✨یکی از دوازده سرباز آقا امام زمان در مازندران
🔻زمانی که مجتبی تازه شهید شده بود، پدر یکی از شهدا آمده بود و دنبال شهید علمدار میگشت...
گفت: «من چند وقت پیش در خواب دیدم جنازهای را دارند میبرند. گفتم: این جنازه کیه؟ یکی از تشییع کنندگان گفت:
این شهید علمدار ساری است.
یکی از دوازده سرباز آقا امام زمان(عج) بود.
دوازده تا سرباز مخلص در مازندران داشت
که یکی علمدار بود که شهید شد.
یازده تای دیگرش هنوز هستند. گفت: اتفاقاً خود امام زمان هم تشریف آوردند که با دست خودشان شهید را داخل قبر بگذارند.»
آخرین لحظه قبل از اینکه به بیهوشی کامل برود، کنارش رفتم. به من گفت: میدانم بعد از من زندگی برای تو و دخترم خیلی سخت خواهد بود؛ چون بدون وجود مرد واقعاً سخت است. ولی همیشه این یادت باشد که با خدا باش. خدا با توست و من هیچ وقت تو و دخترم را فراموش نمیکنم. سعی میکنم همیشه در هر جا باشم، پیش شما بیایم و الحمدالله ثابت هم کرده است...
🎙(نقل از همسر شهید)
#شهیدسیدمجتبیعلمدار🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیارتمزارشهیدسیدمجتبیعلمدار ؛
با صدای ملکوتی شهید علمدار💔
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴عزیزان علاقه مند میتوانند برای آشنایی بیشتر با #جانبازشهیدسیدمجتبیعلمدار
از طریق لینک زیر وارد مطالب شهید شوند 👇🏼🌸
[ https://eitaa.com/3483309/12472 ]
اگر مجاهـدت فداکارانه جـوانان این مرز و بوم که به این شهادتهـا منتهی شده است نمی بود، همه روزهائ این ملـت، در زیـرِ چتر سیاه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلـام و ایران، به شبهای تار بدل می گشت.. 🌱
#حضرتآقا
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴با نعره یا «حسین»جان میگیریم
ما حامی دین و دشمن تکفیریم
سوگند به بانوی دوعالم زینب
#درحالحفاظتازحرممیمیریم
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
این شبها به یاد شهید مدافع حرم #مسعودعسگری 🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
#الگوی_جوان_ایرانی_مسلمان
رهاییگروگان🚡
حفاظتشخصیت🔰
مدافعامنیتمردم 💫
مدافعحرم💚
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔰ماجرای برقگرفتگی مسعود در کودکی
🌺مسعود خیلی زرنگ و باهوش بود گاهی کنجکاویهای زیادی به خرج میداد که همه را نگران میکرد. در بچگی دوبار برق او را گرفت
یک بار سیم کاملا لخت و بدون محافظی را برداشته بود و این درحالی بود که هنوز دو سالش تمام نمیشد. این سیم لخت را کاملا در پریز فرو برد اما فقط کف دستش کمی سوخت. یعنی این بچه از اول ذخیره خود خدا بود نیامده بود که الکی از دست برود.
یک بار هم من خواب بودم و مسعود یکی از قیچیهای کوچکی که داشتیم را در پریز فرو برده بود و دیدم یک چیزی بالای سر من به دیوار کوبیده شده چشمم را باز کردم دیدم مسعود است. قیچی کاملا در هم فرو رفته بود😳
اما مسعود کاملا سالم بود.😇🌺
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻چند سالی که با او هم محله ای بودم، هیچوقت ندیدم مسعود مثل بعضی از جوانها وقتش را در کوچه و خیابان به بیهودگی بگذراند.
جوان مؤدب و سربه زیری بود که احترام کوچک و بزرگ محله را نگه میداشت.
مسعود مثل یک برادر بزرگتر برای بچههای محله بود. چند بار وقتی به پول نیاز داشتم، سراغ او رفتم و مسعود که میدانست من خرج خانوادهام را میدهم، با قرض از دیگران مبلغ مورد نیازم را برایم فراهم کرد.
هر وقت دلم میگرفت، با مسعود درد دل میکردم و خیالم راحت بود که او راز زندگیام را پیش کسی فاش نمیکند...
🎙(نقل از دوست شهید)
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️برجستهترین ویژگی اخلاقی آقا مسعود
✅بیادعایی
مسعود ویژگیهای اخلاقی زیادی داشت، این را تنها من که مادرش هستم نمیگویم بلکه تمام دوستان، آشنایان و کسانی که او را میشناختند میگویند، نه تنها مسعود من بلکه تمام شهدا همین گونه بودهاند. یکی از ویژگیهای اخلاقی بسیار برجسته مسعود، «بیادعایی» او بود، او آموزشهای مختلفی مانند چتربازی، غواصی حرفهای گذرانده بود ولی اینها را هیچ جا مطرح نمیکرد، حتی به طور کامل به من و پدرش هم نمیگفت، فیلمهای خلبانیاش را که میدیدم میفهمیدیم. اینگونه نبود که مانند بعضی از افراد هر توانایی که کسب کند را در بوق و کرنا کند و همه را مطلع سازد، از بین دوستانش هم فقط آن تعدادی که با او در دورهها شرکت میکردند از تواناییهای او با خبر بودند و حتی برخی از دوستان نزدیکش هم از تواناییهای او بیخبر بودند.🌸
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
شهدایظهور
سخاوت و بخشندگی 🌱
🔴من خودم عطر و ادکلن خیلی دوست دارم. خداروشکر کسب و کارم هم بد نیست و گاهی برای خودم عطر و ادکلن می خرم. اصلا یک جورایی معدن عطر و ادکلن هستم. یک روز برادرم با چند عطر که اتفاقا خیلی هم گران نبود آمد خانه و از من پرسید:« کدام یکی از این ها خوشبو تر است؟» من هم یکی را گفتم بهتر از بقیه است. همان عطر را به من هدیه داد. دلم نیامد دستش را رد کنم.
یک شارژر خریده بود که هم گوشی اندروید و هم اپل، با آن شارژ می شد. یکی از همکارانش گفته بود: «عجب چیز به درد بخوری خریدی» که همان جا آن را به دوستش هدیه کرده بود. جالب اینجا است که این اتفاق 6 بار برایش اتفاق افتاد و هر بار هم آن را هدیه داده بود
🎙(نقل از برادر شهید)
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️ تبحر در امور فنی
موتور یکی از قایق ها 🚤خراب شده و به درستی کار نمی کرد، با اینکه خیلی سنگین و بد بار بود بر حسب نیاز هر چند وقت یکبار جا به جا می شد و مشکلات فراوانی ایجاد کرده بود، یک روز در حین جا به جایی موتور، مسعود آن را می بیند و متوجه شرایط و مشکلاتی که به بار آورده می شود و پیشنهاد تعمیر آن را می دهد اما هیچ کس با این کار موافقت نمی کرد تا اینکه با اصرار مسعود گروه کوچکی تشکیل شد و با شروع کار همه به دنبال یک کارگاه مجهز تعمیر قایق بودند تا آن را برای تعمیر به آنجا بسپارند اما به دلیل هزینه سنگین تعمیرات این کار متنفی شد. به پیشنهاد مسعود خودمان دست به کار شدیم. اطلاعات فنی و مکانیکی بسیار خوبی داشت و با اتکا به توانایی او کار را شروع کردیم و پس از چند روز قطعات معیوب موتور را تعویض کردیم و با کمک نقشه ای که مسعود به سختی آن را پیدا کرده بود تعمیر را به اتمام رساندیم. این خلاقیت و جسارت مسعود باعث شد هزینه های گزاف تعمیر با مبلغ ناچیزی برطرف شود و یک بار دیگر کمک مسعود بار سنگینی از دوش ما برداشته شود.👌
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
#خاطراتحج
کلاه🎩
سال 91 ایام نیمه شعبان با چند نفر از دوستان و #مسعود مُشرَّف شدیم حج عمره که یه جمع صمیمی و خیلی عالی حدود 20 نفر میشدیم.
جُدای اَعمال حج و انجام واجبات و زیارت، به قدری شوخی مى کردیم و مى خندیدیم 😂که #روحانی کاروان مى گفت:
شما معنویت حج و از بین بردین😐 مى گفت بابا یه دعایی مناجاتی چیزی... بنده خدا نمیدونست که هر شب بچه ها دور هم #دعا میخونن و زیاد تو جمع عمومی راحت نیستن...
حالا بریم سراغ این عکس که تو یه فروشگاه به اسم باوارث بلازا که #مسعود برای شوخی با #کلاه عکس انداخت.
علت اونم این بود یه نوجوان ۱۴_۱۵ ساله تو کاروان بود که ما برای اولین بار تو رستوران هتل دیدیم یه دونه از اینا کلاه ها سرش بود با خانواده اومده بودن اول فکر کردیم برای مسخره بازی کلاه سرش گذاشته کلی بهش خندیدیم و گذشت
رفتیم تو شهر یه دوری بزنیم اتفاقی اون پسره رو دیدیم با همون کلاه؛ خیلی عادی گفتیم جوونه دیگه و ... فردا رفتیم برای #طواف #مستحبی یه دفعه #مسعود گفت:
عِه اون پسره👈🕵️♂️
همون پسره تو #طواف با همون #کلاه🎩 آقا دیگه شده بود #سوژه... رفتیم فروشگاه برای خرید. #مسعود رفت از تو قفسه یه دونه از اون کلاه ها برداشت، گفت از این به بعد من با این #کلاه اعمال #حج و انجام میدم ببینید بهم میاد😐😂.
کلی #خنده و شوخی و ...
یکی از بچه هام ازش عکس یادگاری انداخت...
#شهيدمدافعحرممسعودعسگری🌷
مراقبت از چشم ✨
برای انجام یک دوره آموزش غواصی رفته بوديم قشم.
چند روزي كه گذشت و جاهای مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ معروف قشم.
به مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت.
و از اونجايی كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجی گفتم كه مسعود نمياد؛ شما بهش بگی نه نميگه.
بعد از گفتن حاجی، بلند شد
وباكمال عصبانيت به من گفت
اگهبيام و بهگناهكشيده بشم تو مسوليتشو قبول ميكنی⁉️
اون موقع خنديدم ولی الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم، فقط گريه مى كنم😭به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به گناه افتادن جوونا ميشن...😔
مسعود از چشم هاش مراقبت کرد که خدا خریدارش شد.🕊
هرکس می خواد راه مسعود رو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه...
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کوتاه از #جوانبانشاط_شهیدمسعودعسگری 😃٫
شادی روحپاکش صلوات 🌷🌷🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌸🌿
میگفت :
همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون
داشته باشید..
پرسیدیم چرا؟
گفت :
اینا چشماشون معجزه میکنه!
هر وقت خواستید گناه کنید فقط کافیه
یه نگاهتون بهشون بخوره..
میگفت..
بندهها فراموش کارن..
یادشون میره یکی
اون بالا هست که همه چیزو میبینه..
ولی این شهدا انگار انعکاس ِ نگاه خدان..
انگار با نگاهشون بهت میگن..
ما رفتیم که تو با گناهات ظهور و عقب
بندازی؟
ما رفتیم که تو یادت بره خدایی هست؟
میگی جوونم؛ منم جوون بودم شهید
شدم..
بهتر نیست یه بهونه بهتر بیاری؟!
میگفت :
خیلی جاها جلوتونو میگیرن...
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت♡
داستانِ ماندگاری آنانیست ڪہ دانستند
دنیا جایِ ماندن نیست(:
#شهیدمسعودعسگرے🌿
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
ترمز برای گناه❗️
یه روز با مسعود در مورد گناه کردن افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب نیست صحبت میکردیم.
مسعود می گفت:
ما نباید به گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون ترمز بذاریم.
اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم.
پس باید برای خودمون چند تا ترمز و عقب گرد موقع نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم....
🎙(نقل از دوست شهید)
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مسعود با دیدن شهادت دوستان متأهلش در سوریه بسیار ناراحت می شد و می گفت وظیفه ما مجردهاست که بجنگیم از این رو بسیار تلاش کرد تا به سوریه اعزام شود. سابقه فرماندهی تیم رهایی گروگان در اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در سال 91 را هم در کارنامه اش داشت✍🏻
🎙(نقل از مادر شهید)
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
☘️☘️
#خاطره_دوست_شهيد
يادمه با هم رو به آسمون دراز كشيده بوديم، كه مى گفت:
هميشه به حال پرنده ها غبطه مى خورم.
.
بهش گفتم: تو كه ماشاءالله همش تو ارتفاع و آسمونى! حالا واسه چى اين حرف رو زدى؟
.
كمى سكوت كرد و ادامه داد :
بزرگترين و قوى ترين آدم ها و چيزهايى
كه بوى دردسر ازشون بلند ميشه، با اوج
گرفتن فقط به يك نقطه تبديل ميشن!
.
و با تبسمى گفت: هه! در زندگى از چه
نقطه هايى كه نترسيديم...
.
نقطه اى كه در تعريف رياضى ش
گفته شده : نه طول داره نه عرض و نه ارتفاع...
.
با طعنه بهش گفتم: دلت خوشه ها...
من تو زندگى با مشكلاتى مواجهم كه
آسمونش سهله، به مريخ هم برم
بازم برام بزرگ و عظيمند!
.
تبسمى كرد و گفت: شرط نقطه شدن مشكلات اينه كه از زمينش دل كنده
باشى!
اون روز متوجه حرفاش نشدم، اما
الان كه از زمين و زمينى ها دل كنده
مى فهمم كه چى مى گفت...!
.
#شهيدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🔺موضوع : #بیت_المال
بعد از فتح شهر الحاضر بود که به لطف خدا و مدد اهل بیت بدون شهید و مجروح، عملیات تموم شد. رزمنده ها خیلی خوشحال بودن و هر کسی به نحوی شکر گذاری میکرد و درحال شادی بود.
منم اسلحه رو مسلح کردم و دوتا تیر هوایی زدم یه دفعه یه نفر زد رو شونم برگشتم دیدم مسعوده با ناراحتی گفت چیکار میکنی!!؟
گفتم: خب خوشحالم. شهر و فتح کردیم دارم #تیر_هوایی می زنم.
مسعود گفت: بیت الماله برادر بیت المال...
با اینکه من بزرگتر بودم و تقریبا مسعود هم سن بچه من بود، ولی این حرفش تا عمق وجودم رفت و همیشه صداش تو گوشمه و خدارو شکر میکنم که لیاقت همراهی و همرزمی شهدا رو نصیبم کرده(نقل از همرزم شهید)
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
یکی از روزهای ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۴ مسعود پس از خوردن سحری به پارکینگ رفت و تا افطار مشغول تمیز کردن آن شد. پارکینگ مثل سمساری بود، مسعود تمام وسایلها را از پارکینگ به انباری پشتبام منتقل کرد. تنها با زبان روزه چندین مرتبه این پنج طبقه را طی کرد. ما برای مراسم ختم یکی از اقوام دعوت بودیم. به مسعود گفتم، «مسعود جان خورشت را گذاشتهام، اگر توانستی برنج را شما بگذار» زمانیکه برگشتیم نزدیک افطار بود. هم پارکینگ تمیز شده بود و هم غذا آماده بود. حتی برگهای درختان حیاط را تمیز کرده بود و شیشههای پارکینگ را پاک کرده بود تا جای قطرات آب روی آن نمانده باشد. با وجود خستگی بسیار، آن شب نیز مسجد ارگ مسعود ترک نشد.
ما در خانواده رسم داریم، هر هفته در منزل یکی از اقوام جمع شده و قرآن بخوانیم. منزل خواهرم بودیم. سر سفره افطار همه از کوچکترین عضو خانواده تا بزرگترین آنها یک دعا کرده و همه آمین میگویند.
آن شب مسعود برای اولین مرتبه در حضور جمع، آرزوی شهادت کرد و همه آمین گفتند. تعجب کردم، مسعود پسر توداری بود. با وجود مهارتهای گوناگونی همچون «خلبانی»، «پاراگلایدر»، «غواصی»، «سقوط آزاد»، «چتربازی»، «کوهنوردی» و... که داشت، هیچکس از آنها اطلاعی نداشت.
نمیدانستم چه طور سکوت خود را شکسته بود. پس از افطار برادرم گفت، «خواهر، دیدی مسعود چه دعایی کرد؟!» گفتم، «الحمدلله، خیلی خوشحال شدم...
مسعود سه ماه پس از آن به آرزوی خود رسید💔.
🎙(نقل از مادر شهید)
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید بپرد هر که در این پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد...
#شوق_پرواز🕊
#شهیدمسعودعسگری☘️
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره همرزم شهید از اولین اعزام به سوریه و اولین دیدار با #شهید_حاج_قاسم _سلیمانی
وقتی داخل هواپیما بودیم👇
من و مسعود کنار هم بودیم یه دفعه زد رو شونم و گفت اونجارو اونجارو😳 نگاه کردم دیدم مردی که کل دنیا مبهوتشه روبرومون وایساده داره مارو نگاه میکنه
حاج قاسم
اولین بار بود میدیدیمش چند لحظه شد دست تکون داد👋 و لبخندی زد 🙂و رفت ذوق زده شده بودیم😍 اصلا باور نمیکردیم تو پرواز ما باشه...
روایت #مادر_شهید مسعود از شهادت حاج قاسم
این قطعه فیلم برای بعد از شهادت حاج قاسم هست
قبل از اینکه پیکر شهید سلیمانی به کشور برگرده از دانشگاه تهران تا میدان فلسطین مراسمی بود که شرکت کردم
از غم شهادت حاج قاسم اشک می ریختم
آسمان هم مثل ما دلش شکسته بود و اشک هاش به نم نم بارون تبدیل شده بود و به زمین میریخت
عکس مسعودمو روی عکس حاج قاسم چسبونده بودم و توی دستم بود
یکی از قطره های بارون روی گونه شهیدم افتاده بود
وقتی به خونه برگشتم دختری که از دور بدون اطلاع من فیلم و عکس از من گرفته بود، عکس و فیلم هارو برام ارسال کرد
این قطره اشک توجه منو به خودش جلب کرد
گفتم مسعودم طاقت دیدن دل شکسته و اشک های مادرشو نداشته و با اشک های مادرش اشک ریخته...
شادی روح شهدا صلوات
#شهیدمدافعحرممسعودعسگری🌷