eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
22.3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
825 ویدیو
0 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #دویست_هشتاد_نه داشتم به حرفا های یکی از شرکا که خودشو کاظمی معرفی
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 صحرا؛ داشتم پشت سر مهراد راه میرفتم که چشمم به اسم صندوق افتاد وایستادم.. باید حساب میکردم اما میدونستم عصبی میشه.. خب بشه!!! به درک! شونه ام رو بالا انداختم و صداش زدم.. حرفم تموم نشده بود که عصبی به سمتم اومد.. از حرفم پشیمون شدم و فورا حرفمو عوض کردم! انگار جدا شدن و یک سال دوری تاثیری روی بُرشش نداشت وهنوزم ازش حساب می بردم! انگار گوش به فرمان بودن صحرای بیچاره قصد تموم شدن نداشت! سوارماشینش شدم وتازه متوجه شدم که اون ماشینی که پشتش پناه گرفته بودم ماشین مهراد بوده.. انگار سلیقه ی انتخاب ماشینش هم عوض شده بود چون همیشه شاسی بلند داشت واین هیوندای عروسک جز علایق جدیدش بود!! اونقدر غرق فکر بودم که نفهمیدم کی به مقصد رسیدیم وبا ایستادن ماشین رشته ی افکارم پاره شد.. جلوی درخونه ایستاده بود و با دیدن خونه ام چشمام گرد شد وبا تعجب روبه مهراد گفتم؛ _آدرس اینجارو... میون حرفم پرید وگفت: _بلد بودم و اتفاقی نیوفتاد... پس لازم نیست نگران باشی.. به چشماش نگاه کردم.. توی تاریکی شب تخصیص دادن رنگ ها سخت شده بود.. زیرلب تشکر کردم و پیاده شدم.. دروبازکردم وپیاده شدم! توی شک بودم.. زیرلب وآروم تراز قبل بازم تشکر کردم واومدم درو ببندم که گفت: _صحرا؟ _بله؟ _الان خوشبختی؟؟؟ @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