با پستهاشون دلار میگیرند
بیکارهاشون کار میگیرند
جایزه و اسکار میگیرند
نشان افتخار میگیرند
اون مدعیهایی که بیمارن
هشتک اعدام نکنید دارن
یک روز سبزه تار و پودشون
گاهی بنفش میشه وجودشون
یار دبستانی سرودشون
مشکوکه اینجوری ورودشون
اون مدعیهایی که بیمارن
هشتک اعدام نکنید دارن
خودشون رو که سینه چاک کردن
مردم رو بدجوری هلاک کردن
وجدانها رو بدجوری خاک کردن
وقتی علینژاد رو لایک کردن
اون مدعیهایی که بیمارن
هشتک اعدام نکنید دارن
اونها که به آمریکا عازمن
یا هر سه ماهی غرب لازمن
بیخبر از پول لوازمن
شریک خون حاج قاسمن
اون مدعیهایی که بیمارن
هشتک اعدام نکنید دارن
شاعر:
#علیرضاسکاکی
@RomanAmniyati
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⚠کپی همراه با صلوات و ذکر نام شاعر مجاز میباشد⚠
اون ها که خیلی مدعی هستن
مدافعِ حقوقِ بی بشرن!!
حالا شدن متهمِ این که
توی نتایج دست میبرن
بوی فسادشون بلند شده
تاریکِ تاریکن با صد تا لامپ
فرقی نمیکنه برای ما
#بایدن_رئیس_جمهور_شه_یا_ترامپ
اون ها که خیلی مدعی هستند
با حرفاشون دنیا رو پر کردن
بعدش یه شب تو کشور ثالث
حاج قاسم ما رو ترور کردن
باید بدونن آمریکایی ها
با قاتل سردار درگیریم
#بایدن_رئیس_جمهور_شه_یا_ترامپ
از هر دو انتقام میگیریم
شاعر: #علیرضاسکاکی
@romanamniyati
❌کپی به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز که تمام نگاه ها به نتایج انتخابات آمریکاست؛
بی تفاوت نسبت به هر اتفاقی گوشه ای دنج می نشینم
و عکس هایت را زندگی می کنم...
نویسنده:
#علیرضاسکاکی
👈لطفا با ذکر اسم شاعر و آیدی صفحه منتشر کنید تا فراموش نکنن که داغ سردار رو فراموش نکردیم💔👉
@RomanAmniyati
سیلی به رخت خورد که رنگ از رخ ما رفت
میگفت حسن جان چه شد... انگار صدا رفت
بعدش همه گفتند که از حال چرا رفت؟
<<ای کاش که مادر به دل کوچه سپر داشت
اصلا چه کسی از دل ارباب خبر داشت؟>>
شاعر: #علیرضاسکاکی
#علیرضا_سکاکی
@RomanAmniyati
♥♥♥♥
صبح بیدار میشوم از خواب
همه در خانه اشک میریزند
با نگاهی به صفحهی اخبار
مهربانانه اشک میریزند
جمعهها وقت شام دلگیر است
لیک این جمعه از سحر شام است
مادرم بیقرار و گریان است
پدرم استوار و آرام است
من هنوزم نمیکنم باور
کاش اینها دروغ میگفتند
کاش یک فرد مطلع میگفت
که خبرها دروغ میگفتند
شهدای مدافع اسلام
عاشقت از همان قدیم شدند
طفلهای یتیم این شهدا
بعد تو باز هم یتیم شدند
بعد تو رنگ ماتمی جان سوز
چهرهی قدس و شام میگیرد
از غمی که به روی دل داریم
چه کسی انتقام می گیرد؟
ای که دستت شبیه عباس است
پیکر مثل اکبرت باقی است
لااقل سالم است انگشتت
باز هم شکر انگشترت باقی است
مثل اربابِ سر جدا بدنت
بی سر است و حسین میگوید
دست بر سینه همچو پهلوی
مادر است و حسین میگوید
کربلا؛ سوریه؛ فلسطین؛ شام
یمن و نیجریه؛ پاکستان
آتش از عمق قلب هر شیعه
شعله زد بر سر ابوجهلان
مالک اشتر علی زمان
رفت؛ اما علی هنوزم هست
در میان تمام مسئولین!
شکر که رهبری هنوزم هست
گرچه در داغ دوریات سردار
بیقراریم و سخت میسوزیم
به دو دست بریدهات سوگند
ما در این جنگِ سخت پیروزیم
به همان دست راستت سوگند
داغمان ذرهای نگردد کم
تا که با دست راست نکوبانیم
به واشنگتن سه سیلی محکم
شاعر: #علیرضاسکاکی
نثار ارواح طیبهی شهدا مدافع حرم علی الخصوص #شهیدقاسم_سلیمانی صلوات💚
❌کپی بدون ذکر نام حرام و پیگرد الهی دارد❌
بسم الله
پوشیه میزنی دلم می ره
از حال من قلب من خبر داری؟
زیباتر از همیشهای وقتی ...
