رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_سوم بعد از بازدید مشخص شد آن مکان کاملاً مبرا از مسائلی
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_چهارم
رئیس از جا بلند شد چند قدم مردانه برداشت از مقابل میز عبور کرد به صندوق ها نگاهی کرد و بازگشت.🤨
نماینده ی حزب میانه رکسر صحبت را باز کردتا پیش بینی خود را در مورد آرا ممتنع دوباره یادآوری کند. 😌
بعد از او نماینده ی حزب راست گرا سخنانی آرامش بخش را برزبان آورد: علاقه مندان به رای دادن تمام روز وقت دارند حتما در انتظار هستند تاهوا بهتر شود.☺️
نماینده ی چپ گرا بهتر دید سکوت کند به بیانات خود که چند ساعت قبل در زمان ورود قائم مقام حوزه به سالن ابراز داشته بود اندیشید و غمگین شد:😔
بارش چند قطره باران نمی تواند آن ها را خانه نشین کند.🌧
منشی از جا برخاست دیدگان منتظر همه ی حضار را به جان خرید و تصمیم گرفت راهی عملی نشان بدهد: به نظر من بهتر است به وزارت کشور زنگ بزنیم و آن هارا از رویدادهای انتخاباتی مطلع کنیم خوب است در مورد این حوزه به آن ها اخباری را برسانیم ودرباره ی دیگر حوزه ها اطلاعاتی کسب بکنیم در این صورت پی خواهیم برد که این قطع نیروی مدنی فراگیر است یا فقط در این حوزه کسی برای واریز رای نیامده است.🧐🤔
نماینده ی راست گرا با عصبانیت بلند شد:😡
تقاضا می کنم اعتراض شدید مرا در برنامه ی جلسه قرار دهید به عنوان نماینده ی حزب راست گرا به جمله ای که منشی جلسه درباره ی رای دهندگان استفاده کرد شدیدا معترض هستم رای دهندگان در حقیقت افرادی هستند که اگر در صحنه حضور نداشتند انواع ستم ها وتعدی ها بر این سرزمین حاکم می شد. آن ها طرفداران آزادی هستند.😤
منشی شانه هایش را جنباند و پرسید: آقای رئیس لزومی دارد که از بیانات نماینده ی راست کرا یادداشت بردارم؟😒
فکر نمی کنم لازم باشد مسئله این است که همه ی ما عصبانی،متحیر و حیران هستیم ک به خوبی آگاهیم در این وضعیت روحی سخنانی بر زبان می آوریم که در اوضاع عادی ابراز نمی کنیم
سپس به نماینده ی راست گرا گفت: شک ندارم که منشی قصد اهانت به کسی را نداشت خود این آقا یکی از رای دهندگان است و درمورد مسئولیت هایش اشراف کامل دارد علت روشن این امر هم به جان خریدن سختی ها و زحمات بسیاری است که برای رسیدن به این حوزه پشت سر گذاشته است.☺️
در هرحال سخنانم مانع از این نمی شود که به منشی تذکر بدهم مسئولیتی را که بر عهده دارد به درستی انجام دهد و تعابیری ارائه نکند که به احساسات فردی یا سیاسی حضار خدشه وارد کند.👌
نماینده ی راست گرا قیافه اش در هم رفت و عکس العملی انعطاف ناپذیر بروز داد اما رئیس حوزه متمایل بود آن حالت را نوعی توافق تلقی کند. 🤨😌
نماینده ی حزب میانه رو با اقتدار وارد بحث شد و گفت:
حقیقت این است که ما شبیه کشتی شکستگان درمیان اقیانوس هستیم بدون بادبان ،بدون جهت نما،دکل،پارو و ردون سوخت.🛶
مسئول حوزه گفت: شما کاملا درست می گویید باید به وزارت کشور زنگ بزنیم.👌
در گوشه از از سالن تلفن روی میزی قرار داشت. مسئول حوزه به طرف آن رفت. کاغد اطلاعیه را که از چند روز قبل تحویل گرفته بود و در آن به غیر از اطلاعات خاص تلفن های وزارت کشور هم درج شده بود.☎️
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_چهارم رئیس از جا بلند شد چند قدم مردانه برداشت از مقابل
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_پنجم
گفتگوی کوتاه به مختصر انجام گرفت .
مسئول حوزه انتخاباتی شماره چهارده هستم اتفاقی بسیار عجیب روی داده است تا این لحظه حتی یک نفر هم برای واریز رای مراجعه نکرده است😌
چند ساعت ازشروع رای گیری میگذرد اما کسی نیامده است بله آقا به طور حتم برای همین آمده ایم لزومی به تذکر دادن نیست از آن به بعد مسئول حوزه فقط با حرکات سر به علامت پذیرفتن و بیان چند جمله ی کوتاه و نامفهوم و جمله ای که ناتمام مان به مکالمه پایان داد نگاهی به حضار انداخت اما انکار آن هارا نمی دید لیست ارا تهی بود😞
منشی و دستیاران در حالت اننظار به سر می بردندنمایندگان احزاب متفاوت نظری از روی عدم تمنماو تلخ به یکدیگر انداحتند و محاسبه می کردند که چه کسی پیروز می شود 😏و چه کسی ناکام می ماند و در زمینه ای دور تر یکی از دستیاران درحالی که آب از سراپایش می چکید از درگاه سالن برمی گشت و با افتخار خبر داد که کسی را ندیده است.😥
نماینده ی میانه رو پرسید:چه جوابی از وزارت کشور دریافت کردید؟🧐
راه چاره ای نمی دانستند مسلم است هوای بد سبب شده که همه در منازل خود بمانند اما این که چنین اتفاقی در عمل در تمام حوزه های رای شکل بگیرد برای آن ها غیر قابل توضیح و توجیه است 😞
نماینده راست گرا گفت چرا بیان کردید در عمل
در برخی از حوزه ها معدودی رای واریز کرده اند اما تعدادشان بسیار اندک بوده است این اتفاق نه فقط در پایتخت بلکه در کل کشور بی سابقه است 🤨
نماینده چپ گرا سوال کرد آیا تنها در پایتخت هوا بارانی است🤔
خیر همین مسئله باعث نگرانی شده است در بسیاری از مناطق با همین شدت بارش باران گزاش شده است اما تعداد زیادی به پای صندوق ها رفته اند ورای داده اندمسلم است در مناطقی که هوا مناسب باشد عده ی رای دهندگان بیشتر است.👌
چه اتفاقی روی داده است؟🤔
البته مطابق پیش بینی اداره ی هوا شناسی شرایط آب و هوایی تا اواسط روز مساعد می شود.
دستیاری که آب از سر و رویش می چکید وتا آن لحظه سخنی نگفته بود لب به سخن گشود و توضیح داد😌
ممکن هم هست بسیار بدتر شود می دانید که چگونه وضع هوا را پیش بینی میکنندامروز هوا صاف اندکی تا قسمتی ابری با افزایش ابر وباراش باران پیش بینی می شود🌦
سکوت حاکم شد کمی بعد منشی دست در یکی از جیب های کت خود کرد یک تلفن همراه بیرون آورد شماره ای گرفت و همان حال که در انتظار شنیدن صدای کسی از آن طرف بود گفت🧐
داستان مانند ماجرای کوه وآن مرد است ما حق نداریم از رای دهندگان بپرسیم که چرا برای رای دادن نمی آیند اما می توانیم از اعضاء خانواده خود چنین پرسشی کنیم 👌
آه سلام حال شما خوب است بله من هستم هنوز در خانه هستید چرا برای دادن رای نیامدید باران
خوب دریا است می بارد هنوز شلوارم خیس است بله معذرت میخوام به خاطر نداشتم که گفتید بعد از خوردن ناهار می آیید بله به این دلیل زنگ زدم این جا اوضاع پیچیده است حتی نمی توانید فکرش را بکنید اگر بگویم تا به حال هیچ کس نیامده است باور نمی کنید خوب پس منتظر شما می مانم خدا نگهدار😞
تلفن را قطع کرد و با لحن پر کنایه ای گفت
خب حداقل ضمانت می دهم یک نفر برای واریز رای می آید
همسرم قول داد بعد از ظهر برای رای دادن به این حوزه بیاید😏
مسئول حوزه و بقیه حضار نگاهی به یکدیگر انداختن شکی نبود که در صدد استفاده از همان راه حل عملی بودن با این همه کسی حاضر به پیشگامی نبود همین مسئله نشان می داد کسی که صاحب اقتدار عقلی
منطق ودرک بالاتری از بقیه است کسی جز منشی جلسه نیست.👌
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_پنجم گفتگوی کوتاه به مختصر انجام گرفت . مسئول حوزه انتخا
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_ششم
دستیاری که برای آوردن گزارش به آستانه ی در رفته بود و خیس شده بود😓
بسیار سریع پی برد که باید تجربیات زیادی فراگیرد تا بتواند به پست بالای منشی گری در حوزه های رای برسدو لیاقت کافی داشته باشد که بتواند مانند شعبده بازان که خرگوش را از کلاه خارج می سازنو با کمک تلفن همراه رای دهنده بیابد.😌
همان دستیار زمانی که دید مسئول حوزه و بقیه ی حضار به جای بهره گیری از تلفن عادی رایگان با تلفن همراه به منازل شان زنگ می زنند عمل آن هارا به دلیل امانت داری و دورب از هزینه های اضافی بر دولت ستایش کرد.👌
تنها فردی که به دلیل نداشتن تلفن همراه منتظر کسب خبر از بقیه بود نماینده حزب چپ گرا بود البته سکون او علت دیگری هم داشت اعضای خانواده ی آن مرد در یکی از شهرستان ها سکونت داشتند و خودش به تنهایی در پایتخت گذران زندگی می کرد پس کسی را نداشت که با او مشورت کند یا سخت بگوید.📱
گفتگوهای تلفنی یکی بعد از دیگری به انتها رسید.
کش دار ترین مکالمه مربوط به مسئول حوزه بود که ظاهرا به مخاطب خود التماس می کرد هرچه زودتر برای واریز رای خود بیاید در حقیقت علاقه مند بود که در همه چیز نفر اول باشد.🤨
اما چون منشی قبل از او اقدام کرده بود تصمیم داشت با فرا خواندن سریع اعضای خانواده جبران کند.☺️
منشی فردی فرصت طلب و بی ادب بود در غیر این صورت سلسله مراتب را پشت سر می گذاشت و عقیده ی خود را قبل از عملی کردن با افراد ارشد درمیان می گذاشت و اجازه میداد اول آن ها با منازلشان تماس برقرار کنند.😌
مسئول حوزه آه کشید تلفن همراه را درجیب خود قرار داد واز بقیه حضار سوال کرد مطلبی از این جریان درک کردید
سوال او نه فقط غیر لازم بلکه تا حدودی ناصحیح بود اول اینکه درک کردن در کلمه و معنی حتی اگر به هیچ کار نیاید می تواند موجود باشد دوم اینکه در حقیقت کسی که این سوال را می پرسد قصد سوء استفاده از قدرت خود را داشت و به مسئله ای اشاره کرد که به آن تبادل اطلاعات آن هم با صدای بلند میگویند اما چرا سوء استفاده؟🧐 زیرا خودش اطلاعاتی در اختیار دیگران قرار نمی داد اما اطلاعات آن ها رو میخواست به همین دلیل برای کتمان کردن اتفاقات و خودداری از ابراز نتیجه ی گفتگو از زیر دستان خود خواست حرف بزنند. 🤨
به خوبی آگاهیم که این هم یکی از روش های تظاهر قدرت است.👌
آن چه اعضای هیئت مدیره و نمایندگان احزاب مختلف گفتند (البته غیر از نماینده ی چپگرا که حرفی برای گفتن نداشت و فقط شنونده بود) بیانگر این بود که اعضای خانواده آن ها علاقه مند نبودن برای واریز رای به صندوق زیر باران خارج شوند وتا مغز استخوان شان هم خیس شود بلکه ترجیح می دهند درخانه منتظر بمانند تا هوا مساعد شود تعدادی هم مانند همسر منشی رای دادن را به عصر موکول نمودند.😌
تنها شخصی که رضایت در صورتش پیدا بود همان دستیاری بود که برای ارائه گزارش تا آستانه درب ورودی رفت و خیس شد.☺️
احساس سربلندی در نگاهش پیدا بود و هرکسی می توانست این طور برداشت کند:
(در منزل ما کسی حضور نداشت تا به تلفن جواب بدهد.... به عبارت دیگر، احتمالا آن ها در راه هستند...)😍
مسئول حوزه بر سر میز خود بازگشت، نشست و انتظار از نو شروع شد.
