عشقدیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #دویست_ونودوشش ازشرکت زدم بیرون وبه سمت ایستگاه تاکسی ها که تقریبا
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه
#دویست_ونوددهفت
بی توجه به اسرارهای آرشا سراولین تقاطع پیاده شدم وبه سمت مسیری که حتم داشتم خونه نبود حرکت کردم و به زندگیم فکر کردم...
قدم میزدم ومرور میکردم خاطراتی رو که جزای سنگینی داشت...
"میتونم بپرسم این دفعه خانم واسه چی قهرکرده؟"
"ولم کن مهراد اصلا دلم نمیخواد جوابتو بدم"
"عشقم من کاراشتباهی کردم"
"چه رویی هم داره ها!! معلومه که اشتباه کردی واسه چی با اون زنه حرف زدی هان؟"
خنده ی بلندی سرداد و باقشنگ ترین تن صدا گفت:
"حسودخانم آدرس پرسید بنده خدا منم جوابشو داد"
"من حسود نیستم فقط اون چشمایی که تورو نگاه میکنه از کاسه درمیارم فهمیدی"
ادای ترسیدن درآورد ووحشت زده گفت:
"چشم خانمم دیگه تکرار نمیشه"
خنده کنان دستامو محکم دور گردنش حلقه کردم وواسش خوندم:
"مال منی.. نبینم هیچکسی دورت بیاد.. آخه دوست دارم تورو خیلی زیاد..
اگه بامن بیای... دلم تورومیخواد..
دوست دارمت.. خودت میدونی که من میخوامت... اگه بامن بمونی دارم آرامش آخه دوست دارمت.. چه خوبه دارمت"
عاشقانه نگاهم کرد وخندید
"عادت داری شعر مردمو خراب کنی؟"
چشمامو چپ کردم وگفتم
"واسه تو ساختمش.. خیلی زحمت داشت ولی میدونی بخاطر تو من هرکاری میکنم"
سرمو کشید و روی موهامو بوسید
"تو همه ی قانون های دنیارو نقض میکنی"
سریع خودمو عقب کشیدم وگفتم:
"عشقم توماشینیما..یکی می بینه زشته "
که یک دفعه محکم خوردم به تیربرق وچشمام سیاهی رفت...
آخ آرومی گفتم وکنار تیره برق نشستم وشروع کردم به بیصدا گریه کردن..
هنوز چندثانیه نشده بود که صدای مهرادو شنیدم..
_صحرا؟ خوبی؟
نفهمیدم چی شد که کنترلمو ازدست دادم وبا جیغ گفتم:
_چرا دنبالم میوفتی؟ چرا هرجا میرم پیدات میشه؟ بعد از یک سال پیدات شده؟ چه خبرشده هان؟ عشقت ولت کرده تنها شدی دوباره سروکله ات پیدا شد؟ واسه چی دست از سرم برنمیداری؟؟ اومدی بازم زندگیمو از هم بپاشی؟ چرا اومدی مهراد چرا؟ لعنتی چرا دنبالم میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟
@Sekans_Eshgh
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