eitaa logo
روایت عشق❤️
1هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
159 فایل
﷽ 🔸تبادلツ👇🏻 تبادل باهر تعداد عضوی انجام میشه مهم محتواست😊 ❤️ @Azii0_0zii شما مهمان شهدا هستید😍😊 🌺کپی به شرط صلوات برای ظهور اقا و دعا برای شهادت خادمین کانال😊🌹 🌺لفت به شرط صلوات برای سلامتی آقا eitaa.com @Revayateeshg
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 🦋 🌼 نام و نام خانوادگی:محمدرضا تورجی زاده ولادت:۲۳/۴/۱۳۴۳ شهادت:۵/۲/۱۳۶۶ محل تولد: اصفهان محل شهادت:بانه،منطقه عملیاتی کربلای پنج مزار شهید:گلستان شهدای اصفهان شادی روح شهدا اللهم صل علی محمد و 🍃 آل محمد و عجل فرجهم 🌸 @Revayateeshg
روایت عشق❤️
#زندگی‌نامه‌شهدا🌺 #روایت_عشق 🦋 #شهیدمحمدرضاتورجی‌زاده🌼 نام و نام خانوادگی:محمدرضا تورجی زاده ولادت
🌈 🌹 💖 محمدرضا مداح بود چند روز بعد از شهادت ایشان کسی خوابش را می‌بیند و از او می‌پرسد این همه مداحی درباره ی آقا خواندی توانستی او راببینی محمدرضا خندید و گفت من آقا امام زمان را در آغوش گرفتم. 😍 @Revayateeshg
همیشه می گفت اگر جنازه من را آوردید، دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید یا زهرا(س)❤️ 🌷 🕊 ⊰@Revayateeshg
🕊 ❤️ 🌷 شهید محمد رضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳ ه.ش در شهر شهیدان اصفهان به دنیا آمد. در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف ناپذیر در مجالس عزا داری شرکت می نمود. این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال 1366 ه.ش در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند. جراحتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود : جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش ها یی مانند تازیانه بر کمر ایشان. شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 @Revayateeshg
💌 🖤 🌹 خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز. اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش. خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من می‌دانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم. اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگ‌ها راه است. شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 @Revayateeshg
📜 ❤️ ⭐️ یک شب تو خواب دیدمش بهش گفتم محمدرضا اینقدر از حضرت زهرا(س) دم زدی آخرش چه شد؟! گفت همین که تو بغلِ فرزندش مهدی(عج) جان دادم، برایم کافیست.... 🌼 شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 @Revayateeshg
🔸هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفته‌ام: بسیجی‌ها، سپاهی‌ها ... این لباسی که بر تن کرده‌اید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید. 🔹نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خودبیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکی‌ها به دوربود. 🔸عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بربگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.... ❤️ 🧡 💛 @Revayateeshg
پدرش نام او را محمدرضا گذاشت خیلی هم خوشحال بود. من هم خوشحال بودم ولی همراه با نگرانی! من کم سن بودم و کم تجربه میترسیدم که نتوانم بار زندگی را تحمل کنم.اما خدا همه درها را به روی انسان نمیبندد. این پسر به طرز عجیبی آرام و بود هیچ دردسر و اذیتی برای ما نداشت. از زمانی که محمدرضا به دنیا آمد زندگی ما آرامش و خاصی پیدا کرد. محمد رضا رشد خوبی داشت در سه سالگی مانند یک بچه شش ساله شده بود! همسایه ها میگفتند: خیلی از خدا تشکر کن. با وجود این همه مشکلات لااقلاین بچه هیچ اذیتی ندارد راوی مادر شهید شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 @Revayateeshg
رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان وارد سنگر شدم نشستم گوشه سنگر به کارهای محمد (محمدرضا تورجی زاده) فکر می کردم یادم افتاد در ایام کربلای 5 یکبار با محمد صحبت می کردم؛ حرف از شهادت بود.🌸 محمد گفت: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(س) است من هم فرمانده گردان یازهرا(س) هستم!🌿 نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم خیلی دلشوره داشتم. یکدفعه صدای خمپاره آمد برگشتم به سمت نوک تپه گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود!🌈 به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه دل توی دلم نبود. همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد. با این حال به خودم دلداری می دادم.🌼 می گفتند: محمد تورجی شدید مجروح شده.🌷 رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره ( برادر محب ) خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد. به چشمان هم خیره شدیم. برادر محب سرش را به علامت تایید تکان داد. بعد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: تورجی هم پرواز کرد! آری محمدرضا پرواز کرد همانطور که گفته بود و همانطور که باید!🦋 همچون مادرش زهرا(س) پــهلـو.... بـــازو.... شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 @Revayateeshg
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و بود ، امروز بعد از گذشت این مدت راغب‌تر شده ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید. خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز. اگر دراین مدت براین نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش. اگر گناه و معصیت کورم کرده بینای رحمتم. بالطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگ ها راه است. اگر جنازه ای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید : (علیه السلام) @Revayateeshg
خیلی دقت میکرد مواظب بود چیزی از غذا اسراف نشود. همیشه اینطور بود؛ حتی در مورد آب وضو و... مراقب بود. محمد همیشه دقت داشت مواظب بود هیچ مکروهی از او سر نزند. چه رسد به اسراف که حرام است و خدا اسرافکاران را برادران شیطان معرفی کرده. نه تنها خودش، بلکه دیگران را هم به رعایت این موارد توصیه میکرد الگوی کاملی از دینداری بود. کسی نمیتوانست عملی مخالف دستورات دین از او مشاهده کند. در عین حال بسیار خوش برخورد بود به همین علت تمامی بچهای رزمنده عاشق او بودند. ❤ @Revayateeshg