حدودا یک ساعت بعد اولین رای دهنده وارد شد برخلاف انتظار او یک غریبه بود چتر خود را که آب از آن می چکید، درکنار راهروی ورودی قرار داد وبا همان بالا پوش پلاستیکی که قطرات باران روی آن برق می زد و پوتین های جیر، به طرف میز آمد.☔️
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_ششم دستیاری که برای آوردن گزارش به آستانه ی در رفته بود
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_هفتم
مسئول حوزه متبسم از جا برخاست رای دهنده فردی کهنسال اما دارای هیکل متناسب و ظاهری جذاب بود از آن شهروندان خوب به حساب می آمد که به گفته ی نماینده ی راست گرا اشخاص وظیفه شناس ،آرام و صبوری هستند و آگاهی و دقت باخبر از اهمیت چنین انتخاباتی به صف رای دهندگان می پیوندند.👌
مرد مدارک و شناسنامه ی خود را برای رای دادن به مسئول حوزه تحویل داد و مسئول از شدت شادمانی با صدایی مرتعش و بلند نام او را بر زبان آورد.🗣😃
دستیاران بی درنگ لیست رای دهندگان را بررسی کردکد و بعد از چندبار ورق زدن بالاخره نام اورا پیدا کردند در کنار آن علامت مخصوص اخذ رای گذاشته و برگه رای را به او دادند مرد همانطور که آب از فرق سر تا نوک پایش جاری بود به طرف محل مخصوص پر کردن ورقه رفت و خیلی سریع برگشت. 😓
برگه را چهار بار تا زده بود. آن را ره رئیس سپرد تا او با حالتی پر غرور پر افتخار تحویل بگیرد و درون صندوق بیاندازد مرد مدارک خود را پس گرفت چتر خود را برداشت و رفت.😌☂
ده دقیقه بعد دومین نفر وارد شد بعد از اوهم تعداد یگری آمدند اما با فاصله ی زیاد از یکدیگر و مانند مایعی که از قطره چکان فرو می ریزد بدون شوق و با قیافه ای عبوس.😒
برگه های رای مانند برگ های پائیزی که آهسته از شاخه جدا می شوند به درون صندوق ها واریز می شدند.🍂
مسئول حوزه و دستیارانش سعی می کردند با طمانینه و دیرتحویل دادن مدارک صف تشکیل دهند اما بی نتیجه بود.😞 تعداد مراجعه کنندگان در ایده آل ترین شرایط از سه یا چهار نفر فراتر نمی رفت و کسی نمی توانست آن را به عنوان صف تلقی کند.👌
ممتنع ،زیاد و هولناک و تعداد رای دهندگان کم خواهد بود. تصور می کنم راهی به غیر از تکرار انتخابات ندارند.🧐
مسئول حوزه گفت:شاید باران و باد قطع بشود
سپس به ساعتش نگاه کرد⌚️
و زیر لب چیزی گفت که گنگ بود شاید دعا می خواند. 📿
دستیاری که برای بررسی اوضاع به آستانه ی در رفته خیس شده بود😓 از جا برخاست و گفت:اگر آقای رئیس اجازه بدهند مجددا بروم و وضعیت هوا را ببینم چون اکنون کسی برای واریز رای در این جا حضور ندارد.😃
خیلی سریع رفت و بازگشت. باز شادمان بود. اخباری خوبی برای شما دارم خوشبختانه از شدت باران کم شده است و می توان گوشه هایی از آسمان را هم دید😃🏞
تمام حضار از جمله نمایندگان احزاب از فرط خوشحالی همدیگر را در آغوش گرفتند. اما شادی آن هادیری نپایید حالت قطره چکانی حضور رای دهندگان همچنان تداوم داشت.😞
همسر،مادر و یکی از عمه های دستیار هم آمدند و بعد از آن نوبت به برادر بزرگتر نماینده ی راست گرا رسید. مادر زن مسئول حوزه هم حاضر شد اما پس از واریز رای قوانین حاکم بر حوزه را زیر ما گذاشت به طرف داماد خود رفت و اطلاع داد که دخترش یعنی همسر او اواخر عصر خواهد آمد. آن گاه با لحنی سرشار از موذی گری ادامه داد: قصد دارد به سینما برود.😏
پدر و مادر قائم مقام هم آمدند. البته افراد دیگری هم که نسبنی به اعصای حاضر نداشتند بی اعتنا وارد می شدند با بی میلی رای می دادند
و بی اعتنا می رفتند 😒
ناگهان کمی هیجان در محیط به وجود آمد. دو سیاستمدار عضو حزب راست گرا و دقایقی بعد یک عضو حزب میانه رو به حوزه آمدند و در پی آن ها یک دوربین سیار تلویزیونی که پیدا نبود از کجا آمده است لحظاتی فیلم گرفت و دوباره ناپدید شد.📽
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_هفتم مسئول حوزه متبسم از جا برخاست رای دهنده فردی کهنسال
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_هشتم
کمی بعد یک خبرنگار روزنامه در آنجا حاضر شد وبه سراغ رئیس حوزه رفت:
ارزیابی شما از اوضاع چیست🤔؟
مسئول حوزه جواب داد می تواند بهتر از این باشد شکی ندارم که با مساعد شدن هوا تعداد رای دهندگان افزایش می یابد.😌
تمایل دارم نگاهی خوش بینانه به سایر حوزه داشته باشم اگر دیدگاه ما مثبت باشد و معتقد باشیم اوضاع بد جوی در جریان انتخابات تاثیر می گذاردآن گاه کافی است عصر امروز باران نبارد تا آن چه را اوضاع جوی صبح از ما گرفت دوباره به دست بیاوریم😌.
خبرنگار بااحساس شادی ورغبت از در خارج شد.😃مسئول حوزه جمله ی زیبایی گفته بود که می توانست تیتر گزارش او باشد.
زمان رسیدگی به تقاضای شکم بود. حضار در سالن درهمان حال که یک دیده بر لیست رای دهندگان داشتند، بادیده ی دیگر به ساندویچ های خود نگاه می کردند و غذا میخوردند. بارش باران قطع شده بود، اما کسی نمی توانست پیش بینی کند که امید های مسئول حوزه، به عمل خواهد انجامید یا خیر.😋 برگه های رای تا آن زمان به دشواری میتوانست ته یکی از صندوق ها را بپوشاند.همه ی حضار بر این عقیده بودند که آن انتخابات ،ناکامی سیاسی هولناکی خواهد بود.🙁
زمان به سرعت در حال گذر بود. ساعت برج سه و سی دقیقه بعد از ظهر را نشان می داد که همسر منشی حوزه وارد شد زن وشوهر به یکدیگر نگاه کردند و لبخند زدن تبسم زن رازی را درخود داشت که سبب ناراحتی درونی مسئول حوزه شد. 👀☺️😞
شاید ناراحتی حاکی از حسادت بود زیرا می دانست آن تبسم برای او نیست نیم ساعت گذشت اما رئیس حوزه هنوز هم ناراحت بود.😞
پوست و استخوانش درد می کرد به ساعتش نگاهی انداخت ازخود پرسید:
یعنی از سینما برگشته است؟ یعنی می آید؟درآخرین ساعت یا آخرین لحظه خود را می رساند؟🤔
منتظر تقدیر بودند دشوار و پوچ وراه هایی که برای انتظار کشیدن برمی گزینیم عموما بیهوده و گاهی پر خطر است.ازجمله این راه ها می توان به اندیشیدن به بدترین اتفاق ممکن ،فکر کردن به بهترین اتفاق ممکن و یا وسوسه شدن، اشاره کرد به هر حال می توان اطمینان داشت که برای مسئول حوزه بهترین اتفاق وجود ندارد زیرا دست کم ما می دانیم که همسرش به سینما رفته است و در عین حال هنوز برنامه ای برای حضور در حوزه و دادن رای ندارد.😩
جای خوشبختی است که با توجه به قانون توازن در جهان که سیارات راهم به همین دلیل در مسیر اصلی نگه می دارد، اگر چیزی از یک طرف دنیا برداشته شود، به جانب دیگری می رود وچیز دیگری از آن سو به این سو برمی گردد و جانشین آن می شود که به نوعی باهم ارتباط دارند.👌 در روز رای گیری نیز چنین قانونی صدق می کرد. در ساعت چهار عصر وقتی که برای واریز رای نه خیلی دیر است نه خیلی زود،ناگهان نمی دانیم به چه علتی رای دهندگانی که تا آن زمان در منازلشان بودند و اعتنایی به انجام تکالیف شهروندی خود نداشتند کم کم از خانه هایشان بیرون زدند و به جانب حوزه ی انتخاباتی حرکت کردند. 😌بیشتر مردم با وسایل شخصی یا پیاده می آمدند و برخی هم به دلیل سیلابی که خیابان ها را احاطه کرده بود با یاری نوع دوستانه ی آتش نشانان به مسیر های قابل عبور راهنمایی می شدند. ☺️همه به طرف صندوق های انتخابات می رفتند افرادی که سلامت بودند با پای خود ومعلولان و بیماران نشسته بر صندلی های چرخدار یا برانکارد مانند رودخانه ای که راهی جز رسیدن به دریا را نمی شناسد به جانب حوزه های رای گیری هجوم آوردند از دید افراد بد بین و دیر باور یعنی افرادی که فقط زمانی به سحر وجادو معتقد هستند که برای آن ها سودی داشته باشد توازن دنیا در آن لحظه برهم خورده بود و قانون طبیعت آشکارانفی شده بود به این ترتیب گمان ما در مورد حضور یا عدم حضور همسر مسئول حوزه به واسطه ی قانون توازن دنیا تبدیل به شادی از هم پیوستن دور از انتظار هزاران نفر از مرد با سنین و شرایط اجتماعی متفاوت و بدون موافقت قبلی و علی رغم تفاوت های فکری عقیدتی و سیاسی شد که تصمیم گرفتند تا رای بدهند با این حساب باید از آن چه از این اندیشه می کردیم( عدم حضور همسر مسئول حوزه انتخاباتی و عدم گرایش مردم تا قبل از ساعت چهار عصر) صرفنظر کنیم و از این لحظه به بعد محتاطانه اتفاقات را پیگیری کنیم.👌
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_هشتم کمی بعد یک خبرنگار روزنامه در آنجا حاضر شد وبه سراغ
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_نهم
آن چه خبرنگاران ،رادیو،تلویزیون،مجلات و بقیه ی رسانه ها انجام دادند دویدن به این سو و آن سو نهادن میکروفن و ضبط صوت در مقابل چهره ی افراد مختلف و پرسش در این مورد است که چه چیز موجب شد ساعت ۴ عصر از خانه خارج شوند و به حوزه های اخذ رای هجوم بیاورند🧐 و آیا تعجب آور نیست که ناگهان همه باهم در یک ساعت خاص تصمیم به این کار گرفته اند؟ 🤔پاسخ های مردم غالبا خشک ،رسمی، و گاهی اهانت آمیز بود به چند پاسخ اشاره می شود:
تمایل داشتم در آن ساعت تصمیم بگیرم
به عنوان شهروند آزاد هر لحظه ای که دوست داشتم ار منزل خارج می شوم
ناچار نیستم علت رفتار خود را به دیگران شرح بدهم
چقدر دستمزد می گیرید تا این سئوالات ابلهانه را مطرح کنید
کجای قانون ثبت شده که باید به این سئوال پاسخ بدهم؟
تنها در حضور وکیلم حرف می زنم😞
افرادی هم بودند که بدون خشم و دلخوری جواب مودبانه دادند اما این حال از شیوه ی مو شکافانه ی خبرنگاران کم نشد و آن هارا قانع نکرد پاسخ های افراد مودب هم به این شرح بود: ارزش بسیاری برای شغل شما قائل هستم و خیلی علاقه مندم بهترین پاسخ را بگویم تاچاپ شود اما متاسفانه تنها می توونم بگویم ناگهان به ساعا نگاه کردم و دیدم چهار عصر است به اعضای خانواده گفتم زمان رای دادن است یا اکنون یا هیچ وقت خوب به همین راحتی آن ها هم از جا برخاستند قادر نیستم جواب درستی بدهم بهتر است از بقیه سئوال کنید شاید آن خانم بداند ولی من نه☺️
گفتید از پنجاه نفر پرسیده اید و جواب منطقی نگرفته اید😳
من که علت آن را نمی دانم
گزارشگران خبری که در شبکه های مختلف تلویزیونی جریان انتخابات را مایوسانه پی می گرفتند ناگهان انگار از خواب بیدار شدند و از آن جا که به دلایل دارا بودن مسئولیت های آموزشی صحبت و بحث در مورد بخت و شانس و اتفاق را ناروا می دانستند مانند گرگ های گرسنه چنین اتفاقی را تحت محاصره قرار دادند😼
و تعهد شهروندان محترم پایتخت را نمونه ای بی مثال و فوق العاده برای بقیه ی کشور ها به حساب می آوردند👌 در تفسیرهای مختلف چنین جملاتی به چشم می خورد:
مردم در مقطعی حضور گسترده ی خود را در صحنه نمایش دادند که هیولای هولناک واریز شدن آراء ممتنع بی سابقه در تاریخ مردم سالاری کشور ما نه فقط مردم و دولت بلکه تمام حکومت را تهدید می کرد در تفسیر غیر رسمی انتشار یافته از سوی وزارت کشور قبل از حضور چشمگیر مردم علایم وحشت احساس می شد😰 هرچند تلاش می کردند در هر سطر یادداشت چنین حسی را مخفی کنند و از آرامش نظام بنویسند 😌
سه حزب راست گرا میانه رو و چپ گرا پس از محاسبه ی تعداد آرایی که از استقبال مردم نصیبشان می شد پیام هاب تبریک صادر کردند و حرکت با ارزش مردم را به آستان مقدس آزادی خوش آمد گفتند😃
رئیس جمهور در کاخ اعظم و پس از او هم نخست وزیر درکاخ کوچک در حالی که پرچم ملی را معیت خود داشتند در مقابل دوربین های تلویزیون نشستند و پیام فرستاند.🇮🇷
در ورودی همه ی حوزه های انتخاباتی صف طولانی از مردم از مردم دیده می شد که انتهای آن به علت پیچیدن در خیابان ها و کوچه های مجاور پیدا نبود 😍مسئول حوزه چهارده هم مانند بقیه مسئولین با خبر بود که لحظه ای تاریخی را در زندگی پشت سر می گذارد کم کم شب از راه رسید از طرف وزارت کشور اطلاعیه ای صادر شد که نشان از تمدید زمان اخذ رای با مدت دو ساعت بود.😃
