ارسالی آقای امیرعباس شاهسواری؛
خیلی گرم بود
داشت حالم خراب میشد
چند کیلومتر که رفتم
رفتم لب جاده ماشین بگیرم
ماشین ایست نمی کرد
کنار جاده راه می رفتم که اگر ماشینی بیاد وایسته
که یکهو یک آقایی داد زد بیا اینور
گفتم میخوام ماشین بگیرم
گفت میگم بیا اینور
خجالت نمی کشی
من که مونده بودم، چی داره می گه،
گفت: می خوای امام حسین رو دور بزنی( مشهدی بود )
گفتم نه
گفت پس بیا پیاده بریم.
الان میری پیش رفیقات می گی من پیاده رفتم، بیا حداقل یکم پیاده راه بیا روت بشه به رفیقات بگی ،بیا
بیا امام حسین رو دور نزن
اونقدر محکم می گفت که فکر کردم نمایندگی امام حسین ع در پیاده رویه
گفتم چشم
از خر شیطون پیاده شدم و با او همراه شدم
راننده تاکسی بود
خیلی باحال بود .
گفتم چند سالته گفت :صدای کلنگ کلنگ گورم داره میاد ۵۰ سالمه
گفت ماشینم خراب بود پول نداشتم و کلی مشکل دیگه، فقط از امام حسین خواستم که بیام .خدا رو شکر ماشین درست شد، پول دستم اومد و همه مشکلاتم حل شد ...
ساعت ۶عصر حرکت کردم از مشهد،۶ عصر مهران بودم ...یک کله روندم، یک نفری به عشق امام حسین ع ...
#آدم_های_عجیب
#روایت_اربعین
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی آقای امیرعباس شاهسواری
بچه هاشون از کودکی با شوق خدمت به زائرین حسین ع بزرگ میشه
ای کاش بچه هامونو میدادیم به عراقی ها که اینچنین تربیتشون کنن
#روایت_اربعین
#شوق_خدمت
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
ارسالی آقای امیرعباس شاهسواری
جاده به جاده
پای پیاده
با این دل تنگ ساده
پ .ن :غروب و من و مشایه
#روایت_اربعین
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
ارسالی، آقای احمد کریمی
جاده پر است از آدمهایی که ظاهراً جسم سالمی ندارند و من توی یکجایی از مغزم با خودم تکرار میکنم: «پایِ رفتن اینجا مهم نیست، دلِ رفتن را باید پیدا کرد!»
#روایت_حسین
#اربعین
ارسالی آقای احمد کریمی
دارم به بعضی میخندم! آنهایی که دلیل نیامدنشان گرمی هوا بود...
و دارم توی گرمای ۴۸ درجه چایی داغِ عراقی میزنم به بدن و جمعیتِ زائر را سِیر میکنم که آفتاب را از رو بردهاند...
#روایت_حسین
#روایتاربعین
روایت بیست و دو روز کما.mp3
5.45M
«روایت بیست و دو روز کما»
✍ زهرا شکیبا
به مناسبت تولد #طلبهشهیدحسنمختارزاده
🔸چشمهاش بیست و دو روز بود که باز نشده بود، بهش گفتم؛ پاشو حسن! بازی در نیار... پاشو بسبجی بیترمز
#شهیدمدافعامنیت
#بسبجی
#طلبه
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
هفت شهر عشق قسمت بیست و هفتم.mp3
2.78M
✨هفت شهر عشق✨
قسمت بیست و هفتم
💠 نگاهی نو به حماسه عاشورا
#امامحسین
#کربلا
#محرم
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
کبابی طماع.mp3
3.62M
✨حکایت✨
«کبابی طماع»
✍ علی اکبر دهخدا
🔶 بوی کباب فقیری گرسنه را واداشت تا تکه نانی از توبره در آورد و...
#پندانه
#حکایت
#طمع
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
سفراربعین.mp3
4.99M
✨ اگر بطلبد ✨
✍ خانم زارع
🎙خانم رضائی زاده و گویندگان رادیوتعالی
💫 خواب دیدم، یه در بزرگ بود رو به یه باغ نورانی...
حال عجیبی داشتم، بیقرار بیقرار بودم‼️
💌پاکت رو باز کردم، باورم نمیشد...
#امام_حسین
#اربعین
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
🔸روایتگر پیاده روی اربعین باشید🔸
📻 رادیو تعالی افتخار دارد تا در ایام پیاده روی اربعین روایت های متنی، صوتی و تصویری با کیفیت شما رو که برای ادمین کانال به آیدی زیر میفرستین، با نام خودتون تو کانال بارگزاری کنه
@admin_radio_taalei
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
ارسالی آقای احمد کریمی
اصرار داریم نمازمان جماعت باشد؛ منظورم تو مشّایهست.
اصلأ حال نمیدهد آدم یله و تنها بایستد دولا راست شود، وسط میلیونها آدم!
اصلأ به قولِ آن شخصیت فیلمِ مارمولک «فرشتگان به صورت آدم تف میکنند!»
هر سال یکی میشد امام جماعت و بقیه میایستادند پشت سرش؛ از شما چه پنهان که خودم هم امام جماعت همراهانم شدهام.
امسال خدا ساخته و شیخ علی همراهمان هست و نمازی بیجماعت نرفتهایم. البته مواکب هم نماز جماعت دارند. امشب پشت سر امام جماعت پیرمردی نماز خواندیم، دیشب پشت سر یکی جوانشان.
نماز جماعتهای جاده آدم را حالی به حالی میکند! بیدغدغه و بیتوجه به همهی مسخرهبازیهای دنیا، کنار جادهای که سیل آدم توش روان است، نمازت را بیتکلف میخوانی... خدا نصیبِ نیامدهها کند انشاءالله...
