eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 : روايت داريم که پیغمبر اسلام به عیادت شخص یهودی که هر روز از بالای خانه‌اش بر سر پیغمبر آشغال و محتویات شکم چهارپایان را می‌ریخته، رفته است و از این روست که پیغمبر اسلام خیلی مهربان و با‌گذشت بود. ▪️پرسش يك انسان خردمند: مگر اين پیغمبر شما مجبور بود که فقط از آنجا رد شود!؟ يعنى هيچ راه دیگری نبوده!؟ آدم عاقل حتی ماشینش را زیر یک درخت که پاتوق کلاغ‌ها شده پارك نميكند، چه برسد به اینکه هر روز از جایی رد شود که مطمئن باشد یک نفر روی سرش آشغال و یا حتی یک استکان آب تمیز خالی می‌کند ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه که تحت عنوان اذیت و آزار پیامبر گرامی با شکمبه حیوانات ، در منابع تاریخی نقل شده است ، روایت ذیل از عبد اللّه بن مسعود است که می گوید ؛ «جز يك روز، هيچ‏گاه نديدم رسول خدا قريش را نفرين كند و آن زمانى بود كه حضرت در حال نماز گزاردن بود . جمعى از قريش نشسته بودند و در نزديكى آنان شكمبه شترى قرار داشت آن گروه با خود گفتند: چه كسى حاضر است اين شكمبه را بردار و بر پشت پيامبر بيفكند. فردى- عقبة بن أبى معيط- به پا خاست و گستاخانه آن را برداشت و بر پشت پيامبر انداخت و حضرت هم‏چنان در سجده باقى ماند تا فاطمه زهرا عليها السّلام از راه رسيد و آن را از پشت مبارك پدر برگرفت، اين‏جا بود كه رسول خدا عرضه داشت: ، خدايا! از آزار و اذيّت جمعى از قريش به تو شكوه مى‏كنم، خدايا! كيفر عتبة بن ربيعه، شيبة بن ربيعه، ابو جهل بن هشام، عقبة بن أبى معيط، ابّى بن خلف و اميّة بن خلف را به تو وامى‏ گذارم.‌.. » 📚ذخائر العقبى طبرى 57 _ البداية و النهايه ابن كثير ج 3 ص 357 . ❕اما آنچه که ملحد به صورت ناقص به آن استناد کرد ، نقلی است که در برخی از کتب علمای هم عصر و معاصر آمده است و ریشه در مجامع متقدم روایی و تاریخی ندارد ، اینان نقل می کنند ؛ « حضرت همسايه‏ اى يهودى داشت كه وى را بسيار اذيّت مى‏ كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى‏ ريخت. اين كار در ظاهر به عنوان ريختن زباله و خاكستر در كوچه، و در حقيقت به منظور ابراز خشم و كينه يهودى نسبت به پيامبر اسلام انجام مى ‏شد، و پيامبر كريمانه از كنار آن مى‏ گذشت. تا اينكه يك روز خبرى از مرد يهودى نشد، پيامبر اسلام از غيبت آن مرد سؤال كرد.گفتند: خوشبختانه بيمار گشته، و بر اثر بيمارى مزاحمتهايش قطع شده است. فرمود:بايد به عيادتش برويم! به سمت خانه‏ اش حركت كرد. در خانه يهودى را كوبيد.همسرش به پشت درآمد و سؤال كرد: كيست؟ حضرت فرمود: پيامبر مسلمانان به ديدار و عيادت همسايه بيمار خود آمده است! زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد يهودى كه بسيار تعجّب كرده بود، و در مقابل عملى غير قابل پيش‏بينى قرار گرفته بود، گفت: در را باز كن تا داخل شوند. پيامبر وارد شد، و كنار بستر بيمار نشست.و از حال بيمار پرسيد، و به گونه‏ اى برخورد كرد كه گويا هيچ اذيّت و آزارى از اين مرد يهودى به آن حضرت نرسيده است. مرد يهودى كه از فرط خجالت صورت خويش را مى‏ پوشانيد و در برخورد با اين اخلاق كريمانه پيامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسيد: اين نوع برخورد آيا اخلاق شخصى شماست، يا جزء دستورات دينى محسوب مى‏ شود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات دينى است، و ما به همه مسلمين سفارش مى ‏كنيم كه چنين كنند. مرد يهودى با برخورد زيبا و پرجاذبه پيامبر اسلام مسلمان شد » 📚سوگندهای پر بار قرآن ، مکارم شیرازی ، ص 355 ❕استاد مکارم شیرازی ، در تفسیر نمونه نیز به این واقعه اشاره کرده و می نویسد ؛ « آيه بعد در توصيف ديگرى از پيامبر ص مى‏ گويد:" تو صاحب اخلاق عظيم و برجسته‏ اى هستى" (وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ).اخلاقى كه عقل در آن حيران است لطف و محبتى بى ‏نظير، صفا و صميميتى بى ‏مانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصله ‏اى توصيف ناپذير. اگر مردم را به بندگى خدا دعوت مى ‏كنى تو خود بيش از همه عبادت مى ‏نمايى، و اگر از كار بد بازمى‏ دارى تو قبل از همه خوددارى مى‏ كنى آزارت مى ‏كنند و تو اندرز مى‏ دهى، ناسزايت مى ‏گويند و براى آنها دعا مى ‏كنى، 👈بر بدنت سنگ مى ‏زنند و خاكستر داغ بر سرت مى‏ ريزند 👉و تو براى هدايت آنها دست به درگاه خدا برمى‏ دارى. آرى تو كانون محبت و عواطف و سرچشمه رحمتى. » 📚تفسیر نمونه ج 24 ص 371 🔸 👇
🤔 ❔اهلسنت خیلی می گویند که ابوبکر حامی پیامبر بوده است و اسلام با مال و ثروت ابوبکر پیشرفت کرد ❗️این سخن چقدر سندیت دارد ❗️❗️ 💠💠 👌آنان برای فضیلت سازی ، نقلهای جعلی و دروغین در مورد ابوبکر و ثروت افسانه ای او ساخته اند ، تا جایی که عایشه می گوید ؛ «من به دارائى پدرم كه در روزگار نادانى- پيش از اسلام- يك مليون اوقيه بود نازيدم و باليدم، در خانه او سيصد و شصت تخت مى ‏چيدند و بر روى هر تخت روپوشى گران- كه هر كدام به هزار دينار زر مى ‏ارزيد- مى ‏افكندند ...» 📚سنن نسائی ج 5 ص 358 _ تهذیب التهذیب ج 8 ص 358 ❕در حالی که فاطمه صدیقه س مطابق نقلهای اهلسنت ، به زیبایی کذب اهلسنت را بر ملا کرده و فقر و ناداری ابوبکر را به تصویر کشیده و خطاب به ابوبکر می گوید ؛ « نوشابه شما آبى بود كه از بس در آن غوطه خورده و ادرار و سرگين انداخته بودند تيره شده بود و خوراكتان برگ درختان. مشتى زبون و گردن كج كرده كه مى ‏ترسيديد مردم پيرامون شما بربايندتان. تا خداوند با دست برانگيخته‏ اش شما را رهائى بخشيد » 📚بلاغات النساء ص 24 _ اعلام النساء ج 4 ص 117 👌سایر نقلهای اهلسنت هم به روشنی ثابت می کند که ابوبکر مالی نداشت تا چه برسد که بخواهد انفاق کند یا بردگان را آزاد کند . ❕مسلم از ابوهریره روایت می کند ؛ « رسول خدا ، روزی یا شبی ، از منزل بیرون آمد ،ناگاه با ابوبکر و عمر برخورد کرد ، فرمود چرا در این ساعت از خانه بیرون آمدید ؟ گفتند گرسنگی ای رسول خدا ، فرمود قسم به آن کس که جانم به دست اوست ، مرا نیز همان از خانه بیرون کرد که شما را بیرون کرد ، برخیزید ، با هم به منزل یکی از انصار رفتند ... » 📚صحیح مسلم ج 3 ص 1609 کتاب الاشربه ، باب 20 ❕در نقل دیگر آمده است که آنان به منزل ابو ایوب انصاری رفتند و او ، آنان را اطعام کرد ؛ 📚الترغیب و الترهیب ، ج 3 ص 148 👌در نقل دیگر آمده است ؛ « پیامبر وارد مسجد شد پس ابوبكر و عمر را يافت از آن دو پرسيد: چرا بيرون آمده‏ ايد؟ گفتند گرسنگى، ما را بيرون آورده است . پیامبر گفت: من نيز از گرسنگى بيرون آمده ‏ام پس به نزد ابو الهيثم ابن التيهان شدند تا دستور داد با گندم يا جوئى كه نزد او بود خوراكى ساختند » 📚اعلام النبوه ص 220 ❕اگر ابوبکر دارای چنان ثروت افسانه ای بود ، دیگر پدرش ابوقحافه نيازمند آن نبود كه براى عبد اللّه پسر جذعان مزدورى كند و با بانگ خود مردم را بر سر سفره او بخواند . 📚مثالب الکلبی ، ج 8 ص 342 _ مسامره الاوائل ص 88 ❕كسى كه يك مليون اوقيه و سيصد و شصت تخت آراسته به ابريشم داشته سزاوار چنان بود كه ده تن همچون ابوقحافه مردم را به مهمانسرا و بر سر خوان خوراكى هايش بخوانند نه اين كه پدر خودش مزدور مردمان ديگر گردد تا از اين راه چند شاهى پول سياه به دست آرد يا شكم گرسنه‏ اش را سير كند. 📚الغدیر ، ج 8 ص 78 👌و اگر ابوبكر را در آن روزگار چنان دارائى‏ هائى بود كه پنداشته‏ اند- و اگر بخشى از آن را هم داشت- نيازمند آن نمى‏ شد كه براى هجرت با ياران پیامبر خدا دو شتر سوارى به هشتصد درهم بخرد . 📚طبقات ابن سعد ج 1 ص 228 _ تاریخ ابن کثیر ، ج 3 ص 218 👌و آن گاه يكى را به پیامبر خدا پيشكش كند و پیامبر نيز آن را نپذيرد مگر با دادن بهاى آن، و بگويد ؛ « من شترى را كه از آن خودم نيست سوار نمى‏ شوم ، بگو چه بهائى براى خريد آن پرداخته‏ اى؟ گفت چنين و چنان اندازه گفت پس من با پرداخت بها، آن را مى‏ ستانم » 📚صحیح بخاری ج 3 ص 1419 _ تاریخ طبری ج 2 ص 376 _ صحیح مسلم ، ج 1 ص 373 👌و اين كه رسول خدا آن را نپذيرفت ، انگيزه‏ اى جز آن نداشت كه ابوبكر را دارائى چندانى نبود . ❔آیا می توان پذیرفت که ابوبکر ، خود و مالش را متعلق رسول خدا بداند ، ولی هنگام هجرت ، پول شتری را که آن حضرت می خواست بر آن بنشیند و به مدینه برود را از حضرتش بگیرد ❗️ 🔸 👇
🤔 ❔اینکه یه عده میگویند عمر لواط کار بوده درسته ❗️❗️ 💠💠 ❕در روایات شیعه و سنی آمده است که دشمنان اهلبیت علیهم السلام « مابون » هستند ، یعنی مردانی اند که سایرین با آنان جماع و لواط می کنند ، در نقلی آمده است که شیطان آنان را به این غریزه ناشایست دعوت می کند چون از اهلبیت ع رویگردان شده اند « اثبت الشیطان اصبعه السبابه فی دبره فکان مابونا » 📚تفسیر عیاشی ، ج 2 ص 218 _ بحارالانوار ج 4 ص 121 ❕ابن ابی الحدید سنی مسلک می آورد ؛ « هیچ شخص مبتلا به « ابنه » ( لواط دهنده ) را نیافتیم ، مگر آنکه پس از تحقیق درباره او پی بردیم که او ناصبی و دشمن اهل بیت است » 📚شرح نهج البلاغه ج 7 ص 164 ❕ابن اثیر جزری از بزرگان اهلسنت ، از امام صادق ع نقل می کند که فرمود ؛ « انسان ابنه ای ( لواط دهنده ) ، نمی تواند ما اهلبیت را دوست بدارد » 📚النهایه فی غریب الاثر ، ج 5 ص 114 👌و مطابق نقل دیگر آنان ، امام صادق ع فرمود ؛ « کفار و فساق و دشمنان ائمه طاهرین هستند که به درد « ابنه بودن » مبتلا می باشند » 📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 7 ص 164 _ تاج العروس ، ج 10 ص 327 ❕در مورد ابوجهل که از دشمنان اهلبیت ع بود ، گفته شده است ؛ « او ابنه ای ( لواط دهنده ) بود » 📚تاج العروس ج 10 ص 346 👌همین سخن در مورد سایر دشمنان اهلبیت علیهم السلام ،چون ولید بن عبدالملک اموی ، حجاج بن یوسف ثقفی ، یحیی بن اکثم و ... گفته شده است ؛ 📚تاریخ طبری ، ج 4 ص 246 _ تاریخ یعقوبی ، ج 2 ص 463 _ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 7 ص 164 ❕یا علمای اهلسنت در مورد یزید می نویسند ؛ « یزید بن معاویه به خلافت رسید ، همان یزید شراب خوار ، بوزینه باز ، پلنگ باز ، و فاسقی که مبتلا به بیماری ابنه بود » 📚البیان و التبیین ، جاحظ ، ج 1 ص 276 _ اخبار مکه ، الفاکهی ، ج 3 ص 142 _ عیون الاخبار ، دینوری ، ج 1 ص 228 _ انساب الاشراف ، ج 2 ص 191 ❕همینطور در روایاتی تصریح شده است که اگر کسی ، عنوان « امیر المومنین » را از علی ع غصب کند و خود را به آن لقب بنامد ، ابنه ای است یا اگر ابنه ای نباشد ، به آن دچار می شود ؛ 📚تفسیر عیاشی ج 1 ص 276 _ وسائل الشیعه ج 14 ص 600 👌در نقل دیگری امام صادق ع فرمود ؛ « کسی به لقب « امیرالمومنین » برای خود راضی نمی شود ، مگر آنکه خداوند او را به بلای ابی جهل ( ابنه شدن ) دچار می کند » 📚مناقب ابن شهر آشوب ، ج 3 ص 55 🔸 👇
👇 3⃣با این وجود ، حقی که مرد بر زن دارد ، از حقی که زن بر مرد دارد ، بیشتر شمرده شده است ، چنان که در نقلی پیامبر گرامی فرمود ؛ « بزرگ‏ترين حق را بر زن، شوهر او دارد و بزرگ‏ترين حق را بر مرد، مادر او دارد » 📚میزان الحکمه ج 5 ص 96 ❕در روایت دیگر در پاسخ به این پرسش که چه کسی حقش بر زن از بیشترین حقوق است ؟ فرمود ؛ « شوهر زن » 📚الکافی ج 5 ص 506 👌یا فرمود ؛ «اگر قرار بود دستور دهم كسى در برابر كسى سجده كند، حتماً به زن دستور مى‏ دادم كه شوهرش را سجده كند. » 📚الكافي ، ج 5 ص 508 ❕این که مرد در زندگی مشترک ، از حق و حقوق بیشتر برخوردار است ، فلسفه روشنی دارد ، زیرا چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1417 👌مردان خدمت گذار خانواده اند ، آنان مخارج منزل را تأمين مى‏ كنند و شبانه روز زحمت مى‏ كشند و درآمدشان را در طبق اخلاص نهاده ، تقديم خانواده مى ‏كنند ، و اين كار را يك وظيفه شرعى و وجدانى خود مى‏ شمارند و از روى عشق و علاقه انجام مى‏ دهند، و براى رفاه و آسايش خانواده هر گونه رنج و ناراحتى را تحمل مى ‏كنند و از خوشى آن‏ها لذت مى‏ برند . 👌زنان موظفند که جایگاه آنان در خانواده را پاس داشته و حقوق آنان را رعایت کنند تا مبادا با تضعیف جایگاه آنان ، نظام خانواده از هم بپاشد و آثار سوئی ، آینده زندگی زوجین و فرزندان را تاریک گرداند . 4⃣روایتی که معاند به آن استناد کرد ، بدون سند نقل شده است و بر خلاف مضمون آنچه در روایت مذکور آمده است ، زن وقتی حقوق واجبه و شرعیه خود را در برابر همسرش رعایت کند ، (حقوقی که در ذیل توضیح داده ایم ؛ ) 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3357 ❕حق همسرش را رعایت و ادا کرده است و شایسته بهشت رفتن است ، چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ « هر گاه زن، پروردگارش را بشناسد و به او و پيامبرش ايمان بياورد، و به برترى خاندان پيامبرش معتقد باشد، و پنج نوبت نماز بخواند، و ماه رمضان را روزه بگيرد، و دامنش را [از گناهان،] حفظ كند،👈 و از شوهرش فرمان ببَرَد، 👈از هر درِ بهشت كه خواست، وارد مى ‏شود. » 📚. مسائل عليّ بن جعفر ، ص 185 ، قرب الإسناد: ص 226 ❕یا در نقل دیگر آمده است که فرمود ؛ « هيچ زنى نيست كه فرمان شوهرش را اطاعت كند و حقوق او را به جا آورَد، و از خوبى ‏هاى او ياد كند، و در خود و اموال شوهرش به او خيانت نكند، مگر آن كه در بهشت، ميان او و شهيدان، تنها يك درجه فاصله است. پس اگر شوهرش، مؤمن و خوش‏ اخلاق بوده، در بهشت نيز همسر اوست، وگر نه، خداوند، مردى از شهيدان را به همسرى او در مى‏ آورَد. » 📚کنزالعمال ج 15 ص 842 ❕یا فرمود ؛ « هرگاه زن ، نمازهای پنج گانه اش را بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد ، و دامنش را ( از گناهان ) حفظ کند ، و از شوهرش فرمان برد ، به او گفته می شود از هر در بهشت که می خواهی ، وارد شو » 📚دعائم الاسلام ، ج 2 ص 216 _ الفقیه ج 3 ص 441 5⃣در رابطه با مساله کتک زدن زنان ، در گذشته پاسخ مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2234 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1296 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔ چرا در اسلام سگ نجس است؟! ← چون پیامبر اسلام قائل بر این بوده که سگ از آب دهان ابلیس آفریده شده🤕 : از پيامبر اسلام سؤال شد: الله سگ را از چه آفريد؟ محمد گفت: الله سگ را از آب دهان ابليس آفريد. از محمد مجدد پرسش شد چگونه؟ محمد گفت: هنگامى كه الله آدم و حوّا را به زمين هبوط‍‌ داد٬ آن دو همچون دو جوجه لرزان مى‌لرزيدند، ابليس نزد درندگانى كه پيش از آدم در زمين بودند رفت و به آنها گفت: دو پرنده از آسمان به زمين آمده‌اند كه تا به حال بزرگتر از آنها ديده نشده برويم و آنها را بخوريد. درندگان به طرف ايشان حركت كردند و ابليس پيوسته ايشان را ترغيب مى‌كرد و فرياد مى‌زد و درندگان را به مسافتى نزديک آدم و حوّا آورده بود، از سرعت و شتاب در كلامش آب دهان او بيرون ريخت و الله از آن آب دو سگ آفريد، یكى نر و ديگرى ماده. اين دو سگ در اطراف آدم و حوّا ايستادند سگ ماده در جدّه و سگ نر در هند و نگذاردند كه درندگان نزديک آن دو شوند و از همان روز سگ دشمن درندگان و درندگان نيز دشمن سگ گرديدند. 📚علل الشرائع (شیخ صدوق) - ترجمه سید محمد جواد ذهنی تهرانی - ج۲ - ص۵۸۷ 💠💠 1⃣به حسب روایات متعددی ، ما معتقدیم که سگ نجس است و باید از تماس مستقیم و بدون حفاظت با آن پرهیز شود . ❕امام صادق ع فرمود ؛ « اگر رطوبتی از سگ به لباست رسید ، لباست را بشور » 📚التهذیب ج 1 ص 261 👌و فرمود ؛ « سگ رجس و نجس است » 📚وسائل الشیعه ج 3 ص 415 ❕و فرمود ؛ « به خدا سوگند ، سگ نجس است » 📚التهذیب ج 1 ص 225 ❕در کتاب شریف وسائل الشیعه ، بیش از بیست روایت در نجاست سگ نقل شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 1 ص 225 باب 1 _ ج 3 ص 414 باب 12 2⃣تمام احکام خدوند بر پایه مصالح خود بندگان است ، چنان که چنان که امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « هر آنچه در آن فساد نهفته شده و مایه ضرر برای جسم و نفس است حرام شمرده شده است» 📚بحار الانوار ج 100 ص 51 ❕دکتر بهزاد امیری، رییس گروه مدیریت بیماری‌های قابل انتقال از حیوان به انسان وزارت بهداشت، در باره بیماری‌های قابل انتقال از حیوانات خانگی چون سگ به انسان، گفت ؛ « انواع بیماری‌های عفونی می‌توانند از حیوانات خانگی آلوده به انسان انتقال یابند. این بیماری‌ها برحسب راه‌های مختلف به انسان منتقل می‌شوند. 🔸بیماری‌هایی که از طریق تماس بزاق حاوی میکروب (ویروس و یا باکتری) حیوانات با پوست آسیب دیده (زخم شده) و یا مخاط انسان انتقال می‌یابند . 🔸 بیماری‌هایی مانند هاری، عفونت‌های پوست و عضلات‌‏، مفاصل، استخوان، عفونت سیستم عصبی و عفونت خون از طریق عوامل میکروبی نظیر پاستورلا مولتوسیدا، بارتونلا هنسله، کاپنوسیتوفاژ، تولارمی هستند.همچنین بیماری‌هایی که از طریق دست آلوده شده به مدفوع حیوانات و انتقال میکروب به دهان انتقال می‌یابند، شامل انواع بیماری‌های عفونی، معدی - روده‌ای ایجاد شده با عوامل میکروبی انگلی (سالمونلا، کامپیلوباکتر، ای‌کولای، کیست هیداتیک، توکسوپلاسما گوندیی، کریپتوسپوریدیوم، ژیاردیا، توکسوکار، آنکیلوستوما) هستند. 🔸بیماری‌هایی نیز از طریق استنشاق ترشحات و یا مایعات آلوده اسپری شده (آئروسل) در هوا انتقال می‌یابند، مانند انواع عفونت‌های ریوی در اثر عواملی نظیر کوکسیلابورنتی، پسیتاکوزیس، آنفلوانزای پرندگان. همچنین بیماری‌هایی به وسیله ناقلین نظیر کک، کنه‌ و یا حشره همراه حیوانات از طریق گزش انسان انتقال می‌یابند، مانند بیماری لایم، ارلیشیوز، بابزیوز، تاعون تولارمی و سالک. 🔸راه دیگر انتقال بیماری از طریق تماس مستقیم با حیوانات است، مانند بیماری‌های قارچی پوستی نظیر اسپوروتریکوز شنکئی، میکروسپوروم کانیس و یا مایکوباکتریوم مورینوم که در اثر تماس با ماهی و یا محتویات آکواریوم آلوده انتقال می‌یابند. بیماری‌هایی مانند ل‍پتوس‍یروز نیز از طریق آلوده شدن آب و یا محیط زیست با ادرار حیوانات انتقال می‌یابند. 🔸یکی از مهم‌ترین و خطرناک‌ترین بیماری‌های قابل انتقال از حیوانات خانگی نظیر سگ ... به انسان، بیماری هاری است، در صورت ابتلای انسان به بیماری هاری متاسفانه تقریبا در اکثر موارد منجر به مرگ می‌شود. ... بیماری هاری نوعی بیماری ویروسی است که به علت گاز گرفتن انسان توسط سگ ... که قبلا توسط حیوان هار دیگری گزیده شده، به انسان انتقال داده می‌شود. ویروس هاری چه در حیوان و چه در انسان به سیستم عصبی مرکزی منتقل می‌شود و موجب عفونت و التهاب حاد بافت مغز (آنسفالیت) می‌شود. 🔸طبق آمارهای موجود، هاری در بیش از ۱۰۰ کشور جهان وجود دارد، در کل جهان سالیانه حدود ۵۹ هزار مرگ ناشی از ابتلا به هاری رخ می‌دهد. اکثر افرادی که حیوان گزیده می‌شوند کودکان زیر ۱۵ سال هستند و بیش از ۹۰ درصد موارد حیوان گزیدگی ناشی از گزش سگ است ... 🌐https://b2n.ir/812437 🔸👇
🤔 ❔چرا اگر پدر فرزندش را بکشد قصاص نمیشود ولی اگر با دخترش زنا کند به سه بار اعدام محکوم میشود ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که زنا ، گناهی بس بزرگ است ، تا جایی که خداوند می فرماید ؛ «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلا » « و نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بد راهى است » (اسراء 32 ) ❕ امام صادق عليه السلام در پاسخ به سؤال زنديق كه چرا زنا حرام شده است فرمود ؛ « چون مايه فساد و از بين رفتن ارث و ميراث و انقطاع نسل است. در زنا، زن نمى ‏داند كه چه كسى او را حامله كرده و فرزند نمى ‏داند پدرش كيست، نه نسبها پيوسته است و نه خويشاوندي ها معلوم است. » 📚بحار الانوار ج 103 ص 368 ❕ امام رضا عليه السلام فرمود ؛ « زنا به علّت مفاسدى كه در بردارد، مانند قتل نفس، از بين رفتن و مخدوش شدن اصل و نسب، ترك تربيت كودكان، تباه شدن موضوع ارث و ميراث و امثال اين مفاسد، حرام شده است » 📚بحار الانوار ج 79 ص 24 ❕در توضیح ، فلسفه تحريم زنا ، در تفسیر نمونه می خوانیم ؛ 1⃣پيدايش هرج و مرج در نظام خانواده، و از ميان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطه‏ اى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان مى‏ گردد، و پايه‏ هاى محبتى را كه در تمام طول عمر سبب ادامه اين حمايت است مى ‏گذارد. در جامعه ‏اى كه فرزندان نامشروع و بى پدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مى‏ گردد. براى پى بردن به اهميت اين موضوع كافى است يك لحظه چنين فكر كنيم كه چنانچه زنا در كل جامعه انسانى مجاز گردد و ازدواج برچيده شود، فرزندان بى هويتى كه در چنين شرائطى متولد شوند تحت پوشش حمايت كسى نيستند، نه در آغاز تولد و نه به هنگام بزرگ شدن. ❕از اين گذشته از عنصر محبت كه نقش تعيين كننده ‏اى در مبارزه با جنايتها و خشونتها دارد محروم مى‏ شوند، و جامعه انسانى به يك جامعه كاملا حيوانى توأم با خشونت در همه ابعاد، تبديل مى ‏گردد . 2⃣ اين عمل ننگين سبب انواع برخوردها و كشمكشهاى فردى و اجتماعى در ميان هوسبازان است، داستانهايى را كه بعضى از چگونگى وضع داخل محله‏ هاى بدنام و مراكز فساد نقل كرده و نوشته‏ اند به خوبى بيانگر اين واقعيت است كه در كنار انحرافات جنسى بدترين جنايات رخ مى ‏دهد. 3⃣ تجربه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انواع بيماريها است و با تمام تشكيلاتى كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كرده ‏اند باز آمار نشان مى‏ دهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از دست داده و مى‏ دهند. 4⃣ اين عمل می تواند سبب سقوط جنين و كشتن فرزندان و قطع نسل مى‏ گردد، چرا كه چنين زنانى ممکن است حاضر به نگهدارى اينگونه فرزندان نيستند، و اصولا وجود فرزند مانع بزرگى بر سر راه ادامه اعمال شوم آنان مى‏ باشد، لذا هميشه سعى مى‏ كنند آنها را از ميان ببرند. 5⃣ نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مساله اشباع غريزه جنسى نيست، بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى، و تربيت فرزندان و همكارى در همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم زنان هيچيك از اينها امكان پذير نيست. 📚تفسیر نمونه ج 12 ص 99 🔸 👇
🤔 ❔شبهه می کنند که مگر حضرت فاطمه فدک را برای چه کاری میخواست؟ آخر فدک این بود که حضرت زهرا می خواست فدک را بگیرد و به نیازمندان بدهد ، این همه جنجال بر سر فدک پس چرا است ، فدک در اختیار حکومت هم که باشد ، صرف فقرا می شد ❗️❗️ 💠💠 👌بین مساله فدک و خلافت علی علیه السلام ارتباط مستقیم بوده است ، و به جهت پیوند این دو قضیه ، فاطمه صدیقه سلام الله علیها ، سعی در بازپس گیری فدک داشتند ، زیرا باز پس گیری فدک ، رمزی بر این بود که خلافت و ولایت حق اهلبیت ع می باشد و کسانی که فدک را غصب کرده اند ، صلاحیت خلافت پیامبر را ندارند . ❕فدک روی یک سلسله اهداف سیاسی به فاطمه س بخشیده شد ؛ 1⃣پس از وفات پيامبر اكرم ، طبق تصريحات مكرّر آن حضرت، زمامدارى مسلمانان از آنِ امير مؤمنان (عليه السَّلام) بود و اداره اين مقام و منصب به هزينه سنگينى نياز داشت. حضرت على (عليه السَّلام) براى اداره امور وابسته به منصب خلافت مى ‏توانست از در آمد فدك به نحو احسن استفاده كند. گويا دستگاه خلافت از اين پيش بينى پيامبر مطلّع شده بود كه در همان روزهاى نخست، فدك را از دست خاندان پيامبر خارج كرد. 2⃣پيامبر اكرم مى دانست كه گروهى كينه حضرت على (عليه السَّلام) را در دل دارند، زيرا بسيارى از بستگان ايشان به شمشير در ميدان هاى جنگ با كفار كشته شده بودند يكى از راه هاى زدودن اين كينه اين بود كه امام (عليه السَّلام) از طريق كمك هاى مالى از آنان دلجويى كند وعواطف آنان را به خود جلب نمايد. همچنين به كليه بينوايان و درماندگان كمك كند و از اين طريق موانع عاطفى كه بر سر راه خلافت او بود، از ميان برداشته شود. پيامبر ، هرچند ظاهراً فدك را به زهرا (عليها السَّلام) بخشيد، ولى در آمد آن در اختيار صاحب ولايت بود تا از آن، علاوه بر تأمين ضروريات زندگى خود، به نفع اسلام و مسلمانان استفاده كند. 📚راهنمای حقیقت ، ص 425 3⃣مساله غصب فدک ، از نظر بعد اقتصادى نيز مهم بود، و روى بعد سياسى آن اثر مى‏ گذاشت، چرا كه على (عليه السلام) و خاندان او اگر در مضيقه شديد اقتصادى قرار مى ‏گرفتند توان سياسى آنها به همان نسبت تحليل مى ‏رفت، و به تعبير ديگر وجود فدك در دست آنان امكاناتى در اختيارشان قرار مى‏ داد كه مى ‏توانست پشتوانه مسأله ولايت باشد، همان‏گونه كه اموال خديجه (عليها السلام) پشتوانه ‏اى براى پيشرفت اسلام در آغاز نبوّت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) بود. ❕در همه دنيا معمول است هر گاه بخواهند شخص بزرگ، يا كشورى را منزوى كنند او را در محاصره اقتصادى قرار مى‏ دهند كه در تاريخ اسلام در داستان «شعب ابوطالب» و محاصره شديد اقتصادى مسلمين از سوى مشركان قريش آمده است. 📚زهرا برترین بانو ، ص 112 🔸 👇
🔸ادامه 👇 2⃣کمال حیدری در ادامه اشکال قبلی طرح می کند ،که خداوند نعمت های بهشتی و تزویج با حور العین را با صیغه های مذکر بیان کرده است ، این یعنی نعمت های بهشتی ، اختصاص به مردان دارد ❗️ 👌در حالی که قرآن به روشنی پاسخ او را داده و زنان را کنار مردان مشمول نعمتهای بهشتی دانسته و می فرماید ؛ « من عمل هيچ عمل كننده ‏اى از شما را، خواه زن باشد يا مرد ضايع نخواهم كرد » ( آل عمران 195 ) ، «هر كس از مرد و زن عمل شايسته انجام دهد و ايمان داشته باشد داخل بهشت خواهد شد و بدون حساب، روزى داده ميشود (و از مواهب روحانى و جسمانى آن جهان برخوردار ميگردد) ( غافر 40 ) ، « هر كس از مرد و زن عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد به او حيات و زندگى پاكيزه‏ اى مى ‏بخشيم و پاداش آنها را به نحو احسن خواهيم داد » ( نحل 97 ) ❕بنابراین مرد و زن هر دو از نعمتهای بهشتی بهره مند هستند . 👌حیدری مطرح می کند که اگر چنین است ، پس چرا خداوند با صیغه های مذکر گفته است که بهشتیان در بهشت هرچه بخواهند ، برایشان است ؛ « لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ » « هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست و نزد ما نعمتهاى اضافى ديگرى است » ( ق 35 ) ❕ما پاسخش را در شماره اول دادیم که این خطابات عام است و شامل مرد و زن می شود ، اما چون عرب در خطابات عام از صیغه های مذکر استفاده می کند ، خداوند هم در آیه مذکور از صیغه های مذکر استفاده کرده است . ❗️همینطور او اشکال مطرح کرده ، خداوند با صیغه های مذکر از همسران بهشتی ، سخن به میان آورده است ، یعنی حوریان بهشتی اختصاص به مردان دارد ؛ « كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ » « اين چنينند بهشتيان، و آنها را با « حور العين » تزويج مى‏ كنيم. » ( دخان 54 ) ❕که پاسخش را دادیم که این خطاب هم عام است و مرد و زن بهشتی ، هر دو از همسران بهشتی و حور العین بهره می برند ، خداوند مطابق با قواعد عربی ، برای خطاب عمومی مردان و زنان از صیغه های مذکر استفاده کرده است . 👌خصوصا آنکه مطابق آنچه لغت شناسان فرموده اند ؛ «حور» جمع «حوراء» و «احور» به كسى گفته مى ‏شود كه سياهى چشمش كاملًا مشكى، و سفيدى آن كاملًا شفاف باشد، و يا به طور كلى كنايه از جمال و زيبايى كامل است؛ چرا كه زيبايى، بيش از همه در چشمان، تجلى مى‏ كند، و به اين ترتيب، كلمه «حور» بر مذكر و مؤنث هر دو اطلاق مى‏ شود، و مفهوم گسترده‏ اى دارد كه همه همسران بهشتى را شامل مى ‏شود؛ همسران زن براى مردان با ايمان و همسران مرد براى زنان مؤمن (دقت كنيد) » 📚لغات در تفسیر نمونه ، ص 198 ❕در روایات نیز تصریح شده است که زنان نیز از همسران بهشتی و حور العین می توانند بهره مند شوند ، چنان که در ذیل مفصل توضیح داده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4183 3⃣او در ادامه اشکالات ادبی ، به دو آیه ذیل اشکال کرده است که می فرماید ؛ « وَ انَّ لَكُمْ فى اْلأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيْكُم مِمّا👈 فى بُطُوْنِها 👉وَ لَكُمْ فِيْها مَنافِعُ كَثِيْرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُوْنَ- وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُوْنَ » « وَ انَّ لَكُمْ فِى اْلأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيْكُم👈ْ مِمّا فى بُطُونِه👉ِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِيْنَ » 🔸سوره مؤمنون، آيات 21 و 22 _ سوره نحل، آيه 66 ❕در آیه اول به انعام ضمیر مونث برگردانده است و در آیه دوم به انعام ضمیر مذکر ، و این مورد طرح اشکال کمال حیدری قرار گرفته است ، در حالی که مطابق لغت عرب ، انعام در معنا ، جمع است و با آن معامله مفرد مونث می کنند ؛ 📚بدائه النحو ، ص 50 ❕بر این اساس می گوییم ، ضمير كلمه (بُطُونِهِ) به اعتبار لفظ انعام است ، زیرا در لفظ مفرد و مذكر است و ضمیر کلمه « بطونها» ، به اعتبار معنای آن است زیرا در معنا جمع است و گفتیم که در لغت عرب به جمع مکسری چون انعام که از نظر معنایی جمع است ، ضمیر مفرد مونث بر می گردانند . 📚تفسير آسان، ج ‏9، ص 221 ❕لذا مرحوم طبرسی می گوید ؛ « كلمه «أنعام» كه (با توجه به ضمير فى بطونه) مذكّر حساب شده، به عنوان اسم مفرد به معناى جمع به كار رفته است، مثل كلمه «نعم» كه در قول شاعر عرب چنين است. « فى كل عام نعم تحونه يلحقه قوم و تنتجونه » « در هر سال شما دزدان و غارتگران چارپايانى را به دست مى ‏آوريد كه ديگران آنها را آبستن ساخته ‏اند و شما (در قبيله خود) از آنها استفاده مى ‏بريد.» 👌 شاعر عرب ، نعم را ( که جمع است ) بكار برده و ضماير آن را مفرد آورده است ( به اعتبار لفظ نعم ، که مفرد و مذکر است )» ❕و آن جا كه ضمير انعام مؤنّث آورده شده ، به اين دليل است كه آن را جمع مكسّر نعم گرفته شده است ( که در جمع مکسر ، ضمیر مفرد مونث بازگشت می کند )» 📚ترجمه تفسیر جوامع الجامع ، ج 3 ص 397 🔸 👇
🤔 ✍نافرمانی علی ع در برابر سخن پیامبر ص در کتب شیعه نام کتاب : تأويل الآيات (الأسترآبادي النجفي، السيد شرف الدين) ، جلد : 2 ، صفحه : 679 http://lib.eshia.ir/12004/2/679/ ترجمه على عليه السلام ، نزد فاطمه عليهاالسلام بود . فاطمه عليهاالسلام به او فرمود: «اى على! نزد پدرم برو و از او چيزى براى ما درخواست كن». على عليه السلام فرمود: «باشد» . پس نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفت . 👈👈پيامبر صلى الله عليه و آله ، يك دينار به او داد و فرمود : «اى على! برو و با اين دينار ، غذايى براى خانواده ات خريدارى كن» 👌. على عليه السلام از نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون رفت. در راه، به مقداد بن اسود برخورد و مدّتى با هم [به سخن] ايستادند . مقداد ، حاجتش را به او گفت . 👈👈على عليه السلام ، دينار را به او داد و به مسجد رفت و سرش را گذاشت و خوابيد 😳. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، منتظر او ماند ؛ امّا نيامد . باز انتظار كشيد ؛ امّا از على عليه السلام خبرى نشد . لذا بيرون رفت و در مسجد مى گشت كه ديد على عليه السلام در آن جا خوابيده است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، او را تكان داد . على عليه السلام [بيدار شد و ]نشست. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «اى على! چه كردى؟» . فرمود: «اى پيامبر خدا! از نزد شما كه رفتم ، به مقداد بن اسود برخوردم و او، آنچه را خدا خواست بگويد، به من گفت (و اظهار حاجت كرد) و من ، آن دينار را به او دادم». پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «همانا جبرئيل عليه السلام ، اين مطلب را به من خبر داد ، و خداوند ، درباره تو اين آيه را فرو فرستاد : «و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هر چند، خودشان نيازمند باشند . و آنها كه از آزمندىِ نفس خويش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند » ❗️❗️ 💠💠 👌روایت مذکور ، اگر چه از نظر سندی ضعیف است ، زیرا در سند آن ، احمد بن محمد بن عیسی وجود دارد که مجهول است ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 1 ص 464 ❕اما مفهوم روشنی دارد و آن لزوم مقدم داشتن دیگران بر خود ، حتی در صورتی که خود انسان محتاج و نیازمند است ، و به مال علاقه دارد ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « و براى كسانى كه در دار الهجرة (سرزمين مدينه) و در خانه ايمان، قبل از مهاجران، مسكن گزيدند، آنها كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى‏ دارند و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى‏ كنند، و آنها را بر خود مقدم مى ‏دارند هر چند شديدا فقير باشند، كسانى كه خداوند آنها را از بخل و حرص نفس خويش بازداشته رستگارند. » ( حشر 9 ) ❕و می فرماید ؛ « ( نیکوکاران ) ، مال (خود) را با علاقه‏ اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق مى ‏كنند » ( بقره 177 ) 👌پیامبر گرامی نیز همگان را دعوت به ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود می کردند ، و خود نیز چنین عمل می کردند ، چنان که در روایت آمده است که فرمود ؛ « هر كه ديگران را بر خود مقدّم بدارد، خداوند در روز قيامت، در ورود به بهشت، او را مقدّم مى‏ دارد». 📚مجمع البیان ج 2 ص 792 ❕امام صادق ع فرمود ؛ « شبى كه پيامبر به آسمان برده شد، به ايشان گفته شد: «خداوند- تبارك و تعالى- تو را در سه چيز مى‏ آزمايد تا بنگرد كه شكيبايىِ تو چگونه است». ❕پيامبر گفت: تسليم فرمان تو ام، اى پروردگار من! و مرا توانى بر شكيبايى نيست، مگر به كمك تو. آن سه كدام ‏اند؟ 👌گفته شد: «نخستينِ آنها، گرسنگى كشيدن و مقدّم داشتن نيازمندان بر خود و بر خانواده‏ ات است». پيامبر فرمود: پروردگارا! پذيرفتم و راضى و تسليم هستم و توفيق و صبر دادن، از توست .... » 📚کامل الزیارات ص 548 ❕عایشه می گوید ؛ « پيامبر خدا، تا زمانى كه از دنيا رفت، هرگز سه روز پياپى، غذاى سير نخورد. البتّه اگر مى ‏خواست، مى‏توانست سير بخورد؛ امّا او ديگران را بر خود، مقدّم مى ‏داشت. » 📚تنبیه الخواطر ج 1 ص 172 👌بنابراین خداوند و پیامبر گرامی ، خودشان دیگران از جمله علی ع را دعوت به ایثار و مقدم داشتن دیگران می کردند ، و این که مطابق روایت مورد استناد ،علی ع ، مقداد را مقدم داشت ، آن هم مطابق امر خداوند و رسولش بوده است ، لذا در ادامه روایت می گوید که پس از این عملکرد علی ع ، خداوند در مدح او آیه نازل کرد ، در حالی که اگر عمل علی ع نافرمانی بود ، مورد مدح و ستایش قرار نمی گرفت . 🔸 👇
🤔 ❔مشكل ضماير در قرآن و سر درگمى مفسرين در طول تاريخ همانطور كه ميدانيد ضمایر در متن قرآن مرتب تغییر میکند و اين موضوع يكى از بزرگترين مشكلات مفسرين در طول تاريخ بوده است. گاهی الله به صورت سوم شخص مفرد (او) به کار رفته است و گاهی ناگهان دوباره به شکل اول شخص جمع(ما) ظاهر میشود. گاهی در یک‌ جمله مشخص الله هم اول شخص جمع است و هم سوم شخص مفرد. اگر این "ما" را نه الله بلکه نویسنده این سطور فرض کنیم، این آشفتگی تا حدی توضیح داده خواهد شد. میتوان گفت که در اغلب موارد اول شخص جمع (ما) نویسندگان است و نه الله ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که قرآن کریم ، فرو فرستاده شده از جانب خداوند حکیم و رحمان و رحیم و یکتا و بی نظیر است ، چنان که خودش می فرماید ؛ «تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ» « «فرو فرستادن اين كتاب كه هيچ شكّى در آن نيست از سوى پروردگار جهانيان است». ( سجده 2 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ». « این کتاب نازل شده از سوی الله ، خدای شکست ناپذیر و داناست » ( غافر 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ، « این کتاب نازل شده از سوی خدای رحمان و رحیم است » ( فصلت 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». « این کتاب نازل شده از سوی خداوند حکیم و ستوده است » ( فصلت 42 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ». « این کتاب نازل شده الله شکست ناپذیر و حکیم است » ( جاثیه 2 ) و ... ❕راوی از از امام صادق عليه السلام پرسید ؛ « اى فرزند پيامبر خدا! در باره قرآن، چه مى‏ گويى؟ فرمود: «آن، كلام الله و سخن الله و كتاب الله و وحى الله و فرو فرستاده اوست. كتاب استوارى است كه از پيشِ رو و از پشتِ سرش، باطل بِدان راه نمى‏ يابد، و فرو فرستاده از جانب فرزانه ستودنى است». « سَأَلتُ الصّادِقَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ، ما تَقولُ فِي القُرآنِ؟ فَقالَ: هُوَ كَلامُ اللَّهِ، وقَولُ اللَّهِ، وكِتابُ اللَّهِ، ووَحيُ اللَّهِ وتَنزيلُهُ، وهُوَ الكِتابُ العَزيزُ الَّذي لا يَأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ ولا مِن خَلفِهِ، تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميدٍ. » 📚امالی صدوق ؛ ص 545 _ بحار الانوار ج 89 ص 117 ❕حال معاند اشکال کرده است که اگر قرآن ، فرو فرستاده از سوی خداوند است ، چرا در آیاتی از خداوند تعبیر به « هو » « او » کرده است ، و در آیاتی تعبیر به جمع و مثلا « نحن » ، یا « انا » کرده است ❗️ 👌او توجه ندارد که ؛ 1⃣در مواردی که از خداوند در قرآن با تعبیر « هو » « او » به صورت ضمیر غایب یاد می شود ، این استفاده از ضمیر مفرد غائب ( هو) ، برای خداوند که از مفهوم مبهمی حکایت می کند ، در واقع رمز و اشاره ای به این واقعیت است که ذات مقدس و نامحدود او در نهایت خفاء است و از دسترس افکار محدود انسان ها بیرون ، هرچند آثار او آن چنان جهان را پر کرده که از همه چیز ظاهر تر و آشکار تر است چنان که می فرماید ؛ « به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است» ( فصلت 53 ) 📚تفسیر نمونه ؛ ج 27 ص 432 ❕بر همین اساس ، پیامبر گرامی در دعای خویش فرمود ؛ « يا مَن لا يَعلَمُ ما هُوَ إِلّا هُو » « ای آن که کسی نمی داند ، او چیست ، جز خودش » 📚عوالی اللآلی ، ج 4 ص 132 ❕در نقل دیگر فرمود ؛ « كسى به حقيقت معرفت او نمى ‏رسد». گفته شد: حتّى شما، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «حتّى من ، خدا، والاتر و بزرگ‏تر از آن است كه كسى بر حقيقتِ معرفت او دست يابد». « لا يَبلُغُ أَحدٌ كُنهَ مَعرِفَتِهِ. فَقيلَ: ولا أَنتَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: ولا أَنَا، اللّهُ أَعلى و أَجَلُّ أَن يَطَّلِعَ أَحدٌ عَلى كُنهِ مَعرِفَتِهِ » 📚همان منبع ❕لذا امام باقر عليه السلام درباره آيه: «بگو: او خداى يگانه است» فرمود ؛ «هُوَ (او)»، نامى پوشيده است كه [با آن‏] به غايبى اشاره شده و «هاء»، آگاهى دادن به معنايى ثابت و «واو»، اشاره به پنهان ماندن از حواس ( انسان ) است‏ » «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» «هُوَ» اسمٌ مُكَنَّى مُشارٌ إِلى غائِبٍ، فَالهاءُ تَنبيهٌ عَلى مَعنَى ثابِتٍ، وَالواوُ إِشارَةٌ إِلَى الغائِبِ عَنِ الحَواس‏ » 📚توحید صدوق : ص 88 2⃣در مواردی که از خداوند ، با تعبیر جمع یاد شده است ؛ « انا ، نحن و ... » ، این جمع آمدن برای فهماندن سه نکته است ؛ 🔸الف ؛ اشخاص بزرگ، گاهى به هنگام سخن گفتن از خويشتن ضمير «جمع» به كار مى ‏برند تا مخاطب به قدرت و عظمت متكلم پى ببرد و بفهمد كه موضوع سخن و گوينده آن اهميت زيادى دارد يعنى، سزاوار نيست كه از جانب مخاطب توجهى به آن نشود بلكه شايسته است او به طوردقيق موضوع را بررسى و تحليل بكند تا به حقيقت موضوع و اهداف آن نايل آيد . 🔸 👇
▪️ايرادات و اشتباهات قرآن! اين بخش: سوره اعراف(آيه ١٧٦) در اين بخش به آيه ١٧٦ از سوره اعراب ميپردازيم. در آيه قبلى در مورد كسى كه به آيات و نشانه هاى الله بى اعتنا بود اشاره كرده بود و اينكه شيطان پيرو او شده است، اين آيه ادامه همان موضوع را بيان ميكند اكنون با هم اين آيه و ترجمه اش را بررسى ميكنيم؛ ▪️آيه دوم: وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُص الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾ : و اگر مى‏ خواستيم قدر او را بالا مى ‏برديم اما او به سوى زمين گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد! و داستانش مثل داستان سگ است، اگر به او حمله‏ كنى له له ميزند و اگر او را رها كنى باز هم له له ميزند اين مانند آن قومى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس داستانها را برايشان حكايت كن شايد كه بينديشند (۱۷۶) ▪️بررسى اشكالات آيه: در ابتدا ميگويد؛ اگر ميخواستيم قدرش را بالا ميبرديم اما او به طرف زمين گرايش پيدا كرد و از هواى نفسش پيروى كرد!! "مگر قدر و منزلت انسان يك موضوع فيزيكى است كه با بالا و پايين بودن آن شخص به طرف آسمان يا به طرف زمين گرايش پيدا كند؟؟ "يعنى همه انسانها كه بر روى زمين هستند از هواى نفسشان پيروى كرده اند و به سوى زمين گرايش پيدا كرده اند؟ "اصلا يعنى چه به سوى زمين گرايش پيدا كرد؟ "مگر ما بودن يا نبودن روى زمين دست خودمان است؟ در ادامه اوضاع اين آيه وخيم تر هم ميشود. مثلا الله لطف ميكند براى درك بهتر مخاطب ازين موضوع مثال ميزند و ميگويد: داستان اين شخص كه به آيات بى اعتنايى كرده بود مثل داستان سگ است كه وقتى به او حمله كنى له له ميزند(زبانش را در مى آورد و نفس نفس ميزند) و وقتى او را به حال خود رها كنى نيز له له ميزند. نويسنده اين آيه هركسى بوده است در عمرش نه با سگ برخورد كرده است و نه چيزى در مورد سگها ميدانسته است. ؛ چرا يك انسان عاقل بايد يك سگ حمله ور شود؟ ؛ اگر كسى به يك سگ معمولى حمله ور شود، سگ پا به فرار ميگذارد و در يك فاصله اى مى ايستد و به طرف همان شخص عوعو ميكند. ؛ سگها در حالت عادى له له نميزنند و تنها وقتى احساس گرما كنند زبانشان را بيرون مى آورند و له له ميزنند و با اينكار بدنشان را خنك ميكنند چون پوست سگها مانند ما انسانها منفذ براى عرق كردن ندارد. ؛ چطور الله ادعا ميكند خالق كل هستى است و اين ساده ترين موضوع در مورد سگها را نميداند؟ : اين مثال كاملا با موضوع آن شخص بى ربط بود و موضوع را كلا مبهمتر كرد. 💠 💠 👌ما در ذیل در رابطه با اشکالات معاند پیرامون آیات مورد بحث توضیحات مفصلی ارائه دادیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3922 👌معاند در ادامه پیرامون آیات مذکور اشکالات دیگری مطرح کرده است که آنها را بررسی می کنیم ، نخست آیات مورد بحث از نظر می گذرانیم که خداوند می فرماید ؛ "وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ " " و براى آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم ولى (سرانجام) از (دستور) آنها خارج گشت و شيطان به او دست يافت و از گمراهان شد - و اگر مى‏خواستيم (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا مى‏برديم (اما اجبار بر خلاف سنت ماست لذا او را به حال خود رها ساختيم) ولى او به پستى گرائيد و از هواى نفس خويش پيروى كرد او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى دهانش را باز و زبانش را برون خواهد كرد و اگر او را به حال خود واگذارى باز همين كار را مى‏كند (گويى آن چنان تشنه دنيا پرستى است كه هرگز سيراب نمى‏شود) اين مثل جمعيتى است كه آيات ما را تكذيب كردند اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن شايد بينديشند (و بيدار شوند). " ( اعراف ۱۷۵ ،۱۷۶ ) 💠 👇
💠 👇 ❕حال بررسی اشکالات ؛ 1⃣معاند اشکال کرده است که خداوند می گوید بلعم باعورا به زمین گرایش پیدا کرد و گمراه شد , مگر گرایش به سوی زمین و زندگی بر آن موجب گمراهی است ❗️ 👌او توجه ندارد که در تعبیر مذکور , معنای کنایه ای از زمین قصد شده است . اخلد از ماده" اخلاد" به معنى سكونت دائمى در يك جا اختيار كردن است، بنا بر اين" أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ" يعنى براى هميشه به زمين چسبيد كه در اينجا كنايه از جهان ماده و زرق و برق و لذات نامشروع زندگى مادى است. 📚تفسیر نمونه ج ۷ ص ۱۲ 👌کنایه عبارت است از لفظى است كه غيرمعنايى كه براى آن وضع شده است از آن اراده شده است : " لفظ اريد به غير معناه الّذى وضع له‏ " 📚ترجمه و شرح جواهر البلاغه , ج 2 ص 294 👌در آیات مذکور نیز ارض در معنای کنایی خود یعنی لذات نامشروع به کار رفته است و الا روشن است که قرآن زندگی در زمین و بهره مندی از آن را ناپسند نمی داند و می فرماید ؛ " هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْض‏ " " او خدايى است كه همه آنچه (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريده است " ( بقره ۲۹ ) 👌و می فرماید ؛ " وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ " "و زمين را براى خلايق آفريد. " ( الرحمان ۱۰ ) ❕آنچه ناپسند است تکیه کردن بر لذات نامشروع زندگی زمینی است که در آیات مذکور همین نکته مقصود خداوند از بیان سرگشت بعلم باعورا بوده است ، نه آنکه مطلق زندگی در زمین ناپسند بوده باشد . 2⃣در ادامه معاند تشبیهی که به سگ در آیات مذکور صورت گرفته است را مورد اشکال قرار می دهد که در پاسخ او گفتنی است ؛ ❕«فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ انْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ اوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ» یعنی مثال بلعم باعورا، مثال سگ هار است و " ال موجود بر کلمه کلب " برای عهد و اشاره به سگهای هار است چرا که سگهاى معمولى در خدمت انسان هستند و منافع معقول و قابل توجهّى دارند؛ به همين جهت، از نظر فقه اسلامى خريد و فروش چنين سگهايى مجاز شمرده شده است ، چنان که در ذیل در این رابطه توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2017 ❗️ ولى سگهاى هار (سگ‏هاى مبتلا به بيمارى هارى)- كه بعضى از انسان‏ها نيز بدان مبتلا هستند- از نظر فقه اسلامى بى‏ارزش شناخته شده است؛ زيرا قبل از اين بيمارى، كار او مراقبت بود و اكنون مزاحمت. از ويژگى‏هاى سگهاى هار اين است كه: معمولًا دهانشان باز است و زبانشان هميشه در حركت است؛ اين حالت به سبب حرارت زياد است كه بر اثر بيمارى در درون بدن آنها به وجود مى‏آيد و حركت زبان به حكم بادبزنى است كه مقدارى او را خنك مى‏كند. 👌سگ هار هميشه تشنه است و هيچ گاه سيراب نمى‏شود و در هر صورت- چه به او كمك كنند، چه رهايش سازند- به فرد مقابل حمله مى‏كند. ❕قرآن مجيد در اين مثال زيبا، عالم منحرف را به سگ هار تشبيه كرده است؛ يعنى انسان اين چنينى نه تنها فاقد ارزش است، بلكه بسيار خطرناك است و هوا و هوس و دنياپرستى چشم او را كور كرده است؛ به گونه‏اى كه نه دوست را مى‏شناسد و نه دشمن را. 📚مثالهاى زيباى قرآن، ج‏1، ص: 227 ❕افرادی چون بلعم باعورا بر اثر شدت هوا پرستى و چسبيدن به لذات جهان ماده، يك حال عطش نامحدود و پايان‏ناپذير به خود گرفته كه همواره دنبال دنيا پرستى مى‏رود، نه به خاطر نياز و احتياج بلكه به شكل بيمار گونه‏اى همچون يك" سگ هار" كه بر اثر بيمارى هارى حالت عطش كاذب به او دست مى‏دهد و در هيچ حال سيراب نمى‏شود ، اين همان حالت دنيا پرستان و هوا پرستان دون همت است، كه هر قدر بيندوزند باز هم احساس سيرى نمى‏كنند. بنابراین وجه شبه در تشبیه مذکور کاملا روشن ومنطقی و زیبا است . 📚تفسیر نمونه ج ۷ ص ۱۴ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕دست و پا زدن معاند برای پاسخگویی به ما ❗️❗️ 👌ما گفتیم که امام سجاد ع از مدینه خارج شده بود تا در شورش مردم مدینه همراه نباشد ❗️استناد ما به کلام مرحوم محسن الامین بود که از کتاب " اعیان الشیعه " متن عربی را آوردیم و از کتاب " سیره معصومین " که ترجمه کتاب اعیان الشیعه است , ترجمه کلام مرحوم محسن الامین را آوردیم و چنین گفتیم : " اما على بن الحسين (ع) خود در اين بلوا كه بر خلاف رضايتش صورت مى‏گرفت، به عنوان كناره‏گيرى و بى‏طرفى از چندى پيش مدينه را ترك كرده بود. " " فمرت بعلي بن الحسين و هو بمال له إلى جنب المدينة قد اعتزلها كراهية أن يشهد شيئا من أمرهم‏ " 📚سيره معصومان ،ج‏ 5،ص: 253 _ أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج‏1،ص:636 ❕جمله " قد اعتزلها کراهیه ان یشهد شیئا من امرهم " محل استناد ما بود , یعنی امام سجاد از مدینه خارج شد تا در امر شورش شرکت نداشته باشد . 👌معاند به در و دیوار خودش را می زند , اما این بخش را ترجمه نمی کند , و به آن نمی پردازد در حالی که اصل بحث در همین فراز است , او با کمال وقاحت و دروغگویی می گوید که خروج امام سجاد ع از مدینه در منابع تاریخی نیامده است ❗️ ❓آخر مگر مجبوری پاسخی را که قدرت ردش را نداری نقد کنی و روی به دروغ گویی بیاوری ❗️❗️❗️ ❕آنچه محسن امین می گوید , مورد تصریح طبری واقع شده و می گوید : "خرجت عائشة بنت عثمان بن عفان إلى الطائف فتمر بعلى ابن حسين وهو بمال له إلى جنب المدينة👈 قد اعتزلها كراهية أن يشهد شيئا من أمرهم "👉 📚تاریخ طبری ج ٤ ص ٣٧٣ 👌می بینیم که ترک مدینه توسط امام سجاد ع به خاطر عدم مشارکت در شورش مردم مدینه , مورد توجه طبری هم واقع شده است , ترجمه کلام فوق را از کتاب " ترجمه تاریخ طبری " ارائه می دهیم که می گوید : " عايشه دختر عثمان سوى طايف روان شد و بر على بن حسين گذشت كه👈 در نزديكى مدينه در ملك خويش بود و گوشه گرفته بود كه نمى‏خواسته بود در كارهاى قوم حضور داشته باشد " 👉 📚ترجمه تاریخ طبری ج ٧ ص ٣١٠٤ ❕محل اصلی بحث ما همین جمله ترک مدینه توسط امام سجاد ع بود که به صورت روشن بیان شده است که معاند با کمال وقاحت اصلا به این بخش توجه نمی کند ❗️❗️ 👌معاند به جای آنکه بحث اصلی ما را مورد رد قرار دهد , رفته است یک بحث فرعی را مورد توجه قرار داده که ذیلا در مورد آن توضیح می دهیم . ❕طبری در ادامه می نویسد : " فقال لها احملي ابني عبد الله معك إلى الطائف فحملته إلى الطائف حتى نقضت أمور اهل المدينة " 📚تاریخ طبری ج ٤ ص ٣٧٣ ❕ترجمه این بخش را نیز از کتاب ترجمه تاریخ طبری ارائه می دهیم : " ( امام سجاد ) به عايشه گفت: «پسر من عبد الله را با خود به طايف ببر.» و او عبد الله را به طايف برد تا كار مردم مدينه در هم شكست. " 📚ترجمه تاریخ طبری ج ٧ ص ٣١٠٤ ❕چرا امام سجاد ع فرزند خود عبدالله را به همراه عایشه می فرستد ❗️آیا امام سجاد می خواهد که فرزندش در طائف تفریح کند و آب و هوایش عوض شود ( حتما ملحد دوزاری همین را می خواهد بگوید ) 👌برخی از علما در تحلیل این فراز می نویسند که به جهت محافظت از عایشه بوده است : " و با عجله به خدمت امام زين العابدين عليه السّلام كه معدن بخشندگى و رأفت بود شتافت و تقاضاى خود را مطرح كرد، امام عليه السّلام جواب مثبت داد، اين بود كه زنان اموى را به حرم آن حضرت بردند و امام عليه السّلام آنان را به «ينبع» برد و پس از آن عايشه دختر عثمان زن مروان راهى طايف شد و بر امام زين العابدين عليه السّلام گذر كرد، امام بر او بيمناك گرديد👈از اين رو پسرش عبد اللّه را براى محافظت وى به همراه فرستاد و عبد اللّه تا پايان حادثه با وى ماند.👉 📚تحليلى از زندگانى امام سجاد عليه السلام ، نويسنده: باقر شريف قرشى / مترجم محمدرضا عطائى‏ ج 2، ص: 658 💠 👇
توضیحی در رابطه تعداد اصحاب کهف!!!! 🤔 ❓وقتی محمد با نزاع بین یهودیان و مسیحیان راجع به تعداد اصحاب کهف مواجه می‌شود، می‌خواهد خودی نشان دهد و کلامی به عنوان فصل الخطاب که پایان‌دهنده این نزاع باشد را از قول الله بیان کند! غافل از اینکه خود الله هم نمی‌داند تعداد اصحاب کهف چند نفر است! اما طبق معمول، درست مانند «انسانی جاهلی، اما مغرور» که شهامت اقرار به جهلش را ندارد می‌گوید: الله به تعداد اصحاب کهف آگاه تر است! و در ادامه محمد را از بحث و جدل با اهل کتاب منع می‌کند ▪️آیه ۲۲ سوره کهف: بعضی خواهند گفت که عده آن اصحاب کهف سه نفر بود چهارمین هم سگ آنها، و برخی دیگر از روی خیالبافی و غیب‌گویی می‌گویند عده آنها پنج نفر بود ششمین سگ آنها، و برخی دیگر گویند: هفت نفر بودند و هشتمین سگ آنها. بگو: خدای من به عده آنها آگاه‌تر است، که بر عدد آنها به جز افراد قلیلی هیچ کس آگاه نیست، پس تو (با اهل کتاب) درباره آنها مجادله مکن جز آنکه هر چه به ظاهر وحی دانستی اظهار کن و دیگر هرگز فتوا از احدی در این باب مپرس!❗️❗️❗️ 💠💠 👌معاند جاهل با جعل و تحریف در معنای آیه در صدد شبهه پراکنی است و مثلا می گوید که : 1⃣ درباره تعداد نفرات اصحاب کهف اختلاف شده بود و قرار بود که خداوند رفع اختلاف کند , در حالی که آیه مذکور با صراحت و با استفاده از ( سین ) تصریح می کند که در آینده این اختلافات رخ خواهد داد و می فرماید : " سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَدا " " گروهى خواهند گفت آنها سه نفر بودند كه چهارمين‏شان سگ آنها بود، و گروهى مى‏گويند پنج نفر بودند كه ششمين آنها سگشان بود- همه اينها سخنانى بدون دليل است- و گروهى مى‏گويند آنها هفت نفر بودند و هشتمين‏شان سگ آنها بود، بگو پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است، جز گروه كمى تعداد آنها را نمى‏دانند، بنا بر اين در باره آنها جز با دليل سخن مگوى و از هيچكس پيرامون آنها سؤال منما. " ( کهف ٢٢ ) ❕در تفسیر مجمع البیان آمده است : " در اينجا خداوند خبر مى‏دهد كه بزودى در باره عده اصحاب كهف، اختلاف پيدا ميشود. هنگامى كه نصاراى نجران، خدمت پيامبر گرامى اسلام، شرفياب شدند، اين اختلاف پيدا شد. نصاراى يعقوبى گفتند: آنها سه نفرند و چهارمى سگ ايشان است. نصاراى نسطورى گفتند: آنها پنج نفرند و ششمى سگ ايشان است. مسلمانان گفتند: آنها هفت نفرند و هشتمى سگ ايشان است. " 📚ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏15، ص: 38 💠 👇
دیدن خداوند به احسن صورت در روایت شیعه !!!!! 🤔 ❓در روایتی کاملا صحیح وارد است : بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ﷺ فِي مَنْزِلِ فَاطِمَةَ، وَالْحُسَيْنُ فِي حَجْرِهِ إِذْ بَكَى وَخَرَّ سَاجِداً ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ إِنَّ الْعَلِيَّ الْأَعْلَى تَرَاءَىٰ لِي فِي بَيْتِكِ هَذَا فِي سَاعَتِي هَذِهِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ وَأَهْيَإِ هَيْئَةٍ وَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ أَتُحِبُّ الْحُسَيْنَ؟ فَقُلْتُ نَعَمْ... 📚 کامل الزیارات 67/1 ابن‌بابویه قمي نیز از امام صادق نقل می‌کند که فرمود : روزى رسول خدا ﷺ در منزل حضرت فاطمه تشريف داشته در حالى كه حضرت امام حسين در دامن آن جناب بودند، حضرت گريسته و به سجده رفته سپس فرمود : اى فاطمه، اى دختر محمّد! در اين ساعت و در همين مكان خداوند عليّ أعلىٰ در بهترين صورت و زيباترين شكل، خود را به من نشان داد و گفت : اى محمّد آيا حسين را دوست دارى‌؟ گفتم : بله، نور ديده و گل خوشبو و ميوه دل و پرده مابين ديده‌گان من است. سپس خدا در حالى كه دست بر سر حسين نهاده بود به من فرمود : اى محمّد! بركت حاصل مى‌شود از مولودى كه بر او بركات و رحمت و رضوان من مى‌باشد و لعنت و غضب و عذاب و ذلّت و عقوبت من بر كسى كه او را كشته ونصب عداوتش نموده و با او دشمنى كرده و با وى به حرب برخاسته است. بطور حتم وقطع او سرور شهداء است از اوّلين و آخرين در دنيا و آخرت. ❕بنابراین دیدار پروردگار حاصل شدنی است هرچند علمای شیعه نخواهند؟ و امام صادق رضی‌الله‌عنه مثل اهل سنت به رویت پروردگار ایمان داشته؟ 💠💠 👌ما در ذیل ثابت کرده ایم که اندیشه رویت و دیدن خداوند وارداتی از تورات است و خلاف ادله مسلم عقلی است که تصریح دارد خداوند جسم نیست و دیده نمی شود : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3803 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3249 👌و در ذیل نیز توضیح داده ایم که اندیشه رویت خداوندی بر خلاف نص صریح آیات قرآن و حتی بر خلاف برخی از روایات معتبر اهلسنت است : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/151 ❕با این وجود باز اهلسنت معتقد به رویت و دیده شدن خداوند هستند و در حدیثی جعلی نقل می کنند که پيامبر خدا فرمود: «در حالى كه بهشتيان، غرق در نعمت خويش‏اند، به ناگاه، نورى برايشان درخشيدن مى‏گيرد. سرهايشان را بلند مى‏كنند و پروردگار را مى‏بينند كه از فراز سرشان بر آنان مشرف شده است و مى‏فرمايد:" درود بر شما، اى بهشتيان!". اين، همان سخن خداست كه: «درودى كه از جانب پروردگارى مهربان به آنان گفته مى‏شود»». پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «پس خدا به آنان مى‏نگرد و آنان به خدا مى‏نگرند و تا زمانى كه غرق در نگريستن به او هستند، به چيزى از نعمت‏ها توجّه ندارند، تا آن كه از آنان پنهان مى‏شود؛ ولى نور و بركت او براى آنان در خانه‏هايشان باقى مى‏ماند». " بَينا أَهلُ الجَنَّةِ فِي نَعِيمِهِم إِذ سَطَعَ لَهُم نُورٌ فَرَفَعُوا رُؤُوسَهُم، فَإِذا الرَّبُّ قَد أَشرَفَ عَلَيهِم مِن فَوقِهِم، فَقالَ: السَّلامُ عَلَيكُم يا أَهل َ الجَنَّةِ. وَذَلِكَ قَولُ اللَّهِ: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ». قالَ: فَيَنظُرُ إِلَيهِم وَيَنظُرُونَ إِلَيهِ، فَلا يَلتَفِتُونَ إِلى شَي‏ءٍ مِنَ النَّعِيمِ ما دامُوا يَنظُرُونَ إِلَيهِ حَتّى يَحتَجِبَ عَنهُم وَيَبقى‏ نُورُهُ وَبَرَكَتُهُ عَلَيهِم فِي دِيارِهِم‏ " 📚سنن ابن ماجة: ج 1 ص 65 ح 184، الدرّ المنثور: ج 7 ص 65 👌و نقل می کنند که فرمود : "بامنزلت‏ترين آنان (اهل بهشت)، روزى دو بار به روى خداى بلندمرتبه، نظر می کنند " " إِنَّ أَفضَلَهُم- يَعنِي أَهلَ الجَنَّةِ- مَنزِلَةً لَيَنظُرُ فِي وَجهِ اللَّهِ تَعالى كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ. " 📚مسند احمد : ج 2 ص 227 ح 4623، المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص 553 ح 3880 💠 👇
💠ادامه 👇 ❕اما اهلبیت علیهم السلام و امام صادق ع شدیدا با عقیده به ملاقات حسی و دیدن با چشم سر خداوند برخورد می کردند و این عقیده را مورد رد قرار می دادند و تصریح می کردند که ملاقات و دیدن خداوند با چشم دل است نه با چشم سر . 👌 هشام بن حکم می گوید : " در محضر امام صادق عليه السلام بودم كه معاوية بن وَهْب و عبد الملك بن اعيَن وارد شدند. معاوية بن وَهب به ايشان گفت: اى فرزند پيامبر خدا! در باره اين خبرى كه روايت شده است و مى‏گويد كه پيامبر خدا پروردگارش را ديد، چه مى‏فرماييد؟ در چه صورتى، او را ديد؟ و نيز در باره حديثى كه روايت كرده‏اند كه مؤمنان، پروردگار خود را در بهشت مى‏بينند، او را در چه صورتى مى‏بينند؟ ❕ايشان لبخندى زد و سپس فرمود: «اى معاويه! چه قدر زشت است براى مردى كه هفتاد يا هشتاد سال از عمرش مى‏گذرد و در مُلك خدا زندگى مى‏كند و از نعمت‏هايش مى‏خورد؛ امّا او را چنان كه بايد، نمى‏شناسد!». 👌آن گاه افزود: «اى معاويه! محمّد ، پروردگار بزرگ و والايش را با چشم سر نديد. ديدن، دو گونه است: ديدن با دل و ديدن با چشم. بنا بر اين، كسى كه [آن را] ديدن با دل بداند، او به راه صواب رفته، و كسى كه بگويد مقصود، ديدن با چشم سر است، به خدا و آيات او، كافر گشته است؛ زيرا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده است:" هر كس خدا را به مخلوقش تشبيه كند، كافر است"». " كُنتُ عِندَ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام إِذ دَخَلَ عَلَيهِ مُعاوِيَةُ بنُ وَهبٍ وَعَبدُ المَلِكِ بنُ أَعيَنَ، فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ بنُ وَهبٍ: يَابنَ رَسُولِ اللَّهِ، ما تَقُولُ فِي الخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله رَأَى رَبَّهُ، عَلَى أَيِّ صُورَةٍ رَآهُ؟ وَعَنِ الحَدِيثِ الَّذِي رَوَوهُ أَنَّ المُؤمِنِينَ يَرَونَ رَبَّهُم فِي الجَنَّةِ عَلَى أَيِّ صُورَةٍ يَرَونَهُ؟ فَتَبَسَّمَ عليه السلام ثُمَّ قالَ: يا مُعاوِيَةُ، ما أَقبَحَ بِالرَّجُلِ يَأتِي عَلَيهِ سَبعُونَ سَنَةً أَو ثَمانُونَ سَنَةَ يَعِيشُ فِي مُلكِ اللَّهِ وَيَأكُلُ مِن نِعَمِهِ لا يَعرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ؟! ثُمَّ قالَ عليه السلام: يا مُعاوِيَةُ، إِنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله لَم يَرَ رَبَّهُ تَبارَكَ وَتَعالى بِمُشاهَدَةِ العِيانِ، وَإِنّ الرُّؤيَةَ عَلَى وَجهَينِ: رُؤيَةُ القَلبِ وَرُؤيَةُ البَصَرِ، فَمَن عَنى‏ بِرُؤيَةِ القَلبِ فَهُوَ مُصِيبٌ، وَمَن عَنى‏ بِرُؤيَةِ البَصَرِ فَقَد كَفَرَ بِاللَّهِ وَبِآياتِهِ؛ لِقَولِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَن شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلقِهِ فَقَد كَفَر " 📚كفاية الأثر: ص 256، بحار الأنوار: ج 4 ص 54 ح 34 ❕در روایت مورد استناد معاند نیز آمده است : " روزى رسول خدا ص در منزل فاطمه س تشريف داشته در حالى كه امام حسين ع در دامن آن جناب بودند، پیامبر گريسته و به سجده رفته سپس فرمودند: اى فاطمه، اى دختر محمّد! در اين ساعت علىّ اعلى در بهترين صورت خود را به من نشان داد و گفت: اى محمّد آيا حسين را دوست دارى؟ گفتم: بلى، نور ديده و گل خوشبو و ميوه دل و پرده ما بين ديده‏گان من است. در حالى كه دست بر سر حسين نهاده بود به من فرمود: اى محمّد: بركت حاصل مى‏شود از مولودى كه بر او بركات و رحمت و رضوان من مى‏باشد و لعنت و غضب و عذاب و ذلّت و عقوبت من بر كسى كه او را كشته و نصب عداوتش نموده و با او دشمنى كرده و با وى به حرب برخاسته است. بطور حتم و قطع او سرور شهداء است از اوّلين و آخرين در دنيا و آخرت .... " "...إِنَّ الْعَلِيَّ الْأَعْلَى تَرَاءَى لِي فِي بَيْتِكِ هَذَا فِي سَاعَتِي هَذِهِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَهْيَإِ هَيْئَةٍ وَ قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ الْحُسَيْنَ ع فَقُلْتُ نَعَمْ قُرَّةُ عَيْنِي وَ رَيْحَانَتِي- وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ جِلْدَةُ مَا بَيْنَ عَيْنَيَّ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ ع بُورِكَ مِنْ مَوْلُودٍ عَلَيْهِ بَرَكَاتِي وَ صَلَوَاتِي وَ رَحْمَتِي وَ رِضْوَانِي. وَ لَعْنَتِي وَ سَخَطِي وَ عَذَابِي وَ خِزْيِي وَ نَكَالِي عَلَى مَنْ قَتَلَهُ وَ نَاصَبَهُ وَ نَاوَاهُ وَ نَازَعَهُ أَمَا إِنَّهُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ " 📚کامل الزیارات ص ٦٧ 💠 👇
عمار و ترک یاری علی علیه السلام !!!!! 🤔 ❓فرار از جهاد و عدم اطاعت عمار از امام معصوم شيعه در كتب شیعه ❗️❗️ در اين روايت معتبر اثبات ميشود كه حضرت عمار رضي الله عنه از جهاد با معصوم شيعه خود داری ميكند . دو بار قول حضور ميدهد اما هر دوبار خيانت ميكند روايت معتبر از كتاب ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻌﺮﻓﺔ ﺍﻟﺮﺟﺎﻝ شيخ طوسی 1/38 متن روايت : 👇 ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺇﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ، ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﻲ ﺍﻟﻔﻀﻞ ﺑﻦ ﺷﺎﺫﺍﻥ ، ﻋﻦ ﺍﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻋﻤﻴﺮ ﻋﻦ ﻭﻫﻴﺐ ﺑﻦ ﺣﻔﺺ ، ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﺑﺼﻴﺮ ، ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ، ﻗﺎﻝ : ﺟﺎﺀ ﺍﻟﻤﻬﺎﺟﺮﻭﻥ ﻭﺍﻷﻧﺼﺎﺭ ﻭﻏﻴﺮﻫﻢ ﺑﻌﺪ ﺫﻟﻚ ﺇﻟﻰ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﻘﺎﻟﻮﺍ ﻟﻪ : ﺃﻧﺖ ﻭﺍﻟﻠﻪ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻭﺃﻧﺖ ﻭﺍﻟﻠﻪ ﺃﺣﻖ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻭﺃﻭﻻﻫﻢ ﺑﺎﻟﻨﺒﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻫﻠﻢ ﻳﺪﻙ ﻧﺒﺎﻳﻌﻚ ﻓﻮﺍﻟﻠﻪ ﻟﻨﻤﻮﺗﻦ ﻗﺪﺍﻣﻚ ! ﻓﻘﺎﻝ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ : ﺇﻥ ﻛﻨﺘﻢ ﺻﺎﺩﻗﻴﻦ ﻓﺎﻏﺪﻭﺍ ﻏﺪﺍً ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻠﻘﻴﻦ ﻓﺤﻠﻖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻭﺣﻠﻖ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻭﺣﻠﻖ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﻭﺣﻠﻖ ﺃﺑﻮ ﺫﺭ ﻭﻟﻢ ﻳﺤﻠﻖ ﻏﻴﺮﻫﻢ . ﺛﻢ ﺍﻧﺼﺮﻓﻮﺍ ﻓﺠﺎﺅﻭﺍ ﻣﺮﺓ ﺃﺧﺮﻯ ﺑﻌﺪ ﺫﻟﻚ ، ﻓﻘﺎﻟﻮﺍ ﻟﻪ ﺃﻧﺖ ﻭﺍﻟﻠﻪ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻭﺃﻧﺖ ﺃﺣﻖ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻭﺃﻭﻻﻫﻢ ﺑﺎﻟﻨﺒﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻫﻠﻢ ﻳﺪﻙ ﻧﺒﺎﻳﻌﻚ ﻓﺤﻠﻔﻮﺍ ﻓﻘﺎﻝ : ﺇﻥ ﻛﻨﺘﻢ ﺻﺎﺩﻗﻴﻦ ﻓﺎﻏﺪﻭﺍ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻠﻘﻴﻦ ﻓﻤﺎ ﺣﻠﻖ ﺇﻻ ﻫﺆﻻﺀ ﺍﻟﺜﻼﺛﺔ ﻗﻠﺖ : ﻓﻤﺎ ﻛﺎﻥ ﻓﻴﻬﻢ ﻋﻤﺎﺭ ؟ ﻓﻘﺎﻝ : ﻻ . ﻗﻠﺖ : ﻓﻌﻤﺎﺭ ﻣﻦ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﺮﺩﺓ ؟ ﻓﻘﺎﻝ : ﺇﻥ ﻋﻤﺎﺭﺍ ﻗﺪ ﻗﺎﺗﻞ ﻣﻊ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﻌﺪ ◀️ معنا و مفهوم روايت : 👇🏿 بعد از وفات پیامبر صل الله عليه واله وسلم و اتفاقاتی كه در مورد خلافت رخ داد . بعد از آن مهاجرين و انصار نزد حضرت علی آمدند و گفتند تو از همه مردم به خلافت سزاوارتر و مستحق خلافت هستی و دستت را بده تا با تو بيعت كنيم و حاضريم در راه تو جان خود را فدا كنيم . حضرت علی گفت اگر واقعا راستگو هستيد ، وعده ما فرداست و با موی سر تراشيده نزد من حاضر شويد . روز بعد حضرت علی و سلمان و ابوذر و مقداد موی سر خود را تراشيدن اما هيچکس دیگری حاضر نشد . و بار ديگری نيز مهاجرين و انصار نزد حضرت علی حاضر شدند و باز همان ادعای خود را تكرار كردند و اين بار نيز حضرت علی به آنان گفت اگر راستگو هستید وعده ما فرداست و با موی سر تراشيده نزد من حاضر شويد . روز بعد كه شد باز كسی حاضر نشد و فقط آن سه نفر يعنی سلمان و ابوذر و مقداد با موی سر تراشيده آماده بودن و خبری از بقيه نبود و خلف وعده كرده و امام را تنها گذاشتن . در ادامه راوی با تعحب سؤال ميكند آيا عمار در بين آنان نبود ؟ يعنی عمار در بين كسانی كه امام را اطاعت كردن و موی خود را تراشيدند نبود ؟ امام باقر در پاسخ میگوید : خير راوی دوباره سؤال ميكند آيا عمار از أهل ردة بود ؟ امام باقر در پاسخ به اين سؤال گفت : عمار بعدها همراه أميرمؤمنان جنگید يعنی سالها بعد در زمانی كه حضرت علی به خلافت رسيد همراه امير مؤمنان جنگید ❗️❗️ 💠💠 👌جناب عمار رضی الله عنه از کسانی بود که از همان ابتدا معتقد به ولایت امیر مومنان علیه السلام بود , چنان که در نقلی آمده است که راوی می گوید : " شنيدم از ابو ذر كه گفت: شنيدم از رسول خدا ص سه كلمه مى‏گفت در حقّ على بن ابى طالب كه اگر يكى از آنها از براى من باشد دوست‏تر مى‏دارم از دنيا و هر چه در دنياست؛ شنيدم در حقّ على مى‏گفت كه: خداوندا! او را اعانت كن و استعانت جو به او؛ خداوندا! او را يارى كن و انتقام از دشمنانت بكش به او بدرستى كه او بنده توست و برادر رسول توست. ❕پس ابو ذر گفت: شهادت مى‏دهم براى على كه ولىّ خداست و برادر و وصىّ رسول خداست. همين شهادت را براى آن حضرت مى‏دادند سلمان فارسى و مقداد و عمار و جابر بن عبد اللّه انصارى و ابو الهيثم بن التيهان و خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين و ابو ايوب صاحب خانه رسول خدا و هاشم بن عتبه مرقال كه همه افاضل اصحاب رسول خدا بودند " " سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيٍّ كَلِمَاتٍ ثلاث [ثَلَاثاً] لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا سَمِعْتُهُ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ وَ اسْتَعِنْ بِهِ اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ فَإِنَّهُ عَبْدُكَ وَ أَخُو رَسُولِكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَشْهَدُ لِعَلِيٍّ بِالْوَلَاءِ وَ الْإِخَاءِ وَ الْوَصِيَّةِ قَالَ كريزَةُ بْنُ صَالِحٍ وَ كَانَ يَشْهَدُ لَهُ بِمِثْلِ ذَلِكَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ وَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَبُو أَيُّوبَ صَاحِبُ مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هَاشِمُ بْنُ عُتْبَةَ الْمِرْقَالُ كُلُّهُمْ مِنْ أَفَاضِلِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ " 📚امالی صدوق ص ٥٣ 💠 👇
پاسخی به وهابی پیرامون رجوع به اولی الامر در هنگام اختلاف !!!!! 🤔 ❓تحریف_قرآن_کریم 📖 قرآن می‌فرماید : اگر در چیزی نزاع داشتید، آن را به و برگردانید. ﴿فَإِن تَنَـٰزَعۡتُمۡ فِي شَيْءࣲ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾ [النساء ٥٩] 🛑 شیعه می‌گوید : این آیه، درستش اینگونه بوده : به و و برگردانید. ﴿فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَى أُو۟لِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾ ‼️ ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 📝 الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ : قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ : ... ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ : «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»، إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا؛ فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَإِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ كَذَا نَزَلَتْ. 🌴 بريد عجلى می‌گويد : امام باقر گفت : خداى تعالى به مردم می‌فرمايد : «ای كسانى كه ايمان آورده‌ايد! خدا را اطاعت كنيد و رسول و واليان امر از خودتان را اطاعت كنيد». خدا فقط ما را قصد كرده، (ماییم اولواالأمر). خدا همه مؤمنين را تا روز قيامت به اطاعت ما امر فرموده : «و چون از نزاع و اختلاف در باره امرى ترسيديد، آن را بخدا و رسول و واليان امر از خود ارجاع دهید». آیه، اين گونه نازل شده است : ﴿فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَى أُو۟لِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾. 📚 اصول کافی 276/1 ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « ای کسانی که ایمان آورده اید ، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا را و اولی الامر را ، و هرگاه در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید ، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید ، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است » ( نساء 59 ) ❗️در این آیه خداوند تصریح می کند که در هنگام اختلاف , حکم خدا و پیامبر است که رفع اختلاف می کنند , چرا که شارع دین خدا و رسول هستند , و امام تنها مبین حکم خدا و رسول است و از نزد خود چیزی را جعل نمی کند , چنان که در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3821 👌 لذا دستور داده شده که در هنگام اختلاف در احکام اسلام , به خدا و رسول رجوع کنیم , اما رسیدن به حکم خدا و رسول از مجرای اولی الامر است , زیرا اولی الامر هستند که حکم خدا و رسول را تبیین می کنند , در ذیل توضیح داده ایم که اولی الامر , امامان معصوم علیهم السلام هستند , همانانی که پیامبر اسلام در حدیث ثقلین امر به تمسک و پیروی از فرامین آنان می کند : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4097 💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2920 ⚫️ 👇
تعلیم پیامبر اسلام ص به علی ع پس از مرگ دنیوی !!!! 🤔 ❓در کتب شیعه آمده است که پیامبر پس از مرگ به علی آموزش می داد !!!! عن أبان بن تغلب عن أبي عبد الله قال‌ : لَمَّا حَضَرَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ الْمَوْتُ دَخَلَ عَلَيْهِ عَلِيٌّ. فَأَدْخَلَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ : يَا عَلِيُّ إِذَا أَنَا مِتُّ فَغَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي ثُمَّ أَقْعِدْنِي وَ سَلْنِي وَ اكْتُبْ. أبان بن تغلب می‌گوید : امام صادق گفت : وقتی که وفات پیغمبر ﷺ نزديک شد، حضرت على نزد ایشان آمد. پیامبر ﷺ سر على را در برگرفت وفرمود : اى على! وقتی من وفات کردم، مرا غسلم بده و كفن کن، سپس مرا بنشان وسؤال بپرس وبنويس. 📚 اصول کافی 297/1 قضاوت با خوانندگان ❗️❗️ 💠💠 👌مطابق روایات ما , روح مطهر پیامبر گرامی در دنیا به عرش می رفت و از ناحیه خداوند علوم بیشتری بر ایشان افاضه می شد : " وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْش‏ ... ْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَاد " 📚بصائر الدرجات ج ١ ص ١٣٠ ❕پیامبر گرامی نیز علومی که تازه به ایشان افاضه می شد را به امیر مومنان ع می رساند و علی ع هم به سایر امامان , چنان که در نقلی آمده است که راوی می گوید : به امام صادق عليه السّلام عرض كردم ابو بصير ميگفت: " از شما شنيده است كه فرموده‏ايد اگر مسأله افزايش نبود ما علم خود را تمام ميكرديم " فرمود: صحيح است عرض كردم آيا در علم شما چيزهائى اضافه مى‏شود كه پيامبر اكرم نداشت فرمود: نه براى پيامبر اكرم اين مطالب بطريق وحى بود و براى ما از طريق حديث ( و بیان پیامبر ) " "قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبَرَنِي أَبُو بَصِيرٍ أَنَّهُ سَمِعَكَ تَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ تُزَادُونَ شَيْئاً لَيْسَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِذَا كَانَ ذَلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَحْياً وَ إِلَيْنَا حَدِيثاً " 📚امالی طوسی ص ٤٠٩ 👌بر این اساس و بر اساس روایت مورد استناد وهابی , روح پیامبر گرامی ص پس از مرگ به آسمان عروج می کند و علومی را دریافت می کند و از علی ع می خواهد که پس از اتمام غسل و کفنش از ایشان سوال کند , تا پیامبر گرامی به سخن آمده و این علوم افاضه شده را به علی ع برساند . ❕مطابق سایر روایات , علی ع هم چنین کردند و پیامبر گرامی ص علوم افاضه شده را به علی ع منتقل کردند به گونه ای که علی ع هرگاه از آن علوم استفاده می کرد , می فرمود این دسته از علوم از مواردی است که پیامبر گرامی ص پس از مرگش مرا از آن آگاه کرد : " قَال هَذَا مِمَّا أَخْبَرَنِي بِهِ النَّبِيُّ ص بَعْدَ مَوْتِهِ " 📚الخرائج و الجرائح ج ٢ ص ٨٠٣ _ بحار الانوار ج ٤٠ ص ٢١٥ 💠 👇
مستندات تاریخی شهادت امام عسکری ع در پاسخ به منکرین !!!!! 🤔 ❓برخی در شهادت امام عسکری ابهاماتی مطرح می کنند و در این زمینه تردید و سوال هایی مطرح می کنند ❗️آیا برای اثبات شهادت ایشان مستندی است ❗️❗️ 💠💠 👌ما بر اساس روایاتی که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است , معتقدیم که امامان گرامی ما به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته اند و شهید شده اند , چنان که امام حسن علیه السلام فرمود: «هیچ یک از ما نمی باشد جز آنکه یا توسط شمشیر از دنیا می رود و یا توسط سم از دنیا می رود» " َ مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ " 📚بحار الانوار ج27 ص217 _ کفایه الاثر ص227 👌امام رضا علیه السلام فرمود: «همه ما مقتول و شهید از دنیا می رویم و من نیز با سم مقتول و شهید می شوم » " وَ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَمَقْتُولٌ بِالسَّم‏ " 📚الفقیه ج 2 ص 585 _ عیون الاخبار ج 2 ص 203 ❕بر همین اساس , شیخ صدوق می گوید : " اعتقاد شیعه آن است که امام حسن بن علی عسکری ع توسط معتمد خلیفه عباسی , مسموم شد و به شهادت رسید " " وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- قَتَلَهُ الْمُعْتَمِدُ بِالسَّمِّ. " 📚إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص: 99 ❕جدای از آنچه بیان شد , در کتاب سیره پیشوایان در رابطه با شهادت امام عسکری ع چنین می خوانیم : " معتمد عباسى كه همواره از محبوبيت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون ديد توجه مردم به امام روز به روز بيش‌تر مى‌شود و زندان و اختناق و مراقبت تأثير معكوس دارد، سرانجام به همان شيوۀ مزورانۀ ديرينه متوسل شد و امام را پنهانى مسموم ساخت. ❕دانشمند نامدار جهان تشيع، «طبرسى» ، مى‌نويسد: بسيارى از دانشمندان ما گفته‌اند: امام عسكرى عليه السلام بر اثر مسموميت به شهادت رسيد، چنان‌كه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنيا رفته‌اند. 📚اعلام الوری ص ٣٦٧ ❕«كفعمى» ، دانشمند معروف شيعه، مى‌گويد: او را «معتمد» مسموم ساخت . 📚 الانوار البهیه , شیخ عباس قمی , ص ١٦٢ ❕ «محمد بن جرير بن رستم» ، از دانشمندان شيعى در قرن چهارم، معتقد است كه: امام عسكرى عليه السلام در اثر مسموميت به درجۀ شهادت رسيد. 📚دلائل الامامه ص ٢٢٣ 💠 👇
خدا به زیارت قبر امام حسین ع می رود !!!!! 🤔 : ❓حدیث زیر درسته؟ گفته خدا هبوط میکنه یعنی چی؟ نعوذبالله اعتقاد به جسم بودن خدا رو نمیرسونه؟ وقتی امام صادق (ع) به حیره (منطقه‌ای بود در کوفه) تشریف آوردند گفتم: فدایت شوم آیا قبر جد بزرگوارتان حسین(ع) را زیارت می‌کنید؟ آن‌ حضرت فرمود: چگونه آن‌ را زیارت نکنم و حال آن‌که خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و پیامبران و اوصیا به زمین هبوط کرده و او را زیارت می‌کنند ❗️❗️ 💠💠 ❕روایتی است که صفوان جمال می گوید : " وقتى امام صادق عليه السّلام به حيره تشريف آوردند به من فرمودند: آيا مايل به زيارت قبر حسين عليه السّلام هستى؟ عرض كردم: فدايت شوم آيا قبر آن حضرت را زيارت مى‏كنید؟ حضرت فرمودند: " چگونه آن را زيارت نكنم و حال آنكه خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و انبياء و اوصياء به زمين هبوط كرده و او را زيارت مى‏كنند. " البتّه حضرت محمّد افضل انبياء و ما افضل اوصياء هستيم. سپس صفوان عرض كرد: فدايت شوم پس، هر شب جمعه قبر آن حضرت را زيارت كرده تا بدين وسيله زيارت پروردگار را نيز كرده باشيم؟ حضرت فرمودند: بلى، اى صفوان ملازم اين باش برايت زيارت قبر حسين عليه السّلام را مى‏نويسند و اين تفضيلى است و اين تفضيلى است " " قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا أَتَى الْحِيرَةَ هَلْ لَكَ فِي قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع قُلْتُ وَ تَزُورُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ وَ كَيْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ يَزُورُهُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ إِلَيْهِ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ- فَقَالَ صَفْوَانُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَتَزُورُهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ حَتَّى تُدْرِكَ زِيَارَةَ الرَّبِّ قَالَ نَعَمْ يَا صَفْوَانُ الْزَمْ ذَلِكَ يُكْتَبْ لَكَ زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع وَ ذَلِكَ تَفْضِيلٌ وَ ذَلِكَ تَفْضِيل‏ " 📚کامل الزیارات ص ١١٣ 👌مقصود از این که خداوند به زیارت قبر امام حسین ع می رود , این نیست که معاذ الله خداوند جسم باشد و از مکانی به مکان دیگر منتقل شود , چرا که قرآن صراحتا تصریح می کند که خداوند جسم نیست و مکانی را اشغال نمیکند و بر چیزی فرود نمی آید . ❕از منظر قرآن، خدا محيط بر همه چيز است ( فصلت 54 ) و همه جا هست ( حدید 4) ، و از اين گذشته اگر خداوند جسم باشد شبيه و مانند دارد، و مى ‏دانيم در آيات متعدّدى از قرآن هرگونه شبيه و مانند از خدا نفى شده است‏ (لیس کمثله شی ء ) ( شوری 11 ) ❕از نظر عقلى نيز موجودى كه از جايى به جاى ديگر منتقل مى‏ شود، نمى‏ تواند واجب الوجود باشد. 🔸روایات اهلبیت ع نیز تصریح دارد که خداوند دارای حرکت و انتقال نیست و مکانی را اشغال نمی کند و اساسا خداوند جسم نیست . 👌امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « کسی که عقیده به جسمیت خدا داشت ، پشت سرش نماز نخوانید و به او زکات ندهید » 📚بحار الانوار ج 3 ص 303 ❕امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ « خداوند از ازل وجود داشته بدون زمان و مکانی و الان نیز همان گونه است هیچ مکانی از او خالی نیست در عین حال هیچ مکانی را اشغال نمی کند و در هیچ مکانی حلول نمی کند » 📚توحید صدوق ، ص 310 ❕بلکه مقصود روایت مذکور که می گوید خداوند به زیارت امام حسین ع در شب جمعه می رود , این است که رحمت خاصه خود را در آن شب مشمول امام حسین ع و زوارش می کند , و در جمله " الله یزوره " , محذوفی نهفته است , "رحمه الله یزوره " , یعنی این رحمت و لطف خداوند است که به زیارت امام حسین ع در شب جمعه می رود , چنان که علامه مجلسی می گوید : " مقصود از زيارت حق تعالى، انزال رحمت‏هاى خاصه‏اش بر آن حضرت و زوّار آن جناب مى‏باشد " " زيارته تعالى كناية عن إنزال رحماته الخاصة عليه و على زائريه صلوات الله عليه " 📚بحار الانوار ج ٩٨ ص ٦٠ 💠 👇
آوردن نسب بی عیب و نقص عمر بن خطاب در کتب درسی دانش آموزان !!! 🤔 ❓اشکالی مطرح شده است که چرا در کتاب تاریخ پایه ١١ از نسب عمر بن خطاب سخن به میان آورده شده و او را از نسل حضرت اسماعیل شمرده اند ❗️لطفا در این رابطه توضیح دهید ❗️❗️ 💠💠 👌چنان که در پرسش آمده است , در کتاب تاریخ ٢ پایه یازدهم رشته ادبیات و علوم انسانی , در ص ٢١ که از قبائل قریش سخن به میان می آورد , بالخصوص بر روی نام برخی از دشمنان اهلبیت ع چون عمر بن خطاب دست می گذارد و نسب آنان را تا حضرت اسماعیل ع بیان می کند و به صورت غیر مستقیم برای آنان فضیلت تراشی می کند , حال در این رابطه توجه به نکاتی لازم است : 1⃣اقتضای وجوب رعایت حرمت و محبت اهلبیت علیهم السلام و برائت از دشمنان آن بزرگواران آن است که در چنین مباحث آموزشی به فرزندانمان , آثار اهلبیت علیهم السلام را منتقل کنیم , نه آنکه به دروغ و جعل از دشمنانشان به نیکی یاد کنیم , چنان که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم : " فَثَبَّتَنِىَ اللَّهُ أبداً ما حَييتُ عَلى‏ مَوالاتِكُمْ وَ مُحَبَّتِكُمْ وَ دينَكْم، وَ وفَّقَنى لِطاعَتِكُمْ، وَ رَزَقَنى شَفاعَتَكُمْ، وَ جَعَلَنى مِنْ خيارِمَواليكُم، التّابِعينَ لِما دَعَوتُمْ إلَيهِ، وَ جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدى بِهُداكُم وَ يُحْشَرُ فى زُمْرَتِكُمْ وَ يُكَرُّ فى رَجْعَتِكُم وَ يُمَلَّكُ فى دَوْلتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فى أَيّامِكُمْ وَ تَقِرُّ عَيْنُهُ غَدَاً بِرُؤْيَتِكُمْ " پس خداوند، هميشه تا زنده‏ام، بر موالات و دوستى شما و آيين شما، پا بر جايم بدارد و مرا در اطاعت شما، موفّق بدارد و شفاعت شما را روزى‏ام كند و مرا از بهترين دوستانتان- كه پيرو آنچه باشند كه شما بِدان دعوت مى‏كنيد-، قرار دهد؛ و مرا از آنانى كه آثار شما را نقل كرده، به راه شما مى‏رود و به هدايت شما، رهبرى مى‏شود و در گروه شما، محشور مى‏شود و در زمان بازگشتِ شما، باز مى‏گردد و در دولت شما، به فرمان‏روايى مى‏رسد و در عافيت (حُسنِ عاقبت) شما، بلندمرتبه مى‏شود و در روزگار شما، پا بر جا مى‏گردد و چشم او، فردا به ديدار شما روشن مى‏شود، قرار دهد " 📚الفقیه ج ٢ ص ٦١٥ 2⃣مشهور آن است که اعراب جاهلی و قبائل قریش از فرزندان اسماعیل ع بوده اند , که دچار انحراف شدند و قدم در وادی جهل و کفر و شرک گذاشتند , چنان که می نویسند : " عرب جاهلى كه از نسل اسماعيل بودند، روزگارى خداپرست بوده و از تعاليم ابراهيم و فرزندش اسماعيل پيروى مى‌كردند؛ ولى با گذر زمان و بر اثر آمد و شد با بت پرستان كم‌كم بت پرستى در ميان آنان جاى خداپرستى را گرفت. " 📚منشور جاوید، ج ۱۳، ص۳۶ ❕بنابراین صرف انتساب یک قبیله به یک پیامبر الهی , فضیلتی محسوب نمی شود , چنان که همه ما نیز به یک پیامبر الهی به نام آدم ع منسوبیم و از فرزندان ایشان محسوب می شویم و به خودی خود این انتساب فضیلتی نیست . 3⃣اساسا انتساب عمر بن خطاب به اسماعیل ع معلوم نیست , چرا که در نسب او فساد و زنا بوده است و دقیقا معلوم نیست که اجداد او از کدام قبیله عرب بوده اند ❗️❗️ ❕کلبی نسب شناس معروف اهلسنت می نویسد ; " هاشم بن عبد مناف , کنیزی داشت به نام صهاک که عبدالعزی بن رباح و ربیعه بن الحارث بن حبیب بن جذیمه با او همبستر شدند و دو فرزند به دنیا آورد که یکی به نام نفیل ( جد عمر بن خطاب ) بود که ملحق شد به عبدالعزی بن رباح و دیگری عمرو بود که ملحق شد به ربیعه " " ثم وقع علیها عبد العزی بن رباح فجاءت بنفیل جد عمر بن خطاب ثم وقع علیها ربیعه بن الحارث بن حبیب بن جذیمه فجاءت بعمرو بن ربیعه " 📚مثالب العرب کلبی ص ٩٥ ❕همین مطلب را علامه حلی به گونه ای دیگر از کلبی نقل می کند که او می گوید : " نفیل بن هاشم بر صهاک وارد می شد و سپس عبدالعزی بن رباح بر او وارد شد و نفیل جد عمر بن خطاب زاده شد " " وَ قَدْ رَوَى أَبُو الْمُنْذِرِ هِشَامُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ الْكَلْبِيُّ وَ هُوَ مِنْ رِجَالِ السُّنَّةِ فِي كِتَابِ الْمَثَالِب‏ كَانَتْ صُهَاكُ أَمَةً حَبَشِيَّةً لِهَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ فَوَقَعَ عَلَيْهَا نُفَيْلُ بْنُ هَاشِمٍ ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهَا عَبْدُ الْعُزَّى بْنُ رِيَاحٍ فَجَاءَتْ بِنُفَيْلٍ (جَدِّ عُمُرَ بْنِ الْخَطَّابِ) " 📚نهج الحق ص ٣٤٨ ❕بنابراین صهاک فرد هرزه و فاحشه ای بوده است و مردان گوناگون بر او وارد می شده اند و معلوم نیست که نفیل جد عمر بن خطاب دقیقا فرزند چه کسی بوده است تا بتوانیم بر اساس او نسب عمر را شناسایی کنیم ❗️❗️❗️ 💠 👇
💠ادامه 👇 4⃣مطابق روایات اهلسنت , " عمر بن خطاب از بیان اجداد خود , پرهیز می کرد و می گفت همین اندازه که پدر و مادر مرا می شناسید , کافی است و از پدرم خطاب بالاتر نروید , خداوند بهتر می داند که چه کسانی واقعا از فرزندان اسماعیل است " " إياكم والطعن في النسب ، إعرفوا من أنسابكم ما تصلون به أرحامكم وتأخذون به وتقطعون به ، واتركوا ما سوى ذلك . لا يسألني أحد وراء الخطاب ! « لا يسألني أحد ما وراء الخطاب ! ألا وقد ذكر لي : أن رجالاً منكم قد أكثروا في إسماعيل وما ولد ، الله أعلم بإسماعيل وما ولد » 📚تاریخ المدینه , ابن شبه النمیری , ج ٣ ص ٧٩٦ _ ٧٩٧ 👌می بینیم که خود عمر چون می دانست که در نسبش طعن است و انتسابش به اسماعیل ع قطعی نیست , از ذکر اجدادش خود داری می کرد و به دیگران نهیب می زد که از اجدادم سوال نکنید , و از پدرم خطاب تجاوز نکنید ❗️❗️ 👌حال برخی از مولفین کتب درسی ما , کاسه داغ تر از آش شده اند و انتساب عمر به اسماعیل ع را قطعی فرض کرده و برایش نسب نامه نیز تنظیم کرده و به فرزندان شیعه ما آموزش می دهند ❗️❗️❗️به راستی چقدر اینان گرفتار بیسوادی و افراطی گری در دوستی با عمر شده اند ❗️❗️ ❕ امام على عليه السلام در باره آيه: «خدا براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است» ( احزاب ٤ ) فرمود : " دوست داشتن ما و دوست داشتن دشمن ما با هم در دل يك انسان جمع نمى‏شوند. [اين از آن روست كه‏] خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است كه با اين، دوست بدارد و با آن يكى، دشمن بدارد. دوستدار ما دوستى‏اش به ما را خالص مى‏گرداند، همان گونه كه طلا با آتش، خالص مى‏گردد و ناخالصى‏اش گرفته مى‏شود. پس هر كه مى‏خواهد محبّتش به ما را بداند، دل خود را بيازمايد. اگر در كنار محبّت ما، دشمن ما را نيز دوست داشت، بداند كه نه او از ماست و نه ما از اوييم و خدا و جبرئيل و ميكائيل، دشمن اويند و خداوند، دشمن كافران است». " " في قَولِهِ تَعالى‏: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ»-: لا يَجتَمِعُ حُبُّنا وحُبُّ عَدُوِّنا في جَوفِ إنسانٍ، إنَّ اللَّهَ لَم يَجعَل لِرَجُلٍ مِن قَلبَينِ في جَوفِهِ فَيُحِبَّ هذا ويُبغِضَ هذا، فَأَمّا مُحِبُّنا فَيُخلِصُ الحُبَّ لَنا كَما يَخلُصُ الذَّهَبُ بِالنّارِ لا كَدَرَ فيهِ، فَمَن أرادَ أن يَعلَمَ حُبَّنا فَليَمتَحِن قَلبَهُ، فَإِن شارَكَهُ في حُبِّنا حُبُّ عَدُوِّنا فَلَيسَ مِنّا ولَسنا مِنهُ، وَاللَّهُ عَدُوُّهُم وجَبرَئيلُ وميكائيلُ، وَاللَّهُ عَدُوٌّ لِلكافِرينَ. " 📚امالی مفید ص ٢٣٣ ❕ امام صادق عليه السلام فرمود : " در جواب كسى كه گفت: فلانى، شما را دوست مى‏دارد، منتها در برائت از دشمن شما ضعيف است-: هيهات! دروغ مى‏گويد كسى كه دَم از محبّت ما مى‏زند؛ ولى از دشمن ما بيزارى نمى‏جويد. " " لِمَن قالَ لَهُ: إنَّ فُلاناً يُواليكُم إلّاأنَّهُ يَضعُفُ عَنِ البَراءَةِ مِن عَدُوِّكُم-: هَيهاتَ، كَذَبَ مَنِ ادَّعى‏ مَحَبَّتَنا ولَم يَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّنا. " 📚مستطرفات السرائر ص ١٤٩ 💠 👇
پاسخی به شبهه وهابی تحت عنوان : آیا می‌توان افراد عادی را بیش از امامان معصوم، دوست داشت؟ 🤔 ❓ آیا می‌توان افراد عادی را بیش از امامان معصوم، دوست داشت؟ 👈🏻 بله. امام صادق، سایر فرزندانش را بیش از امام کاظم دوست می‌داشت ↘️ ⚠️ أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي الْحَكَمِ الْأَرْمَنِيِّ قَالَ : حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ سَلِيطٍ الزَّيْدِيِّ، قَالَ أَبُو الْحَكَمِ؛ وَ أَخْبَرَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ الْجَرْمِيُّ عَنْ يَزِيدَ بْنِ سَلِيطٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ أَنَّهُ قَالَ لَهُ [فِي مَنَامِهِ] : وَلَوْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ بِالْمَحَبَّةِ لَكَانَ إِسْمَاعِيلُ أَحَبَّ إِلَى أَبِيكَ مِنْكَ، وَلَكِنْ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. ✍🏻 ابوعماره می‌گوید : امام کاظم گفت : پیغمبر ﷺ در خواب به من گفت : بدان که پدرت [امام صادق] قطعاً [برادرت] اسماعیل را بیشتر از تو دوست داشت.. 📚 اصول کافی 315/1 ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆 ❗️❗️ 💠💠 👌متاسفانه وهابی در بیان روایت و ترجمه آن تقطیع و تحریف صورت داده تا مستمسکی برای شبهه پراکنی پیدا کند . ❕امامان علیهم السلام , مطیع محض خداوند بوده و تمام افعال و عملکردها و محبت ها و خشم ها و سایر عملکردهای آن بزرگواران , مطابق با اذن و دستور خداوند بوده است , چنان که امام کاظم ع فرمود ؛ « خداوند قلوب امامان را محل اراده و خواست خودش قرار داده است . هر زمان خداوند چیزی را بخواهد آنان هم می خواهند و بدون اذن خداوند کاری نمی کنند» « ان الله جعل قلوب الائمه ، موردا لارادته ، فاذا شاء الله شیئا ، شاءوه ...» 📚تفسیر قمی , ج ٢ ص ٤٠٩ _ بحار الانوار ج ٥ ص ١١٤ 👌برخی از امامان علیهم السلام در مواردی از جانب خداوند مامور می شدند که یکی از فرزندان خود را که قرار نبود امام شود , بیشتری از فرزندی که قرار بود , امام شود , دوست بدارند و به او اظهار محبت کنند , تا به مردم نشان دهند که انتخاب امام به دست خداوند است و حتی خود امام قبلی هم در انتخاب امام بعدی نقشی ندارد , زیرا اگر انتخاب امام دست امام قبلی بود , باید فرزندی را که بیشتر دوست داشتند را به عنوان امام معرفی کنند , اما خداوند فرزند دیگرشان را امام می کند . ❕این نکته در روایتی که وهابی به آن استناد کرده است , تصریح شده است , چنان که در فرازهایی از روایت مذکور آمده است که امام کاظم ع فرمود : " اى ابا عماره به تو خبر دهم كه من از منزلم بيرون رفتم و به فلان پسرم ( امام رضا ع ) وصيت كردم و در ظاهر پسران ديگرم را هم با او شريك كردم ولى در باطن تنها به او وصيت كردم، اگر كار ( انتخاب امام ) دست من بود، امامت را به پسرم قاسم ميدادم كه او را دوست دارم و نسبت به او مهربانم، ولى اين اختيار با خداى عز و جل است، هر كجا خواهد قرار دهد.... " ❕در ادامه , امام کاظم ع از گفتگویی که با روح مطهر پیامبر گرامی ص داشته است , سخن به میان می آورد که پیامبر گرامی ص خطاب به ایشان فرمودند : " اگر امر امامت از روى محبت و دوستى بود كه اسماعيل از تو نزد پدرت ( امام صادق ) محبوبتر بود، ولى امام از جانب خداى عز و جل تعيين مى‏شود، سپس موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: من تمام فرزندان زنده و مرده‏ام را به نظر آوردم، آنگاه امير المؤمنين عليه السلام به پسرم على اشاره كرد و فرمود: اين سرور آنهاست: او از من و من از اويم و خدا با نيكوكاران است. " " لَوْ كَانَ الْأَمْرُ إِلَيَّ لَجَعَلْتُهُ فِي الْقَاسِمِ ابْنِي لِحُبِّي إِيَّاهُ وَ رَأْفَتِي عَلَيْهِ وَ لَكِنْ ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَجْعَلُهُ حَيْثُ يَشَاء ... وَ لَوْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ بِالْمَحَبَّةِ لَكَانَ إِسْمَاعِيلُ أَحَبَّ إِلَى أَبِيكَ مِنْكَ وَ لَكِنْ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ وَ رَأَيْتُ وُلْدِي جَمِيعاً الْأَحْيَاءَ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتَ فَقَالَ لِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع هَذَا سَيِّدُهُمْ وَ أَشَارَ إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ فَهُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ مَعَ الْمُحْسِنِين‏ " 📚الکافی ج ١ ص ٣١٥ 👌می بینیم که امام صادق ع یا امام کاظم ع , برای آنکه تصریح کنند که در انتخاب امام بعدی نقشی ندارند و امر امامت به دست خداوند است , از محبت بیشتر خود به یکی از فرزندان , سخن به میان می آوردند تا به مردم نشان دهند که اگر انتخاب امام به دست خود ما بود , طبیعتا باید فرزند محبوبتر خود را امام می کردیم , اما این امر به دست خداوند است . 💠 👇
توضیحی در مورد دو تعبیر " محقق اردبیلی " و " مقدس اردبیلی " با توجه به سخنان رئیسی در این زمینه !!!! 🤔 ❓اشتباه رئيسي در اردبیل 🔹رییسی در سخنرانی خود در اردبیل گفت: اردبیل مفاخر بسیاری دارد، ما در زمان خود نه محقق اردبیلی را درک کردیم و نه مقدس اردبیلی راو از محقق اردبیلی و مقدس اردبیلی نام برد. 🔹 رئيسي فکر می کند این اسامی متعلق به دو نفر است، در صورتی که احمد بن محمد اردبیلی نجفی، مشهور به «مقدس» «مقدس اردبیلی» و «محقق اردبیلی» فقط نام یک نفر است نه دو نفر/عصرایران ❗️❗️ 💠💠 👌چند روزی است که یک بحث تراجمی پیرامون دو اصطلاح " مقدس اردبیلی " و " محقق اردبیلی " بر پایه سخنان رئیس جمهور محترم , شکل گرفته است . ❕برخی از کانالها و افراد مانند امام جمعه اردبیل , به دفاع از جناب رئیسی و سخنان ایشان به پا خواسته اند و در این زمینه توضیحاتی داده اند . 👌خبرگزاری حوزه چنین می نویسد : "به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، حجت الاسلام والمسلمین رئیسی، در جمع نخبگان، علما، خانواده های شهدا، ایثارگران و جمعی از اقشار مردم اردبیل گفته بود: "اردبیل مفاخر و بزرگان بسیاری دارد، که اینها علمای عامل واصل اند، محقق اردبیلی، مقدس اردبیلی. اینها چهره هایی هستند که امروز هم مشی و سخنان سیره آنها نه تنها برای اربیلی ها، برای ایران، عالم و جهان اسلام درس و الگو هستند. ما در زمان خودمان آنها را درک نکردیم، نه مقدس اردبیلی و نه محقق اردبیلی را".  ❕بعد از این اظهارات بود که برخی با حاشیه سازی ها و شیطنت های رسانه ای، با اشاره به این که محقق اردبیلی و مقدس اردبیلی یکی هستند، گفتند رئیس‌جمهور دچار اشتباه تاریخی شده است. 👌پاسخ امام جمعه اردبیل به حاشیه سازان: حجت الاسلام والمسلمین عاملی امام جمعه اردبیل، در پاسخ به این حاشیه سازی ها، در گفتگویی با تایید سخنان رئیس جمهور، اظهار کرد: آقای رئیس‌جمهور در سخنان خود از ۲ نفر از مفاخر شیعه اردبیلی یاد کردند که هر دو آنها از بزرگان هستند. ❕آیت‌الله محقق اردبیلی که دانشگاه اردبیل نیز به نام ایشان است از مفاخر شیعه و مشهور به مقدس اردبیلی هستند؛ نفر دومی که آقای رئیس‌جمهور منظورشان بود، آقای محمد بن علی اردبیلی مشهور به محقق اردبیلی صاحب کتاب مشهور جامع الرواة بودند که ایشان نیز واقعاً از مفاخر هستند. بنابراین آقای رئیسی از دو عالم بزرگوار متفاوت نام بردند. " 🌐https://hawzahnews.com/xbp67 ❕اما به نظر می رسد که توضیح مزبور صحیح نباشد و لزومی نیز ندارد که ما به هر قیمتی از سخنان و عملکردهای افراد دفاع کنیم و مخاطبین خود را نیز غافل فرض کنیم و بی اطلاعی خود را در بحث تراجم به رخ بکشیم !!! 💠 👇