کمی بعد نیم ساعت دیگر هم به این زمان اضافه شد تا رای دهندگان حاضر در صف های طولانی بتوانند آراء خود را واریز کنند.☺️
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_نهم آن چه خبرنگاران ،رادیو،تلویزیون،مجلات و بقیه ی رسا
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_دهم
بالاخره زمانی رسید که مسئولان حوزه انتخاباتی و نمایندگان احزاب سه گانه خسته و گرسنه در مقابل تلی از اوراق رای خارج شده از دوصندوق قرار گرفتند بزرگی کار موجب شد احساسی شبیه قهرمانان داشته باشند.گویی در بین آن همه اوراق به گونه ای معجزه آسا باز جان گرفتند و زنده شدند.😃
یکی از اوراق رای توسط همسر مسئول حوزه تکمیل شده بود. حسی نا آشنا اورا واداشت از سینما خارج شود و سوار بر ماشین شده و تا محل حوزه براند.🧐
ساعت ها درصف ایستاد که به آرامی حلزون جلو می رفت. بعد از این که در مقابل میز کار همسرش قرار گرفت و نام خود را از زبان او شنید علایمی از شادی های قدیمی را در دلش احساس کرد تنها علامتی کوچک بود اما همین امر باعث شدفکر کند که ارزش حضور در حوزه را داشته است.😇
دقایقی بعد از نیمه شب شمارش آراء به انتها رسید تعداد آرای معتبر به بیست و پنج درصد نمیرسید که آن هم میان حزب راست گرا با سیزده درصد، حزب میانه رو با نه درصد، و حزب چپ گرا با دو نیم درصد قسمت شد . تعداد آراء پوچ و بی ارزش اندک بود اما آراء سفید پیش از هفتاد درصد اوراق را تشکیل می داد!😞
گوشه و کنایه ،حیرت و گیجی ، بی انضباطی و اغتشاش تمامکشور را فرا گرفته بود حوزه های شهرداری ها و اماکنی که بدون هیج رویداد و اتفاقی خاص غیر از تاخیرمردم به دلیل شرایط نامساعد جوی انتخابات در آن ها انجام شده بود، فرقی با سال های قبل نداشتند.🙁
تعداد رای دهندگان بسیار زیاد و دور از انتظار بود. آراء سفید هم همین حالت را داشت!😞
شهرداران و اعضای شورای شهر که حضور درپایتخت را نوعی اقتدار برای خود می دانستند و برگزاری انتخابات را جز وطن پرستی حرف دیگری تعبیرنمی کردند ناگهان با این حقیقت روبه رو شدند که تا ساعت چهار عصر فردی برای واریز رای نیامده اما ناگهان چنان که گویی دستوری واجب الاجرا برای مردم صادر شده باشد همه از خانه ها بیرون آمدند و رای دادند اعضای هیئت دولت قبل از آغاز رای گیری پیروزی را اعلام کرده بودند و قبل از حضور مردم از پیش بینی خود نادم شده و از عدم استقبال عمومی شدیدا عصبانی بودند پایتخت در ترس و انتظار به سر می برد😡
کسی قادر نبود از غریبه ها گشایشی بطلبد،مگر این که از همکاران یا اقوام باشد.فقط در چنین حالتی این سوال بر سر زبان ها بود:
اگر دستور تجدید انتخابات صادر شود چه روی می دهد؟🤔
این سوال اغلب به صورت آرام و زمزمه طرح می شد چون همه می ترسیدند مبادا غول خفته بیدار شود.کسی نمی خواست با دم شیر بازی کند بنابراین معدود افرادی می خواستند همه چیز را ندیده بگیرند.😒
و به حال خود رها کنند آن ها قصد داشتند بپذیرند که به دولت و شورای شهر وفادار مانده اند و هرگز اتفاقی خلاف نظر مسئولین شکل نگرفته است عده ی دیگری عکس گروه اول، اعتقاد داشتند که آن چه روی داده مقدر و مطابق رای مردم و به تبعیت از قانون بوده است آن ها می گفتند اگر چیزی به صورت قانون درآمده باشد پذیرفتن آن در هر شرایطی از وظایف مسئولان و مردم است و حتی اگر قانون آشکار می کند که مثلا انتخاباتی با چنین پایانی باید هشت روز دیگر تکرار شود یعنی روز دوشنبه ی آینده در آن صورت همه می بایست از قانون تبعیت کنند و در روز تعیین شده به پای صندوق های رای بروند وبعد آن چه خداوند مصلحت بداند روی خواهد داد و بدون شک هر اتفاقی روی دهد به نفع مردم خواهد بود.😌
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_دهم بالاخره زمانی رسید که مسئولان حوزه انتخاباتی و نم
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_یازدهم
باید دقت کرد که احزاب برای ابراز دیدگاه هاشان هرگز ریسک نمی کنند،بلکه گاهی از یک سو و گاهی از سو دیگر تعریف وتایید می کنند مثلا طرفداران حزب راستگرا می گویند:
(بله سران احزاب می توانند دولت و شهرداری و شورای شهر خوب ایجاد کنند.)👌
با چنین بیاناتی ، باسیاستی خاص، از راه های امن و آرام متابعت می کنند و دولت را قاضی عادلی می دانند که ملزوم به اجرای قانون است.☺️
حزب میانه رو هم وانمود می کند که قانون رعایت خواهد شد، امادرعین حال توقعاتی از دولت دارد که خود نیز به خوبی از ناممکن بودن آن ها باخبر است . آن چه طرفداران این حزب خواستارند در اختیار داشتن ابزاری قدرتمند است که بشود با بهره گیری از آن درستی انتخابات و عادی بودن اوضاع را به اثبات رساند.😌
با این حال تمام احزاب بعد از حضور در جلسات مختلف و گفتگو های طولانی بیانه ای مشترک انتشار دادند که حاوی توقعات آن ها از اجرای قوانین انتخاباتی بود تا بتوان به پیشرفت هایی در زمینه ی سیاست نائل شد. قصد آنان پیروزی در انتخابات و شورای شهر نبود بلکه به اهدافی فراتر از این فکر می کردند.😌
بلاخره نخست وزیر در یک برنامه ی تلویزیونی شرکت کرد واعلام داشت که روز دوشنبه تکرار انتخابات خواهد بود و بنابراین از ساعت ۲۴ همان شب دور جدید مبارزات انتخاباتی به مدت چهار روز تا ساعت ۲۴ پنجشنبه آغاز می شود. 😁
در ضمن از شهروندان مقیم پایتخت تقاضا کرد با اتحاد بسیار در پای صندوق های رای بروند و با مسئولیت پذیری، لیاقت و وطن پرستی خود را مانند قبل ثابت کنند:💪
(مردم عزیز!دوشنبه روز قشنگی خواهد بود! تا آن روز همه را به پروردگار می سپارم!...)
حقیقتا دوشنبه روز زیبایی بود از سحرگاه لحظاتی که آسمان با همه درخشش وعظمت انسان ها را سرحال می آورد و انوار زرین خورشید همه جا را در آغوش گرفته بود صدای یکی از خبرنگاران تلویزیون به گوش می رسید که مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب می کرد. 😍
رای دهندگان کم کم از خانه هاخارج می شدند به جانب حوزه های رای گیری می رفتند. گروهی از مردم که گوی همگی نابینا بودند درست همان طور که هفته قبل بعد از ساعت چهار عصر روی داد هرکس در مسیر خود بود و در عین حال چنان جدیت و شوقی ازخود نشان میدادند که سابقه نداشت. 😃
درهای حوزه ها هنوز بسته بود اما صف طویل شهروندان صدیق و پاک نهاد منتظر باز شدن درها در همه جا دیده میشد هیچ صفی به صورت یک ردیفی نبود بلکه همه در چند ردیف ایستاده بودند جاسوسانی هم مانند همیشه برای شنیدن و ضبط حرف های مردم در صف حاضر بودند و مانند پزشکان متخصص مشاوره روانی تلاش می کردند حضار را تحریک و تشویق به سخن گفتن کنند بیشتر جاسوسان حرفهای بودند و در ارگان های اطلاعاتی و امنیتی مختلف فعالیت می کردند😌
اما برخی نیز داوطلبانه به کمک دولت آمده بودند آنها این طور تصور و القا می کردند که وطن پرستانی هستند که هدفی جز خدمت به وطن ندارند و برای رسیدن به این هدف متعالی حتی حکم و پاداشی هم نمی گیرند در سوگند نامه ای که مهر کردند به این دو مورد اشاره شده است در بین آن ها تعدادی فقط به دلیل بهرهای که از کنکاش وکشف می بردند به شنیدن سخنان مردم توجه میکردند من اینطور اشخاص را از لحاظ مادرزادی دارای چنین ویژگی هایی می دانم وسعی میکنم خود را مجاب کنم که آنها را افرادی عادی و معمولی بدانم با چهرههایی مختلف تازه ترین آلات جاسوسی از جمله میکروفون و ضبط صوت را همراه داشتند واز قدرت ترغیب مردم به تخلیه اطلاعات برخوردار بودند.😌👌
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_یازدهم باید دقت کرد که احزاب برای ابراز دیدگاه هاشان هر
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_دوازدهم
با این همه گویی حضار در صف ها به کسی اعتماد نداشتند چون آن چه در دستگاه های آنان ضبط شد جز جمله هایی بیمحتوا و پوچ نبود همه عموماً در مورد زیبایی صبح، صبحانه ای که با عجله خورده بودند، چگونگی محافظت از کودکان در زمانی که مادران پای صندوق میرفتند احتمال ماندن پدران در منزل تا بازگشت مادر و بعدحضور آن ها در حوزهها و این قبیل اراجیف صحبت میکردند: 😒
بهترین راه همین است یکی از ما می رود و دیگری پیش بچه میماند و بعد جاها تغییر میکند ما که هرگز نمی توانیم با هم بیاییم رای بدهیم پسر کوچکم با دختر بزرگترم که هنوز به سن رای دادن نرسیده در منزل مانده است...😕
بله او همسر من است...
از دیدار با شما خوشحال شدم...☺️
من هم همین طور...
آقا عجب صبح خوب و خنکی!...
گویی از دیروز بعد از ظهر آغاز شده...
بله این طوربه نظرمی آیدکه تقدیرچنین بود...😌
با وجود قوی بودن میکروفون ها ودستگاهای گیرنده که بر ماشینهای سفید، آبی، سبز، قرمز و سیاه نصب شده بود هیچ اثر مشکوکی در آن سخنان حداقل از لحاظ ظاهری وجود نداشت اما برای تهمت زدن احتیاجی به داشتن مدرک عدم اعتماد یا شک و ظن نبود به خصوص در آنجا که کسی می گفت:( گویی از عصر دیروز آغاز شده...) یا اینکه: تقدیر چنین بوده...)😏
اگر کسی قصد بهانه تراشی داشت همین جملات کفایت میکرد جملاتی که بی اراده و نا خودآگاه بر لب ها جاری می شد و درعین حال بسیار خطر ناک بود بنابراین مقرر شد به شیوه ی سخن گفتن و نحوه ی زیر و بم شدن صدا دقت کنند.😞
برای اینکار اصولاً جاسوسانی که به محل فرستاده می شوند مهارت های لازم را کسب میکنند و به آنها توصیه میشود در آغاز موارد خاص را برگزینند از آن ها فاصله بگیرند و در انتها یا آغاز صف بایستند🤨
البته گیرنده قدرت بالایی داشت و قادر بود اصوات را از مسافتهای دور هم ضبط کند اما لازم بود شماره و نام رای دهنده ی مشکوک ثبت شود این عمل بسیار ساده بود زیرا معمولاً مسئولیت حوزه و یا صندوق نام و شماره افراد را با صدای بلند می خواندند😌
در آن حالت جاسوسان به بهانه ی انجام کاری سریع ازصف بیرون میآیند به خیابان می روند و از طریق باجه ی تلفن موضوع را برای مرکز امنیتی شرح می دهند🤨
نمی شود این روش را با هدف گیری در مسابقه ی تیراندازی شبیه دانست آن چه انتظار میرود این است که شانس و بخت یا هر پدیده ی غیر عادی دیگری باعث فرار سوژه نشود با این حال تصور نمی شد نه در آن لحظات و نه در آینده معلوم نشود که هدف رای دهندگان در هفته ی گذشته که ساعت چهار عصر در حوزه ها ازدحام کردند یا روز دوشنبه که از صبح در حوزه ها حاضر شدند چه بوده است زیرا آنچه دستگاههای امنیتی می دانستندچیزی جز چند جمله ی رد و بدل شده میام مردم حاضر در صفوف نبود. 👌
از جمله ی(تقدیر بود...) ویا جملات بی پایانی که
از زبان فردی خارج شده ویا فردی که بی نتیجه نالان بود. شاید ناله ی فرد برای جلب توجه طرف مقابل باشد. البته او به تازگی از همسر خود جدا شده بود واگر جاسوس این موارد را در دفترچه ثبت نمی کرد وبه همراه صدای ضبط شده ی مرد ارائه نمی داد شاید کار به مشکل برمی خورد😞
به طور مثال روز بعد از او می پرسیدند:
(فردی را که روز قبل به او گفتید تقدیر بوده... میشناسید؟)🧐
( بله میشناسم.) ☺️
(قبل از دادن جواب خوب فکر کنید. هدف شما از گفتن این جمله چه بود؟)🤨
( از طلاق همسرم صحبت می کردم.)😞
(احساس شما درباره این جدایی چیست؟) مرد عصبانی و در عین حال تسلیم است. خود این گونه میگوید:😡
(کمی حس عصبانیت وکمی حس درماندگی...)
( تصور میکنید این احساس برای آه کشیدن در کنار یکی از دوستان علتی موجه و قانعکننده باشد؟)🤔
( نمی دانم.)
( اما شما آه کشیدید.)🤨
(نمی دانم، نمی توانم به یاد بیاورم که آه کشیده ام یا خیر.)😒
( بسیار خوب، ولی ما مطمئن هستیم که آه کشیده اید!)😔
( شما که در آنجا نبودید، از کجا باخبر هستید؟)😳
( چه کسی می گوید ما در آنجا حاضر نبودیم؟)🤨
(به طور قطع دوستم بهتر از هر کسی می داند که من آه کشیده ام یا نه.می توانید از او سوال کنید.)😕
( اما ظاهراً شما با هم زیاد صمیمی نیستید!)😞
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_دوازدهم با این همه گویی حضار در صف ها به کسی اعتماد ند
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_سیزدهم
(منظور شما چیست؟)😒
(این که اگر او را به اینجا بیاوریم ناراحت می شوید؟)😳
(خیر فکر نمی کنم...)😕
(بسیار خوب...) (اجازه دارم بروم؟)🤨
( البته باید به پرسشی که کردیم جواب بدهید.)
( چه پرسشی؟)🤔
( زمانی که به او جمله "تقدیر بود" را گفتید به
چه چیزی فکر می کردید و مقصودتان چه بود ؟)😌
(شرح دادم که به علت...)😞
( نه جواب دیگری منظور ماست این توضیح به
درد ما نمیخورد)😒
( تنها حرفی که می توانم بزنم همین است چون
حقیقت دارد)😞
( پس جواب شما این است ؟)🧐
(روشن است مگر باید چیزی از خود بسازم؟)🤔
(بله بسازید آن چه را که مدنظر ماست بگویید
وهمه را راحت کنید!)☺️
آنچه اکثر مسئولان را نگران می کرد احتمال عدم
حضور مردم یا دادن رای سفید بود گویی شرایط
سیاسی و اجتماعی کشور که از یک هفته قبل
خطرناک شده بود با مشکلات تازه ای روبرو می
شد. یک درصد عدم مشارکت یا یا فراتر از حد
معین در قیاس با انتخابات قبلی به این مفهوم
خواهد بود که کشور به اوضاع طبیعی برنگشته
است. مثلا حضور نیافتن افرادی که به سودمند
بودن انتخابات معتقد نیستند یا افرادی که در آن
هوای خوب ترجیح میدهند به عوض دادن رای
وقت خود را به سرگرمی در کنار ساحل بگذرانند.😞
و یا افرادی که بدون علت خاصی وفقط به دلیل
تنبلی در منزل می مانند.حقیقت داشت که رای
دهندگان غیر از موارد خاص و به طور کلی به
سوالات مربوط به نظرسنجی پاسخ نمیدهند و
ساکت می مانند و زمانی که به آنها گفته می
شود( فقط برای گرفتن آمار است....) جواب می
دهند :(نباید جایی بیان شود... یا نباید اسمی روی
آن گذاشت...) به این ترتیب قادر نبودند با این
روش عقیده ی آن ها را به صراحت دریابند. 👌
هشت روز قبل روزنامه ها در یک نظرسنجی
اعلام کردند که جوابی غیر از سکوت دریافت
نکردهاند گاهی هم از فردی سوال میشد و فرد
دیگری پاسخ میداد گویی همه قسم یاد کردهاند
که رمز و اسرار رفتار خود را آشکار نکنند این
یکپارچگی رفتار در بین هزاران نفری که همدیگر
را نمی شناسند، هم سطح فکر نمیکنند و از
دیدگاه سیاسی تفاوتهای اعتقادی بسیاری با
یکدیگر دارند نادر و تعجب آور بود البته اگر
نگوییم غیرممکن...
رئیس جمهور قصد داشت این مسئله را به
نخست وزیر اعلام کند و نخست وزیر هم قصد
داشت آن را به رئیسجمهور اطلاع دهد.🤨
نخست وزیر به وزیر کشور گفت:
(دلیلی برای من بیاورید که چرا رئیس جمهور
اکنون قصد ندارد با ما گفتگو کند و آن را به بعد
موکول می کند...)
وزیر کشور هم دستور داده بود در حوزه های
انتخاباتی مأمورانی حضور داشته باشند که غیر
از محافظت از حوزه ها مراقب یکدیگر هم باشند.
شاید بشود دستیاران خرابکاران را در میان مردم
یافت شاید هم این مسئله میتوانست به
دستگیری افراد مظنون به خیانت منجر شود که
قصد داشتند درستی و صحت انتخابات را به هم
بریزند. دیگر انتهای بازی بود فقط لازم بود منتظر
اعلام نتایج بمانند.👌
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_چهاردهم
زمانی که حوزه شماره ۱۴ انتخاباتی دولت از
نتیجه کار آنها ابراز خرسندی می کرد اعلام
داشت که مشکلی برای ادامه کار ندارد😌
در بقیه حوزهها از شماره یک تا آخر اخباری به
گوش می رسید که گویی قرار بود در شهر زلزله
ای رخ دهد یک لرزش سیاسی در خانه ها،
رستوران ها، کافه ها، کاباره ها و سایر اماکن
عمومی و خلاصه هر مکانی که رادیو و تلویزیون
داشت مردم پایتخت در انتظار بودند تا از نتیجه
انتخابات مطلع شوند هیچ کس با دوست خود
هم حرفی نمی زد انگار حتی پرگو ها هم کلمات
را از خاطر برده بودند.😱
بعد از اتمام مراسم رای گیری ساعت ۱۰ شب
نخست وزیر در تلویزیون ظاهر شد صورتی پف
کرده و چشمانی قرمز داشت وبه دلیل یک هفته
کم خوابی رنگش را باخته بود در دستانش برگه
ای به چشم می خورد اما آن را قرائت نمی کرد
بلکه فقط نظری به آن می انداخت تا ریسمان
کلام را به درستی پی بگیرد😒:
( همشهریان گرامی خوشحالم که نتیجه انتخابات
را که همین امروز برگزار شد و به اطلاع شما
برسانم که حزب راستگرا ۸%، حزب میانهرو ۸%
و حزب چپ گرا یک درصد کل آرا را کسب
کردند .آراء باطل صفر و آرای سفید ۸۳ درصد
است....)☺️
آن گاه کمی سکوت کرد لیوان آب را به لبانش برد
چند جرعه نوشید و در ادامه گفت:
( دولت توافق خود را با پیگیری علل به دست
آمدن چنین نتایجی اعلام کرده است.آراء سفید
شوکی هولناک بر آزادی وارد آورده وباید متذکر
شوم که این آراء از فضا نیامده و اززمین هم
خارج نشده است بلکه درون صندوق هایی قرار
داشته که تعدادی بسیاری از مردم وطن پرست
صیانت از آن ها را بر عهده داشته اند...)😌
کمی آب لازم بود زیرا احساس می کرد گلویش
خشک شده است اضافه کرد:
(هنوز زمان لازم برای جبران کاستی ها وجود
دارد نباید به مسیر های پوچ دل بست، بلکه باید
وجدانهای بیدار را به کمک فراخواند من از
همین تریبون به مردم هشدار میدهم که باید در
