سید محمد علی مرتب عکس می گرفت. وقتی به او می گفتم که این همه عکس برای چیست؟
می گفت: مادر اینها یادگاری می مانند. روزی که ایشان از تشییع جنازه شهید عقربی به منزل بر می گشت، خیلی به شهید شدن علاقه نشان داد.
از من پرسید: که دوست داری من هم مثل شهید عقربی، شهید شوم؟
من به خاطر عواطف مادرانه می گفتم که خدا نکند، ولی او مرا دلداری داد و گفت: شهادت افتخاری است که نصیب همه کس نمی شود. شهادت، سعادت میخواهد. اگر خدا بخواهد که من شهید شوم، شما همنشین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) می شوید پس باید به وظایف خودتان عمل کنید و رهرو حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) باشید.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_سید_محمدعلی_محمدی
#دیلم
#شوش
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
برادرم مرتضی درس می خواند که یک روز با موتور سیکلت تصادف کرد و پایش شکست، بعد از اینکه پایش خوب شد یک روز به خانه آمد و گفت: من دیگر نمی خواهم به مدرسه بروم می خواهم به سربازی بروم.
ایشان به خدمت مقدس سربازی رفت و بعد از آموزشی به جبهه اعزام شد. دو بار ترکش خورد و برای بار دوم که ترکش خورده بود در بیمارستان بستری شده بود مادرم به عیادتش رفته بود و به او گفته بود از بیمارستان خارج نشو که تو را ببینند که خوب شده ای و تو را به جبهه ببرند.
او گفته بود: من عمدا بیرون می روم تا مرا ببینند و به جبهه برگردانند تحمل اینجا را ندارم.
🔻 راوی: خواهر شهید
#شهید_مرتضی_زورقی
#دیلم
#ماهشهر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥این عکس را برای بعد از شهادتم گرفتم
روایتی از زندگی شهید نادر پهلوانی
🎙| گوینده: محمد بردستانی
🎼| موسیقی: سروش وزانی
📁| تهیه کننده: روح الله حسینی
#شهید_نادر_پهلوانی
#امامزاده_حسن #دیلم
#شرهانی
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
سال ۶۲ یا ۶۳ با همکاری اهالی روستای گاودار یک کمباین کشاورزی خرید و نزدیک به دو سال در روستای گاودار مشغول به بریدن گندمهای مردم بود و موقعی که از روستای گاوداری میخواست به روستای مال قائد سفر کند برای همیشه به تمام اهالی روستا گفت:
اگر این کمپاین را میخواهيد چون حق شما است بردارید و پول من را پس دهید که تمامی اهالی روستا گاودار بخاطر صداقت شهید گفتند: تعلق به شما دارد و ما نمیخواهیم.
و ایشان کمباین را به روستای مال قائد آوردند و رانندگی کمباین را به من محول کرد و یک سال در روستای مال قائد کشاورزی کردم.
🔻راوی: برادر شهید
#شهید_بهزاد_بهزادی
#مالقائد #دیلم
#خلیج_فارس
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
10.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥معرفی شهید سید محمدعلی محمدی
#شهید_سید_محمدعلی_محمدی
#دیلم #فیلم
#شوش
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
مهرماه سال ۱۳۵۹ چون قصد سفر حج داشتيم مادر همسرم را از ديلم به اهواز آوردم که در خانه نزد ايشان بماند.
همين که جنگ شروع شد و اهواز در بمبارانهاى پياپی و مکرر مىسوخت، مادرش گفت: «من تحمل ماندن در اين شهر را ندارم» هرچه به همسرم اصرار کردم که همراه مادرش به ديلم برود، قبول نکرد و گفت: که نزد من مىماند.
بنده به وى گفتم: که ما براى دفاع از شهر ماندهايم و جهاد بر زن واجب نيست شما همراه مادرت برو، قبول نکرد و ماند.
کمکم خود را براى دفاع آماده کرديم. رو به روى خانهها با کمک دوستان نظامى سنگری بنا کرديم.
فاطمه هم مثل همهٔ آنان که دلشان براى آب و خاک کشور مىتپيد تا آخرين لحظات ماند و از هيچ تلاشى براى دفاع از شهر دريغ نکرد.
🔻راوی: همسر شهیده
#شهیده_فاطمه_پیرو
#دیلم
#اهواز
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
برادرم يك روز قبل از اينكه به جبهه برود خيلی مرا نصيحت مى كرد و به من مى گفت كه تو بايد مادر و پدر و همسرم را دلداری بدهى و به بچههایم توجه زيادى داشته باشيد.
من كه كم كم داشتم نگران میشدم، حرف را عوض كردم، كه ايرج باز به حرفش ادامه داد و گفت:
خواهر جان من مىدانم كه اين رفتن، برگشتی ندارد.
من ديگر نتوانستم جلوى اشكهايم را بگيرم و بعد او گفت: خواهر مگر امام حسين (علیهالسلام) و حضرت عباس (علیهالسلام) شهيد نشدند؟ و آنهم براى اسلام.
مگر من چه چيزى از آنها بيشتر دارم؟
من كه خاك پاى آنها هم نمى شوم.
وقتي كه مى بينم كه دشمن، مردم كشورم را، خواهر و برادرهایم را زير توپ و تانك مىگيرد من چطور مىتوانم ساكت بنشينم.
ما همه رفتنی هستيم اما نمىدانيم كی و چه ساعت، پس تو را به فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) قسم مىدهم كه زياد بىقراری نكنيد.
و بعد هم حرفش را تمام كرد.
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_ایرج_عباسی_نیا
#دیلم
#ماووت
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
يك روز بعد از ظهر بود كه يكی از همرزمان ايرج كه با او در جنگ بودند به خانه ما آمد و گفت كه ايرج مجروح شده و تا چند روز ديگر خودم او را براى استراحت به خانه مى آورم و شما هيچ ناراحت نباشيد.
من حرفهاى او را باور نكردم. مادر ايرج هم خيلى گريه مى كرد و مى گفت: نه، ايرج شهيد شده و شما به من دروغ مىگوئيد.
من دوست ايرج را به بيرون از خانه بردم و از او خواستم كه راستش را به من بگويد و بالاخره گفت كه ايرج شهيد شده و تا دو سه روز ديگر او را از طرف سپاه به شما تحويل مىدهند.
من خيلى ناراحت شدم و خيلى برايم سخت بود كه فرزند بزرگ خانواده ام را از دست دادهام، اما بعد از اينكه آرام شدم با خودم فكر كردم كه پسرم آرزويش شهادت بود پس من بايد به چنين فرزندى افتخار كنم و خودم نيز تصميم گرفتم كه به جبهه بروم و در آنجا، جاى خالى پسرم را پر كنم.
بالاخره شهيد ايرج را بعد از چند روز با ماشين بنياد شهيد تحويل سپاه دادند و از حسينيه اعظم تا گلزار شهدا تشييع شد.
مردم نيز حضور بسيار خوبى را از خود، نشان دادند و در غم ما شريك بودند و مثل اين بود كه فرزند خودشان شهيد شده.
🔻راوی: پدر شهید
✍اعلامیه چهلم شهيد ايرج عباسی نیا
#شهید_ایرج_عباسی_نیا
#دیلم
#ماووت
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
محمد کسی بود که در بین بچه های روستا و نزد پدر و مادر و اقوام خیلی شوخی می کرد.
ایشان خیلی علاقه داشت که به جبهه برود و هنگامی که از جبهه بر می گشت به ما نصیحت های زیادی میکرد.
او همیشه می گفت: شما باید در زندگی پای مشکلات محکم بایستید و هیچگاه نترسید.
همچنین می گفت: ممکن است من شهید شوم و شما حتما راه مرا ادامه دهید.
🔻راوی: برادر شهید
#شهید_محمد_خلیفه
#دیلم
#قصر_شیرین
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
فرزندم با عشق و شور وافر به جبهه اعزام شد.
گفت: اگر امام حسین علیهالسلام را دوست داری جلوی مرا نگیر تا با دوستانم به جبهه اعزام شوم و تصمیم دارم به خط مقدم بروم.
به وی گفتم مادر جبهه برو ولی خط مقدم نه، چون فرزندانت کوچک هستند.
شهید گفت: فرزندانم صاحب دارند، اول خدا و بعد هم برایشان مشکلی پیش نمیآید، من صاحب این بچهها نیستم.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_عبدالله_زارع
#امام_حسن #دیلم
#عین_خوش
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهید حیدری در منزل و بیرون از خانه، بسیار مسئولیتپذیر بودند و هر کاری که به او واگذار میشد، تا آن را انجام نمیداد، رهایش نمیکرد.
در کار و تفریح برای خودش برنامهای خاص داشت و طبق برنامهی از پیش تعیینشده، کارهایش را انجام میداد.
#شهید_حسن_حیدری
#امام_حسن #دیلم
#مارد
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
برادرمان، شهید بزرگوار بسیجی سادهای بود. بعد از اینکه ما را در سرمای زمستان آموزش عبور از رودخانه میدادند، در یکی از روزها بعد از اینکه نیروها به وسط رودخانه رسیدند، فرماندهان اعلام کردند که تعدادی از افراد باید قبل از نیروها خود را به ساحل برسانند. ایشان اولین شخصی بود که با آن همه سردی آب در زمستان سرد (گتوند شوشتر) خود را به رودخانه انداخت و به ساحل رسید.
شهادت ایشان نیز یادآور شهدای کربلا بود؛ با دستی بریده همچون ابوالفضل العباس (ع) و گلوی بریده همچون اباعبدالله (ع). ساعت ۱۲ ظهر ما را از کانال پدافندی سمت چپ فاو، برای عملیات جاده فاو–ام القصر حرکت دادند و کنار یکی از پایگاههای تسخیر شده دشمن، در پشت جاده خاکی مستقر نمودند. در فرصت کم اقدام به تهیهی سنگر موقت نمودیم.
در حدود ساعت ۱۴:۳۰ با برادر شهیدمان آمادهی صرف غذا بودیم که هواپیمای عراقی اقدام به بمباران منطقه نمود. بر اثر ترکش بمب خوشهای، پیکر برادرمان پارهپاره گشت و در بهشت خونین کربلای عراق گسترده شد.
🔻راوی: همرزم شهید
#شهید_عبدالعزیز_ستار_پناهی
#دیلم
#فاو
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir