عشقدیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #دویست_وبیست_سه بدون خشک کردن موهام لباس های عروسکی که واسه زمان م
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه
#دویست_بیست_چهار
باچشمای گرد شده وغضب به دست مهراد که روی دستم نشسته بود نگاه کردم..
مهراد_ فکردیونه بازی ولجبازی به سرت نزنه!
انگارمیدوست اونقدر داغونم دارم دیونه میشم..
هرچی باشه ۲سال باهم بودیم وزیروبم اخلاقم دست اون لعنتی بود...
محکم دستمو کشیدم وبیخیال به لقمه گاززدم...
همیشه وقت هایی که کم میاوردم خودبه خود رفتارم عوض میشد ووانمود به خوب بودن میکردم..
لقمه به اون بزرگی رو خوردم ودست بردم که یه دونه نون بزرگ دیگه واسه خودم لقمه کنم که بازم دستمو گرفت!
مهراد_ بسه.. پاشو برو تو آماده شو!
خب.. من مترسک بودم دیگه.. حتی آب خوردنمم به مزرعه دارم که مهراد باشه ربط داشت..
سرمو به نشونه ی باشه تکون دادم و از صندلی اومدم پایین...
مهراد_ صحرا؟
برگشتم وبدون حرف نگاهش کردم!
مهراد_ نکن اینجوری!
بازم سرمو تکون دادم ورفتم توی اتاقم..
موهامو با وسواس سشوار کشیدم..
آرایش کردم.. هزار بار خط چشم کشیدم وبافکر اینکه کج شده دوباره پاک کردم و....
اون وسط بغضمم قورت میدادم...
گریه دیگه بسه.. اون نباید بفهمه دارم عذاب میکشم..
نمیذارم بفهمه داغونم.. وبه هدفش رسیده.. هرگز اجازه نمیدم!
داشتم روژ لبمو برای چندمین بار روی لبم میکشیدم که قیافه ی مهراد توی آینه ظاهرشد!
مهراد_ چه خبره این همه رژ؟ مگه داریم میریم عروسی؟ کم رنگش کن!
پنبه ای از روی میز درآوردم وخواستم رولبم بکشم که عصبی گفت:
_میشه بگی چه مرگته؟؟؟ چیکار داری میکنی؟؟؟؟؟
_ به حرفت گوش میکنم!!
مهراد_ الان حرف گوش کن شدی؟
_نباشم؟
چنگی به موهاش زد وکلافه گفت:
_میخوای منو دیونه کنی آره؟
بغضمو قورت دادم.. خدایا قسم میخورم اگه بغضم بکشنه خودمو میکشم.. قسم میخورم!
باصدایی که سعی داشت بغضو کنترل کنه گفتم:
_نه!!!
مهراد_ نمیخواد بیای.. خودم میرم! ازاتاق زد بیرون ومن به گلوم چنگ زدم!!
@Sekans_Eshgh
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