مقتولين آنها در دوزخ هستند؟ فرمود: چرا همينطور است. گفت: پس چرا بايد در امر دين خود در مقابل آنها پستى نشان دهيم و برگرديم، تا ببينيم خداوند ميان ما و ايشان چه حكم مى ‏كند؟ پيغمبر فرمود: «اى پسر خطّاب! من پيغمبر خدا هستم، خدا هرگز مرا ضايع نمى‏ کند». عمر هم به راه افتاد و بلادرنگ در حالى كه سخت خشمگين بود ابو بكر را ملاقات كرد و گفت: ابو بكر! مگر ما بر حقّ و آنها بر باطل نيستند؟ ابو بكر گفت: چرا. عمر گفت: مگر ما عقيده نداريم كه كشتگان ما در بهشت و كشتگان آنها در جهنّم است؟ ابو بكر گفت: چرا همينطور است. گفت: پس چرا بايد در دين خود پستى نشان دهيم و برگرديم و ببينيم خدا ميان ما و ايشان چه حكم مى‏كند؟ ابو بكر گفت: اى پسر خطّاب! او پيغمبر خداست و خدا هرگز و هيچ‏گاه او را ضايع نمى ‏گرداند ... » 📚صحیح مسلم ج 3 ص 1412 ❕در روایت دیگر عمر گفت ؛ « من بخاطر جلوگيرى از صلح، كارهايى كردم » 📚صحیح بخاری ج 3 ص 182 ❕وقتى پيغمبر به اصحاب خود و عمر فرمود شتران خود را به منظور قربانى نحر كنيد، اعتنا نكردند تا حضرت سه بار به آنها امر فرمود ، چنان که نقل می کنند ؛ « صلح، فراغت يافت به اصحاب فرمود: برخيزيد و شتران خود را نحر كنيد، سپس سرهاى خود را بتراشيد. به خدا هيچ‏كس از جا برنخاست، تا اينكه سه بار آن را تكرار فرمود وقتى ديد كسى از جا برنخاست، وارد خيمه خود شد، سپس بيرون آمد و با هيچ‏كدام از آنها سخن نگفت تا اينكه با دست خود، قربانى خود را نحر كرد. آنگاه دلّاك خود را خواست و سر تراشيد. وقتى اصحاب پيغمبر چنين ديدند، برخاستند و شتران خود را نحر كردند و سر يكديگر را تراشيدند. و چيزى نمانده بود كه يكديگر را بكشند. » 📚مسند احمد ج 6 ص 491 ❕این مخالفت عمر با پیامبر در حدیبیه تا جایی بود که به نبوت پیامبر مشکوک شده بود و می گفت به اندازه ای که در حدیبیه در نبوت پیامبر شک کردم ، موارد دیگر شک نکرده بودم ؛ « ارتبت ارتیابا لم ارتبه منذ اسلمت الا یومئذ » 📚السیره النبویه ج 3 ص 331 _ کنزالعمال ج 10 ص 316 _ تاریخ طبری ج 2 ص634 _ المغازی واقدی ، ج 2 ص 607 و ... @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir