eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
12.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_ونود_وچهار الان یک ماهه که از اون روز میگذره ومن هنوز موفق ب
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 سمانه مخالفت کرد اما میثم انگار میدونست پشت این قضیه مهراد نشسته چون بدون چون وچرا درخواستمو قبول کرد وگفت هروقت که بخوام میتونم برگردم و... تواین یک ماه صیغه ی محرمیت خوندیم که راحت باشیم... الان 5روزه که دیگه سر کار نمیرم و انگار اینجوری مهراد آرامش اعصاب داره و خیالش راحته که زنش توی خونه است و آفتاب ومهتاب اونو نمی بینه! انگار هرچیزی ازبین بره این غیرت خرکیش از بین نمیره حتی با این همه سال دوری و جنگ وجدل.. بازم کار خودشو میکنه بازم محدودیت های خودشو داره، البته من دلم غش وضعف میره واسه این حسودی کردن و غیرتی بازی هاش.. توی فکر بودم که صداشو کنار گوشم شنیدم وباعث شد بترسم وتکون بخورم.. _آخ عشقم ترسوندمت؟ ببخشی خانومم هرچی صدات زدم نشنیدی . _نه عزیزم اشکالی نداره... جانم؟ _لبشو روی لاله ی گوشم کشید و خمار گفت: _به چی فکر میکردی؟ به من؟ خودمو کنار کشیدم وگفتم: _نخیر داشتم به آینده فکر میکردم.. با پررویی بازم اومد نزدیک وگفت: _اون آینده منم توشم؟ _اوهوم.. _ای جان.. به بچه هامونم فکر میکنی؟ بچه...!! خیلی دلم میخواست بچه داشته باشیم.. بعداز ازدواج حتما اقدام به بارداری میکنم.. _نه ولی فکر خوبیه حتما بهش فکر میکنم... @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