فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙄راسته میخوان اینترنت رو ببندند؟!
✳️این داستان رو تا انتها بخونید تا از پشت پرده آگاه بشید.
یه پارکی تو شهر بود که توش اراذل و اوباش مزاحم خانواده ها و بچه ها میشدند. زورگیری میکردند، قمه کشی میکردند، خلاصه مردم رو ذله کرده بودند، وسط میدون، عده ای آدم با غیرت معترض شدند و گفتند باید قانونی بزاریم تا مردم با خیال راحت و با آرامش تو فضای پارک باشند. حامیان اراذل و اوباش وقتی با خبر شدند چون از قِبَل این زورگیری ها، کلی پول گیرشون اومده بود، بلندگو گرفتند تو دستشون و تو شهر داد زدند یه عده هستند که مخالف آزادی مردم هستند، مخالف پارک هستند، میخوان پارک رو فیلتر کنند..میخوان محدودیت بزارند،خنده داره..
حکایت این روزهای فضای مجازی هم، شده چیزی شبیه این. دلال ها اینترنتی، که همون اراذل و اوباش هستند، میلیاردها پول مردم مظلوم رو دارن به جیب میزنن. از طرفی دیگه بچه های معصوم ما در معرض قلدری ها مجازی محتوای آلوده تو فضای مجازی هستند، تو این درگیری ها، عده ای آدم های با غیرت اومدن طرحی رو تو مجلس تصویب کنند که فضای ولنگار مجازی رو از وجود این دلال ها پاک کنند، اون وقت حامیان اراذل و اوباش، که از ططرح خونشون به جوش اومده بود، بلند گو برداشتند و دارند به مردم میگن این ها مخالف فضای مجازی هستند، میخواند مردم محروم بشن از فضای مجازی؟! خنده دار نیست؟!
قضاوت با شما
👈انتخاب کنید
فضای مجازی بی قانون، وحشی رو میخواین؟
یا فضای مجازی امن، پرسرعت و ارزون؟
📗محمد حسن عبدالصمد
کارشناس علوم شناختی و رسانه
#طرح_صیانت
#فیلترینگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#حجاب
🔹انگلستان ،صد سال پیش!!
🔹🔹پوشش زنان انگلیسی😳 و فرهنگ حجاب در بریتانیا😳.
#سبک_زندگی_اسلامی
#عفاف
صریر
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا6️⃣ 🏥 ننه آقا خیلی جسور بود. اگر تصمیم به کاری می گرفت، باید انجامش میداد. 🏥 د
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا7️⃣
🌿 روی تخت حیات خانه ننه آقا، کنار آقا نشسته بودم. آقا از تجربهها و گذشتههای خودش تعریف میکرد.
🌿 درست بود که سواد خواندن و نوشتن نداشت، ولی سرشار از تجربههای گران بود. از این پیرمردهای کهنهکار بود که با یک نگاه، ارزیابیات میکرد.
🌿 بعد از پایان خاطرهاش، مکثی کوتاه کرد و گفت: اون گربه رو روی درخت میبینی بابا؟
- «بله آقا، میبینم.»
- «از کی هواش رو دارم. خیلی وقته اون بالا نشسته و نگاه به ما میکنه. میدونی چرا؟»
بعداز قدری مکث، با خنده گفتم: «لابد داره از خاطرههای شما لذت میبره.»
آقا با نیم رخش، من رو نگاه کرد و با بالا بردن ابروی راستش، اخم کرد😒 و محکم گفت: «نه». بعد سرش را به سمت گربه برگرداند و ادامه داد: «اون گرسنه است. تا وقتی از ما، رو نبینه، حیا میکنه و نه جلو میاد و نه صدا میکنه. میبینی، چقدر خدا به این گربه حیا داده.»
نگاهی به من کرد و با خنده گفت: به نظرت ما آدما، اینقدر حیا داریم؟!...
#یادداشت_تدبری
#حیا
@Fanus_AliFarahani
♦️ عمر سعد در گوشه ای از عمارت عبیدالله نشسته بود و سخت در فکر فرو رفته بود. آن روز با هرکس که مشورت کرد، او را نهی کرده بود که به سمت #حسین_بن_علی علیهماالسلام لشکرکشی کند. والی سرزمین ری شدن، به تنهایی توانسته بود مقابل این همه نصحیت اطرافیان، مقاومت کند و او را هنوز در تردید نگه دارد. او منتظر فقط یک توجیه حتی ساده بود.
