eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
12.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_ویک باصدای بلند گفت: _چــــــــــی؟؟؟ الکی؟؟؟ _هیس .. و
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 داشتم آرایش میکردم که دراتاقم باز شد وفرشته اومد داخل.. بااینجور آدما باید مثل خودشون برخورد میکردم.. یه تای ابرومو بالا انداختم وگفتم: _بهت یاد ندادن قبل از وارد شدن به جایی باید اول در بزنی؟؟ _یادم ندادن به آشغال ها احترام بذارم.. _چه بد.. نوع تربیت خانوادگیت افتضاح بوده یادت ندادن با هم نوع هاتون چطوری رفتار کنی.. _مواظب حرف زدنت باش! _این تویی که دهنتو بازکردی و.... میون حرفم پرید وگفت: _دست از سر مهراد بردار بهت اجازه نمیدم پدر بچه ام رو از راه به در کنی! چی؟؟؟ پدر بچه؟؟ این عوضی چی داره میگه؟؟ اما مهراد بااون نبوده.. قسم خورد.. بهم گفت باورش کنم.. الان وقتش بود باورش کنم.. وقتش بود برای یک بارهم شده به زندگیم فرصت بدم.. قلبم تند میزد وزبونم نمی چرخید اما جلوی خودمو گرفتم و پوزخند زدم.. _انتظار داری چرت وپرت هاتو باورکنم؟ _میتونی باورنکنی.. توجشن تایین جنسیتش دعوتت میکنیم! _دری وری هاتو باور نکردم حالاهم میتونی گورتو گم کنی! باعصبانیت بیش از اندازه دندون هاشو روی هم فشار داد وگفت: _نشونت میدم باکی طرفی! _باخداحافظی خوشحالم کن.. بانفرت واسم سرتکون داد وازاتاق رفت بیرون.. پاهام میلرزید.. کنترل وزنمو نداشتم.. روی صندلی میزتوالت وا رفتم.. @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