eitaa logo
💕ارتباط باخدا💕☝
1.2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
145 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ 🌹استاد سیّد عبدالله فاطمی نیا: ✍زماني كه كردم ازدواجم تابلويي بود كه پدر با دست خود نوشته بودند به با اين مضمون كه: ❌بپرهيز از به كسي كه جز ندارد. اين جمله‌اي است كه اباعبدالله(ع) در لحظه آخر زندگي بر لب آوردند. 💠🍃یکی از علما وقتي اين تابلو را ديدند، گفتند اين را حاج آقا به خاطر همسرشان نوشته‌اند كه هميشه در باشد چون يك زن در منزل شوهر همه داشته‌اش را مي‌آورد و بايد بدانيم و نبايد به‌اين زن بگوييم بالاي چشمت ابروست و اگرنه با خدا شده‌ايم. خداوند در هيچ چيزي نمي‌كند مگر به مظلومان.
عاشورا و طایفه ای از جن ها (داستان زعفر جنی) 🍀◼️ هنگامی که واقعه ی جانسوز  در حال وقوع بود، که رئیس شیعیان بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت و عیش نشسته بود. در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای و زاری می آید. زعفرجنی گفت : کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟! دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند و زعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در حین رفتن به آن شهر ، عبور ما به افتاد که عربها به آن نواحی می گویند . ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده و در حال هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت (ع) ، پسر همان آقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و بر بی کسی تکیه داده و به چپ و راست خود نگاه می کرد و می فرمود : ( آیا دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود را به به خدمت شما رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به می رسانند . به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد و همگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ را لشکریان دشمن فرا گرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، با چندین هزار فرشته از طرف دیگر ، با چندین هزار فرشته ی دیگر در آن طرف و در یک طرف دیگر با چندین هزار فرشته ی دیگر در آن طرف ، و در یک طرف دیگر ، ( فرشته بادها ) ، فرشته ی ، فرشته ی ، فرشته ی و فرشته ی و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار ( ع ) از آدم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی . خاتم پیامبران (ص) آغوش خود را گشوده و به امام حسین (ع) می فرمود:  پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم . حسین بن علی (ع) یکه و تنها در میان میدان با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود و در هر نفسی که میکشید ، از حلقه های زره می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از آن فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی داد تا خدمت آن حضرت برسم . همانطور که از دور نظاره میکردم و در کار آن حضرت بودم ،ناگهان دیدم که آقا امام حسین (ع) سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا.. در این هنگام همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما آمده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد درگاه حق باشد ، اما لازم نیست که زحمت بکشید ، شما برگردید . عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟! حضرت فرمود : خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم . اگر من در جای خود بمانم خداوند بوسیله چه کسی این مردم نگون بخت را مورد امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود خواهند شد و... جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی (ع) فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم ولی باید بر مردم شود تا آنکس که گمراه می شود با دلیل شود و آنکس که هدایت می شود با دلیل شود . 🌸🍃     بحارالانوار  ج 44 ص330