♦️ در ذهن او غوغایی بود که عبدالله بن یسار نزدیکش شد. عمر تا او را دید، بی مقدمه گفت: امير به من دستور داده كه به طرف حسين بروم، ولى، ولی من اين مأموريت را نپذيرفتم. عبدالله گفت: مرحبا عمر! خدا تو را هدايت كند و به حق و حقيقت برساند. اين كار را انجام نده و به سوى حسين حركت نكن.
♦️ عبدالله او را ترک کرد. دیری نگذشت که در کوفه خبر پیچید که عمر بن سعد مردم را به جنگ با حسين دعوت مىكند.
😖 عبدالله بن یسار دوباره به نزدش برگشت. عمر وقتی عبدالله را دید، برای اینکه تصمیمش عوض نشود، رويش را برگرداند و بعداز قدری مکث، برخاست تا به ملاقات عبیدالله برود و از او حکم لشکرکشی به سوی #حسین_بن_علی علیهماالسلام را بگیرد.
پردازشی بر خبر تاریخ طبری ج5 ص 410
#روز_سوم_محرم
#عمرسعد_ملعون
@Fanus_AliFarahani
✍️ نقدی بر فیلم «قهرمانان کوچک»
🔸فیلمی که بارها از تلویزیون ملی، پخش شده است.
✔️داشتن طنز
✔️حمایت از تولید ملی
✔️حضور یوسف کرمی، تکواندوکار ملی
✔️ و القای حس خودباوری به نوجوان، از گزینههای پشتیبانی صداوسیما از این فیلم شده است.
🔸تأسفم برای فعالان فرهنگی حوزه کودک و نوجوان کشورم است. چرا انقدر در نوشتن داستان و فیلم نامه، ضعف داریم که باید برای جذابیت فیلم از عنصر 👎کمک های غیبی بر پایه خرافات استفاده کنیم.
بحث درباره نمایش رفتارهای غیر دینی و غیراخلاقی مانند
👎ارتباط عادی دختر و پسر،
👎رقص غول چراغ جادو با موزیک رپ
👎و مباح بودن دزدی از دزدان، بماند.
🤔 سوال این است که در دوره ای که در سینمای کودک هالیوود با حاکمیت شیطانپرستان، ارتباط با جن و هم زیستی با موجودات ماورایی از نوع خوب و رام کردن آنها از سوی انسانها، موج میزند، ما چرا دنبال این مضامین رفتهایم؟ بهتر نیست سازمان های هنری و رسانهای جبهه انقلاب، بیشتر در این عرصه ورود پیدا کنند؟
البته که این ورود باید آگاهانه باشد نه نتیجه اش ساخت انیمیشن هایی همچون «بنیامین» بشود که در آن هم از کمک های غیبی برپایه افسانه، مانند سیمرغ بهره برده اند.
♦️ بدون شک، جبهه فرهنگی در رسانه، بیش از این مقدار به فکر و تولید محتوا نیازمند است و تولید محتوا هم به نیروهای جوان متعهد و آگاه گره خورده است.
#قهرمانان_کوچک
#تربیت_رسانهای
#نقد_فیلم
@Fanus_AliFarahani
#داستانک
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر آن مرد را بزنند.
🍃🌺🍃🌺🌺🍃🍃
@Fanus_AliFarahani
صریر
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا7️⃣ 🌿 روی تخت حیات خانه ننه آقا، کنار آقا نشسته بودم. آقا از تجربهها و گذشتهه
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا8️⃣
🏴 ننهآقا مثل خیلی از مادربزرگها، علاقه زیادی به روضههای امام حسین علیهالسلام دارد. هرسال که محرم میشود، یکطرف شور و شوق ما از حال و هوای ننهآقا است.
🏴 دریک آن، سیمش وصل میشود و برای امام حسین و بچههایش علیهمالسلام اشک میریزد. اگر روضهخوان حق مطلب را ادا نکند، خودش جملاتی را زمزمه میکند و گریه میکند. داشتن برنامه اطعام و بخشش مال و دادن نذری برای امام حسین علیهالسلام، بهجای خود، ظرف بردن به مسجد و تکیه و اصرار بر گرفتن غذای امام حسین علیهالسلام هم بهجای خود.
نکته جالب این است که ننهآقا بدنی نحیف و لاغر دارد و اصلاً اهل پرخوری نیست.
🏴 چند سال پیش، یکشب محرمی که رفته بودم خانهاش، قابلمهای غذا از مسجد گرفته بود. پیش خودم گفتم: «ننهآقا هم با این کاراش آبرو می بره. آخه شما که این همه غذا نمیخوری، پس چرا میگیری؟»
ننهآقا داخل آشپزخانه رفت و قدری از غذا جدا کرد و قابلمه را برداشت و بیرون رفت. وقتی برگشت، گفتم: «کجا رفتی ننه؟» گفت: «این همسایهمون، خیلی اهل روضه رفتن و مسجد رفتن نیستند. گاهی غذا براشون میبرم که از سفره امام حسین بینصیب نَمونن».
🏴 البته این حالش را بارها دیده بودم. واقعیت این است که ننهآقا خیلی علاقه دارد برای کسی غذای امام حسین ببرد و چهره خوشحال و شگفتزده او را ببیند. احساس میکند که با این کارش، امام حسین علیهالسلام، خوشحال میشود.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#محرم
#غذای_امامحسین علیهالسلام
#تربیت_دینی
@Fanus_AliFarahani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 عباس جان، تو را چه شده است؟!
چرا انقدر بی تابی؟
نکند که میخواهی به میدان بروی؟
بقای من به تو است.
اگر عمود ماندم، به عشق قامت بلند توست.
سینه من به اعتبار تو ستبر است.
این چادر عظیمالجثه، از سر تعظیم به تو، بر دوش من به رکوع افتاده.
🏴 عباس جان، انقدر به التماس به پسر رسول خدا نگاه نکن
میترسم دل او را نرم کنی و اذن میدان بگیری؛
ببین که نگاه خیام، به قیام من است. تو خود من را مقابل آنها برافراشتی، دل آنها را به قامت من قرص کردی. حال میخواهی بروی؟
🏴 عباسم، ناراحتت نکنم، ولی خرسند شدم که پسر رسول خدا هم با من همنظر شد و به جنابت اذن میدان نداد. 🏴 خرسند شدم که فقط میروی آب بیاوری،
🏴 خرسند شدم که وداع نکردی.
برو که همه منتظرت میمانیم تا برگردی...
.
.
🖤 عباسم دیر کردی... چرا مولایمان حسین، تنها دارد برمیگردد... چرا پاهایش بر زمین کشیده میشود... چرا قدش خمیده شده... عباسم چرا تو را نمیبینم.
چرا، چرا حسین پاسخ سکینهخاتون را نداد. او سراغ تو را گرفته بود... چه شده؟ چرا سرورمان حسین دارد نزدیک من میشود.
🖤 چقدر چادر این خیمه، بر دوشهایم سنگینی میکند.
حسین جان چرا دست بر کمر من گرفتی، یعنی، یعنی موقع خوابیدن من شد، یعنی عباس هم رفت.
🖤 ای روزگار، چه بد کوفتی بر کمرم. ای وای چه به سر اهل خیام خواهد آمد... .
#محرم
#عمود_خیمه_عباس علیهالسلام
#روضه_عباس علیهالسلام
✍️علی فراهانی
@Fanus_AliFarahani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش مدافعان سلامت به یک تماس تصویری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ شیرین👇
حاج آقای مجاهد از روحانیهای مشهد که درحال گفتن نام مبارک امام زمان (عج) فوت کرد و در روز تاسوعا بهخاک سپرده شد.😔😔
چقدر این مرگ به ما نزدیک است....
@Fanus_AliFarahani
🌺 حضرت باقرالعلوم صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرموده است:
دریکی از سالها، یزید -لعنة الله علیه- بهقصد انجام مراسم حج خانه خدا، عازم مکه معظّم شد.
در مسیر، وارد مدینه شد. بعد از استقرار در شهر، مأموری را فرستاد تا یکی از مردان قریش را نزد وی بیاورند.
وقتی آن مرد را نزد یزید آوردند، یزید به او گفت:
«آیا تو اعتراف و اقرار میکنی بر اینکه تو بنده من هستی و اگر من مایل باشم و میتوانم تو را بفروشم، یا غلام خود گردانم.»
آن مرد قریشی گفت:
«ای یزید! به خدا سوگند، تو و پدرت بر طایفه قریش هیچ برتری و فضیلتی نداشتهاید؛ همچنین اسلام من حتماً از تو، بهتر و برتر خواهد بود، بنابراین چگونه به آنچه گفتی، اعتراف و اقرار کنم.»
یزید با شنیدن این سخن، خشمگین شد و گفت:
«اگر اعتراف نکنی، دستور قتل تو را صادر میکنم.»
مرد گفت:
«همانا کشتن من از قتل حسین بن علی علیهماالسلام مهمتر نیست.»
🔴پس دستور قتل و اعدام او را صادر کرد؛ سپس دستور داد تا حضرت سجاد، امام زینالعابدین علیه السّلام را نزد او احضار کنند.
وقتی آن امام مظلوم علیه السّلام را آوردند، یزید همان سخنانی را که به آن مرد قریشی گفته بود، به حضرت سجاد علیه السّلام، نیز بازگو کرد.
حضرت در مقابل فرمود:
«اگر اعتراف و اقرار نکنم، آیا همانند آن مرد، دستور قتل مرا هم صادر میکنی؟»
یزید ملعون پاسخ داد:
«آری»
امام علیه السّلام چون چنین دید، فرمود:
«من از روی اضطرار و ناچاری تسلیمم و به آنچه گفتی اقرار و اعتراف میکنم، و تو هم هر خواهی انجام بده.»
یزید خبیث هم گفت:
«تو با این روش، حفظ جان خود کردی و از کشته شدن نجات یافتی، پس تو آزادی.».
#بصیرت_دینی
#امام_سجاد علیهالسلام
#چگونگی_رفتار_با_جاهل
@Fanus_AliFarahani
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت، از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مردههای شما نماز میخواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم، خودم نماز آنها را میخوانم.»
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جملهای زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت: بهتر از این بلد نبودم، مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسودهای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد.
با خدا گفتم: « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین میزدم، حالا این مرد امشب مهمان توست، ببینم تو با او چگونه رفتار میکنی؟»
گاهی دعای یک دل صاف، ازصد نماز یک دل پرآشوب بهتر است.
📚داستانڪ📚
༺📚════
صریر
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت، از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مردههای شما نم
👈نقدی بر این داستان
✔️در اصل این قضیه که میتوانیم با خالقمان، صمیمی و خودمانی صحبت کنیم، بحثی نیست؛
✔️در اینکه باید در گفتوگویمان با حضرت حق، در حد معرفتمان، رعایت ادب کنیم، هم بحثی نیست.
✅ خاطرم هست که آقای فرحزاد قصهای را تعریف میکرد که مردی باغ گلابی داشت و رزق خودش را از آن باغ به دست میآورد. سالی، گلابیهای باغش آفت زد و آن مرد بدون هیچ دلهره و نگرانی به محضر خدا، عرضه داشت که: خدایا، کار خودت بیشتر شد. تا سال قبل با این باغ رزق من را میدادی و امروز باید طور دیگر رزق من را بدهی و برای من هیچ غصهای نیست.»
این گفتوگوی صمیمی، ناشی از معرفت به رزاقیت خدا سبحانه و توکل به او است،
👈 ولی اشکال آنجایی است که با برجسته کردن این جنس گفتوگوها، اندیشه یا رفتار عبادی دیگری زیر سؤال برده یا کمارزش تلقی شود.
در قصه بالا که ظاهراً از قصه موسی و شبان تأثیر گرفته، ناخودآگاه دعای خودمانی چوپان، بر عربی بودن الفاظ و دعاهای نماز میت و دیگر آداب کفنودفن، سایه میاندازد. یعنی برجسته کردن ارزشی در کنار کمرنگ کردن یا بیارزش نشان دادن ارزش دیگر.
🔸در عرصه معارف دینی، مراقب چنین داستانپردازیهایی باشیم که پشتوانه دینی و روایی ندارد.
