دورهمی رزمندگان گرمن
✍ ادامه خاطرات محمد رضا امینی قسمت 2⃣ بعدازنمازمعمولا اگرمناسبتی نداشت بادوستان میرفتیم کتابخانه
سلام علیکم
✍ ادامه خاطرات محمدرضا امینی
قسمت 3⃣
تئاتر
کتابخانه شده بود محورفعالیت نوجوانان وجوانان کتابهای زیادی وجود داشت یکی ازکتابها ی موجود کتابهای داستانی تاریخی بود.کتابها را مطالعه میکردیم.
تااینکه یک روز #شهیدمحمود پیشنهاد داد بیایید با استفاده از این کتابها تئاتر اجرا کنیم فکر میکردیم محمود شوخی میکنه چون خیلی شوخ طبع بود کسی توجه ای نداشت همینطور ادامه داد تااینکه بحث جدی شد گفتیم چطوری؟
باکی؟
گفت خودمان همه باز هم بعنوان شوخی قلمداد میکردند.
چون تا آن زمان کسی نه کار تئاترکرده بود و نه کسی هم این کاره بود که بچها را راهنمایی کنه .
همینطور اصرارمیکرد تااینکه همه را متقاعد کرد یادم میاد یک کتاب انتخاب کرد بنام #میثم_تمار. برد منزل قطعه بندی کردفرداش آورد.
به هرکسی نقشی را پیشنهاد کرد.نزدیک به شش هفت نفر شدیم هیچکدام ما ابتدایی ترین کار تئاتر را بلد نبودیم ولی انگار این پیشنهاد محمود چه شوخی بود چه جدی به دل همه نشست و در قبول کردند که نقش ایفا کنند.حالا چه کسانی باید بازی کنند.
مجتبی مهدوی، مرحوم حسن آقایی، بنده و خوده محمود که بعنوان کارگردان هم بود. ودوستان دیگر که الان حضور ذهن ندارم (البته دراین تئاتر) تا اینکه پس چند روز تمرین آماده شدیم برای اجرا یادم میاد دهه فجر بود.
خداحفظ کنه حاج حسن مهدوی رو که آن زمان بعنوان رئیس شورا فعالیت میکردند.
با ایشان هماهنگ شد بسیار استقبال کردند لازم بذکراست ایشان آن زمان به جوانان خیلی میدان میداد و مشوق این کارها هم بودند. وقتی این پیشنهاد شد ایشان ضمن اینکه باروی باز استقبال کردنددرکنار بچه ها می ایستادند وحتی برخی اصلاحات را هم انجام میدادند.
خوب اعلام شد با بلندگو که امشب بمناسبت #دهه_فجر گروه نمایش کتابخانه اجرای نمایش دارند مردم استقبال میکردند.
چطور بگم، مگه میشه مجتبی مهدوی، بنده، حسن آقایی و...باورنکردنی بود. اعلام نشده بود چه کسانی بازی میکنند.
با یک زحمتی سن همان سکوی نمایش تهیه شد در گوشه ای از حسینیه پرده جلوی سن بایک شیوه جالب زده شده بود و بعد از نماز آمدن زن و مرد تو حسینیه ما هم پشت پرده.
ابتدا توضیح متن نمایشنامه الان خاطرم نیست چه کسی گفت، و تاپرده کنار رفت.....
✍ #ادامه_دارد......
🇮🇷﷽ دورهمی #رزمندگان گرمن
https://eitaa.com/Razmandegan_garman
دورهمی رزمندگان گرمن
سلام علیکم ✍ ادامه خاطرات محمدرضا امینی قسمت 3⃣ تئاتر کتابخانه شده بود محورفعالیت نوجوانان وجو
ادامه خاطرات محمدرضا امینی
قسمت 4⃣
همه غش کردن ازخنده چون بلندگو نداشتیم صدای خنده ها و همهمه مردم نمیگذاشت صدای ما به مردم برسه برا اولین بار با این سبک و سیاق گریم شده بودیم و اینطوری مقابل مردم نمایش بازی میکردیم.
من که ازخجالت و استرس دست و پام شل شده بود.متن ها هم نوشته بودیم جلو مان گذاشته بودیم میخاندیم نمیدانم چی میدیدند وچی گوش میدادند.قیافه های ما یکطرف دوستانمان مثل آقای مهدوی، مرحوم حسن آقایی کسی فکر نمیکرد اینکاره باشن به هرحال میخاستیم مردم را شاد کنیم وبرنامه ای بمناسبت #دهه_فجر داشته باشیم که همه اینها از روی اخلاص دوستان بود گرچه متن نمایش تقریبا دینی و اعتقادی بود ولی مردم از کار ما بنظر میرسید خوشحال شده بودند و ما هم خوشحال بودیم که مردم شادند.
بلاخره یک ساعتی بنظرم بازی میکردیم #شهیدمحمود هم کارگردان بود هم بازیگر.
تااینکه برنامه ما تمام شد مردم خیلی تشویقمان کردند بزرگترها گفتند باز هم بازی کنید فکر میکنم تو همان دهه یکبار دیگر بازی کردیم.
دیگه شروع شد شدیم یک گروه نمایش هرمناسبتی سعی میکردیم یک کاری را ارائه دهیم چون واقعا مردم دوست داشتند.ماهم بخاطر آنها با انگیزه میشدیم.
باادامه این کار و تمرینهای همیشگی داخل کتابخانه که مکان کوچکی هم بود افراد هم رفت وآمد میکردند تا اینکه یکی از مردان نیک روزگار دوست داشتنی که خیلی پرنشاط وبا ما و محمود هم شوخی زیاد داشتیم اصرارکرد منهم میخام یه نقشی بازی کنم خیلی پافشاری داشت تا اینکه محمود گفت باشه یه نقش خوب بهت میدم ولی همان موقع نمایش بهت میگم چکارکن.
✍ ادامه دارد.......
#دورهمی باشهید محمود دراین قسمت
🇮🇷﷽ دورهمی #رزمندگان گرمن
https://eitaa.com/Razmandegan_garman