هدایت شده از روش تدبر در قرآن و سیره
✨✨✨✨✨✨✨✨
✅در مجلس ختم همسر يكى از دوستانمان كه سوخته بود و مرحوم شده بود و چيزى از جنازهاش هم باقى نمانده بود و مرگ تأثّربارى هم داشت، دوستان همه براى سرسلامتىاش جمع شده بودند. يكى از دوستان افسانه شيرينى را نقل كرد كه براى خود من هم آموزنده بود.
آن دوست مىگفت:
✳️يك كشتى اى بود كه مردانى را با خود به همراه داشت. در راه طوفانى آمد و كشتى شكست و از آن چيزى باقى نماند؛ نه از دارايى بازرگانان و نه از خودشان. يكى از آنها بىهوش بر روى تخته چوبى از كشتى، در كنار ساحلى پرتاب مىشود. وقتى به هوش مىآيد، مىبيند عدّهاى دور او هستند و او را دارند تيمار مىكنند. حس مىكند كه خيلى او را عزّت و احترام مىكنند.
متوجّه مىشود كه كشتى شكسته است و هستىاش را هم از دست داده است. او غم خودش را دارد ولى از آن طرف هم، آنها آن چنان عزّتش مىكنند، كه او سر درگُم است.
او كه مات و مَنگ آن گرفتارى و حادثه است، از آنها مدام مىپرسد چه خبر است؟! اما كسى به او چيزى نمىگويد. گاهى بيرون مىآيد و از اطراف سؤال مىكند، تا اين كه پيرمردى به او مىگويد:
✳️واقعيّت قضيّه این است که اين يك راز است، ولى چون تو اصرار مىكنى من به تو مىگويم. اينها رسمشان اين است كه در يك روز معيّنى از سال كنار ساحل مىآيند و اوّلين كسى را كه وارد مىشود، به فرمانروايى خود مىگيرند و انتخاب مىكنند و تا يك سال هم بيشتر فرمانرواى آنها نيست. و در همان روز هم فرمانرواى سابق را با امكاناتى در داخل يك كشتى كوچك مىگذارند و به دريا مىسپارند. و اين كشتى شكسته هم، امروز اوّلين چيزى بوده كه بر اينها وارد شده است و تو بايد حاكم اينها بشوى. تو هم شادى امروزت را دارى!
✳️آن مرد وقتى متوجّه مىشود كه قضيّه از چه قرار است، در وسط دريا در جزيرهاى شروع مىكند به آماده كردن امكاناتى و ساختن قصرى. او براى خودش چيزهايى را به آن جزيره مىبرد و از امكانات امروزش بهره مىگيرد. وقتى هم كه يك سالى مىگذرد و او را كنار آن كشتى رهايش مىكنند، با شادى به سوى مقصد خويش مىرود.
✅دوست ما اين افسانه را با اين نكته همراه مىكرد كه اگر ما پيش از مُردن، از دنيا گسترده تر شده باشيم و از آن بيرون رفته باشيم و وجود ما از دنيا فراتر رفته باشد، آن موقع از اين امكانات سهمى مىگيريم و بهره بردارى مىكنيم. و هنگامى هم كه ما را بيرون مىكنند، ديگر هيچ رنجى نخواهيم داشت.
👌پس يكى از نكته هايى كه رنج ما را از بين مىبرد، همين بهره بردارى و توشه برداشتن است.
👌نكته دوّمى كه آدمى را توانا مىكند و رنج او را مىبرد، ظرفيّت زياد اوست؛ چون ما كه غمها را نمىتوانيم كم كنيم، پس بايد خود به وسعتى برسيم.
هر كدام از ما غصّه هاى زيادى در متن زندگىمان داشته ايم. گريه ها كرده ايم. با تمام صميميّتِ دلمان هم گريه كرده ايم. ما اين گريه ها و رنجها را داشته ايم، حالا هركس به گونهاى. يك روزى هم آدم با خنده به گريه هاى ديروزش برمىگردد. چيزهايى كه ديگر امروز خيلى مسخره است، ولى يك روزى آدم براى آنها اشكها ريخته است.
👈اين نكته مهم است كه ما غمها را نمىتوانيم كم كنيم. پس چاره و راهى جز اين نداريم كه به ظرفيّت خود روى بياوريم و وسعتى پيدا كنيم و تلقّى جديدى از خودمان و از زندگى به دست بياوريم.
اين رفعتِ ذكر ماست كه وسعت صدر ما را به دنبال مىآورد و در نتيجه در متن رنجهايى كه قرار گرفته ايم، راحت خواهيم بود «1».
و اين زندگى طيّب و راحت و همراه با سرور دائم را كسى دارد كه اين ظرفيّت را به دست آورده است.
و اين كرامت عظيم و كرامت فراگير را در متن ذلّتها كسى دارد كه به ربّى پيوند خورده است. و اين تماميّت عيش را كسى دارد كه بهره هايش را برداشته است و حتى تكثير و توليد خودش را هم فراموش نكرده است.
______________________________________________
(1)- ر. ك: تطهير با جارى قرآن، ج 3، تفسير سوره انشراح، از همين قلم، انتشارات ليلة القدر ..
📚فوز سالک، ص 238-241
#مکتب_تدبر
#فرهنگ_تدبر
#روش_تدبر
@shagerd_Quran