#نقد_داستان
#گفتوگو_با_خالق باری تعالی
@Fanus_AliFarahani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معاون گمرک: برای وارداتِ واکسن فایزر و جانسوناندجانسونِ بلژیکی بهزودی اقدام میشود
🔹نماینده وزارت بهداشت در گمرک هم گفته که این واکسنها به کادر درمان و دانشآموزان تزریق خواهد شد.
بلبلي خون دلي خورد و گلي حاصل کرد
باد غيرت به صدش خار پريشان دل کرد
طوطي اي را به خيال شکري دل خوش بود
ناگهش سيل فنا نقش امل باطل کرد
قرة العين من آن ميوه دل يادش باد
یادش بخیر، چقدر در دولت روحانی، این پا و اون پا میکردیم و میگفتیم نکنه واکسن های آمریکایی وارد کشور بشه و فرمان رهبر عزیزمون روی زمین بمونه ...
#تربیت_سیاسی
@Fanus_AliFarahani
هدایت شده از نجوای غریب
.
💠 در رثای #علی_لندی بزرگمرد پانزدهسالهای که پروانهسان به آتش زد و ققنوسوار جاودان شد.
🍃 عروج از دل آتش
سر تا به پا شد نور و چون فانوس برخاست
چون بود با پروانهها مأنوس، برخاست
تا پا نهاد آن مرد بیپروا در آتش
آه از نهاد آتش و فانوس برخاست
تنها نه نام او، مرامش هم علی بود
در پای عزّ و غیرتش ناموس برخاست
چون قطرهای گمنام دل را زد به دریا
افزونتر از دریا شد، اقیانوس برخاست
فهمیده بود اندیشۀ فهمیدهها را
چون گوهری ناب از دل قاموس برخاست
از خیل دمسردان و بیدردان جدا بود
از درد همسایه چو جالینوس برخاست
در ماتم این لالۀ آتشگرفته
از بلبلان غمزده قالوس برخاست
هم اشک از چشم جوانمردان فرو ریخت
هم از لب آزادگان افسوس برخاست
در وصف او شعر و حماسه در هم آمیخت
پروانه در آتش شد و ققنوس برخاست
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۷/۰۲
#علی_لندی
#حسین_فهمیده
#الگوی_نوجوانان_ایرانی
#ایثار_همچنان_باقی_است
🎋
هدایت شده از بهتر بنویسیم
گزیدهای از الهی نامه حضرت علاّمه حسن حسن زاده آملی رحمة الله علیه
الهى، شکرت که از دوستان دشمنانت و از دشمنان دوستانت نیستم.
الهى، شکرت که دوستانت را دوست دارم و دشمنانت را دشمن.
الهى، نمى گویم که از دوستانم ولى شکر که از دشمنان نیستم.
الهى، شکرت که به دیدار حُسن جمالت عاشقم و به گفتار ذکر جمیلت شایق.
.
.
الهى، شکرت که صاحب منصب بى زوالم.
.
.
.
الهى، کتاب دار و کتاب خوان و کتاب دان بسیارند؛ خُنُک آن که خود کتاب است و کتاب آر.
.
.
الهى، خدا خدا گفتن مجازى ما که این همه برکت دارد؛ اگر به حقیقت گوییم چون خواهد بود ؟!
.
.
الهى، دهن حسن به عِطر ذکر تو معطّر است ؛ حیف است که بوى بد گیرد.
.
.
الهى، از دردم خرسندم که درمانش تویى.
.
.
الهى، در شگفتم از این گلّه گلّه اشباه النّاس و رمه رمه آدمى پیکر که یکى نمی گوید (( من کیستم )) ؟!
🆔 @behtarbenevisim
این روزها از علی لندی زیاد می نویسند و البته که باید زیاد نوشته شود ولی فراموش نکنیم:
علی، بار مسئولیت ما را زیاد کرد.
علی، با سوختنش از فعالان فرهنگی و تربیتی، مطالبه کرد.
علی، انتظارات را از پدران و مادران، بالا برد.
علی، نماینده تحقق «ما ملت امام حسینیم» در نسل جدید شد.
علی، نشان داد که با بال «یا لیتنا کنا معک» هم می شود پرواز کرد حتی اگر بالهایت سوخته باشد...
ما با چنین نسلی مواجهیم، برای آنها چه کردهایم؟!
#تربیت_دینی
#علی_لندی
@Fanus_AliFarahani