پدرش نام او را محمدرضا گذاشت خیلی هم خوشحال بود.
من هم خوشحال بودم ولی همراه با نگرانی! من کم سن بودم و کم تجربه میترسیدم که نتوانم بار زندگی را تحمل کنم.اما خدا همه درها را به روی انسان نمیبندد.
این پسر به طرز عجیبی آرام و #متین بود هیچ دردسر و اذیتی برای ما نداشت. از زمانی که محمدرضا به دنیا آمد زندگی ما آرامش و #برکت خاصی پیدا کرد.
محمد رضا رشد خوبی داشت در سه سالگی مانند یک بچه شش ساله شده بود! همسایه ها میگفتند: خیلی از خدا تشکر کن. با وجود این همه مشکلات لااقلاین بچه هیچ اذیتی ندارد
راوی مادر شهید
#روایت_عشق
#خاطراتشهدا
#شهیدمحمدرضاتورجیزاده
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg