عشقدیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #دویست_وچهارده باهرجون کندنی بود خودمو خوابوندم وسعی کردم به بلاها
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه
#دویست_پانزده
باز عصبی شدم.. باصدای بالا رفته گفتم:
_حق نداری وارد حریم من بشی! تو واسه من مردی و من کنار یه مرده نمیخوابم.. اگه دارم باهات زندگی میکنم فقط از روی اجباره!! اگه با حضور من زندگی زهرت میتونی طلاقم بدی! حالیته؟ طلاقممم بدی!
عصبی شد.. برزخی شد.. به سمتم خیز برداشت و یقه ی لباسمو چنگ زد و محکم کشید توی فاصله ی کوتاهی از صورتم نعره کشید:
_یه بار دیگه اسم طلاق بیار تا دندون هاتو بریزم توی حلقت.. از کی تاحالا آدم شدی صداتو واسه من بالا میبری؟ هان؟
فکرنکن هرگند وگهی زدی هیچی بهت نگفتم یعنی آدم حسابت کردم وتو زبون دربیاری و اینجوری داد وهوار کنی!
چی فکر کردی باخودت؟ که دیشب پیش توی احمق خوابیدم؟ من چطور میتونم پیش آدم کثیفی مثل تو بخوابم؟ بالشم زیر سر جنابعالی بود اومدم عوض کنم دیدم کپه ی مرگتو گذاشتی بیخیالش شدم..
بعداز اتمام حرفش محکم به عقب حولم داد وادامه داد:
_دفعه آخرت باشه گنده تراز دهنت حرف میزنی وصداتو بالا می بری!
احساس کردم خیلی تحقیر شدم.. اونقدر که وقتی همه چیزمو ازم گرفت تحقیر نشده بودم دیونه شدم..
به ستمش خیز برداشتم وبه جونش افتادم وشروع کردم به بددهنی کردن بامشت ولگد وچنگ وافتاده بودم به جونش و بهش فوش میدادم..
یه دفعه ای نفهمیدم چی شد که پخش زمین شدم مهراد افتاد روم..
باحرکت ناگهانیش یه لحظه خفه خون گرفتم..
سرم به شدت درد گرفت وصدام توگلوم خفه شد
مهراد_ وحشی شدی؟ رومن دست بلند میکنی؟ آدمت میکنم
@Sekans_Eshgh
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