یک چادر مشکی به سر داری
من از تو ممنونم که با حجاب
مدافع چادر زهرایی
دیگه نیازی به آرایش نیست
وقتی همینجوریش زیبایی
وقتی کنارم توی ماشینی
بد نیست موندن توی ترافیک
تو با حجاب فاطمی ماهی
لبهات سرخن بی رژ و ماتیک
هر هفته تو هیات ها همرامی
پایه ی عشق و عاشقی هستی
من سعی دارم علوی باشم
اما تو خیلی فاطمی هستی
پر نور و گرم و روشنی بخشی
شبیه یک خورشید می مونی
نورانی تر از قبل هم می شی
وقتی نماز صبح رو میخونی
پاتوقمون گلزار گمنام هاست
از بس که تو خوبی و باعشقی
کاش اربعین ماه عسل باشیم
با چادر و یک پیرهن مشکی
شاعر:
👤 #علیرضاسکاکی
@RomanAmniyati
❌کپی بدون ذکر نام شاعر حرام و پیگرد الهی دارد❌
#حجاب #عشق_پاک
از روی رخت آویز چادرت را بردار
مشکیِ چادرِ تو
سبز می کند جهانم را...
نویسنده: #علیرضاسکاکی
#حجاب #عشق_پاک #نجابت_ایرانی
👁🗨 @RomanAmniyati
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش میشد بگن که بابا اومدی
واسه چند دقیقه اینجا اومدی
وقتی خیلی گریه کردم... دیدمت
من دارم خواب میبینم یا اومدی؟
گفتی من میشم شبیه مادرت
بابا جون نگاه بکن به دخترت
آخ بمیرم واسه صورتت بابا
کجا بودی این طوری داغ سرت
تب داری یا تو رو تبدار میبینم
هوا تاره یا که من تار میبینم
انقدر ترسیده بودم که الان
تازه دارم تو پاهام خار میبینم
یه نفر داره بابام رو میزنه
اون که غارت میکنید جون منه
یه جوری انگشترت رو میکشید
ترسیدم انگشت و دستت بشکنه
شاعر: #علیرضاسکاکی
شهادت #حضرت_رقیه (س) تسلیت باد🖤
@RomanAmniyati
پیشانیاش را بوسیدم و گفتم:
-سید عباس برو.
اخم کرد، صورتش برایم غریبه شد.
خیلی کم پیش میآمد اخم کند، سید عباس را تمام لشگر با خندهها و شوخیهای وقت و بیوقتش میشناختند.
گفتم:
-مسلمان، ترکشها رو نمیبینی؟ چرا پام وایستادی؟
لبهایش تکان خورد؛ اما حرفی نزد.
شاید هم من نشنیدم.
تمام تنم درد میکرد، گمان کردم موج انفجار چند ده متری جابه جایم کرده که این چنین استخوانهایم درد میکند.
سرم را چرخاندم و تانکهای دشمن را دیدم، داشتند محاصرهمان میکردند.
گفتم:
-سید، خود امام حسین رو اگه به مادرش قسم بدی نه نمیگه. تو رو به مادرت قسم برو.
بغض کرد، از حرکت لبهایش میفهمیدم که شنواییام را از دست دادهام. هنوز لبهایش تکان میخورد که گفتم:
-من نمیشنوم سید، فقط هوای زینبم رو داشته باش.
عباس سرش را تکان داد و دستم را دستش فشار داد، سپس بوسهای به دستم زد و از جایش بلند شد تا برود.
گفتم:
-عباس.
دعا کن اسیر نشم.
سپس به قطرهی اشکی که روی صورت خاکیاش رد انداخت خیره شدم و دور شدنش را نگاه کردم.
هوا سرد بود، شاید هم من سردم شده بود.
پاهایم ناخودآگاه به زمین کشیده میشد، طوری که خاکهای زیر پایم کنار زده شد.
دلم پیش زینب بود.
آخرین بار که دیدمش تازه دندان درآورده بود. دستم را در دهان کوچکش میبردم و تا گازم بگیرد و مادرش فریاد میزد:
-نکن کمال، دندونش کج درمیآد.
دلم برای طاهره تنگ شده بود. برای چادرش، لبخندش، گیر دادنهای گاه و بیگاهش.
چشمهایم سیاهی میرفت.
ناگهان یاد حرف مادرم افتادم که میگفت:
-آدم تا دلبستگی داشته باشه نمیمیره.
ته دلم خالی شد، شهادت آرزویم بود؛ اما اسارت...
چشمهایم نیمه باز بود.
سایهای روی صورتم احساس کردم، به سمتش نگاه کردم.
لبخند زد.
سپس اسلحهاش را به سمت پیشانیام نشانه رفت و شلیک کرد.
#علیرضاسکاکی
@RomanAmniyati
#امام_زمان
📎
شب قدر است و بیتابیم
از تاب و تب جمعه است
علی والاترین والا و این
ذکـر لـب جـمعه اسـت
امیرالمومنین، مهدی مهندس، حضرت سردار
عجیب است این شهادتها
تماما در شب جمعه است...
شاعر:
👤 #علیرضاسکاکی
✏ @RomanAmniyati
#شب_قدر #شهادت_امام_علی