eitaa logo
روانشناسی
8.4هزار دنبال‌کننده
561 عکس
2.5هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣شما مادر پدرها با دقّت گوش کنید. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
📚 داستان پسری به نام شیعه ۳۴ 🌹 محمد گفت : 🌹 او بوده که به حکومت ، 🌹 گزارش شیعه شدن پدر شما را داد . 🌹 او بوده که در آن حادثه کوچه ، 🌹 مادر شما را سیلی زد 🌹 او بود که درب خانه شما را آتش زد 🌹 او بود که آب و برق شما را قطع کرد 🌹 او بود که مردم را ، 🌹 بر علیه شما تحریک کرد . 🌹 او بود که بین شیعه و سنی ، 🌹 اختلاف می انداخت . 🌹 او بود که به مردم گفت : 🌹 شیعه کافرند پس شما هم کافر شدید 🌹 تا مردم شما را اذیت کنند 🌹 او بود که به فامیل شما اطلاع داد 🌹 که شما قصد داشتید از شهر خارج شوید 🚥 حرفهای محمد ، 🚥 مرا یاد خاطرات تلخم انداخت 🚥 او می گفت و من گریه می کردم . 🚥 واقعا دلم برای مادرم تنگ شده . 🚥 سپس محمد کمی مکث کرد 🚥 سرش را پایین انداخت و با یک بغضی گفت : 🌹 و از همه بدتر ... 🚥 چشمان محمد ، مثل چشمان من ، 🚥 پر از اشک شدند . 🚥 گفتم : چی شده آقا محمد ؟! 🚥 با صدای گرفته گفت : 🌹 او بود که لگد به شکم مادر شما زد 🌹 و بچه در شکمش را سقط کرد 🌹 او بود که خواهر شما را ، 🌹 از دست پدرتان گرفت و انداخت زمین 🚥 گفتم : بسه محمد نگو 🚥 زدم زیر گریه 🚥 محمد مرا در آغوش گرفت 🚥 ناگهان مثل زنان ضجه زدم 🚥 یتیمانه با هم گریه می کردیم 🚥 بعد از اینکه آرام شدم ؛ گفتم : 🇮🇷 محمد جان❗ 🇮🇷 اینها که این بیرون ، می خواستند مرا بکشند 🇮🇷 آنها هم آلمانی بودند ؟ 🌹 گفت : بعد از مناظره آخر شما ، 🌹 محبوبیت شیعیان ، 🌹 بین اهل سنت ، خیلی بیشتر شد 🌹 خصوصا بین جوانان ؛ 🌹 همین باعث شد که گرایش آنها ، 🌹 به شیعه بیشتر شود 🌹 به خاطر همین 🌹 هم آلمانی ها و هم حکومت آل سعود ، 🌹 شما را خطری برای خودشان می دیدند 🌹 به خاطر همین 🌹 تصمیم گرفتند شما را بکشند 🌹 تا دیگه نتوانید از شیعه دفاع کنید . 🚥 محمد در حال صحبت کردن بود 🚥 که ناگهان صدای انفجار آمد . 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
@ostad_shojaeروانشناسی قلب 56.mp3
زمان: حجم: 11.45M
56 🎧آنچه خواهید شنید؛ هیچ عشقی... در قلب انسان، تولید نميشه؛ مگر اینکه کمالات معشوقش رو شناخته باشه. 💓اگه میخوای عاشق خدا بشی... باید بیشتر بشناسیش... کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
قسمت ۳۰ که با حضور او شیرین می شود عليرضاچون نور براش بد بود و ماه مهر هنوز عفونت گوشش خوب نشده بود یکسال مدرسه نرفت براي عليرضا نمي دونم خوب بوديا نه؟اما براي من خوب بودچون تنهانبودم به هر حال كاري براي انجام دادن و مسوليتي به عنوان رسيدگي به عليرضا داشتم او آسم داشت و يكسري چيزها براش بد بودو از جهت سوختگي شيريني براش بد بود چون موجب خارش سوختگيها و تشكيل گوشت اضافه مي شد اينكه موهاش دسته دسته مي ريخت و بايد به تغذيه اش رسيدگي مي كردم اگر می رفت مدرسه من تنها می شدم و می رفتم تو فکر و خیال غصه می خوردم گاهی به یاد صادق گاهی برای علیرضا اما نرفت اگر به من بود حتماً مدرسه ثبت نامش مي كردم چون فقط كمي گوشش عفونت داشت كه مي شد صبح به صبح پانسمان كنم اما باباش ننوشت بعد از مدت کوتاهی ، فاميل مرتب از آوردن بچه ديگه حرف مي زدند و مخصوصا خاله ي همسرم خيلي اصرار داشت و هر بار منو مي ديد به طور جدي صحبت مي كرد كه بچه بياريد و من از جدا شدن از صادق شديداً ناراحت بودم صادق نجيب و صبور بود در كار منزل كمكم مي كرد بي احترامي نمي كرد و در ارديبهشتي كه خردادش تصادف كرديم در هفته ي كتاب با هم رفتيم نمايشگاه كتاب و چندين ساعت باهم بوديم و صحبت كرديم اصلا موقع صحبت احساس نمي كردم با يك پسره ١٣/٥ ساله صحبت مي كنم خيلي عوض شده بود چند ماهي بود كه بسيار مودب شده بود و اين مدت همصحبت خوبي برايم شده بود و منو از همه بي نياز كرده بود . و گاهی اگر باباش تند با من حرف می زد خيلي مؤدبانه منو حمایت می کرد . چقدر زود رفت . اینکه دیگران صحبت از بچه آوردن می کردند ناراحتم می کرد حوصله دلواپسي های بچه جدید رو نداشتم اصلا نمي خواستم به من امانتي داده بشه كه امكان گرفتنش هست و البته حاملگي من با بد وياري همراه بود و در چهار ماه اول چهار كيلو كم مي شدم و انقدر حالت تهوّع و استفراغ داشتم كه مويرگ هاي حلقم پاره مي شد و خون مي اومد همسرم هم بچه ميخواست و من مي گفتم برو زن ديگه بگير من نميخوام مي گفت من زن ديگه هم بگيرم بچه دار هم بشم باز عليرضا تنهاست براي اين خواهر برادر نميشه ، بعد از چند ماه عليرضا گفت من تنهام ،اگر بزرگ بشم ازدواج كنم بازم خواهر برادري ندارم كه خونه شون برم بچه ي من نه عمه داره نه عمو داره ،نه دختر عمه،نه پسر عمه ،نه دختر عمو ، نه پسر عمو نداره ،ببين من چقدر عمه و عمو و .....دارم خودم هم هميشه تنهام گفتم او بياد كوچيكه اختلاف سنيش با تو زياده گفت باشه اولش كوچيكه بعد كه بزرگ بشه ديگه اختلاف سني مهم نيست ، به هر حال به جز پدر و مادر ،كسي رو دارم !!!! گفتم می دونی الان خيلي عزيزي بچه بعدي بياد ميخوره تو كاسه كوزت از عزیزی در میایی و او عزيز ميشه كه كوچيكتره بابات الان خيلي لوست مي كنه گفت مهم نيست بخوره تو كاسه كوزم و لوسم نکنه گفتم بچه زحمت داره من كمرم درد مي كنه ،سخته گفت من كمكت هستم گفتم ٤٢ سالمه بچه مونگل ميشه گفت مگه نگفتي مادرت شما رو ٤٨ سالگي به دنيا اورده خيلي هم باهوشي ،پس نترس توكلت بر خدا باشه و مجبور شدم به خاطر عليرضا رضايت بدم بعد از تصادف حوصله خوردن نداشتم برام جويدن غذا كاري سخت و بي معني بود خوردن برام لذت نداشت بنابراين به حداقل اكتفا مي كردم و چند كيلويي كم شده بودم مدتي هم رژيم گرفتم و هر ماه يك كيلو وزن كم مي كردم كه بعد از حاملگي خيلي افزايش وزن نداشته باشم چهل روز چهل غذا بدون اينكه اصلا غذاي تكراري درست كنم پختم نمي دونم شايد عليرضا گفته بوده چرا غذاها متنوع نیست بعد از حاملگي دوباره همان حالت تهوّع و استفراغ و كاهش وزن بود دكتر برام ٣-٤ تا سرم نوشت و گفت دو هفته ديگه با افزايش وزن مياي دو هفته بعد که رفتم ديگه كاهش وزن هم نداشتم اما افزيش هم نداشتم دوباره قرص ويتامين ب و امپول ب١٢ و ب كمپلكس داد و سفارش به خوردن و افزايش وزن کردنميخواستم افزايش زياد وزن داشته باشم كه بعد از زايمان كمتر اضافه وزن داشته باشم اخه در عين اينكه ماهاي اول كم مي شدم ماهاي اخر جبران مي كردم در ضمن به دليل دو سقط جنين بايد استراحت مطلق مي بودم در حد نماز و دستشويي رفتن البته چهار ماه اول،عليرضا خیلی كمك بود تابستون كه تعطيل بود بيشترمحمد رضا آبان ٨٠ به دنيا اومدما خرداد ٧٨ تصادف كرده بوديم يعني۲سال و۵ ماه بعد البته چندين ماه كه درگير عليرضا بودم برای سوختگیها وعفونت‌های گوشش اینکه جای سوختگیها روچرب کنم ،اینکه پماد از بین بردن گوشت اضافه رو بزنم و ماساژ بدم ،دوساعت یکبار بايد ضدآفتاب ميزد.عفونت‌های گوشش رو فشار بدم اسید بزنم ،عنبر نسارا دود کنم دم گوشش،گل ختمی بجوشانم به عنوان آنتی بیوتیک بهش بدم از آفتاب وروشنایی دور نگهش دارم.البته لابه لای همه اینها ،شوخی وخنده و بازی هم بود روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
1.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 حق پدر و مادر 💕 سخنران : مرحوم کافی
15.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@khanvadtarbiat مطمئن باش که به آرزوهات می‌رسی👆 🍃دکتر: مجتبی تمسکی ‎‎ ‌‌┄کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
@ostad_shojaeروانشناسی قلب 57.mp3
زمان: حجم: 11.79M
57 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️ببین؛ این يه شاه کلیده! اگه بدون قلبت توی خلوت باخدا حاضربشی، هیچ اتفاق قشنگی برات نمیفته! نه شادی،نه آرامش،نه قدرت 💖با قلبت بیا. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
الهی امروزتون پر از انرژی مثبت فنجون عشقتون پـر از مـهر دستاتـون پـر روزی روزی تون حلال قلب تون مالامال از عشق خدا کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چقدر بگوییم مردها فلانند و زنها فلان تنهایی خوب است دنیای زشت است آخرش یه روز برای کسی قلبت تندتر می‌زند کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
2.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه یادت باشه، "از خدا خواستن" "عزت" است! 🌖هرگز از تاخیر اجابت دعا ناامید مباش، زیرا بخشش الهی به اندازه نیت توست . گاه ، در اجابت دعا تاخیر می‌شود تا پاداشی بیشتر ازخواسته دعا کننده بدهد .گاهی درخواست می‌کنی اما پاسخ داده نمی‌شود، زیرا بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخص ، به تو خواهد بخشید ، یا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستی ، آنرا اجابت نمی‌کند، زیرا چه بسا خواسته‌هایی داری که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود. کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زن هوایی ست که فضای خانواده رو انباشته...!👌 نظر مردی که عاشق همسرشه کانال روانشناسی باموضوعات همسرداری وتربیت فرزند،رشدفردی با ویسها و کلیپهای مرتبط👇 @Ravanshenasee
هدایت شده از روشنگری۱
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از دست ندهند. دلایل کاهش فرزندآوری زوج‌های جوان . و تحولات ایران و جهان