مقابل آن چه مملکت ما را مورد تهدید قرار داده
با هوشیاری وارد عمل شویم تمام رای دهندگان
به بهترین وجه به مسئولیتهای خود عمل کردند
و در حوزه ها گام نهادند اما میتوان بدون
خیانت به مملکت اشتباهات را جبران کرد.)👌
در تمام کشور و همه اماکن دولتی و غیر دولتی
پیام نخست وزیر دریافت شد روشن است که هر
کس به میل خود حرفهای او را برداشت می
کرد
عدهای اعتقاد داشتند که سخنان نخستوزیر تا زمان اعلام درصد آرای سه حزب مهم کشور
کافی بود و لازم نبود بیش از آن سخن بگوید
برخی هم بر این عقیده بودند که نخست وزیر
می بایست تمام اتفاقات را برای مردم شرح دهد
در حقیقت هواداران حزب میان رو که رقیب
اصلی دولت تلقی میشدند از حامیان نخست
وزیر بودند البته اهداف مهم آنها از این جانب
داری شناختن مسئولان متخلف و مجازات آنها
بود همه سوال می کردند نتیجه چه خواهد شد
هواداران حزب چپ چپ گرا هم به استهزاء
دولت مشغول بودند و معتقد بودند دولت در این
اتفاق دست داشته است.😌
برخی دیگر هم نظریه خاصی ارائه نکردند، اما
آنچه که مهم بود حضور گروهی خاص در خیابان
ها بود که تا صبح کاغذ می سوزاندند.😃
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_چهاردهم زمانی که حوزه شماره ۱۴ انتخاباتی دولت از نتیجه
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_پانزدهم
از جمله شهروندانی که خدمت سربازی خود را انجام نداده بودند وزیر دفاع بود او هم درک نمی کرد که این شرایط استثنایی چگونه به وجود آمده است و فقط بر این عقیده بود که شرایط حادی بر پایتخت حاکم شده است.😞
می بایست برای مبارزه با بحران دیواری تدافعی شهر را در بر می گرفت. نخست وزیر به خوبی وضعیت خطرناک مملکت را می فهمید و بحران را سبب به خطر افتادن آزادی بیان کرده بود:
( بله و باید با دیدن امکان ظهور خطر سریع برای رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی از ابزار و امکانات موجود به طوری غیر مستقیم بهره ببریم احتمالاً رئیس جمهور هم با ایده های من موافق است ترفند های ما ما باید خاص باشد نه مثل امر کردند به ارتش برای مسدود کردن معابر)😢
وزیر دفاع سوال کرد:( آنچه شما درخواست دارید چه چیزی است؟)
( در حال حاضر نمیدانم،اما میدانم که نیروهای مسلح هم دارای پایگاه های جاسوسی هستند.)😞
(بله... ضد اطلاعات.)
(متوجه منظورتان شدم.)
(بله می دانستم که درک میکنید.)
آن گاه به وزیر کشور نظری انداخت و اضافه کرد:
(او بدون این که جزئیات امور با توضیح بدهیم مطلب را فهمیده است همه چیز باید به صورت طرحی خاص و با عملیات وسیع انجام گیردازجمله بهره گیری از آخرین فناوری های موجوددر کشور برای تجسس از شهروندان تا مشخص شود که این اتفاق از کجا سرچشمه می گیرد. فقط با این کار می توان از روی دادن اتفاقات مشابه در آینده جلوگیری کرد.😌
باید به دستگاه های جاسوسی زیر نظر دولت تفهیم کرد که احتمالاً این رویداد در نتیجه توطئهای بیگانگان بوده است و باید در این خصوص تحقیق بیشتری صورت گیرد شاید اغتشاش گران خارجی این بار ما را نشانه رفته اند...)🧐
وزیر فرهنگ مداخله کرد:
( چه تفکر عجیبی تا آنجا که من مطلع هستم آشوب گران خارجی هیچگاه صاحب چنین اقتداری حتی در نظریه هم نبوده اند که قادر باشند بر عقایدتمام ساکنان یک شهر یاکشور ی غالب شوند.)😩
وزیر دفاع با لحنی کنایه آمیزگفت:
(شاید علت سخنانی که بیان می کنید این باشد که ما هنوز از راهکارهایی بهره میبریم که متعلق به دوران اجدادمان است در آن زمان اندیشه های نیهیلیستی به خصوص زمانی که به صورت کتاب انتشار یافت تاثیری شاعرانه داشت چون ایدهای تازه به حساب می آمد اما در این دوران ما با افرادی روبه رو هستیم که اندیشههای کاملاً تروریستی دارند این اندیشه ها را در بسیاری از افراد دولتی هم می توان دید...)😏
وزیر دادگستری سخنان اورا قطع کرد:
( مراقب سخنانی که ابراز میکنید باشید زیاد هم اقرار نکنید به عقیده ی من هم اوضاع خطرناک و عجیبی به وجود آمده است اما نه به آن حد که با قطعیت همه را به خاطر چند رای سفید متهم و هواداری از تروریست ها کنیم.☺️
وزیر دفاع زمزمه میکرد:
(چند رای سفید؟چطور می شود به هشتادو سه درصد کل آراء ماخوذه چند رای سفید گفت؟ به من بگویید چه زمانی باید پی ببریم که هر یک از این آرا اژدری است که زیر آب در حرکت است ؟)🤔
وزیر فرهنگ گفت:
( شاید آگاهی من درباره آشوب طلبی ناقص باشد اما در عین حال هیچ گاه وجود چنین پدیده ای را نفی نمی کنم دور از اندیشه نیست که با وجود عدم اطلاع من از عملیات ناوگان جنگی و اژدرها کسی پی برد اژدرها از زیر آب نشانه گیری میکنند و ارزش دیگری ندارند چون برای همین درست شدهاند)👌
وزیر کشور از جا برخاست تا از گفته های همکار خود دفع کند اما نخست وزیر ضربه محکمی بر میز کوبید و از حضار تقاضا کرد ساکت باشند:
( آقایان وزرای دفاع و فرهنگ آزادند به بحث های علمی خود در بیرون از جلسه ادامه دهند لازم میدانم متذکر شود ما همیشه به این هدف در چنین مجامعی شرکت می کنیم که در سالنی که در حقیقت نبض آزادی است تصمیمات مهمی را اتخاذ کنیم وکشور را نجات دهیم هدف امروز ماهم رهایی کشور از بدترین بحران طول تاریخ است هرگز درطی قرنها چنین وضعیتی نداشتیم پس تصور می کنم قبل از هر تصمیم مهمی برای مقابله با مشکلات اجازه نداریم به مطرح کردن اختلاف عقاید و آراء بی ارزش مشغول شویم.)😌
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama