#قاتل_علی_علیه_السلام_سردار_ایرانی
🤔#پرسش
❔«ابن ملجم مرادی» یک سردار ایرانی به نام بهمن جازویه اهل رامهرمز بوده که اسیر شده بود و با قتل حضرت علی (ع) انتقام حمله تازیها را گرفت. در ضمن وقت نماز از پشت سر ضربه نزد، بلکه در یک جنگ تن به تن در مسجد غالب شد و ...؟!
💠#پاسخ💠
1⃣بهمن جاذویه که شبهه افکن مدعی است قاتل علی علیه السلام است ، سال ها قبل از خلافت علی علیه السلام و در جریان حمله اعراب به ایران در نبرد قادسیه کشته شده بود ، چنان که طبری می نویسد ؛
« ذو الحاجب به هماوردى قعقاع آمد كه از او پرسيد: «كيستى؟» گفت: «من بهمن جاذويه هستم» قعقاع بانگ برآورد كه اى انتقام ابى عبيد و سليط و كشتگان جنگ جسر! و با هم بجنگيدند و قعقاع او را بكشت »
📚ترجمه تاریخ طبری ج 5 ص 1717
2⃣قاتل علی علیه السلام ، ابن ملجم مرادی است که از تیره ها و قبائل اعراب است و به هیچ عنوان رگ و ریشه ایرانی ندارد ، چنان که سیره نگاران در شرح حال او گفته اند ؛
«عبد الرّحمن بن ملجم المراديّ و هو من حمير، و عداده في بني مراد و هو حليف بني جبلة من كندة » « عبد الرحمان بن ملجم مرادی از قبیله حمیر و خاندانش از بنی مراد که هم پیمان بنی جبله از کنده بوده است »
📚تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 558_ اسد الغابه ج 3 ص 616 _ تهذیب الاسماء ص 248
👌در کتاب تاریخنامه طبری هم ، ابن ملجم از اهل مصر دانسته شده است که به همراه مردمی که برای کشتن عثمان آمده بودند به مدینه آمده بود و پس از آن به کوفه افتاده بود .
📚تاریخنامه طبری ج 4 ص 671
3⃣در رابطه با انگیزه ابن ملجم از قتل علی علیه السلام هم مورخینی چون شیخ مفید و دیگران چنین نوشته اند ؛
« گروهى از خوارج در مكّه گرد آمدند و درباره زمامداران صحبت كردند و از آنان و رفتارشان با خوارجْ عيب جويى كردند. سپس يادى از نهروانيان كرده، بر آنان رحمت فرستادند. يكى به ديگرى گفت: كاش ما جان خود را با خدا معامله كنيم، سراغ سران گمراهى برويم و غافلگيرانه آنان را ترور كنيم و مردم و شهرها را از آنان آسوده كنيم و انتقام خون برادران شهيدمان در نهروان را هم بگيريم. با هم عهد بستند كه پس از پايان حج در پى اين كار روند. عبدالرحمان بن ملجم گفت: كشتن على با من.بُرَك بن عبد اللّه تميمى گفت: من هم معاويه را مى كشم. عمرو بن بكر تميمى گفت: كشتن عمرو عاص هم به عهده من. بر اين مسئله با هم پيمان بستند و توافق كردند و قول دادند كه به عهد وفا كنند. وعده را براى ماه رمضان، شب نوزدهم گذاشتند و از هم جدا شدند.
👌ابن ملجم كه كمك كارانش در قبيله كِنده بودند وارد كوفه شد و همفكران خويش را در آن جا ديدار كرد و تصميم خود را از آنان پوشيده داشت تا چيزى از اوفاش نشود. در كوفه بود كه به ديدار مردى از همفكرانش از قبيله تَيم الرَّباب رفت و نزد او با قُطام دختر اخضر تيميه برخورد كرد، كه امير مؤمنانْ پدر و برادرش را در نهروان كشته بود. قطام از زيباترين زنان زمان خود بود. چون ابن ملجم او را ديد، شيفته او شد و از او خوشش آمد. درخواست كرد كه با او ازدواج كند و خواستگارى كرد. قطام گفت: براى من چه مهريّه اى معيّن مى كنى؟
گفت: هرچه كه تو بخواهى. گفت: من سه هزار درهم، يك غلام نوجوان، يك خدمت گزار و كشتن على بن ابى طالب را تعيين مى كنم. گفت: همه اينها را مى پذيرم؛ ولى كشتن على بن ابى طالب، چگونه ممكن است؟گفت: او را غافلگيرانه مى كُشى. اگر او را كُشتى، دلم را آرام مى كنى و زندگى با من برايت گوارا خواهد شد و اگر كشته شدى، پاداش الهى برايت بهتر از دنياست. گفت: به خدا سوگند، من كه از اين شهر گريزان بودم و از مردمش ايمن نبودم و جز براى همين خواسته كه كشتن على بن ابى طالب باشد، به اين شهر نيامدم. پس خواسته ات را مى پذيرم....»
📚الإرشاد: ج 1 ص 17، روضة الواعظين: ص 148، المعجم الكبير: ج 1 ص 97 الرقم 168، تاريخ الطبري: ج 5 ص 143 ، الطبقات الكبرى: ج 3 ص 35، مروج الذهب: ج 2 ص 423، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 434، أنساب الأشراف: ج 3 ص 251 و ص 253 ، تاريخ دمشق: ج 42 ص 558 ، اسد الغابة: ج 4 ص 112 ، الاستيعاب: ج 3 ص 218 الرقم 1785، المناقب لابن شهر آشوب: ج 3 ص 311.
🔸ادامه 👇