#روایت_حسین
#روایتاربعین
ارسالی آقای احمد کریمی
خیاطِ جاده!
جاده همه چیز توی خودش دارد. یک شهرِ کامل و جامع با همهی مشاغل و با آدمهایی که دارند در مسیر میروند!
مثال همان دنیاست، فقط با دور تندش!
دارد میگوید که اتفاقاً زندگی دنیای ما هم همین است. همهی ما در جاده دنیا از تولد به مرگ میرویم با همین سرعت. فقط باید باورش کنیم...
از خیاط جاده میگفتم؛
رفتم سراغش. مشتریش را راه انداخته بود که رسیدم روبروش.
گفتم «حاجی لبخند بزن ازت عکس بگیرم!» و ناصر تیکه انداخت: «حاجی فابریک خندون هست!»
خیاط جاده راستی راستی فابریک خندان است! یعنی اگر التماس میکردم لبخند نزند هم میخندید. و خنده و محبت از خلقیات جادهست...
#روایت_حسین
#روایتاربعین
هفت شهر عشق قسمت بیست و هشتم.mp3
3M
✨هفت شهر عشق✨
قسمت بیست و هشتم
💠 نگاهی نو به حماسه عاشورا
#امامحسین
#کربلا
#محرم
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
نیایش 2.mp3
2.27M
✨نیایش✨
🎙خانم راستین
💫پرودگارا❗️
با ایمان و یقین کوچههای زندگی را طی میکنم...
#مناجات
#نیایش
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
🔸روایتگر پیاده روی اربعین باشید🔸
📻 رادیو تعالی افتخار دارد تا در ایام پیاده روی اربعین روایت های متنی، صوتی و تصویری با کیفیت شما رو که برای ادمین کانال به آیدی زیر میفرستین، با نام خودتون تو کانال بارگزاری کنه
@admin_radio_taalei
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
ارسالی آقای احمد کریمی
اینکه چرا آدمها بعد از یک بار آمدن به مشّایه اینجا را رها نمیکنند و میشوند مشتری هر ساله، دلایل زیادی دارد؛ و من خیلی از این دلایل را نه میدانم نه میفهمم!
اما «محبت» شاید یکی از مهمترینهایش باشد. اینجا آدم «عاشق» زیاد میبینید که کارشان توی دایره عقل هیچ تعریفی ندارد. اینجا «فدایی» زیاد میبینید! اینجا با «لبخند» زیاد مواجه میشوید. اینجا جوری به آدم «لطف» میکنند که انتظارش را نداری...
من «لبخند» مشّایه را هیچ کجای دیگری نه دیدهام و نه تجربه کردهام. مثل همین پدر و پسرِ موکبدار که هیچ جای دیگری تکرار نمیشوند...
و به قول بزرگان اگر میخواهید نمونهای از جامعهی امام زمانی را ببینید، بیایید مشّایه را سِیر کنید...
#روایت_حسین
#روایتاربعین
ارسالی آقای امیرعباس شاهسواری
آمدم کنار جاده ماشین بگیرم
خوب نگاه کردم پیرمرد مشهدی ای کنارم نباشد که بگوید :آهای میخواهی سر امام حسین را کلاه بگذاری ...
یک ون نگه می دارد و می گوید سه دینار، سوار می شوم
جلو کنار راننده می نشینم .از ابتدای نشستن متوجه میشوم که افراد داخل ماشین خیلی سرخوش اند .کمی که گوش میدهم لهجه شیرین شیرازی به گوشم میخورد
من با دفترچه دارم نکاتی می نویسم .پشت سری ام می گوید چه می نویسی کاکو؟
می گویم روایت سفر
میگوید، بنویس میرزا محمد حبیبی پسر خوبی است .
میخندم
با اینکه ندیده امش از صدایش متوجه میشوم پسر خوبی است
داشتیم صحبت میکردیم که یکهو دیدم یک ماشین
از سمت چپ جاده یکهو آمد سمت راست جلوی ما ترمز زد برای مسافر
و راننده ما فرمون رو به سمت چپ چرخاند و با فاصله سه و هفتاد و پنج صدم میکرومتر
از کنار ماشین عبور کردیم
قلبم آمده بود درون دهانم و خدا روشکر کردم که زنده مانده بودم
#روایت_اربعین
#الطریق_ثم_الرفیق
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی آقای امیرعباس شاهسواری
من میرزا رو نمی دیدم
پشت سرم بود
میگفت ۱۴۰۱ تصادف کرده کنار دستی اش فوت شده و از گردن تا پایین همه پلاتین و پروتز است
می گفت روز اول ماه رمضون رفتم توی کما
شب شهادت امام علی ع از کما بیرون اومدم.
عباس موزون بالقوه خونم بالفعل شد
پرسیدم چیزی ندیدی؟
گفت فقط یک کانالی رو میدیدم که توش احساس بی وزنی می کردم و پر از نور بود .خیلی حس خوبی بود .اگر همین الان بهم بگن میای بریم اونجا میگم آره
اونجا تا عمو ام رو دیدم از کما اومدم بیرون، نشد باهاش صحبت کنم
میگفت عمویم شهید شده است .من خیلی با عمویم مانوس ام هر مشکلی برام پیش می آید می روم سر قبر عمویم
بهش گفتم اسم عمویت چیست : ((گفت میرزا محمد حبیبی!! ))
گفتم :مگه تو ...گفت اسم عمویم را پدرم گذاشت روی من تا یاد او زنده شود .چون بعد از شهادت عمویم به دنیا آمدم
#روایت_اربعین
#کما
#شهید
#زندگی_پس_از_زندگی
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei